جلسه یکم – ارزش عالمان

جلسه ۱ – PDF

جلسه یکم

ارزش عالمان

۱۳۹۲/۰۶/۲۴

تذکر اخلاقی:

روز اول سال تحصیلی جدید است. لذا روایتی را از باب تیمن و تبرک خدمت دوستان عزیز عرض می‏کنیم. امیرالمؤمنین علی (ع) می‏فرمایند: «هلک خزّان الأموال و هم أحیاءٌ و العلماء باقون ما بقی الدّهر أعیانهم مفقودة و أمثالهم فی القلوب»؛ خزانه داران اموال در حالی که زنده هستند هلاک شده‏اند ولی اهل علم و خزانه داران علم مادامی که روزگار باقی است باقی هستند و صورت آنها در اذهان جاودان است هر چند جسم آنها نباشد و مرده باشند. این یک مقایسه مهم بین طالبان علم و طالبان ثروت است که در کلام امیرالمؤمنین (ع) به آن اشاره شده است. تنها کسی می‏تواند به عمق این بیان پی ببرد که به ارزش واقعی علم واقف باشد. علی (ع) در این بیان می‏فرمایند: کسانی که طالب دنیا هستند و به جمع‏آوری مال و ثروت می‏پردازند هلاک شده‏اند، گر چه زنده باشند. تعبیر «خزّان الاموال» که در این روایت بکار رفته به این معنی است که این اشخاص نگاه دارنده اموال هستند؛ یعنی هیچ نسبتی بین آنها و مال ایجاد نمی‏شود و مال فی نفسه به صاحبش ارزش و اعتبار نمی‏بخشد، بله اگر مالی در راه رضای خدا صرف شود ارزش پیدا می‏کند. کسی که مال و ثروت دارد نگهبان مال است، مال موجود است و آن شخص هم زنده است، ولی در واقع آن شخص اهل هلاکت است و مال هیچ اضافه و انتسابی به آن شخص نداشته و هیچ نفعی به حال صاحبش ندارد. اما اهل علم به گونه‏ای هستند که بین صاحب علم و علم یک ارتباط و اتصال پیدا می‏شود- منظور از علم، علم حقیقی است نه صرف دانستن یک سری مصطلحات- و اهل علم حتی اگر بمیرند باقی هستند و در اذهان باقی می‏مانند.

در فضل علم و برتری اهل علم نسبت به غیر خودشان از ناحیه اهل صدق؛ یعنی معصومین (ع) که در صدق و صحت گفتار آنها تردیدی نیست، مطالب زیادی گفته شده، ولی ما چنانکه که باید و شاید به کلام این بزرگواران ایمان قلبی نداریم. اگر چند کودک از یک مالی خبر دهند و بگویند در فلان نقطه گنجی وجود دارد ما برای دست‏یابی به آن گنج همه همت و تلاش خود را بکار می‏بریم، اما عجب آن است که با این که معصومین (ع) که صادق‏ترینِ مردم این عالم هستند درباره ارزش و شرافت علم مطالب زیادی را فرموده‏اند، اما ما به اندازه خبری که چند کودک از وجود گنجی در فلان نقطه می‏دهند برای فرمایشات معصومین (ع) ارزش و اعتبار قائل نیستیم. اگر به ما بگویند درباره علم و ارزش آن سخن بگویید هر کدام از ما توانایی ارائه یک سخنرانی غرّاء را داریم اما آن ایمان قلبی که محرِّک برای تحصیل علم و دانش باشد در ما وجود ندارد. البته علمی که این همه فضیلت برای آن بیان شده علمی است که نتیجه و ثمره داشته باشد، کما اینکه علی (ع) می‏فرماید: «ثمرة العلم العمل به»، «ثمرة العلم العبادة» و «ثمرة العلم اخلاص العمل»، اگر به دنبال علم، عمل باشد معلوم است که این علم دارای ثمره است. همچنین اگر علمی اخلاص در عمل و عبادت را به دنبال داشته باشد معلوم می‏شود که این علم مثمِر است. امیرالمؤمنین (ع) در جای دیگری می‏فرماید: «خیر العلوم ما اصلحک»؛ بهترین علوم علمی است که شما را اصلاح کند، اگر علم موجب اصلاح انسان نشود، یا هیچ تغییری در انسان ایجاد نکند و یا موجب افساد او شود این علم هیچ ارزشی ندارد و خود این علم حجاب است و باعث می‏شود تا انسان بیشتر به پرتگاه سقوط نزدیک شود. اما علمی که خداوند تبارک و تعالی درباره آن می‏فرماید: «یرفع الله الذین آمنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات» ، علمی است که اهل آن باقی هستند مادامی که روزگار باقی باشد، گرچه اجساد آنها از بین رفته باشد.

