جلسه صد و یکم – بررسي كلام مرحوم سيد درصحت اعمال سابقه

جلسه ۱۰۱ – PDF

 

جلسه صد و یکم

بررسي كلام مرحوم سيد درصحت اعمال سابقه

۱۳۹۱/۰۲/۱۳

                 

خلاصه جلسه گذشته

در جلسه گذشته مسئله شانزدهم تحریر را خواندیم و اجمالاً صورت مسئله را بیان کردیم؛ عرض کردیم مرحوم سید در مسئله پنجاه و سوم عروة این بحث را مطرح کرده­اند. برای روشن شدن مسئله و به جهت اینکه بعضی از این عبارت مرحوم سید برداشت­هایی کرده­اند که این برداشتها صحیح نیست. با اینکه این مسئله یک مقداری طولانی می­باشد اما چون متضمن چند مثال و فرع می­باشد، لازم است ما این مسئله را بخوانیم و بعد ببینیم آیا بین آنچه که مرحوم سید فرمودند و آنچه که امام(ره) بیان کردند تفاوتی وجود دارد یا هر دو یک نظر دارند؟

كلام سيد(ره)

بخش اول

بخش اول عبارت مرحوم سيد این است «إذا قلد من یکتفی بالمرة مثلاً فی التسبیحات الأربع و إکتفي بها أو قلد من یکتفی فی التیمم بضربة واحدة ثم مات ذلک المجتهد فقلد من یقول بوجوب التعدد لایجب علیه اعادة الاعمال السابقة و کذا لو أوقع عقداً أو ایقاعاً بتقلید مجتهد یحکم بالصحة ثم مات و قلد من یقول بالبطلان یجوز له البناء علی الصحة نعم فیما سیأتی یجب علیه العمل بمقتضي فتوی المجتهد الثانی» این بخش اول کلام سید است. آنچه مرحوم سید در بخش اول فرمودند تقریباً همان چیزی است که امام(ره) در عبارت تحریر بیان کردند نهایتش این است که اینجا مرحوم سید همان مطلب را در قالب مثال ذکر کرده­اند. ایشان دو مثال در بخش اول گفتند:

مثال اول: یکی اینکه اگر کسی مقلد مجتهدی باشد که قائل به اکتفاء به یک تسبیحه از تسبیحات اربعة است، این مقلد بر اساس فتوای این مجتهد عمل کرده و بعد مجتهد از دنیا رفته و مقلد سراغ مجتهدی می­رود که فتوی به عدم اکتفاء به یک تسبیحه از تسبیحات اربعة داده سيد مي­فرمايد: اعاده اعمال سابقه لازم نيست. (ما فعلاً در مقام ارزیابی کلام سید نیستیم اینکه آیا این مثالها درست است یا نه و یا اینکه داخل در محل نزاع هست یا نه، را بعداً ذکر خواهیم کرد).

مثال دوم: مثال دومی که ایشان بیان کرده در مورد تیمم است که می­فرمایند اگر مقلد بر طبق فتوای مجتهدی که قائل به اکتفاء به ضربة واحدة بوده عمل کرده (چون در تیمم بحث است که وقتی دست را بر ما یجوز التیمم علیه می­خواهند بزنند آیا یک مرتبه کفایت می­کند یا بیشتر لازم است؟) و به همین ترتیب تیمم کرده و نماز خوانده است سپس این مجتهد از دنیا رفته و این عامی مقلد کسی شده که قائل به عدم اکتفاء به ضربة واحدة در تیمم است، دراینجا وظیفه این مقلد چیست؟ آیا آن اعمال سابق او صحیح است یا نه؟ مرحوم سید می­فرماید: اعاده اعمال سابق لازم نیست.

