جلسه سی و هشتم
آیه ۵۰ – بزرگترین نعمتهای خداوند به بنی اسرائیل – ابعاد مختلف این نعمت
۱۴۰۲/۰۲/۲۵
جدول محتوا
بزرکترین نعمتهای خداوند به بنیاسرائیل
در آیه ۵۰ آنچه که به عنوان مهمترین مطلب و محور باید به آن توجه شود، این است که شکافتن دریا و بحر برای موسی(ع) و پیروانش، و همچنین غرق شدن آل فرعون، به عنوان نعمت عظیم و برجستهترین نعمت معرفی شده است. یعنی وقتی نعمت نجات بنیاسرائیل را از آل فرعون میخواهد ذکر کند، این نعمت را مورد اشاره قرار میدهد.
ابعاد مختلف این نعمت
وجه اینکه این نعمت برجسته شده و شاید مهمترین نعمتی بوده که خداوند به بنیاسرائیل ارزانی داشته، این است که این نعمت دارای ابعاد و وجوه مختلف است؛ یعنی هم جنبه دنیایی دارد و هم جنبه دینی؛ هم نسبت به پیروان حضرت موسی و بنیاسرائیل نعمت است و هم نسبت به پیروان پیامبر اسلام(ص). یعنی به یک معنا هم برای خود موسی و امت او، و هم برای پیامبر(ص) و امتش نعمت است. چگونه این نعمت دارای ابعاد متعدد است، حداقل سه بُعد کلی یا سه وجه کلی برای این نعمت میتوانیم ذکر کنیم.
بُعد اول
این نعمت که به بنی اسرائیل و خود حضرت موسی ارزانی شد، از چند جهت مهم بود:
1. اینکه اینها در اوج ناامیدی و شدت، در حالی که به طور کلی از رهایی مأیوس بودند، در مقابلشان دریا و در پشت آنها سربازان فرعون قرار داشتند، خداوند تبارک و تعالی آنها را با شکافتن دریا نجات داد. این اوج ناامیدی و اوج یأس از زنده ماندن، آن هم به این شکل که خداوند به فریاد آنها رسید و آنها را کمک کرد، میتواند یک نعمت بسیار بزرگ باشد. چون ترس آنها بسیار بزرگ بود، شکافتن دریا و رهایی آنها از دست آل فرعون و هلاکت آنها هم میشود از بزرگترین نعمتها.
2. اینکه اساساً خداوند تبارک و تعالی این کار را در مرئی و منظر آنها انجام داد. یعنی اینها به چشم خود بالعیان دیدند چگونه دریا با آن همه آب شکافته شد و اینها عبور کردند و زمانی که فرعون و آل او به بحر و دریا رسیدند، چگونه این آب به جای اولیه خود بازگشت. پس خود اینکه اینها به رأی العین دیدند چنین اتفاقی را، این خودش یک نعمت بزرگی است در حق موسی و امت او؛ وقتی چنین اعجاز و امر خارق عادت و کرامتی را از ناحیه خداوند تبارک و تعالی دیدند، به هرحال برای آنها بسیار اثرگذار و امیدوارکننده است.
3. یکی دیگر از وجوهی که در همین دنیا به عنوان یک نعمت بزرگ در اختیار آنان قرار داده شد، این بود که دشمنان آنها از بین رفتند؛ بالاخره درست است که نفس مبارزه با کسانی که در برابر راه خدا میایستند ارزش دارد، اعم از اینکه دشمنان هلاک شوند یا نشوند، اما وقتی دشمنان به هلاکت میرسند و موانع برطرف میشود، قهراً این خیلی کمک میکند به ادیان توحیدی و پیامبران برای بسط دین و دینداران.
ممکن است برخی وجوه دیگر را برای بُعد دنیایی این نعمت نسبت به حضرت موسی و پیروان او ذکر کنیم، اما حالا شاید این کفایت میکند. مثلاً رها شدن از دست دشمن؛ هلاکت عدو یک امر است، درست است لازمه هلاکت عدو، رهایی و آزاد شدن است؛ اما بالاخره اینها با هم متفاوت است.
4. یکی از جنبههای بزرگ این اتفاق و یکی از اموری که این نعمت را به عنوان نعمت عظیمه قرار میدهد، این است که اینها از چنگال دشمنان رها شدند؛ آنها هلاک شدند ولی اینها رها و آزاد شدند و این خودش در این دنیا یک نعمت بسیار بزرگی است؛ نعمت آزادی و رهایی از سلطه دیگران.
اینها مجموعاً اموری است که در این دنیا از این حادثه نصیب موسی و پیروان او شد.
بُعد دوم
از جنبههای دینی هم این حادثه برای موسی و پیروانش نعمت بود؛ چون:
1. حضرت موسی با چنین اتفاقی قهراً از قدرت و قوت بیشتری برای دعوت خودش برخوردار شد. وقتی این حادثه را دیدند، نتیجه و ثمره عملی این اتفاق این بود که حضرت موسی برای بیان حقایق و دعوت مردم به یکتاپرستی و نجات آنها از گمراهی شرک و ضلال، مستظهر به یک کرامتی شده بود که دلهای بسیاری را به سوی او جلب میکرد؛ یعنی آمادگی بیشتر برای دیگران. این باعث شد که حضرت موسی در آن دوران دست برتر را پیدا کند و این چیز کمی نبود. اینکه شما قوم و ملتی را دعوت به حق بکنید، اما قرائن صدق همراه شما نباشد؛ اینکه مثلاً نبی خدا میگوید من از سوی خدا به سوی شما آمدهام، این باید همراه با یک قرائنی باشد که موجب اطمینان و اعتماد مردم شود، و این اتفاق چنین پشتوانهای را برای حضرت موسی فراهم کرد.