پس توجه و اهتمام به مسئله علم و دانش مخصوصاً علم الهی و علوم اهل بیت (ع) و آنچه در حوزه‏های علمیه رایج و مرسوم است و میراث علماء سلف است که با زحمت و مرارت و مشقت این علوم را حفظ کرده و سینه به سینه به نسل‏های بعدی منتقل کرده‏اند، مسئله‏ای است که نباید از آن غافل باشیم و ما هم برای حفظ و ترویج این علوم باید تلاش کنیم و هر کسی در حد توان خودش باید تلاش کند تا این علوم را به نسل‏های بعد منتقل کند. نباید تصور شود فقط امثال شیخ طوسی، شیخ مفید، علامه حلی و محقق حلی برای آن تلاش کرده‏اند، البته این علوم طبیعتاً برای بقاء محتاج به افراد مهمی مثل اشخاص فوق هستند؛ یعنی نقش بعضی از علماء در حفظ این علوم و ترویج آن محوری بوده، اما قطعاً در هر کاری برای پیش برد آن، افراد با مراتب مختلف باید حضور داشته باشند؛ مثلاً یک ساختمان که می‏خواهد ساخته شود یک سرمایه‏گذار و یک معمار می‏خواهد، اما در عین حال به کارگر ساده هم نیاز دارد. بنای رفیع علم هم بنایی است که اگر امروز به این رفعت رسیده هم امثال شیخ طوسی، شیخ مفید، شیخ کلینی، علامه حلی، محقق حلی و شیخ انصاری برای آن زحمت کشیده‏اند و هم کسانی که در مراتب پایین‏تر قرار داشته‏اند برای رفعت آن زحمت کشیده‏اند. ما کارگری ساده هستیم نسبت به بزرگانی که نسبت به بنای رفیع علم تلاش کرده‏اند، پس نمی‏شود گفت با وجود بزرگانی مثل شیخ طوسی و شیخ مفید و غیره نیازی به ما نیست، بلکه هر کسی به نوبه خود در راه ترویج علم و دانش باید تلاش کند. اگر ما آنچه را که از آن بزرگان و معماران این بنا فرا گرفته‏ایم در قالب منبر و سخنرانی به مردم منتقل می‏کنیم خود کمکی است برای حفظ این بنا، پس انسان باید در جریان زندگی، خودش را از ناظر بودن صرف خارج کند و سعی کند در ترویج بنای علم و معرفت ایفاء نقش کند که اگر انسان در ساختن بنای رفیع علم سهمی داشته باشد پاداش اخروی نصیب او خواهد شد، در حالی که ما اینها را نادیده گرفته و فکر می‏کنیم کار ما ارزشی ندارد. پس هنرمندی آن است که انسان سعی کند ناظر صرف نباشد و مانند یک کارگر ساده هم که شده در ساختن بنای رفیع علم ایفاء نقش کند. اما نباید به این اکتفاء کند بلکه باید سعی کند نقش خودش را از یک کارگر ساده نسبت به این بناء ارتقاء بخشد و در جهت طراحی و معماری بناهای تازه قدم بردارد. وادی علم این قدر گسترده است که هر چه قدر هم بناء در آن احداث شود باز جا برای احداث بناهای جدید وجود دارد. لذا ما باید با تلاش و همت خود سعی کنیم بناهای جدید و نو را که اهل ایمان به سکونت در آنها نیازمندند در این وادی احداث کنیم، پس فکر نکنیم ما در این جهت نقشی نداریم بلکه ما هم به نوبه خود در زمره کارگزاران احداث بنای رفیع علم الهی قرار گرفته‏ایم و این هم نیاز به تلاش و همت مضاعف دارد و با خوردن و خوابیدن بدست نمی‏آید. تمام کسانی که در هر رشته‏ای ترقی کرده و مورد توجه قرار گرفته‏اند از استراحت خود کاسته و تلاش خود را دو چندان کرده‏‎اند کما اینکه فرموده‏اند: «لایدرک العلم براحة الجسم»، این کلام هم مختص به علم نیست بلکه هیچ چیزی براحتی بدست نمی‏آید و انسان باید سختی و مشقت بکشد و تلاش مضاعف داشته باشد تا بتواند به آنچه می‏خواهد دست یابد، کسانی که در تاریخ و در عرصه‏های مختلف علمی و هنری و غیره نام آور شده و به مقامی دست یافته‏اند کسانی بوده‏اند که زحمت فراوان کشیده و تلاش کرده‏اند، ابن سینا می‏گوید: من در عجبم که بندبازان چقدر برای کار خود اهمیت قائلند و در جهت آن تلاش می‏کنند لکن ما به اندازه یک بندباز هم برای حرفه و شغل خود اهمیت قائل نیستیم.

