جلسه سی و هفتم-

دانلود-جلسه سی و هفتم-PDF

جلسه سی و هفتم

۰۰/۰۰/۱۳۸۹

بحث در مشایخ اجازه بود که آیا مشایخ اجازه نیازمند توثیق هستند یا نه؟ عده کثیری معتقدند مشایخ اجازه نیازمند توثیق نیستند، گفتیم بزرگانی مثل شهید ثانی، صاحب معالم، وحید بهبهانی و میرداماد قائلند مشایخ اجازه نیاز به توثیق ندارند.
از مجموع کلمات شهید ثانی و صاحب معالم سه دلیل بر این مدعا استفاده می‏شود:
ادله قول اول:
دلیل اول:
شهید ثانی می‏فرماید: عدالت راوی یا به تصریح دو عادل ثابت می‏شود یا به شهرت بین اهل نقل یا اهل علم؛ مثلاً مشایخ عهد شیخ کلینی و بعد از آن نیازی به تصریح بیّنه بر عدالت ندارند، چون وثاقت و ضبط و عدالت آنها در هر عصری شهرت پیدا کرده، پس وقتی عدالت راوی به تصریح دو عادل یا به شهرت ثابت شد نیازی به توثیق ندارند و وثاقت مشایخ اجازه به شیوع ثابت شده لذا نیازی به توثیق ندارند.
دلیل دوم:
صاحب معالم (پسر شهید ثانی) می‏فرماید: این مطلب مورد اتفاق و تسالم است که کسانی که در اسناد روایات واقع شده و قبل از اصحاب کتب می‏باشند نیازی به توثیق ندارند بلکه فقط اصحاب کتب و کسانی که از آنها روایت می‏کنند مورد بحث هستند؛ به عبارت دیگر سیره شیخ و متقدمین بر او این چنین بوده و علامه هم در مورد خود مشایخ هیچ مناقشه‏ای نکرده بلکه عمدتاً بحث در خود اسناد است، اینکه علامه در مورد خود مشایخ مناقشه نکرده و سیره شیخ و متقدمین بر او این بوده فقط به این جهت است که وثاقت مشایخ اجازه نزد آنها محرز بوده، پس با وجود محرز بودن وثاقت مشایخ اجازه نیازی به توثیق نیست.
دلیل سوم:
به طور کلی بزرگان رجال از جمله شیخ و نجاشی از روایت کردن از ضِعاف پرهیز می‏کرده‏اند؛ مثلاً دأب نجاشی این بوده که از کسی که حال او روشن نبوده و غامض و یا متهم به چیزی بوده روایت نقل نکند، سایر مشایخ هم همین گونه بوده‏اند، مثلاً به آنچه ابن غضائری درباره دیگران گفته خیلی توجه نمی‏کرده‏اند، چون ابن غضائری بسیاری از روات را به اتهام غلو و امثال آن تضعیف می‏کرده، پس به طور کلی نفس اینکه شیخ و نجاشی از ضِعاف روایت نقل نمی‏کرده‏اند نشان دهنده این است که مشایخ اجازه ثقه‏اند و نیاز به توثیق ندارند.
اشکال:
اگر این گونه بود که مشایخ اجازه نیازی به توثیق نداشته‏اند چرا رجالیون به وثاقت مشایخ اجازه تصریح نکرده و از ذکر مشایخ اجازه خودداری کرده‏اند.
پاسخ:
رجالیون در صدد ذکر همه روات نبودند بلکه هدف آنها بیشتر ذکر مصنفین بوده و علت اینکه مشایخ اجازه را ذکر نکرده‏اند چه بسا از این جهت بوده که مشایخ اجازه جزء مصنفین محسوب نمی‏شدند یعنی کتابی نداشتند تا نامشان به عنوان مصنف آن کتاب ذکر شود، پس عدم ذکر مشایخ اجازه به جهت عدم اعتناء رجالیون به آنها نبوده بلکه به جهت عدم احتساب آنها در زمره مصنفین بوده است.
اشکالات محقق خویی (ره):
مرحوم آقای خویی و بعضی دیگر به این ادله چهار اشکال وارد کرده‏اند:
اشکال اول:
خود نجاشی برخی از مشایخ اجازه از جمله حسن بن محمد بن یحیی ، حسین بن همدان الخصیبی را تضعیف کرده است، یعنی با اینکه این دو نفر به تلّعکبری اجازه داده‏اند ولی نجاشی آنها را تضعیف کرده، لذا صرف شیخ اجازه بودن باعث وثاقت نمی‏شود.
اشکال دوم:
قدر و منزلت و اهمیت اصحاب اجماع بالاتر از مشایخ اجازه است، شما می‏بینید درباره اصحاب اجماع به طور مفصّل در رجال بحث شده و بحث مبسوطی است که آیا اصحاب اجماع ثقه‏اند و از ثقات روایت نقل می‏کنند یا نه؟ اصحاب اجماع در رجال توثیق شده‏اند حال چگونه ممکن است اصحاب اجماع ذکر و توثیق شده باشند اما مشایخ اجازه به عنوان اینکه نیازی به توثیق ندارند ذکر نشوند.
اشکال سوم:
خود نجاشی متعرض بسیاری از مشایخ اجازه شده، بعضی را توثیق و در مورد برخی دیگر سکوت کرده است، سؤال این است که چرا نجاشی برخی را توثیق و در مورد برخی دیگر سکوت کرده است؟ نفس اینکه برخی را توثیق و در مورد برخی دیگر سکوت کرده نشان دهنده این است که مشایخ اجازه نیاز به توثیق دارند.

اشکال چهارم:
به چه دلیل مشایخ اجازه از غیر خودشان از روات دیگر، تفکیک می‏شوند؟ مشایخ اجازه چه ویژگی و امتیازی دارند که دیگر روات نداشته و آن امتیاز باعث شده که نام روات دیگر ذکر شود ولی نام مشایخ اجازه ذکر نشود؟ هیچ امتیازی در مشایخ اجازه وجود ندارد تا نام آنها ذکر نشود و از جهت توثیق و عدم توثیق مورد بحث قرار نگیرند ولی نام سایر روات ذکر شود و از حیث وثاقت و عدم آن مورد بحث قرار گیرند.
ما در آینده در باب خود اجازه خواهیم گفت که اجازه یکی از اقسام تحمّل روایت است، فایده اجازه این است که اسناد روایت به مجیز تصحیح می‏شود، یعنی سند روایت از شخص مجاز تا مجیز تصحیح می‏شود، مجیز غیر از این امتیاز دیگری نسبت به خود راوی ندارد لذا اگر روایت کردن از شخصی، توثیق محسوب نمی‏شود اجازه هم توثیق محسوب نمی‏شود و از این جهت فرقی بین این دو نیست.
لذا در مجموع به نظر می‏رسد ادعایی که بعضی از بزرگان مثل شهید ثانی و صاحب معالم و امثال آنها بیان کرده‏اند بی‏نیازی مشایخ اجازه از توثیق را ثابت نمی‏کند.