جلسه پنجاه و ششم-بررسی روایات درباره تسمیه، فضیلت و آثار سوره حمد

دانلود-جلسه پنجاه و ششم-PDF

جلسه پنجاه و ششم
بررسی روایات درباره تسمیه، فضیلت و آثار سوره حمد
۱۹/۰۲/۱۳۹۶


خلاصه جلسه گذشته

عرض کردیم چرا سوره حمد در بین سور قرآن از  اهمیت و فضیلت خاصی برخوردار است، عمده مسئله این است که سوره حمد مشتمل بر اصول کلی معارف قرآنی است، جلسه قبل توضیح دادیم رئوس معارف قرآنی چگونه در سوره حمد متبلور شده است، بر همین اساس به سوره حمد غیر از اینکه به عنوان فاتحةالکتاب نامیده شده است، عنوان امّ الکتاب داده¬اند و وجه آن هم این است که امّ در واقع یعنی اصل و اساس در هر چیزی، اگر به کسی که فرزند از او زاییده می‌شود عنوان امّ اطلاق می‌شود برای این است که او اصل برای این طفل است، در سایر امور هم وقتی عنوان امّ اطلاق می‌شود به این واسطه است که اساس و اصل آن چیز است و از آن اشیاء مختلفی متفرع می‌شود، اگر به سوره حمد ام الکتاب گفته شده است برای این است که اصل کتاب است.

الف) برخی روایات درباره تسمیه سوره حمد
۱. عنوان ام الکتاب در برخی روایات هم وارد شده است، روایتی از پیامبر گرامی اسلام است:« عن النبی أنه قال لجابر ألا اعلمک افضل سورة انزل الله تعالی فی کتابه؟ قال: بلی، علمنیها، فعلمه الحمدلله ام الکتاب» به جابر فرمود آیا نمی‌خواهی با فضیلت¬ترین سوره¬ای که خداوند تبارک و تعالی در کتابش نازل کرده است به تو تعلیم کنم، در پاسخ می¬گوید: بله به من بیاموز، آنگاه پیامبر(ص) سوره حمد را آموخت که ام الکتاب است، عنوان ام الکتاب در این روایت از پیامبر گرامی اسلام بیان شده است، این یک ذیلی دارد که ان¬شاءالله آن را هم به مناسبت بیان خواهیم کرد.
۲. در برخی روایات از سوره حمد به عنوان سبع المثانی یا سبعاً من المثانی هم یاد کرده¬اند، در روایتی از ابن عباس در مورد این آیه«« وَ لَقَدْ آتَيْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثاني وَ الْقُرْآنَ الْعَظيمَ» سوال شده است، ایشان می‌گوید،«قال هی ام القرآن تثنی فی کل صلاةٍ» منظور از مثانی ام القرآن است که در هر نمازی دو مرتبه خوانده می‌شود.
وجه تسمیه به سبع المثانی چیست و چرا به سوره حمد سبع المثانی گفته می‌شود؟ وجوهی را به عنوان تسمیه سوره حمد به عنوان السبع المثانی ذکر کرده¬اند، از جمله:
۱.اینکه چون دو مرتبه یا بیشتر در نماز تکرار می‌شود.
۲. وجه دیگر اینکه به آن مثانی گفته شده است برای اینکه دو مرتبه نازل شده است، یکبار در مکه و یکبار در مدینه بخاطر اهمیت و عظمت شأن آن. البته این قول و این وجه مشهور نیست که یک سوره دو مرتبه نازل شده است اما به هر حال یک وجهی است که به مجاهد نسبت داده شده است.
۳. یک وجه این است که مقصود از مثانی همه قرآن است و سوره فاتحة الکتاب از آنجا که به عنوان هفت آیه از بزرگترین آیات قرآن است به این اعتبار اطلاق سبع من مثانی بر آن شده است، در آیه آمده است « وَ لَقَدْ آتَيْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثاني وَ الْقُرْآنَ الْعَظيمَ»، پس عنوان «سبع المثانی» در مورد سوره حمد وارد شده است.
ولی ما همه این وجوه تسمیه را می‌توانیم به نوعی فی الجمله بپذیریم، یعنی منافاتی با هم ندارد، هر چند وجه دوم خلاف مشهور است.
به هر حال همه اینها حاکی از عظمت و اهمیت سوره حمد است. در مورد نامگذاری این سوره به فاتحة الکتاب یا ام الکتاب یا حمد یا مثانی و امثال اینها، برخی روایات واقوال وجود دارد که حکایت از عظمت این سوره و فضیلت آن می‌کند.