2. دوم اینکه خود این مردم وقتی مشاهده کردند هلاکت آل فرعون را و رهایی خودشان را از دست فرعونیان و از آن بحر و دریا، طبیعتاً اطمینان قلبی آنها بیشتر شد؛ این چیزی بود که برای مردم حداقل برای یک زمانی فایده داشت. درست است که در ادامه خیلیها به روش و سیره اسلاف خود برگشتند و کفر ورزیدند، اما به هرحال در یک دورهای و برای یک زمانی، اطمینان مردم و اعتماد مردم را افزون کرد و شاید صرف نظر از تعداد انسانها و زمانی که با این یقین زندگی کردند، در یک برههای این نعمت ثمره و میوهاش حصول یقین در قلب پیروان حضرت موسی بود.
3. ثمره سومی که از جهت دینی برای موسی و پیروان او میتوانیم ذکر کنیم، این است که بنیاسرائیل بعد از این اتفاق عزت پیدا کردند و فرعون و آل فرعون ذلیل شدند. خود عزت در این دنیا، یکی از نتایج آن حادثه است؛ یک نعمت بزرگ است، نعمت دنیایی هم هست، مربوط به این دنیاست، لذا عزت موسی و پیروانش در مقابل ذلت آل فرعون و خود فرعون، یک امری است که حاکی از درجه اهمیت این نعمت است.
بُعد سوم
بُعد دیگری هم برای پیروان حضرت پیامبر و برای خود رسول گرامی اسلام(ص) داشته و به همین اعتبار شاید به عنوان یک نعمت بزرگ از آن یاد شده است. یعنی شکافته شدن بحر و نجات یافتن بنیاسرائیل که الان دارد برای امت پیامبر نقل میشود، این خودش فوائد بیشماری دارد و این از این جهت نعمت است.
1. یکی از فواید و نتایج نقل این داستان، این است که به کسانی که مخاطب پیامبر(ص) شناخته میشوند، یهودیان یا حتی غیر آنها، چطور پیامبری که نه درس خوانده و نه سواد خواندن و نوشتن داشته، خبر میدهد از اموری که دهها و صدها سال قبل اتفاق افتاده است. این حادثه از این جهت برای خود پیامبر(ص) به عنوان یک نعمت بود که بتواند به عنوان یک قرینهای بر صدق مدعای او از ناحیه مخاطبان شمرده شود و این چیز کمی نیست.
2. جهت دیگر اینکه به خود امت پیامبر(ص) یک هشدار است که شما اگر با این یقین به پیامبر(ص)، با این اعتقاد و اعتماد به پیامبر(ص) پیش بروید، نه گناه کنید و نه معصیت کنید، نه نافرمانی پیامبر(ص) کنید، برای شما یک آینده بسیار درخشان را رقم میزند. طبیعتاً نقل چنین حوادثی که ولو به سرگذشت امتهای پیشین مربوط است، اما برای امتی که در آغاز دعوت پیامبر(ص) میزیسته و قرار داشته، میتواند برای آنها بسیار امیدوارکننده و درعین حال برانگیزاننده احتیاط باشد. بالاخره راه این است، باید اینطوری حرکت کنید، و این چیز کمی نیست.
3. از یک جهت دیگر هم شاید بسیار مهم تلقی شود، و آن اینکه امت موسی آن نعمتها را دیدند که هر بینندهای را متقاعد میکرد، اما سرانجام آنها را دیدید که چه شد؛ کأن میخواهد به امت پیامبر(ص) این نکته را گوشزد کند که شما با اینکه چنین حوادثی را ندیدید و پیامبر(ص) تنها یک قرآن آورد و شما ایمان آوردید و این حکایت از فضیلت شما بر آنها میکند، این از این جهت نعمت است؛ پیروان حضرت موسی آن حوادث و آن اتفاق و آن غرق و نجات را شاهد بودند، اما بعداً همه را منکر شدند. اما امت پیامبر(ص) که هیچ کدام اینها را ندید؛ آنچه پیامبر(ص) و همراهان او دیدند، کتاب قرآن و کلام و سخن و از این قبیل امور بود، اما در عین حال راسختر و وفادارتر از امت موسی به شخص موسی بودند.
پس این اتفاق هم برای حضرت موسی و پیروان او و هم برای پیامبر اسلام و پیروانش، هم برای دنیای این دو امت و هم برای عقبای این دو امت، میتوانیم بگوییم یک برنامه و نعمت بزرگ و روشنی است که قابل انکار نیست. این یک بیان کلی از مسأله نعمت در این آیه است که به صورت کلی به آن اشاره کردیم.
نظرات