تفسیر – جلسه بیست و چهارم – آیه ۴۲ _ کیفیت تلبیس و کتمان عالمان یهود _ فرق تلبیس و کتمان _ «و أنتم تعلمون»

جلسه ۲۴ – PDF

جلسه بیست و چهارم 

آیه ۴۲ _ کیفیت تلبیس و کتمان عالمان یهود _ فرق تلبیس و کتمان _ «و أنتم تعلمون»

۱۴۰۰/۰۹/۱۶

خلاصه جلسه گذشته

بحث در آیه ۴۲ بود. خداوند متعال فرمود: «وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ».
درباره مفردات این آیه و ارتباطش با آیات قبل و بعد توضیحاتی داده شد. همچنین معنای اجمالی آیه را بیان کردیم و درباره دو نهی در این آیه نکاتی را عرض کردیم. عرض شد این آیه دو نهی دارد که عبارت است از «وَلَا تَلْبِسُوا» و «تَکتُموا» أی وَ لَاتَکتُموا، نهی از لَبسُ یا لُبسُ الحق بالباطل، و نهی از کتمان. این دو نهی خطاب به عالمان یهود بیان شده است. چون در آمیختن حق و باطل و مشتبه کردن حق و باطل یا لباس باطل بر حق پوشاندن، کاری است که تنها از عالمان بر می‌آید. توده های مردم که نمی‌توانند بر حق جامه باطل بپوشانند، این کار کسانی است که اهل علم و اشراف و اطلاع بر امور هستند. کتمانُ الحق هم اگر چه امکانش در مورد توده های مردم وجود دارد، اما باز این از هر کسی ساخته نیست. عالمان اند که از حق اطلاع دارند و آن را کتمان می‌کنند.

احتمالات در کیفیت تلبیس

نکته ای که در اینجا مناسب است بدان پرداخته شود، این است که چگونه عالمان یهود تلبیس می‌کردند و یا لَبس یا لُبسُ الحق بالباطل می‌کردند؟ چند احتمال در اینجا بیان شده است؛ برخی از مفسرین به این احتمالات اشاره کرده اند اگر چه برخی از این احتمالات مؤید به بعضی از روایات هم هست.

احتمال اول

یک نوع مشتبه کردن حق و باطل یا جامه حق بر باطل پوشاندن (با تفاوتی که بین این دو هست) این بود که با اینکه بشارت آمدن پیامبر و توصیف او در تورات ذکر شده بود، اما این‌ها برای اینکه مردم را به اشتباه بیاندازند و امر بر آن‌ها مشتبه شود، می‌گفتند: این‌ها در مورد این شخص صادق نیست. یعنی ادعای نبوت دارد، اما هیچ شاهدی بر ادعای خود ندارد. اصل حق را کتمان نمی‌کردند، اصل اینکه پیامبری خواهد آمد و در تورات بیان شده را کتمان نمی‌کردند، اما می‌گفتند این شخص مدعی نبوت است و بر ادعای خود هیچ شاهد و دلیلی ندارد. کأن نعوذ بالله از مدعیان کاذب پیامبری است. چون در آن ایام هم کسانی بودند که به دروغ ادعای نبوت می‌کردند و این در بین مردم مسبوق به سابقه بود.
یک روایتی از امام عسکری (ع) در این رابطه وارد شده که این احتمال را تقویت می‌کند. ایشان میفرماید: خاطَبَ الله بها قوماً مِنَ الیَهود ألبسوا الحقّ بالباطل و أن زَعَموا أنّ محمّداً (ص) نبیٌ و أنَّ علیاً وصیٌ و لکنّهما یأتیان بعدَ وقتنا بخمس مأۀ سنۀ. امام عسکری (ع) میفرماید: خداوند متعال با این آیه یک قومی از یهود را مورد خطاب قرار داد که بر حق جامه باطل می‌پوشاندند. به این صورت که قبول داشتند پیامبر نبی است و امیر المؤمنین هم وصی او محسوب می‌شود. می‌گفتند در تورات چینین چیزی بیان شده، اما آن محمدی که در تورات بشارت آن داده شده، بعد از پانصد سال دیگر خواهد آمد. هم پیامبر و هم جانشین او علی (ع). اینگونه حق را با باطل مشتبه می‌کردند یا بر حق لباس باطل می‌پوشاندند. پیامبر حق بود، اما او را باطل جلوه می‌دادند. می‌گفتند او آن کسی که در تورات به او اشاره شده نیست و پانصد سال دیگر خواهد آمد.

