جلسه نوزدهم – اشاره‎ای به مباحث گذشته – تفاوت بحث از انتساب و اعتبار نهج البلاغه – اهمیت بحث از اعتبار نهج البلاغه

جلسه ۱۹ -PDF

جلسه نوزدهم

اشاره‎ای به مباحث گذشته – تفاوت بحث از انتساب و اعتبار نهج البلاغه – اهمیت بحث از اعتبار نهج البلاغه

۱۳۹۹/۰۲/۰۶

اشاره‎ای به مطالب گذشته

در ماه رمضان گذشته در هیجده جلسه، مباحث مقدماتی شناخت نهج البلاغه و آشنایی با بعضی از امور که به نوعی به این کتاب شریف مربوط می‎شود را عرض کردیم. عمده مباحث در جلسات گذشته پیرامون دو اشکال و شبهه تاریخی به این کتاب شریف بود که عبارت بودند از:

  1. این کتاب متعلق به سید رضی است یا سید مرتضی؟ یعنی به کدام یک از این دو استناد دارد.
  2. آیا این کتاب توسط سید رضی یا سید مرتضی نوشته شده؛ یعنی وضع و جعل خود این‎ها است یا انتساب به حضرت علی (علیه السلام) دارد؟

عمده شبهه دوم بود که به تفصیل در مورد آن بحث کردیم و ادله دو قول و دو گروه را در این رابطه مورد بررسی قرار دادیم. یک گروه معتقد بودند که این سخنان خود سید رضی است و در واقع انتساب آن به حضرت علی (علیه السلام) صحیح نیست. شاید حدودا دوازده یا سیزده دلیل از ادله مخالفان انتساب نهج البلاغه به حضرت علی (علیه السلام) را یک به یک بیان کردیم و مورد بررسی قرار دادیم، علاوه بر این شواهدی نیز بر اینکه این کتاب و این سخنان در واقع متعلق به خود حضرت علی (علیه السلام) است و منسوب به ایشان می‎باشد را بیان کردیم. عمده بحث‎های سال قبل پیرامون این بخش‎ بود و معلوم شد که این کتاب ساخته و پرداخته ذهن سید رضی نیست و انتساب آن به حضرت علی (علیه السلام) با توجه به آن ادله و شواهد قطعی است.

تفاوت بحث از انتساب کتاب به علی (علیه السلام) و بحث از اعتبار آن

مسئله‎ای که به دنبال بحث قبلی باید به آن پرداخته شود این است که بر فرض انتساب این کتاب و استناد مطالب و محتوای آن به حضرت علی علیه السلام درست باشد، آیا این مطالب اعتبار دارد یا خیر؟ زیرا ممکن است مانند بسیاری از روایات که در آن‎ها راویان احادیثی را از ائمه نقل می‎کنند و انتساب به امام معصوم پیدا می‏کند ولی اعتبار آنها ضعیف است. این کتاب هم از این جهت چندان معتبر نباشد.

بنابراین بحث اعتبار سنجی نهج البلاغه غیر از بحث انتساب نهج البلاغه است؛ انتساب نهج البلاغه به حضرت علی (علیه السلام) یک بحث است و اعتبار مطالب و روایات نهج البلاغه مطلب دیگری است. بعد از فراغ از امر اول که انتسابش به حضرت علی (علیه السلام) ثابت شد می‎خواهیم اعتبار نهج البلاغه را بررسی کنیم و ببینیم که آیا این کتاب معتبر است یا خیر؟ زیرا همانطور که قبلا اشاره شد، غیر از پانزده مورد از نامه‏ها، خطبه‏ها و حکمت‏های نهج البلاغه، سید رضی برای هیچ‎کدام سندی ذکر نکرده است. بنابراین مطالب نهج البلاغه مرسلات سید رضی می‎باشند. مرسلات در واقع روایاتی هستند که راوی آن از امام معلوم نیست، ارسال هم گاهی از ناحیه خود راوی از امام است، یعنی کسی که بدون واسطه از امام نقل می‎کند و اخری ارسال در واسطه است یعنی ممکن است واسطه‎هایی که اینجا وجود دارند اسمشان وجود نداشته باشد و معلوم نیست چه کسانی هستند مشکلی که در غیر این پانزده مورد در نهج البلاغه وجود دارد این است که این‏ها در واقع مرسلاتی هستند کهراوی از امام در آن‏ها معلوم نیست، یعنی سید رضی مثلا فقط فرموده که قال (علیه ‎السلام) یا به حضرت نسبت داده است.

