جلسه یازدهم
آیه ۴۰ _ بخش اول _ یک پرسش و پاسخ های آن _ بخش دوم: «و أوفوا بعهدی أوف بعهدکم» _ فرق عهد و میثاق
۱۴۰۰/۰۸/۱۱
جدول محتوا
یک پرسش و پاسخ های آن
گفتیم در آیه ۴۰ پیرامون سه بخش سخن خواهیم گفت. بخش اول این بود: «اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ».
اینجا یک پرسش و سوالی ممکن است مطرح شود که نعمت هایی که خداوند تبارک و تعالی به بنی اسرائیل عطا کرده مربوط به اجداد آنها بوده و مخاطبین این آیه مشمول این نعمت ها واقع نشدند. یعنی خداوند دارد به کسانی میگوید «اذکروا نعمتی» که آن نعمت ها در اختیار اینها نبوده. نعمت ها به اجداد اینها داده شده، آنوقت چطور خداوند به اینها میفرماید: «اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ»؟
به تبع این سوال ممکن است آن آثار سه گانه ای هم که برای امر به یاد آوری به نعمت گفتیم مخدوش شود. چون گفتیم این دعوت به شکر نعمت و پرهیز از کفران نعمت است، دعوت به توحید است، و اینکه اگر آن نعمت ها از کف رفته به خاطر خود شما است، خداوند آنها را تغییر نداده. آن آیه را هم خواندیم که خداوند تبارک و تعالی میفرماید مردم خودشان این نعمت ها را تغییر میدهند. آنگاه چگونه به فرزندان آنها خطاب شده و به آنان امر شده که نعمت من را یادآوری کنید؟
پاسخ ها
این سوالی است که مهم است و به نظر میرسد باید به آن پاسخ داده شود. اینجا وجوهی در پاسخ به این سوال و اشکال مطرح شده که اشاره میکنم تا ببینیم کدام یک از این وجوه را میتوانیم بپذیریم؟
وجه اول
وجه اول این است که بالاخره این نعمت ها درست است که به پدران اینها داده شده، اما اگر آن نعمت ها نبود، و آن امکانات فراهم نبود، چیزی از آنها باقی نمیماند و نسلی از آنها وجود نداشت. پس در واقع مخاطبین آیه که یهود زمان پیامبراند، اینها هم برخوردار از آن نعمت ها بودند با واسطه. بله مستقیما در آن ایام این نعمت ها به آنها نرسیده، اما آن نعمت ها بود که باعث شد نسل اینها باقی ماند و تا به امروز حیات داشته باشند. بنابراین کأن نعمتی که به اجداد داده شده، مآلا نعمت به خود این نسل هم محسوب میشود. پس با این حساب اگر خدا به اینها میفرماید نعمت من را به یاد بیاورید، غلط نیست چون این نعمتی بوده که در گذشته عطا شده و باعث استمرار و بقاء و اینها شده است.
وجه دوم
وجه دیگر این است که خداوند تبارک و تعالی اگر میفرماید که یاد بیاورید نعمت من را، آن نعمتی که به شما دادم، در واقع میخواهد به اینها یادآوری کند که اجداد اینها از سوی خداوند تبارک و تعالی به طور خاص مورد توجه قرار گرفتند و خداوند نعمت هایی را به اینها عطا کرد و این نعمت ها را هم در ابتدا به این جهت به آنها ارزانی داشت که آنها اهل طاعت بودند، اهل دوری از کفر، شرک و الحاد بودند و الان خدا میخواهد به اینها بفرماید که اگر مانند آباء و نسل اولتان که خداوند اینچنین به آنها نعمت عطا فرمود اهل طاعت و دوری از کفر و شرک باشید، این نعمت ها اضافه میشود، امتداد پیدا میکند، «لئن شَکَرتُم لأزیدنّکُم». و اگر اهل معصیت و نافرمانی و کفر و شرک باشید، طبیعتا این نعمتها تبدیل به نقمت میشود. یعنی در حقیقت خداوند دارد اینها را ترغیب میکند به سعادت، خیر و بر حذر میدارد از شر و شقاوت.
وجه سوم
وجه سومی هم در اینجا ذکر شده و آن اینکه این نعمت ها هرچند به آباء و اجداد عطا شده ولی خداوند دارد به اینها میگوید آن نعمت هایی را که به آنها دادیم به یاد بیاورید. آن نعمت ها فراوان بود و دارد میگوید شما به یاد بیاورید نعمت هایی را که به پدرانتان دادیم. حال یادآوری نعمت هایی که به پدرانتان دادیم، چه فایده ای دارد؟ درست است که طبق این احتمال اینها الان این نعمت ها را ندارند، اما این یاد آوری چه فایده ای دارد؟
خود این یاد آوری در حقیقت راهنمایی است برای آنها و در واقع میخواهد بگوید همین که شما فرزندان آن پدران هستید، پدرانی که خداوند اختصاصا نعمت های فراوانی برای آنها فراهم نمود، خودش نعمتی بزرگ است برای شما. مثلا پدری که خوشنام است، اعتبار دارد، صاحب مال و موقعیت است، بالاخره اعتبارش، موقعیتش و… برای فرزند هم موقعیت، اعتبار، مال و ثروتی فراهم میکند. پس آنچه که از آباء و اجداد به این نسل رسیده، خودش یک نعمت بزرگ محسوب میشود.
