شرح رساله حقوق – جلسه بیست و نهم – مهمترین نتیجه عبادت خالصانه – حقیقت کفایت خداوند

متن پی دی اف جلسه ۲۹

جلسه بیست و نهم

مهمترین نتیجه عبادت خالصانه – حقیقت کفایت خداوند

۱۳۹۸/۱۱/۱۹

مهمترین نتیجه عبادت خالصانه

«فَأَمَّا حَقُ‏ اللَّهِ‏ الْأَكْبَرُ فَإِنَّكَ تَعْبُدُهُ لَا تُشْرِكُ بِهِ شَيْئا». ما این جمله را توضیح دادیم؛ اگر بخواهیم تمام آنچه را که تا اینجا گفتیم در دو جمله بیان کنیم، این است که بزرگترین حق خداوند بر انسان که هیچ حقی بالاتر و برتر از آن نیست، این است که انسان خداوند را عبادت خالصانه کند، خالصانه عبادت کند. با معنایی که برای عبادت گفتیم، عبادت یک وجه آن مناسک است، عبادت معنای اعمی دارد. انسان باید هم در اعتقادات و هم در خُلقیات و هم در اعمالش روح بندگی و تسلیم آن هم خالصانه، در برابر خدا داشته باشد. پیام اصلی ادیان این است؛ انسان باید روح تسلیم و بندگی در برابر خدا آن هم فقط به خاطر خدا داشته باشد. همه توصیه‌ها و دستورالعمل‌ها و کارها، همه و همه در چهارچوب این فرمان کلی و این حق کلی تعریف می‌شود. 
در ادامه امام سجاد(ع) می‌فرماید: «فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ بِإِخْلَاصٍ جَعَلَ لَكَ عَلَى نَفْسِهِ أَنْ يَكْفِيَكَ أَمْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ يَحْفَظَ لَكَ مَا تُحِبُّ مِنْهَا»؛ پس اگر تو به اخلاصٍ خدا را عبادت کنی، عبادت خدا بدون اینکه هیچ چیزی را در این عبادت شریک کنی، خداوند این را بر خودش قرار داده است، یعنی خودش را متعهد کرده است؛ این خیلی عجیب است! این را امام سجاد(ع) می‌فرماید، برداشت و استنباط یک شخص عادی نیست. خداوند خودش را متعهد کرده که امر دنیا و آخرت تو را کفایت کند؛ و حفظ کند برای تو آنچه که از دنیا و آخرت دوست می‌داری. البته در من لایحضر و خصال این عبارت اخیر ذکر نشده است؛ «وَ يَحْفَظَ لَكَ مَا تُحِبُّ مِنْهَا» در برخی از کتاب‌هایی که این رساله را نقل کرده‌اند نیامده است. عمده «أَنْ يَكْفِيَكَ أَمْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»؛ این خیلی عجیب است که اگر انسان خدا را خالصانه عبادت کند، خدا متعهد شده است که او را هم در دنیا و هم در آخرت کفایت کند. 
 

