جلسه سی و هشتم-روایة الأجلّاء

دانلود-جلسه سی و هشتم-PDF

جلسه سی و هشتم
روایة الأجلّاء
31/۰۲/۱۳۹۲

۵- روایه الأجلّاء

روایة الأجلّاء به این معنی است که بزرگان از محدّثین و علماء از شخصی روایت نقل کنند. بعضی گفته‏اند روایة الأجلّاء یا کثرة روایة الأجلّاء، از یک شخصی، علامت و نشانه وثاقت آن شخص است.

دلیل:

دلیل بر این ادعا سیره جاری بین محدّثین و علماء می‏‏باشد، یعنی بناء علماء از نجاشی و کشی و شیخ و امثال آن و بناء محدّثین مثل شیخ صدوق، کلینی و امثال آن بر این است که از ثقات روایت نقل می‏کنند و تا شخصی ثقه نباشد از او روایت نقل نمی‏کنند، پس نفس نقل روایت أجلّاء از یک شخص یا کثرت روایت از او و عمل به روایت او دلیل بر وثاقت اوست.

این یک ادعای عامی است که قدر متیقنی دارد، چون باید دید آیا علماء بر محدّثین اطلاق می‏شود یا شامل غیر محدّثین هم می‏شود؟ گاهی یک محدِّث مثل شیخ صدوق، روایتی را از شخصی نقل می‏کند و گاهی یک فقیه روایتی را مورد توجه قرار می‏دهد و به آن عمل می‏کند، همچنین کثرت یا قِلّت روایت از یک شخص هم یک جهت است که تعیین کننده حدود این ادعا هستند، همچنین اینکه علماء کثیراً به روایت یک شخصی عمل کنند یا در چند مورد خاص به یک روایت عمل کنند دائره این ادعا را محدود می‏کند. یک جهت دیگر که در تعیین حدود این مدعا مؤثر است این است که بزرگان از محدّثین و علماء روایت را نقل کنند یا صرف محدِّث و عالم بودن در نقل روایت کفایت می‏کند.

اگر بخواهیم این ادعا را محکم کنیم می‏توانیم بگوییم این ادعا یک قدر متیقین دارد که مورد توافق مدعیان این قول است و آن اینکه بگوییم اگر اجلّاء از محدِّثین کثیراً از شخصی روایت نقل کنند، نشانه وثاقت است، یعنی اولاً: محدِّثین که کار آنها نقل و بررسی روایت است آن روایت را نقل کنند، ثانیاً: کثرت روایت ملاک است نه یک بار نقل کردن و ثالثاً: باید محدِّثی که روایت را نقل می‏کند از اجلّاء محدِّثین باشد. مثلاً وقتی گفته می‏شود شیخ صدوق از شخصی زیاد روایت نقل می‏کند دال بر وثاقت آن شخص است چون بعید است که شخصی مثل شیخ صدوق کثیراً از یک راوی روایت نقل کند ولی آن شخص، ثقه نباشد.

مؤید: مؤید این ادعا مطلبی است که کشّی در ترجمه محمد بن سنان گفته است، کشّی بعد از نقل روایات مدح و ذم درباره محمد بن سنان می‏گوید: کسانی همچون فضل بن شاذان، پدر او، یونس، محمد بن عیسی عبیدی، محمد بن الحسین بن ابی الخطّاب، حسن بن سعید اهوازی، حسین بن سعید اهوازی، ایوب بن نوح و جمع دیگری از عدول و ثقات از محمد بن سنان روایت نقل کرده‏اند. [۱] یعنی کشّی در مقابل کسانی که به مذمت محمد بن سنان پرداخته‏اند، می‏گوید عده‏ای از بزرگان مثل اشخاص فوق از محمد بن سنان روایت نقل کرده‏اند. این مطلبی که کشی گفته دال بر این است که وقتی اشخاصی مثل افرادی که نام آنها ذکر شد از محمد بن سنان روایت نقل می‏کنند نشانه وثاقت اوست.

