خارج اصول – جلسه چهلم – مسائل – مسئله دوم: اجمال مخصص – مقام دوم: شبهه مصداقیه – ۱. مخصص لفظی – صورت اول: مخصص متصل – صورت دوم: مخصص منفصل – دلیل جواز تمسک به عام

جلسه ۴۰ – PDF

جلسه چهلم

مسائل – مسئله دوم: اجمال مخصص – مقام دوم: شبهه مصداقیه – ۱. مخصص لفظی – صورت اول: مخصص متصل – صورت دوم: مخصص منفصل – دلیل جواز تمسک به عام

۱۴۰۰/۰۹/۰۹

خلاصه جلسه گذشته

عرض کردیم در بحث از اجمال مخصص در دو مقام بحث داریم، مقام اول در شبهات مفهومیه بود که بحثش گذشت. مقام دوم پیرامون شبهات مصداقیه است. لکن شبهات مصداقیه تارة مخصص در آنها لفظی است و اخری لبی، در جاییکه مخصص لفظی باشد تارة مخصص متصل است و اخری منفصل.
اگر مخصص لفظی باشد آیا اجمال مخصص سرایت به عام می‎کند یا خیر؟ اگر سرایت می‎کند کدام اصل عملی می‎تواند مستند قرار بگیرد و اگر سرایت نمی‎کند دیگر محذوری ندارد و می‎شود به عام اخذ کرد. در مخصص منفصل نیز همین بحث مطرح است.

مقدمه اول

قبل از اینکه وارد بحث از این دو صورت شویم یک نکته باید مورد توجه قرار بگیرد و آن مطلبی است که در این بحث برخی گفته‏اند و لازم است به آن پرداخته شود و آن این است که به طور کلی آیا این مسئله ارتباطی به باب مطلق و مقید دارد یا خیر؟ البته این مطلب را محقق نایینی در خصوص مخصص منفصل گفته‎اند.
ایشان در این ارتباط می‎فرماید که اگر عامی وارد شود، مثلا گفته شود «اکرم العلماء» بعد دلیل خاص، برخی از علماء را از دایره عام خارج کند و بگوید «لا تکرم الفساق من العلماء» اینجا در حقیقت کأنه موضوع حکم، مرکب از دو جزء است، یکی «عالم» و دیگری «غیر فاسق» و چون ما در جزء اول نمی‎توانیم به عام تمسک کنیم پس در جزء دوم نیز به عام تمسک نمی‎توانیم بکنیم. یعنی کأنه اگر ما شک کنیم در عنوان عالم به عنوان یک جزیی از این حکم، اینجا از آن جهت که موضوع احراز نشده است نمی‏توانیم به عام تمسک کنیم اگر ندانیم کسی عالم است یا خیر، قهرا نمی‎توانیم به «اکرم العلماء» تمسک کنیم، اگر عنوان غیر فاسق هم مشکوک شود، ما ندانیم کسی غیر فاسق است یا نه، یعنی به تعبیر دیگر عادل است یا خیر؟ اینجا نیز نمی‎توانیم به عام تمسک کنیم.