لذا باید قدر فرصت‏ها را بدانیم و به ارزش علم و طلب آن واقف شویم و این فرمایش امیرالمؤمنین (ع) را که می‏فرمایند: «نوم مع علم خیر من صلوة مع جهل»؛ خواب همراه با علم و معرفت از نماز خواندن جاهلانه برتر است، را با تمام وجود درک کنیم. حال اگر ما تلاش کنیم تا علم و دانش خود را افزایش دهیم قطعاً نسبت به دل مشغولی‏های بی حاصل و وقت گذرانی‏ها بهتر و برتر خواهد بود. لذا از خداوند تبارک و تعالی می‏خواهیم که به ما توفیق دهد با تمام وجود به آنچه که رسول گرامی اسلام (ص) و ائمه معصومین (ع) فرموده‏اند باور قلبی پیدا کنیم که اگر این باور قلبی پیدا شد محرِّک ما به سمت طلب علم خواهد شد؛ علمی که نتیجه آن تواضع باشد، علمی که موجب بیشتر شدن اخلاص انسان شود، علمی که صاحب آن احساس غرور نکند و به دیگران به دیده برتری نگاه نکند، گاهی رفتار انسان تحقیرآمیز و توهین‏آمیز است، مثل اینکه انسان نسبت به شخصی برخورد تحقیرآمیز داشته باشد که این قطعاً مذموم است، حتی ممکن است کسی به حسب ظاهر از نظر رفتار متواضع باشد اما در درون گرفتار استکبار و خود بزرگ‏بینی باشد، همان بلایی که شیطان دچار آن شد و باعث شد که از درگاه خداوند تبارک و تعالی رانده شود، شیطان اهل عبادت و از مقربان بود اما در درون خود حس خود برتر بینی و تکبر داشت کما اینکه خداوند متعال می‏فرماید: «الا ابلیس ابا و کان من المستکبرین» که این خودخواهی و کبر هنگامی که خداوند متعال به او دستور داد بر آدم سجده کند بروز کرد. این کبر درونی بدترین آفت و بیماری برای روح انسان است، طالب علم باید این کبر درونی را در هم بشکند و برای خودش هیچ شأن و منزلتی قائل نباشد و نسبت به دیگران حس برتری و استکبار نداشته باشد و به دیگران به دیده تحقیر نگاه نکند، حتی نسبت به کسانی که به حسب مقامات ظاهری در مرتبه پایینی باشند. چه بسا کسی از نظر ظاهری جلب توجه نکند ولی از اولیاء الهی باشد و نزد خداوند متعال محبوب‏تر از ما باشد و نگاه ما از موضع برتری و غرور نسبت به او موجب سقوط ما خواهد شد. لذا علمی که به دنبال تحصیل آن هستیم باید موجب تواضع و اخلاص ما شود. از خداوند تبارک و تعالی می‏خواهیم که به ما کمک کند تا ارزش واقعی چنین علمی را درک کرده و به دنبال تحصیل آن باشیم و به آن عمل کنیم و میوه‏ها و ثمرات این علم را انشاء الله در خود مشاهده و مراقبت کنیم و کسی که با این هدف به دنبال کسب علم و دانش باشد خداوند متعال متکفل رزق او خواهد شد کما اینکه رسول اکرم (ص) می‏فرمایند: «تکفّل الله برزقه».