یا مثلاً در باب معاملات می­فرماید اگر عقد یا ایقاعی صورت داده که این عقد و ایقاع به نظر مجتهد اول صحیح بوده لکن بعد از موت مجتهد اول رجوع کرده به مجتهدی که قائل به بطلان آن عقد و ایقاع است (مثلاً عقد و ایقاع را به صیغه فارسی خوانده که طبق نظر مجتهد اول صحیح بوده الآن این مجتهد دوم قائل است به اینکه صیغه­ی عربی در عقد و ایقاع لازم است و با صیغه فارسی عقد محقق نمی­شود) آیا این عقد و ایقاع صحیح است یا نه؟ مرحوم سید می­فرماید صحیح است.

لکن از این به بعد باید به فتوای مجتهد دوم عمل کند.

این کلام مرحوم سید همان عبارت تحریر است که امام در آنجا فرمودند «إذا عمل من عبادة أو عقدٍ أو ایقاع» مي­تواند بنابر صحت اعمال سابق بگذارد؛ مرحوم سید هم همین نظریه را بیان فرمودند همراه با مثال. مرحوم امام هم اینجا هیچ حاشیه-ای به بخش اول کلام مرحوم سید ندارند. بعضی از بزرگان اینجا به فرمایش سید تعلیقه زده­اند و اشکال کرده­اند؛ مرحوم محقق حائری یزدی، مرحوم آقای خوئی، مرحوم محقق عراقی، مرحوم خوانساری و مرحوم آقای گلپایگانی اینها کسانی هستند که عمدتاً در همین بخش اول به کلام سید ایراد گرفته­اند که ما نظر اینها در ضمن نقل اقوال بعداً بیان خواهیم کرد. (ما اینجا نمی­خواهیم این اقوال را یک به یک بیان کنیم بلكه غرض اين است كه اجمالاً مرحوم امام با کلام سید موافق هستند ولی بسیاری از بزرگان کلام سید را قبول ندارند.)

بخش دوم

بخش دوم فرمایش سید این است: (این بخش در عبارت تحریر نیست اما ببینیم این یک مطلب اضافه و تازه­ای نسبت به کلام مرحوم امام است و آیا می­توانیم بگوییم سید در این بحث تفصیلی داده است یا نه؟) «وأما إذا قلد من یقول بطهارة شیءٍ کالغسالة ثم مات و قلد من یقول بنجاسته فالصلوات و الأعمال السابقة محکومةٌ بالصحة و إن کانت مع إستعمال ذلک الشیء و اما نفس ذلک الشیء إذا کان باقیاً فلایحکم بعد ذلک بطهارته»

اولاً کلام سید این است «فأما إذا قلد» ظهور این عبارت این است که این یک تفاوتی با عبارت گذشته دارد چون آن مسئله را قبل از آن نقل کردند و فرمودند اگر عمل و عبادتی واقع شود مي­تواند بنابر صحت بگذارد و در اینجا می­فرمایند « فأما إذا قلد» این اما ظهور در این دارد که این مطلب، مطلبی غیر از مطلب سابق است. حال باید دید که آیا واقعاً این هست یا نیست؟

می­فرماید اگر مقلد مرجع تقلیدی بوده که یک چیزی مثل غساله را پاک می­دانست این شخص با این غساله لباسش را تطهیر کرد و با همین غساله وضو گرفت و نماز خواند و اعمالش را با این غساله انجام داد بعد این مجتهد از دنیا رفت و مقلد کسی شد که قائل به نجاست غساله است؛ می­فرماید نمازها و اعمال گذشته او محکوم به صحت است ولو با همین غساله انجام شده باشد «و إن کانت مع إستعمال ذلک الشیء» لکن «و اما نفس ذلک الشیء إذا کان باقیاً فلایحکم بعد ذلک بطهارته» اما خود این غساله آن مقداری که از آن باقی مانده بعد از این دیگر نمی­تواند حکم به طهارتش کند و دیگر وضو گرفتن و تطهیر لباس با آن جايز نیست.