بررسی:

این ادعا (روایة الأجلّاء نشانه وثاقت است) اگر به نحو عام مطرح شود یعنی به این نحو که گفته شود محدّثین و علماء ولو یک روایت هم از شخصی نقل کنند دال بر وثاقت آن شخص است، پذیرفته نیست، چون اگر ما یقین کنیم که شخصی از غیر ثقه روایت نقل نمی‏کند می‏توان گفت هر کسی که این شخص از او روایت نقل کرده باشد ثقه است، مثل مشایخ الثقات که بحث آن سابقاً مطرح شد و گفتیم ابن ابی عمیر، صفوان و بزنطی «لایروون و لایرسلون الا عن ثقة»، همچنین در مورد بعضی دیگر از جمله خود نجاشی هم گفتیم «لایروون الا عن ثقة»، پس گاهی می‏گوییم این شخص از غیر ثقه روایت نقل نمی‏کند و به این مطلب هم یقین داریم، آن گاه نقل او دال بر وثاقت راوی است و بحثی در آن نیست اما اگر ما یقین نداشته باشیم که فقط از ثقه روایت نقل می‏کند یا برای ما روشن نشده که از غیر ثقات هم نقل می‏کنند یا نه، در این صورت صرف نقل و عمل به یک روایت نمی‏تواند وثاقت راوی آن روایت را اثبات کند و اماره و نشانه بر وثاقت راوی باشد.

عمده این است که نقل اجلّاء از محدِّثین و علماء از یک نفر چه آن نقل کثیر باشد و چه کثیر نباشد نمی‏تواند وثاقت راوی را اثبات کند چون این نقل می‏تواند به جهات مختلف باشد که یک جهت وثاقت راوی است، فرض کنید شخص فقیهی که از بزرگان فقهاء هم می‏باشد مثل شیخ انصاری و شیخ مفید به روایتی اخذ و عمل کرده باشد، اما صرف اخذ به آن روایت توسط شیخ مفید یا شیخ انصاری دلیل بر وثاقت راوی آن روایت نمی‏شود، چون چه بسا روایت از نظر شیخ انصاری یا شیخ مفید ضعیف بوده اما چون دیده مشهور به آن عمل کرده‏اند عمل مشهور را جابر ضعف سند دانسته لذا به آن روایت اخذ کرده است یا مثلاً آن راوی در واقع دارای یک اصل مشهور بوده و اجلّاء در واقع از آن اصل مشهور او روایت کرده‏اند نه از خود او یا حتی ممکن است آن روایتی که مورد توجه محدِّث قرار گرفته دارای طرق دیگری هم بوده و به واسطه آن طرق این روایت مورد قبول قرار گرفته، پس لزوماً از عمل و اخذ و نقل روایت از یک شخص، وثاقت راوی بدست نمی‏آید.

اما اگر دائره این ادعا محدود شود و گفته شود اگر اجلّاء از محدِّثین کثیراً از شخصی روایت نقل کنند دال بر وثاقت آن شخص است، این مشعِر به وثاقت راوی است اما دلیل و نشانه قطعی بر وثاقت نیست و به تعبیر دقیق‏تر، نقل اجلّاء از محدِّثین از شخصی آن هم کثیراً، دال بر مدح و حُسن آن شخص است اما استفاده وثاقت از این مطلب مشکل است.

پس ادعای اینکه روایة الأجلّاء، دال بر وثاقت راوی است به دو نحوه قابل بحث است:

یکی اینکه گفته شود این ادعا (روایة الأجلّاء نشانه وثاقت است) اگر به نحو عام مطرح شود به این نحو که گفته شود محدّثین و علماء ولو یک روایت هم از شخصی نقل کنند دال بر وثاقت آن شخص است، پذیرفته نیست و استدلال به سیره محدّثین از علماء هم بر این مطلب قابل قبول نیست چون موارد نقض زیادی دارد و مطلبی هم که از کشّی به عنوان مؤید، نقل شد پذیرفته نمی‏شود، چون کشّی در مقام این نبوده که بخواهد با آن مطلب، وثاقت محمد بن سنان را ثابت کند بلکه در مقابل بعضی که محمد بن سنان را از کذّابین دانسته‏اند گفته: عده‏ای هم از محمد بن سنان روایت نقل کرده‏اند لذا نمی‏توان او را کذّاب دانست ولی از این مطلب وثاقت محمد بن سنان استفاده نمی‏شود.

دوم اینکه دائره این ادعا محدود شود و گفته شود اگر اجلّاء از محدِّثین کثیراً از شخصی روایت نقل کنند دال بر وثاقت آن شخص است، این مشعِر به وثاقت راوی است اما این هم دلیل و نشانه قطعی بر وثاقت نیست ولی اگر هم وثاقت را ثابت نکند قطعاً دال بر حُسن و مدح راوی خواهد بود.

«والحمد لله رب العالمین».


[۱] . رجال کشّی، ج۲، ص۷۹۶.