ب) برخی روایات درباره عظمت سوره حمد
ما برخی روایات دیگر داریم که حکایت از عظمت و فضیلت سوره حمد می‌کند، ضمن اینکه برخی از آثار را در این دنیا برای این سوره بیان کرده است.
۱. پیامبر(ص) می‌فرماید«إن فاتحة الکتاب اشرف ما فی کنوز العرش»، فاتحۀ الکتاب و سوره حمد با عظمت¬ترین و شریف¬ترین و ارزشمندترین چیزهایی که است که در گنجهای عرش وجود دارد، اینکه خود عرش به چه معنا است در آینده خواهد آمد، اما از این بیان معلوم می‌شود که در عرش هم مثل زمین کنوز و گنج¬ها و دفینه¬هایی وجود دارد که ما تصویری از آن نمی‌توانیم داشته باشیم، دفینه¬ها و گنج¬های زمین را می‌توانیم بفهمیم، به هر حال بعضی چیزها به عنوان دفینه و گنج در زمین وجود دارد و به عنوان اشیاء ارزشمند مورد توجه است، اما اینکه در عرش هم دفینه¬ها و کنوزی وجود دارد، و در آن کنوز چه چیزی نهفته است و چه چیزی پنهان است، دیگر فوق درک و فهم ما است، طبق این روایت فاتحۀ الکتاب و این سوره از اشرف چیزهایی است که در کنوز گنج قرار داده شده است.
۲. در روایتی شبیه همین از امیرالمؤمنین(ع) این چنین آمده است« نزلت فاتحۀ الکتاب بمکه من کنزٍ تحت العرش»، فاتحۀ الکتاب در مکه نازل شد، آن هم از یک کنزی زیر عرش، ما این تعابیر را در مورد سایر سوره¬های قرآنی نداریم، همه سوره¬های قرآنی و آیات از مصدر جلال الهی بواسطه جبرائیل به پیامبر نازل شده است، اینها همه از لوح محفوظ و عالم ملکوت به قلب پیامبر نازل شده است، در اینکه همه قرآن شرافت دارد و از عرش به قلب پیامبر نازل شده است تردیدی نیست، اما در این میان به طور خاص از سوره حمد نام برده شده که از کنوز عرش، از کنز و گنجی زیر عرش نازل شده است، و این حکایت از اهمیت این سوره می‌کند.