مورد دیگر در رابطه با حکم تکلیفی مثال مي­زنند و می­فرماید: «و کذا فی الحلیة و الحرمة فإذا أفتی المجتهد الأول بجواز الذبح بغیر الحدید مثلاً فذبح حیواناً کذلک فمات المجتهد الاول و قلد من یقول بحرمته فإن باعه أو أکله حکم بصحة البیع و إباحة الأکل و اما إذا کان حیوان المذبوح موجوداً لایجوز بیعه و لا أکله و هکذا»

می­فرماید این عامی مثلاً از کسی تقلید می­کرده است که قائل به جواز ذبح حیوان با آهن یا هر شیء برنده غیر آهنی بود که این حیوان طبق نظر مجتهد اول مذکی است یعنی بیع آن صحیح و اکل آن حلال است اما این مجتهد از دنیا می­رود این مقلد به مجتهدی رجوع می­کند که قائل به عدم جواز ذبح به غیر حدید است یعنی اینکه اگر کسی سر حیوانی را به آلتی غیر از حدید بريد این حیوان مذکی نبوده لذا بیع آن جایز نیست و خوردن آن حرام است. اینجا مرحوم سید می­فرماید اگر به غیر حدید این حیوان را ذبح کرد و در زمان مجتهد اول قسمتی را فروخت و قسمتی را خورد و به آن دست زد همه اینها صحیح و پاک و حلال است اما اگر یک مقداری از آن باقی مانده بعد از رجوع به مجتهد دوم دیگر این را نه می­تواند اکل کند و نه بفروشد چون میته محسوب می­شود.

این بخش دوم فرمایش سید هم مورد اشکال بعضی از بزرگان ازجمله مرحوم آقای حکیم، مرحوم آقای گلپایگانی و مرحوم آقای خوانساری واقع شده اما مرحوم امام(ره) اینجا هم حاشیه­ای ندارند؛ حال می­خواهیم ببینیم آیا نظر امام(ره) در اینجا با نظر سید متفاوت است؟ آیا مرحوم سید در این بخش دوم حقیقتاً تفصیلی در مسئله ارائه می­دهند؟ به نظر ما اینجا نظر امام(ره) با نظر مرحوم سید یکی است و سید هیچ تفصیلی در اصل مسئله نداده هرچند ظاهر عبارت به گونه­ای است که گویا می­خواند مطلب دیگری را بفرماید ولی هیچ فرقی بین نظر مرحوم سید و امام (ره) نیست ولو اینکه عبارت سید در اینجا اضافه­ای دارد.

بررسي تفاوت بين كلام سيد و امام(ره)

اضافه­ای که مرحوم سید دارند و امام هم با آن مخالفتی نکردند این است که مرحوم سید در واقع دارند بین دو صورت تفکیک می­کند. دو صورتی که به حسب اصل حکمش یکی است و فرق نمی­کند؛ در بخش اول عبارت مرحوم سید به اعمالی اشاره می­کند که از ناحیه مکلف صادر شده اعم از عبادت یا عقد یا ایقاع و دیگر تمام شده است به این معنی که عقد، عبادت یا ایقاعی بوده در گذشته که الآن تمام شده است و بقایایی برای این اعمال وجود ندارد که الآن بخواهیم اثر بر آن مترتب کنیم. اما در بخش دوم مرحوم سید به کارهایی اشاره می­کنند که از ناحیه مکلف محقق شده ولی هنوز بقایای آن موجود است و مکلف می­خواهد الآن نسبت به آنها عملی انجام دهد مثلاً از ماء غساله هنوز یک مقداری مانده یا از حیوانی که ذبح شده هنوز مقداری باقی مانده که ایشان می­فرماید نسبت به این مقداری که باقی مانده نمی­تواند دیگر طبق فتوای مجتهد اول عمل کند و باید بر اساس فتوای مجتهد دوم رفتار کند.