احتمال دوم

برخی گفته اند که یهود اصل نبوت پیامبر و شریعت اورا قبول کرده، یعنی اصل نبوت و شریعت پیامبر را انکار نمی‌کردند، لکن می‌گفتند این شامل شامل بنی اسرائیل نمی‌شود بلکه مبعوث شده برای قوم خودش، لذا ما وظیفه نداریم به او ایمان بیاوریم.
البته این احتمال (که علمای یهود اصل بعثت پیامبر را پذیرفته بودند ولی می‌گفتند این مربوط به غیر بنی اسرائیل است)، را مرحوم شیخ طوسی تضعیف کرده و می‌گوید چنین چیزی نبوده. یعنی بین عالمان یهود کسی نبوده که اصل نبوت پیامبر را پذیرفته باشند، لکن گفته باشند که این مربوط به قوم و قبیله خاصی است و شامل ما نمی‌شود.

احتمال سوم

برخی گفته اند که اساسا ادعای نبوت توسط او امری خرافه و افسانه ای است. اصل نبوت و ادعای نبوت را به صورت افسانه مطرح می‌کردند. می‌گفتند اصلا چنین چیزی در مورد پیامبر امری خرافاتی است. قبلا در تورات این حرف آمده بود، اما می‌گفتند افسانه است که کسی ادعای نبوت کند.
به هر حال در اینجا وجوهی را برای تلبیس حق به باطل می‌توان ذکر کرد. این‌ها همگی در صورتی است که حق را به گونه ای که امر بر مردم مشتبه شود، با لباس باطل عرضه می‌کنند. در این صورت واقعیت نادیده گرفته نمی‌شود، این حقیقت کتمان و پنهان نمی‌شود، منتهی به گونه ای ارائه می‌شود که مردم آن را باطل می‌پندارند. طبیعتا وقتی مردم چیزی را باطل بپندارند، از گرد آن پراکنده می‌شوند و ایمان نمی‌آوردند.

فرق تلبیس و کتمان

یک قسم دیگر از کاری که عالمان یهود می‌کردند و این آیه آن‌ها را نهی کرده کتمان است. گفتیم متعلق حق در این جمله متفاوت است با اولی. البته این خیلی تاثیر ندارد اما عمده این است که فعل و عملی که عالمان یهود داشتند، این بود که تا جایی که می‌توانستند حق را پنهان می‌کردند. جلسه گذشته هم عرض شد که «لَاتَلْبِسُوا الحق» مربوط به کسانی است که حق را شنیده بودند و این‌ها بنا داشتند با تغییر آن، آن را به عنوان امری باطل معرفی کنند. جامه باطل بر حق پوشاندن برای این است که مردم به حق گرایش پیدا نکنند. این برای کسانی بوده که از حق اطلاع داشتند. اما جمع زیادی اساسا چیزی از حق را نشنیده بودند و اطلاع نداشتند. در مورد آن‌ها رویه این بود که حق را کتمان می‌کردند.

