جلسه بیست و یکم-راههای توثیق عام- مشایخ ثقات

دانلود-جلسه بیست و یکم-PDF

جلسه بیست و یکم
راههای توثیق عام- مشایخ ثقات
17/۱۱/۱۳۹۱

خلاصه جلسه گذشته:

بحث در نقض‏هایی بود که در مورد مشایخ ثقات وارد شده است، عرض شد چند نفر از مشایخ ابن ابی عمیر از طرف بعضی از بزرگان علم رجال تضعیف شده‏اند، شش نفر از مشایخ ابن ابی عمیر به ادعای بعضی بالاتفاق ضعیف هستند که تا اینجا پنج نفر از آنها را مورد بررسی قرار دادیم و معلوم شد نه تنها ضعف این پنج نفر مورد اتفاق نیست بلکه محامل و توجیهاتی هم می‏توان برای نقل روایت توسط ابن ابی عمیر از آنها ذکر کرد به گونه‏ای که قاعده «لایروون و لایرسلون الا عن ثقة» در مورد محمد بن ابی عمیر مورد نقض قرار نگیرد.

۶- عبدالله بن قاسم

این شخص هم از کسانی است که در زمره مشایخ ابن ابی عمیر است و ادعا شده ضعف او مورد اتفاق است، حال باید ببینیم آیا واقعاً این چنین است یا نه؟ در کتب رجالی سه نفر به عنوان عبدالله بن قاسم ذکر شده‏اند:

۱- عبدالله بن قاسم جعفری ۲- عبدالله بن قاسم حارثی ۳- عبدالله بن قاسم حضرمی.

در مورد عبدالله بن قاسم جعفری چیزی گفته نشده است.

درباره عبدالله بن قاسم حارثی مطالبی بیان شده از جمله نجاشی درباره او گفته: «ضعیفٌ غالٍ کان صاحبُ معاویةَ بن عمّار» [۱] ، به نظر نجاشی این شخص ضعیف و اهل غلو است که از مصاحبین معاویة بن عمار بوده و بعداً از هم جدا شده‏اند. شیخ طوسی نه در فهرست و نه در رجال چیزی درباره این شخص نگفته و مرحوم آقای خویی هم درباره او فرموده: نجاشی او را تضعیف کرده نه در حدیث بلکه خود او را تضعیف کرده است [۲] .البته ممکن است تضعیف عبدالله بن قاسم حارثی به واسطه غلو بوده نه اینکه ثقه نبوده است.

نفر سوم عبدالله بن قاسم حضرمی است که احتمالاً آن شخصی که از مشایخ ابن ابی عمیر دانسته شده این شخص باشد. نجاشی درباره او فرموده: «کذّابٌ غالٍ یروی عن الغُلات لا خیر فیه و لا یعتدُّ بروایته له کتابٌ یرویه عنه جماعةٌ» [۳] ؛ کذاب و اهل غلو بوده که از غلات روایت نقل کرده و به روایت او اعتناء نمی‏شود. شیخ طوسی در فهرست نام او را ذکر کرده ولی درباره او سکوت کرده است [۴] ، همچنین در کتاب رجال او را از اصحاب امام کاظم (ع) دانسته و در مورد مذهب او هم گفته واقفی بوده است [۵] . ابن غضائری هم درباره حضرمی گفته: «کوفیٌ ضعیفٌ ایضاً غالٍ متهافةٌ» [۶] ؛ کوفی و ضعیف و اهل غلو بوده و در عین حال تهافت در روایات او وجود دارد.

از مجموع مطالبی که در مورد عبدالله بن قاسم ذکر شد چه مراد عبدالله بن قاسم حارثی باشد و چه عبدالله بن قاسم حضرمی که البته احتمال قوی این است که مراد، عبدالله بن قاسم حضرمی باشد، اتفاق نظر در ضعف او نیست گرچه بزرگانی مثل نجاشی او را تضعیف کرده‏اند ولی بعضی دیگر درباره او سکوت کرده‏اند. بعلاوه اینکه ابن ابی عمیر فقط یک روایت از این شخص نقل کرده است و این روایت هم در مورد احکام نیست بلکه یک روایت اخلاقی است که می‏گوید: عن ابن ابی عمیر عن الصادق (ع) عن ابیه عن جدّه عن علیٍ قال: «کن لما لاترجوا أرجی منک لما ترجوا» [۷] ؛ نسبت به چیزی که امید ندارید امیدوارتر باشید از چیزی که نسبت به آن امید دارید. این روایتی اخلاقی است اما در مورد احکام روایتی از این شخص نقل نشده لذا مشکلی از این جهت نیست و علاوه بر این محتمل است ابن ابی عمیر او را در زمان تحمل و نقل حدیث ثقه می‏دانسته و بعداً اهل غلو یا واقفی شده است.