صرف نظر از این تفاوتی که ما بیان کردیم مرحوم سید در اصل مسئله تفصیلی ندادند؛ اما وقتی می­گوید اعمالی که می­خواهد در آینده انجام دهد باید طبق فتوای مجتهد دوم رفتار کند، این هم همین است و این چیزی غیر از فتوای امام نیست برای همین است که امام (ره) اینجا حاشیه­ای ندارند. حکم هر دو صورت یکی است فقط تنها اضافه همین مطلبی است که بیان کردیم و آن اینکه اگر از آن عمل بقایایی است که الآن می­خواهد بر آن اثر مترتب شود، دیگر نمی­تواند به فتوای اولی عمل کند لذا گفتند نمازی که با این غساله خوانده، درست است اما الآن دیگر نمی­تواند با این غساله وضو بگیرد و نماز بخواند. اگر این ذبیحه را قبلاً فروخته بیعش صحیح بوده ولی الآن ولو بقیه همان ذبیحه است ولی الآن دیگر بیع آن صحیح نیست فقط توجه باید داشت که اینجا در خود همین مسئله­ای که بیان کردیم دو صورت تصویر می­شود:

یک وقت کسی با این غساله وضو گرفته و لباسش را با آن تطهیر کرده و نماز خوانده، اینجا گفته می­شود آن نمازی که با آن لباس خوانده صحیح است و لباسش هم پاک است و وضویی هم که گرفته صحیح است ولی سؤال این است که یک وقت می­گوییم آیا الآن با همان لباسی که قبلاً تطهیر کرده می­تواند نماز بخواند یا نه؟

و گاهی هم می­گوییم که آیا الآن می­تواند با این غساله لباسش را تطهیر کند یا نه؟ یعنی در واقع در مورد بخش دوم که مرحوم سید فرمودند، می­توانیم دو صورت فرض کنیم: یک صورت کاری است که قبلاً انجام شده که فرمودند صحیح است اما نسبت به اعمال آینده دو گونه می­شود مسئله را تصویر کرد: یک صورت روشن و واضح این است که مثلاً این شخص الآن بخواهد با این وضو بگیرد که صریح کلام سید است که جایز نیست. پس یک فرد روشن دارد و آن این است که اعمال گذشته صحیح است و یک فرض روشن ديگر دارد که نسبت به آینده اعمالش صحیح نیست چون باید طبق فتوای مجتهد دوم عمل کند اما فرض دیگر این است که آیا با لباسی که قبلاً تطهیر کرده الآن می­تواند نماز بخواند یا نه؟ یا مثلاً در مورد حیوانی که به غیر حدید ذبح شده که بر اساس فتوای مجتهد اول و در زمان حیات وی بیع و اکل آن صحیح و حلال است اما الآن بعد از موت مجتهد اول مقداری از گوشت آن حیوان باقی مانده، یک فرد روشن آنکه طبق نظر سید نمی­تواند بر طبق فتوای اولی عمل کند این است که الآن نمی­تواند این باقی مانده را بفروشد یا بخورد؛ چون میته محسوب می­شود.

اما یک فرد دیگری هم وجود دارد و آن اینکه اگر دست این شخص در گذشته تماس پیدا کرده با این ذبیحه، آیا الآن با آن دست و لباس چه معامله­ای بکنیم؟ آیا این را طاهر بدانیم یا نجس؟ آنچه که در مورد ذبیحه و هم درمورد غساله از کلام سید می­توان استفاده کرد این است که این فرض محکوم به طهارت است یا محکوم به نجاست؟ راجع به این مسئله بايد تأمل شود آیا از عبارت، نجاست این لباسی که سابقاً تطهیر شده و نجاست دستی که سابقاً تماس با این ذبیحه پیدا کرده، استفاده می­شود یا نه؟

بحث جلسه آینده

در رابطه با این مسئله تأملی کنید تا بعد به جمع بندی اقوال بپردازیم و ببینیم که بطور کلی چند قول در مسئله وجود دارد و بعد وارد بررسی ادله و اشکالاتی که به این انظار و آراء شده بشویم.