استراتژی دشمنان دین

این دو روش و شیوه روش هایی است که بر ابزار تبلیغاتی دشمنان دین در تمام اعصار و زمان ها و مکان ها حاکم بوده است. جلوه هایش البته متفاوت است اما این یک استراتژی است که از سوی مخالفان و دشمنان دین همیشه از زمان های بسیار دور تا به امروز دنبال می‌شود. در این زمان هم رسانه هایی که می‌خواهند اعتقادات دینی و ایمانی و باور های میهنی و ملی آن‌ها را تضعیف کنند، یا بر حق لباس باطل می‌پوشانند و حق را به گونه ای جلوه می‌دهند که مردم از آن دور شوند. وقتی می‌گوید این باطل است، دلیلی برای جذب و گرایش به آن وجود ندارد. اگر مردم از حق اطلاع نداشته باشند، اطلاع پیدا کردن و آگاه شدن آن‌ها باعث جذب آن‌ها شود و لذا آن را کتمان می‌کنند. این دقیقا کاری است که عالمان یهود در برابر پیامبر انجام دادند.
واقع این است که خنثی کردن این دو شیوه بسیار مشکل است. اینکه شما تلاش کنید حقی را که با کوشش فراوان لباس باطل بر آن افکنده شده از این پوشش خارج کنید، مخصوصا اگر این در زمان های طولانی ادامه پیدا کرده باشد کار مشکلی است. حقی را که مردم در مدت مدیدی با آن لباس دیده باشند، عاری کردن آن از لباس باطل کار آسانی نیست. این بسیار مهم و حیاتی است. از طرفی هم کتمان حق برای کسانی که از حق اطلاعی ندارند بسیار کار مشکلی است که بخواهد با آن مقابله شود. مخصوصا کسی که از نظر ابزار های تبلیغی و ابزار های رسانه ای دست برتر را داشته باشد و امکانات و قدرت فراوان در اختیارش باشد. اما به هرحال این دو روش در رفتار عالمان یهود وجود داشت و خداوند متعال آن‌ها را از این کار نهی کرد.

«وَ أنتم تَعمَلون»

در ادامه میفرماید: «وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»، این قید آن نهی نیست، بلکه توصیف عالمان یهود است.
یک احتمال این است که اگر آگاه باشید جایز نیست. یعنی نهی می‌کند از تلبیس الحق و کتمانُ الحق به شرط علم و آگاهی شما. این معنایش این است که اگر آگاه نباشید و ندانید، کأن تلبیسُ الحق و کتمانُ الحق اشکالی ندارد.
احتمال دیگر این است که مسئله تقیید نیست، یعنی «وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» قید برای آن دو نهی نبوده، بلکه دارد می‌گوید شما که آگاه هستید و می‌دانید، حق را کتمان و تلبیس نکنید. این دو با هم تفاوت دارد.
به نظر میرسد آنچه که در این آیه دارد بیان می‌شود همین دومی است؛ یعنی «وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» حال آن‌ها است و می‌گوید، در حالی که شما می‌دانید. درست است که حال یک قید محسوب می‌شود، اما این قید احترازی نیست. آیه می‌خواهد بفرماید که نه تلبیس الحق بالباطل داشته باشید و نه حق را کتمان کنید، خصوصا اینکه شما می‌دانید. در گفتگوهای محاوره ای گاهی گفته می‌شود تو که می‌دانی چرا؟ البته ناخواسته ممکن است چیزی را کتمان کنیم، ناخواسته ممکن است بر حقی لباس باطل بپوشاند، اما کسی که آگاهی دارد . اطلاع دارد و می‌داند، او که قطعا نباید تلبیس الحق و کتمان الحق داشته باشد.
پس «وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» احتراز از غیر نیست، بلکه توصیف وضعیت و حال عالمان یهود است. کأن از ابتدا اینطور دارد میفرماید: کیفَ أنتُم عالمون و معَ ذلک تلبسون الحق بالباطل و تکتمون الحق، شما که عالم هستید چگونه حق را جامه باطل می‌پوشانید و یا آن را کتمان می‌کنید؟
درباره اینکه «وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» به چه معناست، چند احتمال وجود دارد که انشاءالله در جلسه آینده بیان خواهیم کرد.

برچسب‌ها:, , , , ,