جمع بندی:

پس ملاحظه کردید این شش نفری که از مشایخ ابن ابی عمیر هستند و در مورد ضعف آنها ادعای اتفاق شده، این ادعا صحیح نیست چون در مورد آنها اختلاف وجود دارد و بعلاوه تعداد روایاتی که ابن ابی عمیر از این اشخاص نقل کرده بسیار نادر است و آن هم مربوط به غیر باب احکام است و اگر هم در باب احکام روایتی از اینها نقل شده مربوط به احکامی است که بیشتر در دائره مستحبّات است نه احکام الزامی.

مشایخ صفوان بن یحیی

طبق آنچه مرحوم آقای خویی فرموده، مشایخ صفوان ۱۴۰ نفرند، البته صاحب مشایخ الثقات مشایخ او را تا ۲۱۳ نفر هم ذکر کرده است، از این تعداد ۱۰۹ نفر ثقه و بقیه یا مهمل و یا مجهولند و تعداد بسیار کمی از اینها تضعیف شده‏اند، در بین کسانی که تضعیف شده‏اند ادعای اتفاق بر ضعف دو نفر شده است؛ یکی یونس بن ظبیان و دیگری صالح بن حَکم نیلی. در مورد یونس بن ظبیان قبلاً در ضمن مشایخ ابن ابی عمیر بحث کردیم.

صالح بن نیلی

نجاشی درباره این شخص گفته: «ضعیفٌ» [۸] ، شیخ طوسی در کتاب رجال او را از اصحاب امام صادق (ع) دانسته اما درباره او چیزی نفرموده است.

برقی هم درباره او چیزی نگفته و مرحوم آقای خویی هم درباره او فرموده: «مجهول الحال» [۹] ، لکن خود شیخ صدوق طریق صحیحی به این شخص دارد [۱۰] . با توجه به مطالبی که گفته شد مثل آنچه که در مورد مشایخ ابن ابی عمیر بیان شد، معلوم می‏شود ادعای اتفاق در مورد ضعف این اشخاص قابل قبول نیست، بعلاوه به طور کلی صفوان در سه مورد از صالح بن حَکم روایت نقل کرده، یک روایت را در جلد دوم تهذیب و همان روایت را در جلد اول تهذیب هم آورده است ولی سند این دو روایت با هم فرق می‏کند، روایت جلد دوم تهذیب این است : ورد عن صفوان عن صالح النیلی عن محمد بن ابی عمیر [۱۱] ، نفس این سند تا حدودی قابل قبول نیست چون بر طبق این سند بین صفوان و ابن ابی عمیر یک واسطه قرار گرفته در حالی که این دو در یک طبقه بوده‏اند و بین آنها فاصله‏ای نبوده تا محتاج واسطه باشد. همین روایت در تهذیب در کتاب الطهارة با یک سند دیگر بیان شده: احمد بن محمد عن صالح عن محمد بن ابی عمیر [۱۲] ، در این سند صفوان از صالح و صالح از ابن ابی عمیرنقل کرده است، با اینکه این روایات در باب احکام است ولی مسئله این است که ضعف صالح مورد اتفاق نیست و چه بسا ابن ابی عمیر به صالح اعتماد داشته چون در زمان تحمّل و نقل حدیث او را ثقه می‏دانسته است. لذا با توجه به مطالبی که گفته شد نمی‏توان گفت وجود این شخص در زمره مشایخ صفوان بن یحیی باعث نقض به قاعده «لایروون و لایرسلون الا عن ثقة» می‏شود.

بحث جلسه آینده: اشخاص دیگری هم مثل علی بن ابی حمزه بطائنی، سهل بن زیاد و سَکونی باید مورد بررسی قرار بگیرند که انشاء الله در جلسه آینده به آنها هم اشاره خواهیم کرد.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . رجال نجاشی، ج۲، ص۲۹.

[۲] . معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۳۰۴.

[۳] . رجال نجاشی، ج۲، ص۳۰.

[۴] . فهرست شیخ، ص۱۳۲.

[۵] . رجال شیخ، ص۳۵۷، رقم۵۰.

[۶] . خلاصة الاقوال، قسم ثانی، باب عبدالله، رقم۶.

[۷] . کافی، ج۵، ص۸۳.

[۸] . رجال نجاشی، ج۱، ص۴۴۴.

[۹] . معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۶۴.

[۱۰] . مشیخه فقیه، ص۴۱.

[۱۱] . تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۲۲، باب ما یجوز الصّلوة فیه من المکان و اللّباس، ح۷۰.

[۱۲] . همان، ج۱، ص۲۸۷، باب تطهیر الثیاب و غیرها من النجاسات، ح۹۳.