تذکر اخلاقی: شرم از خدا

روایتی است از امام موسی بن جعفر علیهما السلام که در کتاب تحف العقول نقل شده است؛

امام کاظم (علیه السلام) می­فرماید: «إستحیوا من الله فی سرائرکم کما تستحیون من الناس فی علانیتکم». [۱]

در خفا و پنهان از خدا شرم و حیا کنید همانگونه که در آشکار از مردم حیا می­کنید.

انسان اگر به این نقطه برسد خیلی جایگاه مهمی می­باشد؛ صرف نظر از بعضی انسان­هایی که هیچ ابائی از انجام بعضی کارها در انظار مردم ندارند عموم مردم بهرحال همین که می­بینند دو چشم ناظر آنهاست با احتیاط رفتار می­کنند یعنی به گونه­ای عمل می­کنند که در دید بیننده باعث کوچکی و حقارت و تخفیف آنها نشود. ببینید در انظار دیگران درباره نوع غذا خوردن و کیفیت لباس پوشیدن و كل رفتار­هایی که انسان انجام می­دهد، انسان مراقب است مانند لباس که وقتی می­خواهد از خانه بيرون بیاید مراقب است که غیر مرتب نباشد یا وقتی که احساس می­کند که بیننده­ای او را می­بیند از انجام کارهایی که فکر می­کند در دید بیننده خوب نباشد، ابا می­کند و می­خواهد یک چهره­ی خوبی از خودش در نزد دیگران بسازد هم از نظر خصلت­های اخلاقی و هم از نظر ظاهری؛ این یک میل عمومی است و اگر کسانی هستند که خیلی به این جهات توجه دارند یا به نوعی جنون دارند و یا اصطلاحاً آب از سرش گذشته که دیگر برایش فرقی نمی­کند که دیگران در مورد او چه فکری بکنند.

اگر در مقابل انسان­های دیگر ما چنین رفتاری داریم که شرم و حیاء می­کنیم یعنی یک عامل بازدارنده­ای در درون ما وجود دارد که ما را مهار می­کند آن وقت امام (ع) می­فرماید: همان گونه که در علن و آشکار جلوی مردم شرم و حیا می­کنید و از امور قبیح (به معنای عام) پرهیز می­کنید در خفاء هم از خدا شرم و حیا کنید.

این خفاء یعنی خفاء عن الناس و گرنه در برابر خداوند همان حضور و آشکار است؛ چگونه در برابر مردم حیاء می­کنیم چون علنی و آشکار است و یقین داریم که بیننده­ای ما را می­بیند اما در جایی که بینندگان عادی ما را نمی­بینند و فکر می­کنیم در خفاء هستیم، آنجا یک بیننده قوی­تر و آگاه­تر ما را می­بیند. لذا همان حیاء و شرمی که نسبت به مردم داریم اگر همان حالت را انسان برای خود نسبت به خدا ایجاد کند بسیاری از گناهان انسان ریشه کن می­شود. نه گناهان فعلی بلکه حتی گناهان ذهنی و فکری انسان ژاك مي­شود؛ ذهن انسان تمایلات به گناه و برخی امور قبيح دارد البته اينکه به مرحله­ی عمل برسد یا نه بحث دیگری است، اگر انسان در این حد خدا را نه ناظر بر افعال بلکه حاضر و ناظر در درون خود ببیند دیگردر درون خود هم فکر و ذهن او دیگر آلوده به گناه نخواهد شد از جمله این امور باطني حسد و حقد و کینه و نفاق و ریا و بدخواهی و امثال آن می­باشد که در این صورت گرفتار اینها نخواهد شد. آن وقت این یک تحول مهمی در انسان خواهد بود که خداوند إن شاءالله این توفیق را به همه ما عنایت بفرماید.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . تحف العقول، حدیث ۳۹۴.