ایشان در حقیقت مسئله را اینگونه تصویر کرده که تخصیص مثل تقیید است، در همین موردی که گفتیم ایشان کأنه آن را برگردانده به باب مطلق و مقید، در باب مطلق و مقید، تضییق صورت می‏گیرد، در تخصیص نیز تضییق صورت می‎گیرد اما نوع اینها فرق می‎کند. اساسا نباید باب عام و خاص به باب مطلق و مقید مقایسه و مرتبط شود. ایشان این دو را مثل هم فرض کرده که تخصیص نیز مثل تقیید است، یعنی همانطوری که اگر یک عنوانی قید بخورد، دایره آن مضیق می‎شود اینجا نیز وقتی یک عامی تخصیص می‎خورد کأنه یک تقییدی به میان آمده و دایره عام را مضیق کرده. این مطلبی است که محقق نایینی اینجا فرموده و یک خلطی صورت گرفته است.
امام به درستی به محقق نایینی اشکال می‎کنند که اساسا تضییق دایره موضوع در تقیید متفاوت با تضییق دایره موضوع در خاص است. فرق اینها این است که در عام و خاص وقتی که عام گفته می‎شود، یعنی «اکرم العلماء» اینجا موضوع عبارت است از همه افراد عالم، منتهی وقتی که تخصیص می‎خورد و گفته می‏شود «لا تکرم الفساق من العلماء» کشف از این می‏کند که «کل عالم» یا العلماء» مراد استعمالی در آن عام بوده، لکن اراده جدی به همه علماء تعلق نگرفته و به همین ترتیب مسئله مجاز را اینجا حل کردند و گفتند این مستلزم مجازیت نیست، زیرا استعمال لفظ در غیر موضوع له نیست.
بنابراین تضییقی که در دایره عام ایجاد می‎شود فقط از این جهت است که وقتی دلیل عام تخصیص می‎خورد کأنه کشف می‏کند از اینکه اراده جدی به همه متعلق نشده و این غیر از تضییقی است که در باب مطلق پدید می‎آید. آنجا در حقیقت طبیعت مقید می‏شود، زیرا موضوع در دلیل مطلق طبایع است. وقتی حکم به مطلق متعلق می‎شود کاری به افراد ندارد، آن چیزی که آنجا موضوع قرار گرفته طبایع هستند و قید باعث می‎شود که طبیعت مضیق شود، اما در باب تخصیص اساسا مسئله اینچنین نیست، وقتی عام تخصیص می‎خورد حتی تعبیر تضییق نیز اینجا شاید درست نباشد، ما قبلا این را اشاره کردیم، آن تضییقی که پیش می‎آید فقط در ناحیه مراد جدی است، حتی مراد استعمالی نیز مضیق نمی‎شود.
لذا به طور کلی باید توجه کرد که مسئله عام و خاص با مطلق و مقید خلط نشود و به نحوی که در مورد مطلق و مقید ما موضوع را ضیق می‎کنیم به دنبال این نباشیم که در باب تخصیص نیز همینگونه موضوع را مضیق کنیم، اینها به طور کلی دو باب مستقل و جدا هستند و اینکه گمان کنیم دایره موضوع همانگونه که در باب مطلق و مقید تضییق می‎شود در باب عام و خاص نیز تضییق می‎شود، نه اینچنین نیست و این تعبیر که اساسا در تخصیص تضییقی وجود ندارد، اما در تقیید تضییق وجود دارد، این تعبیری است که تفاوت این دو را به وضوح بیان می‎کند.
البته عرض کردیم این مطلب بیشتر مربوط می‎شود به مخصص منفصل، این کاری به مخصص متصل ندارد زیرا در مخصص متصل از اول اصلا ظهوری برای عموم منعقد نمی‎شود.