این وجوه بعضا ممکن است شباهت و قرابت به یکدیگر داشته باشند و یا بعضی به بعض دیگر برگردند. اما به هرحال وجوهی هستند که برای پاسخ به آن سوال داده شده که چگونه نعمت ها برای آباء و اجداد بوده اما حالا نسل فعلی بنی اسرائیل مورد خطاب قرار گرفتند که آن نعمت ها را یاد آوری کنید.
حق در مسئله
به نظر میرسد که این وجوه مانعۀ الجمع نیستند. یعنی این وجوه میتواند همگی به نوعی در اینجا ذکر شود. این سه وجه را فخر رازی در ذیل این آیه ذکر کرده. هم میتوانیم بگوییم خداوند تبارک و تعالی این نعمت ها را به اجداد عطا کرده و این نعمت ها باعث بقاء این نسل شد و اگر آن نعمت ها نبودند اصلا حیاتی باقی نمیماند. هم میتوانیم بگوییم النعمُ علی الآباء نعمٌ علی الأبناء. هم میتوانیم بگوییم خداوند تبارک و تعالی آن نعمت ها را به آنها داد و بدیهی است که اعتبار، قدرت و ثروتی که به واسطه آن نعمت ها پیدا کردند، برای فرزندانشان هم باقی مانده است.
در وجه سوم هدف این است که خداوند تبارک و تعالی یادآوری میکند که او به پدران شما این نعمت هارا داد و این برای این بود که نسل اول اهل عبادت و طاعت و اعراض از کفرو معصیت بودند و بعد کم کم رفتار نسل بعد باعث شد این نعمت ها تبدیل به نقمت شود، حال شما مراقب باشد و از کفر اعراض کنید و به اسلام روی بیاورید.
در مورد بخش اول مطلب مهم دیگری باقی نمانده است.
بخش دوم: «وأوفوا بعهدی أوف بعهدکم»
در بخش دوم میفرماید: «وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ». اینجا دو واژه وجود دارد و آن هم وفای به عهد است.
«وَأَوْفُوا بِعَهْدِي»، یعنی عهد خداوند. «أُوفِ بِعَهْدِكُمْ» یعنی عهد شما بنی اسرائیل. پس ما یک عهد داریم، یک وفای به عهد و دیگری هم عهد بنی اسرائیل و چهارم هم عهد خدا. این چهار نکته باید در اینجا معلوم شود که عهد چیست، عهد خدا چیست و عهد بنی اسرائیل چیست و وفای به آن چگونه است. چون میگوید شما به عهدتان وفا کنید. مگر بنی اسرائیل چه عهدی داشتند؟
فرق بین عهد و میثاق
درباره کلمه عهد و وفاء اجمالا توضیح دادیم که اساسا عهد یعنی حفظ یک چیز و مراعاتش در تمام احوال و شئون. اینکه چیزی مورد توجه و اهمیت باشد، یعنی هیچگاه رها نشود، هیچگاه نقض نشود، هیچگاه شکسته نگردد.
بین عهد و میثاق هم فرق وجود دارد. عهد و میثاق هر دو به معنای پیمان اند. هر دو به معنای حفظ یک چیز و اینکه در هر صورت باید مراعات شود اند. اما ظاهرا میثاق نسبت به عهد از یک اهمیت و تاکید و محکم کاری بیشتری برخوردار است. یعنی معنای آن اخص از عهد است. میثاق همان عهد است منتهی محکم کاری شده و تاکید شده، لذا محکم تر از عهد است. به خاطر همین است که کلمه میثاق را به کار بردند یعنی از ماده «وَثِقَ» به معنای اطمینان و نهایت تثبیت.
در آیات قرآن هم راجع به کلمه عهد آیاتی وجود دارد و هم راجع به میثاق. مثلا میثاق بنی اسرائیل، میثاقُ النبیین، از این تعبیرات در آیات قرآن هم زیاد استفاده شده. بالاخره عهد و میثاق در قرآن زیاد استعمال شده و آیاتش را ذکر خواهیم کرد. مانند: «و إذ أخذنا میثاقَ بنی اسرائیل» و «إذ أخذنا میثاقَکُم» اخذ میثاق در آیات قرآنی زیاد وجود دارد.
میفرماید «أوفوا بعهدی»، اینکه عهد خدا چه بوده، یعنی خداوند پیمانی را با بنی اسرائیل بسته بود و متقابلا یک تعهدی کرده بود، حال این تعهد خدا مانند کَتَبَ علی نفسه الرحمۀ است. معنایش این نیست که بر خودش چیزی را که نبوده ملزم کند که آن را حتما انجام دهد.
لذا عمده این است ک عهد اینها بشناسیم. در مورد این عهد احتمالاتی وجود دارد که اشاره خواهیم کرد و باید ببینیم در آیات دیگر قرآن که بحث از عهد و میثاق بنی اسرائیل است، چه اموری به عنوان عهد و میثاق بنی اسرائیل ذکر شده که انشاءالله در جلسه آینده بیان خواهیم کرد.
نظرات