نسبت‎های سید رضی به حضرت علی (علیه السلام) و ارسال او نیز به دو نحو است: گاهی مرسله، مرسله جزمی است وگاهی غیر جزمی. نظیر این بحث را در مورد مرسلات شیخ صدوق نیز داشتیم. در مورد شیخ صدوق بحث است که آیا مرسلات شیخ صدوق به نحو مطلق معتبر است یا به نحو مطلق معتبر نیست یا بین مرسلات جزمی و غیر جزمی تفصیل داده شده است؟ گاهی شیخ صدوق به صورت جزمی می‎نویسد قال الصادق (علیه السلام) ولی نمی‎گوید چه کسی از امام صادق نقل کرده است، این روایت مرسل است، یعنی معلوم نیست چه کسی از امام نقل کرده است و خودشان نیز که روای نیستند، بالاخره واسطه می‎خورده، این می‏شود مرسل جزمی؛ یعنی شیخ صدوق یقین دارد که این روایت را امام صادق (علیه السلام) فرموده است زیرا این روایت را جزماً به ایشان نسبت می‎دهد، گاهی نیز غیر جزمی است، نمی‎گوید: قال الصادق (علیه السلام) بلکه می‎گوید: عنه یا قیل، گفته شده که امام صادق (علیه السلام) این را فرمود. اینجا بعضی فرقی بین مرسلات جزمی و غیر جزمی نمی گذارند و آن را معتبر نمی‎دانند و برخی مثل امام خمینی و برخی دیگر از بزرگان معتقدند که مرسلات جزمی شیخ صدوق معتبر است اما مرسلات غیر جزمی ایشان معتبر نیست.

در کلام سید رضی نیز همین دو دسته ارسال در وجود دارد یعنی اگر گفتیم مرسلات سید رضی مطلقا اعتبار ندارد باید به یک نحوه برخورد کنیم، اگر بین مرسلات جزمی و غیر جزمی سید رضی تفصیل دهیم و یا اساسا مطلقا این مرسلات را معتبر بدانیم نیز باید به نحو دیگری برخورد کنیم. این‎ها احتمالاتی است که در مورد مرسلات سید رضی و کتاب نهج البلاغه می‎توانیم ذکر کنیم. لذا بعضی معتقدند نهج البلاغه تالی تلو قرآن  است و از نظر اعتبار چیزی کم ندارد. برخی معتقد هستند که این کتاب راساً اعتبار ندارد و مرسلاتش هیچ کدام معتبر نیست و برخی نیز معتقدند که این کتاب مانند سایر جوامع روایایی است و باید احادیث و اخبار آن را مورد به مورد در ترازوی ارزیابی قرار دهیم و با توجه به وسائط و اشخاصی که راوی این روایت می باشند باید ببینیم که واجد شرایط اعتبار و حجیت می‎باشد یا خیر؟

با تلاش‎هایی که در مقاطع مختلف صورت گرفته، مصادر بخش‎های بسیاری از نهج البلاغه بیان شده است. این مصادر یا در کتب روایی ما هستند، یعنی اشخاصی در آن وجود دارند که قابل ارزیابی هستند یا در کتب روایی ما نیستند یا اشخاصی در آن هستند که وضعشان چندان معلوم نیست. شاید تعداد محدودی از حکمت‎ها و نامه‎ها و خطبه‎های نهج البلاغه باشد که مصدری برایش بیان نشده است که در سال گذشته به آن اشاره کردیم.

به هر حال اصل بحث ما این بود که چرا درباره اعتبار سنجی نهج البلاغه بحث می‎کنیم؟ چرا باید در مورد اعتبار نهج البلاغه بحث کنیم که آیا اصلا نهج البلاغه معتبر است یا خیر؟ عرض کردیم دلیلش این است که به هر حال نهج البلاغه حتی با تلاش‎هایی که صورت گرفت، ثابت شده که مرسله سید رضی است. ولی این اول کلام است که مرسله سید رضی تا چه حد اعتبار دارد؟ نهج البلاغه به هرحال مشتمل بر موضوعات اخلاقی، اعتقادی و احکام است، قدر مسلم این است که اگر نهج البلاغه بخواهد در احکام مستند فتوا قرار بگیرد باید معتبر باشد؛ فقهای ما نوعا به روایتی که معتبر نباشد تکیه نمی کنند و فتوا نمی‎دهند و شاید به همین دلیل است که این کتاب در فقه کمتر مورد توجه قرار گرفته است. حال اشاراتی به این مسئله خواهم داشت که در چه مواردی و موضوعاتی می‎توانیم به نهج البلاغه استنباط کنیم و فقهای شیعه در کجا به این کتاب استناد کردند و آیا راهی وجود دارد که براساس آن دامنه استناد به نهج البلاغه توسعه پیدا کند یا خیر؟ این راه امکانش وجود دارد.