مقدمه دوم

در شبهه مصداقیه به طور کلی دو مطلب مسلم است، یکی اینکه اگر شک در فردیت یک فرد برای عام داشته باشیم، به عبارت دیگر شبهه مصداقیه خود عام باشد، اینجا اساسا جای تمسک به عام نیست، اگر شک کنیم یک فردی عالم است یا خیر؟ همه می‎گویند تمسک به «اکرم العلماء» برای اکرام فرد مشکوک العالمیه جایز نیست، از این تعبیر می‎کنند به تمسک به عام در شبهه مصداقیه خود عام، این مسلم است. حال اگر بحث عام و خاص هم نباشد، همینطور است حکمی که روی عنوانی رفته، اگر ما شک کنیم در فردیت یک چیزی نسبت به آن عنوان، اینجا مشمول حکم نیست، به عبارت دیگر برای ترتب حکم باید عنوان احراز شود، تا احراز عنوان نشود حکم ثابت نمی‎شود، اگر می‎گویند «لاتشرب الخمر» و ما شک داریم که این مایع مصداق خمر است یا خیر؟ تا عنوان خمر احراز نشود نهی شاملش نمی‎شود. در احکام وجوبی نیز همین است، فرقی نمی‎کند، عنوان باید احراز شود. در دلیل عام وقتی شک در مصداقیت یک شئ برای عنوان عام داریم، اینجا در حقیقت شبهه مصداقی خود عام است و اگر شبهه مصداقی خود عام باشد جای تمسک به عام نیست؛ این از جهت اصل لفظی.
حال اینکه در مقام عمل چه باید کرد، بحث دیگری است، اگر ما با یک مایعی برخورد کردیم که تردید داریم در اینکه مصداق خمر است یا خیر؟ آیا باید اجتناب کنیم یا می‎توانیم مرتکب شویم، اینجا بعضی قائل به احتیاط شدند و بعضی قائل به برائت شدند، اما آن یک بحث دیگری است که در مقام عمل چه باید کرد، اصل اینکه خود عام در چنین فرضی جایز التمسک نیست، این مسئله روشن است.
در مورد خود خاص نیز همین است، یعنی اگر شک کنیم در مصداقیت یک شئ برای خاص، اینجا به خود دلیل خاص نیز نمی‎شود تمسک کرد، الان اگر مثلا گفت «لا تشرب الخمر الا کذا» یک مایع را استثناء کرد و ما شک کنیم در مصداقیت یک چیزی برای عنوان خاص که آیا این مصداق آن محسوب می‎شود یا خیر؟ اینجا به خود دلیل خاص نمی‎توانیم تمسک کنیم و بگوییم این حتما شامل این فرد می‎شود، زیرا همان جا نیز باید عنوان احراز شود.
بحثی که اینجا داریم این است که اگر در مصداقیت یک شئ برای خاص تردید داشتیم تمسک به عام جایز است یا خیر؟ عنوان بحث این است، تمسک به عام در شبهه مصداقیه خاص، این موضوع بحث ما است و الا در شبهه مصداقیه خود عام که قطعا تمسک به عام جایز نیست، در شبهه مصداقیه خاص هم تمسک به خاص جایز نیست، زیرا هر دو بر یک پایه استوار هستند، در هر دلیلی درجه اول باید، خود عنوان و موضوع احراز شود، پس این دو تکلیفشان روشن است؛ بحث ما در جایی است که شبهه مصداقی است و این شبهه مصداقی نیز مربوط به خاص است، لکن می‎خواهیم ببینیم آیا در موارد شبهه مصداقی خاص می‎توانیم به دلیل عام اخذ کنیم یا خیر؟ این موضوع بحث ما است.
پس این دو مقدمه که بحث کردیم یکی در حقیقت یک ردیه‎ای بود بر محقق نایینی که در مقدمه اول بیان شد که اساسا باب عام و خاص در شبهات مصداقیه ارتباطی به باب اطلاق و تقیید ندارد، البته ما نمی‎خواهیم بگوییم این منحصر به شبهه مصداقیه است، در شبهه مفهومیه نیز این قابل تطبیق است.
مقدمه دوم نیز در حقیقت تنقیح موضوع بحث بود که موضوع بحث دقیقا چیست؟ شک در مصداقیت چیزی برای خاص و اینکه آیا ما در چنین فرضی می‎توانیم به دلیل عام رجوع کنیم یا خیر؟ عرض کردیم اینجا دو صورت است، یکی مربوط به شود به مخصص متصل و یکی هم مربوط به مخصص منفصل.