حقیقت کفایت خداوند

کفایت خدا یعنی چه؟ ما در قرآن آیاتی داریم که در آن سخن از کفایت خداوند به میان آمده است. آیات متعددی این مضمون را بیان کرده است مانند: «أَلَيْسَ اللَّـهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِن دُونِهِ وَمَن يُضْلِلِ اللَّـهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ» ؛ آیا خداوند برای تو کافی نیست؟ آیا خدا بنده‌اش را کفایت نمی‌کند؟ این آیه پر مغز، پر محتوا و بسیار مهم، مطالب بسیار مهمی در آن ذکر شده است. این یعنی چه؟ من فقط همین آیه را توضیح مختصر می‌دهم؛ چون عرض کردم آیات متعددی در این رابطه ذکر شده است. اینکه خداوند کفیل انسان می‌شود، اگر کسی به خدا توکل کند خدا او را کفایت می‌کند، در جاهای مختلف از این مسأله سخن به میان آمده است.
برای این آیه حداقل دو شأن نزول ذکر شده است؛ یکی از مواردی که به عنوان شأن نزول برای این آیه گفته‌اند، این است که بت پرستان مکه پیامبر گرامی اسلام(ص) را بر حذر می‌داشتند از اینکه کاری کند که موجب خشم بت‌ها شود. دائما به پیامبر(ص) می‌گفتند از بت‌ها بدگویی نکن، برخلاف میل و خواسته آنها کاری نکن که آنها به خشم می‌آیند و تو را آزار می‌رسانند و دیوانه می‌کنند؛ یعنی معتقد بودند بت‌ها یک نیرویی دارند که این موجب آزار می‌شود. آن وقت این آیه نازل شد که «أَلَيْسَ اللَّـهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِن دُونِهِ»، تو را می‌ترسانند به چیزهایی که دون الله است و کسی که خدا او را گمراه کند، هیچ راهنمایی نخواهد یافت. آنها تو را از معبودهایی بیم می‌دهند که هیچ کاری از آنها برنمی‌آید.
یک شأن نزول دیگر هم برای این آیه گفته‌اند. می‎گویند خالد بن ولید بعد از آنکه پیامبر(ص) به او دستور داد بت بزرگ عزّی را بشکند، مشرکان به خالد گفتند ای خالد بترس که خشم این بت بسیار شدید و سنگین است و بالاخره تو را بیچاره می‌کند. خالد هم با آن تبری که در دست داشت محکم به صورت عزّی زد و آن را شکست؛ بعد گفت «کفرا لک یا عزّی». وقتی که کافران خالد بن ولید را بیم می‌دادند این آیه نازل شد.
بعضی هم گفته‌اند دو بار این آیه نازل شده است؛ مثل سوره حمد که دو بار نازل شده، این هم دو بار نازل شده است.
اما عمده این است که با توجه به معنای خود آیه و شأن نزولی که برای آیه گفته‌اند، در واقع می‌خواهد بگوید در اوج سختی‌ها و گرفتاری‌ها و شدائد، آنگاه که امیدها همه منقطع شده، اگر کسی ایمان به خدا داشته باشد اطمینان دارد که خدا او را کفایت می‌کند، ما گاهی در کارهایمان به دنبال سراب هستیم؛ برای برخی افراد و بعضی چیزها آنقدر حساب می‌کنیم که برای خدا یک هزارم آن هم حساب باز نمی‌کنیم. آنقدری که ذهن ما متوجه اسباب و افراد است، متوجه خدا نیست. ریشه حل مشکلات را که گمراهی انسان و گمگشتگی و حیرت است، در جای دیگری جستجو می‎کنیم. 
اگر انسان خدا را خالصانه عبادت کند، خدا انسان را کفایت می‌کند؛ کفایت یک دامنه وسیعی دارد؛ مهم‌ترین آن هدایت انسان است. معنای کفایت فقط این نیست که انسان یک راهی را عوضی برود و اشتباه کند و بعد موقع سقوط خدا دست آدم را بگیرد؛ البته آن هم هست. هر چه اخلاص بیشتر باشد، کفایت بیشتر است. اگر کسی بگوید من خدا را خالصانه عبادت می‌کنم برای اینکه خدا در دنیا وضع مرا بهتر کند، این با اخلاص سازگار نیست. کسی سؤال نکند که اینجا از یک طرف توصیه به عبادت خالصانه می‌شود و از طرف دیگر هم می‌گوید «و یحفظ لک ما تحب منها». آنچه که تو دوست داری خدا برایت نگه می‌دارد، اینها با هم جور در نمی‌آید؛ چون ما گفتیم حتی اگر کسی عبادت کند برای آثار وضعیِ دنیوی عبادت، این درست است برای خدا عبادت کرده ولی از مراتب پایین اخلاص است. این مرتبه به اندازه خودش کفایت دارد؛ هر چه مرتبه اخلاص بالاتر، کفایت خداوند هم بیشتر. مهم‌ترین مصداق کفایت خدا راهنمایی و هدایت انسان است. اینکه مراقب انسان است تا انسان به بیراهه نرود؛ به بیراهه‌هایی که در دنیا منجر به سقوط انسان می‌شود، این خیلی مهم است. اگر انسان خدا را خالصانه عبادت کند، این نتیجه قهری اخلاص در عبادت است، کفایت در دنیا و در آخرت. کفایت در دنیا فقط بهره‌مندی از مواهب مادی نیست؛ این خیلی مهم است که ما کفایت خدا در دنیا را به چه معنا بگیریم. مهم‌ترین مصداق کفایت خداوند در دنیا، این است که انسان را بر صراط مستقیم، در راه حق و در راه عبودیت و بندگی حفظ کند. چون اگر این نباشد، هیچ چیز نیست. این است که انسان دائما تحت الحمایة خداوند است و خداوند او را به پیش می‌برد و البته اگر بخواهد از مادیات بهره‌مند می‌کند، اگر بخواهد عزت و آبرو می‌دهد.
خود همین آیه هم اشاره به این معنا دارد، «أَلَيْسَ اللَّـهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِن دُونِهِ»، بعد در ادامه می‌فرماید: «وَمَن يُضْلِلِ اللَّـهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ»، این جمله مهم‌ترین نتیجه کفایت نکردن خدا را بیان می‌کند که از مفهوم آن می‌فهمیم کفایت خدا، هدایت است. کسی که خدا او را کفایت نکند، در واقع یعنی او را گمراه کند، هیچ هادی و راهنمایی برای او نیست. این هدایت مثل این است که نوری در مسیر حرکت انسان می‌اندازد، انسان در آن مسیر می‌رود؛ گمگشته و حیران نمی‌شود، اضطراب ندارد، تشویش ندارد. آن وقت کفایت در آخرت که دیگر قابل ذکر نیست. اینکه کسی خالصانه خداوند را عبادت کند، در جوار خداوند است، خدا او را در آخرت کفایت می‌کند و او را در مقام قرب جای می‌دهد و وقتی در مقام قرب جای بدهد، قهرا دیگر آن چنان از جنت‌های جسمانی و اخلاقی و عقلانی بهره‌مند است که قابل وصف نیست. 
«و یحفظ لک ما تحب منها» می‌گوید خدا آنچه را که از این امور دوست داری برای تو حفظ می‌کند. کسی که خدا را خالصانه عبادت کند، دیگر محبوبش چند فلوس، چند ساختمان و چند مقام عاریه‌ای نیست، فوق این حرف‌هاست. دیگر محبوب او با محبوب آنهایی که خالصانه عبادت نمی‌کنند فرق می‌کند. قهرا این محبوب را هم خداوند برای او حفظ می‌کند؛ از مباحات، از امور مشروعه، آنچه که در این دنیا وجود دارد. ولی مهم این است که توجه داشته باشیم و نگوییم ما عبادت خالصانه می‌کنیم که دنیایمان آباد شود، اینها با هم سازگار نیست.