درباره عقاید و اخلاق نیز درست است که آن اهتمامی که پیرامون سندیابی و بررسی اعتبار سند درباره احکام می‎شود، این‎جا نمی‎شود اما این‎ها مهم است،برخی گفته‎اند اساسا نیازی نیست در مورد مسائل اخلاقی و اعتقادی این ارزیابی‏های سندی را انجام دهیم زیرا در مسائل اعتقادی باید علم و یقین باشد و ما باید یقین پیدا کنیم و الا اعتباری ندارد، در مسائل اخلاقی نیز این‎ها مسائلی است که اینها با فطرت و میزان قرآن می‎توان صحت و سقمش را سنجید و جنبه الزام در آن نیست، لذا مسئله سند در عقاید و اخلاق چندان مهم نیست. اما این جای بحث دارد که آیا در اخلاق و عقاید نیاز به بررسی سندی روایات وجود دارد یا خیر؟

غرض این بود که اصل موضوع بحث معلوم شود که موضوع بحث اعتبار نهج البلاغه است و ریشه این بحث نیز (بر فرض اثبات این مطلب که منسوب به حضرت علی (علیه السلام) است) این است که این کتاب از مرسلات سید رضی است. آنچه که بیشتر شاید اهمیت این مسئله را نزد بزرگان ما آشکار کرده و باعث شده که آنگونه که باید و شاید به آن اعتنا نکنند این است که این کتاب را از آن جهت خیلی معتبر ندانستند که در احکام فقهی به آن استناد کنند.

سوال

استاد: یکی از جهاتی که در مورد نهج البلاغه گفته شده و ما نیز به آن اشاره کردیم علو مضمون است. یعنی مضمون آن به قدری عالی است که انسان اطمینان پیدا می‎کند که غیر از معصوم نمی‎تواند این را بگوید.

به هر حال نهج البلاغه مملو از مسائل اعتقادی است مسائل اخلاقی که در آن فراوان است، شاید انتظار در این بخش این است که نمونه‎هایی بیان شود که معلوم شود چه مواردی از احکام و مسائل فقهی در نهج البلاغه ذکر شده است مثلا در فقه در باب زکات  بحث هایی داریم که در نهج البلاغه نیز اشاراتی به آنها شده است. در باب آداب جمع آوری زکات یا زکات مستحبی، انفاق‎های مستحبی، در کتب روایی و هم فقهی این بحث را داریم، در نهج البلاغه هم در باب انفاق مستحبی مطالب زیادی وجود دارد، این مطالب می‎تواند از یک جهت هم فقهی تلقی شود و هم اخلاقی یا مثلا اگر کسی در زندگی دچار تنگنا می‏شود برود نزد غیر مسلمان از تنگنای‎های زندگی شکوه کند، این نیز در کتاب زکات مطرح شده است. در این باره حضرت می‎فرماید: «مَنْ شَكَا الْحَاجَةَ إِلَى مُؤْمِن، فکانه شَكَاهَا إِلَى اللّهِ وَ مَنْ شَكَاهَا إِلَى كَافِر فَكَأَنَّمَا شَكَااللّهَ»[۱] یعنی وقتی شخصی می‎رود نزد یک غیر مومن حاجت خود را می‎گوید و شکایت می‎کند مانند آن است که از خود خدا شکایت کرده است. اینجا نیز می‎توانیم بگوییم این روایت می‎تواند دلیل بر حرمت باشد.

به هر حال موارد بسیار است هر چند برخی از آن‎ها می‎توان بر جنبه‎های اخلاقی حمل کرد. ولی در بعضی از این روایات قابلیت استفاده و استنباط حکم شرعی وجود دارد، قدر مسلم این است که اعتبار نهج البلاغه کمترین فایده‎اش در حوزه  استنباط و فقه و استفاده احکام شرعی از نهج‎البلاغه ظاهر می‎شود و چه بسا ورود این منبع به عرصه استنباط بتواند کمک موثر و شایانی در این باره داشته باشد.

[۱] نهج البلاغه، حکمت ۴۲۷