مروری بر مباحث گذشته:

بحث ما در سال گذشته تحصیلی پیرامون مبحث وضع بود. ما بحث از حقیقت وضع، تقسیمات مختلف وضع و امارات وضع را به پایان بردیم. ابتدا حقیقت وضع را بیان کردیم و مبانی و انظار و آراء مختلف و مسالکی که در باب وضع بود را ذکر کردیم. چهار تقسیم در مورد وضع ذکر شد؛ تقسیم وضع به اقسام چهارگانه وضع (وضع عام موضوع‏له عام، وضع خاص موضوع‏له خاص، وضع عام موضوع‏له خاص و وضع خاص موضوع‏له عام)، تقسیم وضع به وضع تعیینی و تعیّنی، تقسیم وضع به وضع شخصی و نوعی و تقسیم وضع به وضع مفرد و مرکب. آخرین بحثی که مطرح شد بحث امارات الوضع بود، نوعاً این بحث در کتب به عنوان علائم حقیقت و مجاز مطرح شده ولی ما این بحث را تحت عنوان امارات الوضع بیان کردیم و وجه آن را هم اشاره کردیم.

یک بحث دیگر از وضع باقی مانده که آن را هم اشاره می‏کنیم و بعد وارد بحث استعمال خواهیم شد، در بحث استعمال ما در دو مقام بحث خواهیم کرد؛ یکی استعمال اللفظ فی المعنی و دیگری استعمال اللفظ فی اللفظ، استعمال اللفظ فی المعنی در واقع همان بحث حقیقت و مجاز است که اگر لفظ در معنی استعمال شود این استعمال به دو صورت است؛ یکی استعمال حقیقی، دیگری استعمال مجازی، حال اینکه حقیقت و مجاز چیست و نظر بزرگان را انشاء الله بیان خواهیم کرد. مقام دوم بحث استعمال اللفظ فی اللفظ است که مرحوم آخوند در کفایه از آن به اطلاق اللفظ و ارادة نوعه، اطلاق اللفظ و ارادة صنفه و اطلاق اللفظ و ارادة شخصه تعبیر کرده‏اند، پس بحث ما بعد از مباحث وضع پیرامون استعمال است و در بحث استعمال هم ضمن یادآوری حقیقت استعمال در دو مقام بحث خواهیم کرد؛ یکی استعمال اللفظ فی المعنی مثل اینکه گفته شود: «انسان» و «حیوان ناطق» اراده شود که معنای انسان است، دیگری استعمال اللفظ فی اللفظ مثل اینکه گفته شود: «زید» و خود لفظ اراده شود نه معنای آن.

اما قبل از ورود به بحث از استعمال خاتمه‏ای از بحث وضع مانده که به آن اشاره می‏کنیم و پرونده بحث وضع را می‏بندیم، بحث این است که آیا الفاظ برای ذوات معانی وضع شده‏اند یا اینکه الفاظ برای معانی بما انها مراده وضع شده‏اند؟ به عبارت دیگر آیا اراده در موضوع‏له الفاظ نقش دارد یا نه؟ مرحوم آخوند در کفایه این بحث را این گونه مطرح کرده که آیا موضوع‏له الفاظ، ذات معناست بما هو یا اینکه موضوع‏له الفاظ، معناست بما هو مرادٌ؟

پس یک نکته از بحث وضع باقی مانده و آن این است که موضوع‏له الفاظ خود معانی است یا اینکه موضوع‏له الفاظ معانی بما هو مرادٌ می‏باشد؛ یعنی مثلاً لفظ «زید» برای هیکل خارجی وضع شده به شرط اینکه آن معنی اراده شده باشد؛ یعنی اگر کسی لفظ «زید» را استعمال کند و معنای آن را اراده نکرده باشد، موضوع‏له لفظ «زید» نخواهد بود پس بحث در این است که آیا موضوع‏له الفاظ اعم از اسماء اجناس و اعلام شخصیه معنی بما هو می‏باشد یا معنی بما هو مرادٌ؟ حال ما باید محل نزاع را تنقیح کنیم و آراء و انظاری که در مسئله وجود دارد را به ضمیمه ادله آنها بیان کنیم تا معلوم شود موضوع‏له الفاظ ذات معانی است بما هی یا موضوع‏له الفاظ معانی است بما هی مرادةٌ؟ که انشاء الله در جلسه آینده به آن خواهیم پرداخت.