صورت اول: مخصص متصل

اما در صورت اول تقریبا مطلب روشن است و جای بحث ندارد، بیانی که برای عدم جواز تمسک به عام در شبهه مصداقیه مخصص متصل مطرح می‎شود، همان بیانی است که ما در مورد مخصص متصل در شبهه مفهومیه گفتیم. در شبهه مفهومیه نیز هم آنجایی که دوران بین اقل و اکثر است و هم جایی که دوران بین متباینین است یک بیان ارائه شد و آن اینکه در مخصص متصل اساسا ظهوری برای عموم منعقد نمی‎شود و چون ظهوری برای عموم محقق نمی‎شود، پس بدون تردید از همان ابتدا، اجمالی که در ناحیه خاص وجود دارد سرایت می‎کند به عام و در این جهت نیز فرقی بین دو نوع شبهه مفهومیه وجود ندارد، یعنی چه شبهه مفهومیه از قبیل دوران بین متباینین باشد، چه از قبیل دوران بین اقل وا کثر. آنجا گفتیم که اساسا اصالة العموم وجود ندارد تا بخواهد به عنوان یک اصل لفظی به آن رجوع شود. وقتی مخصص متصل است اصلا نمی‎گذارد ظهوری برای عام در عموم منعقد شود. لذا در هر دو صورت مخصص متصل عرض کردیم که تمسک به عام جایز نیست. البته صاحب منتقی الاصول یک تقریب دیگری نیز برای عدم جواز تمسک به عام اینجا بیان کردند که حالا در نتیجه بحث ما مؤثر نیست، عمده این است که دلیل عدم جواز تمسک به عام در مخصص متصل در همه جا یکسان است.
اینجا نیز اینطور است. یعنی اگر شبهه مصداقی باشد و مخصص متصل، اینجا نیز ما دیگر نمی‎توانیم به عام تمسک کنیم، اگر می‎گوید: «اکرم العلماء الا زیدا العالم» و ما شک داریم در اینکه این فرد همان زید عالم است که استثناء شده یا آن فرد دیگر است، یعنی در مصداق شک کنیم در حالیکه دقیقا زید عالم هم برای ما معلوم است؛ اینجا اساسا این دلیل، یعنی «اکرم العلماء» از ابتدا ظهوری در عموم پیدا نمی‏کند تا بخواهیم این فرد مشکوک را، این کسی که در مصداقیتش شک داریم مشمول دلیل عام کنیم. وقتی می‎گوید «اکرم العلماء الا زیدا العالم» معنای عام روشن است، مفهوم خاص نیز روشن است، اما ما شک داریم در اینکه این زید همان زیدی است که استثناء شده است یا این یکی دیگر است، این شخص زید است یا نه؟ در واقع شک داریم که این زید هست یا نیست؟اینجا کدام عام وجود دارد تا بخواهیم به آن رجوع کنیم؟ اصلا چیزی به نام وجوب اکرام جمیع العلماء وجود ندارد تا بخواهد مرجع قرار بگیرد، از اول کأنه گفته شده است اکرم علمای غیر زید را؛ عمومی وجود ندارد و الان که نمی‏دانیم این زید هست یا نیست، اصلا نمی‎توانیم به این دلیل تمسک کنیم، اکرم همه علمای غیر زید را، درحقیقت در آن حکم روی یک موضوع رفته و آن موضوع نیز عبارت است از عالم غیر زید یا عالم غیر فاسق، فرقی نمی‎کند شبهه مصداقی است، اگر اینجا بخواهیم به عموم رجوع کنیم، عموم کجاست؟ بله یک عمومی وجود دارد که عبارت است از اکرم عالمان غیر فاسق را، اما آیا این فرد خارجی مصداق عالمان غیر فاسق است یا خیر؟ این در حقیقت بر می‎گردد به شبهه مصداقیه خود عام. اینکه ما باید ببنیم این فرد مشمول عام است یا نه، اینجا نمی‎توانیم به خود دلیل عام رجوع کنیم زیرا عامی وجود ندارد به یک معنا، آن عمومی که منعقد شده روی عنوان عالم غیر فاسق است. بله این عام وجود دارد، اما شک و شبهه ما در مورد فرد خاص در حقیقت مانع احراز موضوع می‎شود، ما نمی‎دانیم این اصلا مصداق این موضوع است یا نیست و در چنین مواردی کأنه در مصداقیت این فرد برای خود عام تردید پیش آمده است و تمسک به عام در شبهات مصداقیه خود عام جایز نیست. این یک امر واضح و روشنی است. لذا شما ببینید در هر سه نوع مخصص متصل، شبه مفهومیه به هر دو قسمش، شبه مصداقیه اگر مخصصش متصل باشد، نمی‎توانیم به عموم عام تمسک کنیم، لذا تمسک به عام اینجا جایز نیست.
پس اساس دلیل نیز در حقیت همان است که ما در گذشته اشاره کردیم، اینجا یک اضافه‎ای مطرح شد و آن اینکه بالاخره این بر می‎گردد به تمسک به عام در شبه مصداقیه خود عام که اول بحث در مقدمه دوم و در هنگام تنقیح موضوع بحث گفتیم این اساسا وضعش معلوم است و از دایره بحث ما خارج است.

صورت دوم: مخصص منفصل

اگر شبهه مصداقی باشد و مخصص لفظی و منفصل هم باشد، اینجا محل بحث قرار گرفته که آیا تمسک به عام در چنین صورتی جایز است یا خیر؟
محقق خراسانی در کفایه یک دلیل از سوی قائلین به جواز تمسک نقل می‎کند و بعد آن را رد می‎کند، یعنی در حقیقت دو دیدگاه در اینجا وجود دارد، یک دیدگاه جواز تمسک به عام است و دیدگاه دیگر عدم جواز تمسک به عام است. محقق خراسانی در کفایه نظر قائلین به جواز تمسک به عام را بیان کرده، بعد آن را رد کرده و بیانی که ایشان در مقابل قائلین به جواز ارائه داده، در واقع دلیل بر عدم جواز است، بعد از محقق خراسانی نیز راه‎های دیگری برای عدم جواز تمسک به عام طی شده، ولی صرف نظر از ادله و تقاریر مختلفی که برای جواز یا عدم جواز ارائه شده است به طور کلی این دو دیدگاه وجود دارد.

دلیل جواز تمسک به عام

اما دلیلی که برای جواز تمسک به عام بیان شده، این دلیل نیز تقریبا از مطالب گذشته معلوم است، خود محقق خراسانی نیز در شبهات مفهومیه این را مطرح کردند. محصل دلیلی که محقق خراسانی ذکر کردند این است که:
عام وقتی که بیان می‎شود و متکلم آن را القاء می‎کند، ظهور در عموم دارد و این ظهور حجیت دارد، لذا این حجیت اقتضاء می‎کند که هر موردی که ما شک کنیم مشمول این حکم است یا نه، به اصالة العموم اخذ کنیم. این تا زمانی است که دلیل خاص نیامده، وقتی دلیل خاص می‎آید، مخصص منفصل و مثلا عالم فاسق را از دایره وجوب اکرام خارج می‎کند، اینجا قهرا دلیل خاص به عنوان اینکه دلیل اقوی است و حجت اقوی محسوب می‎شود در مقابل دلیل عام قرار می‎گیرد و در آنچه که شمول خاص نسبت به آن روشن است مزاحم حجیت عام می‎شود. عام ظهور داشت در وجوب اکرام فاسق، دلیل خاص ظهور دارد در عدم وجوب اکرام فاسق، لکن دلیل خاص حجت اقوی محسوب می‎شود. دقت کنید حجیت دلیل خاص نسبت به عالم فاسق در جایی است که احراز شود این عنوان، اگر می‎گوید عالم فاسق را اکرام نکنید یا می‎گوید واجب نیست اکرام کنید، خب باید برای ما محرز شود فاسق بودن این شخص، تا مادامی که این احراز نشود ما نمی‎توانیم به دلیل خاص اخذ کنیم.
پس نتیجه اینکه دلیل خاص نسبت به فرد مشکوک حجیت ندارد و چون حجت نیست در فرد مشکوک، مزاحمتی با عام در شمول عام نسبت به این فرد مشکوک ندارد، پس دیگر نمی‎تواند معارضه و مزاحمتی با دلیل عام داشته باشد، از آن طرف دلیل عام به اقتضاء عموم خودش و ظهورش در عموم شامل همگان می‎شد تا جاییکه یک مزاحم اقوی در مقابلش بیاید. مزاحم اقوی از عام در افراد یقینی خاص وجود دارد، جایی که یقینا فاسق هستند قطعا دلیل عام شاملشان نمی‎شود، اما نسبت به افراد مشکوک چون خاص حجیت ندارد، پس عام نسبت به این افراد بلا مزاحم و بلا معارض می‎ماند. پس عام نسبت به اینها حجت است، لذا نسبت به افراد مشکوک می‎توانیم به اصالة العموم رجوع کنیم.
این بیان را محقق خراسانی در کفایه برای جواز تمسک به عام در شبهه مصداقیه مخصص منفصل گفتند. ولی خود ایشان نسبت به این دلیل اشکال کردند و دیگران نیز بحث هایی دارند که باید دنبال کنیم.

برچسب‌ها:, , , , , , , ,