برخی روایات درباره آثار سوره حمد
این سوره بواسطه اینکه از کجا نازل شده و بواسطه اینکه مشتمل بر چه معارفی است، معلوم است که چه آثار و خواصی دارد، قرآن قهراً بواسطه اینکه متضمن معارف بلند است و اینکه از عالم ملکوت به قلب پیامبر نازل شده و الفاظی است که خداوند تبارک و تعالی بر پیامبر وحی کرده است، همه آن از جنس نور است، این کتاب و این دستورات ضمن اینکه برنامه هدایت انسان است اما قهراً تاثیراتی هم در عالم تکوین دارد، اگر قرآن بواسطه محتوی، الفاظ و شرافت ذاتی و نوری خودش چنین آثار و خواصی دارد که در جای خودش بیان شده است، قهراً سوره حمد هم که عصاره قرآن است باید این آثار را داشته باشد، مثلاً در برخی روایات در مورد سوره حمد و آثاری که برای سوره حمد ذکر می‌کنند«شفاءُ لکل داء» آمده است. این برای شفاء مریض، بلکه حتی در برخی روایات آمده که اگر کسی از دنیا رفته باشد و سوره حمد خوانده شود و او مجدداً زنده شود تعجب نکنید، اینقدر برای سوره حمد خاصیت قرار داده شده است، این قهراً آثار تکوینی است که این سوره دارد، این یک امر خلاف قاعده هم نیست، اگر ما برای اسباب و علل تاثیراتی در این عالم می‌بینیم، و اگر سلسله علل این عالم محصور به امور مادی نیست، بلکه علل معنوی را هم در بر می‌گیرد پس نباید تعجب کرد که یک حقیقتی مثل قرآن و یک سوره¬ای مثل سوره حمد که عصاره قرآن است در سلسله علل تاثیر گذار باشد، اگر یک داروی ترکیب شده از چند ماده بتواند کمک کند به بهبود یک بیمار و شفای او را به دنبال داشته باشد، چه مانعی دارد که یک امر معنوی که ذاتاً نور است و عین حقیقت است جزء سلسله علل تاثیرگذار در این عالم باشد، تاثیرگذاری امور معنوی در عالم مادی خلاف قاعده نیست. در رأس امور معنوی قرآن است و سوره حمد هم که عصاره قرآن است و متضمن اصول معارف قرآنی است.
۱. در روایتی که از پیامبر گرامی اسلام وارد شده می‌خوانیم« إن فاتحۀ الکتاب افضل سورۀ انزل الله تعالی فی کتابه و هی شفاء من کل داء إلا الموت»، این شفاء برای هر مریضی است مگر مرگ، البته نظیر همین بیان در روایتی که ملاحظه فرمودید وارد شده است. طبق این روایت سوره حمد باعث علاج همه بیماری¬ها است مگر مرگ، اینجا مرگ را استثناء کرده است.
۲. امام صادق(ع) می‌فرماید:«إنها من کنوز العرش»، حمد از گنج¬های عرش است،« و أنها لو قرئت علی میتٍ سبعین مرة ثم ردت فیه الروح ما کان عجبا» این از کنوز عرش است و به گونه¬ای است که اگر این سوره قرائت شود بر یک میتی هفتاد مرتبه و سپس آن میت زنده شود و روح به او بازگردد عجیب نیست، در این روایت دیگر مرگ هم استثناء نشده است.

جمع بین دو روایت
ملاحظه فرمودید که در یک روایت سوره حمد را «شفاء من کل داء الا الموت» دانسته، این دواء همه بیماری¬ها است مگر مرگ، در روایت دوم امام صادق(ع) می‌فرماید اگر هفتاد مرتبه بر میت خوانده شود و روح به کالبد او بازگردد تعجب نکنید، موت در روایت اول حمل بر موت حتمی می¬شود که امکان بازگشت ندارد چون ما دو نوع موت داریم، یک موت حتمی داریم و یک موت غیر حتمی که بداء هم در آن راه ندارد و با هیچ چیز قابل تغییر نیست حتی سوره حمد هم نمی‌تواند مانع موت شود، اما موت غیر حتی اگر صدقه می‌تواند جلوی آن را بگیرید، سوره حمد هم می‌تواند جلوی آن را بگیرد، با چه ملاکی ما صدقه را مانع موت میدانیم و موت را در آنجا به چه معنا می‌گیریم، در اینجا هم همین¬طور است، موتی که صدقه جلوی آن را می‌گیرد موت غیر حتمی است که می‌شود تغییر کند، به اصطلاح اجل معلق است، اجل محتوم نیست، آن اجل از اول معلق بوده است بر عدم قرائت سوره حمد، معلق بوده بر عدم صدقه و بر عدم صله رحم، معلق بوده بر عدم ظلم، معلق بوده بر عدم عقوق والدین، به همان دلیل که عوامل معنوی می‌تواند تاثیرگذار باشد در طول عمر و جلوی موت را بگیرد، به همان ملاک سوره حمد هم این تاثیرگذاری را می‌تواند داشته باشد.
ممکن است سوال کنید در روایات اول می‌گوید، سوره حمد شفای هر دردی است مگر موت که منظور موت غیر حتمی است. ولی اگر موت اتفاق افتاد دیگر جلوگیری از آن معنا ندارد، مسئله این است که اینقدر سوره حمد تاثیرگذار است و از علل قویه در این عالم محسوب می‌شود که می‌گوید حتی اگر موت را هم بازگرداند تعجب نکنید. وقتی می‌گوییم امکان آن وجود دارد یعنی شفاء برای این داء هم می¬تواند باشد، لذا دو مرحله برای آن قابل تصویر است، یکوقت پیشگیری می‌کند، یعنی قبل از اینکه موت غیر حتمی اتفاق بیفتد مانع می‌شود، مثلاً کسی را که در شرف موت است خوب می‌کند، که مشمول همان کل داء می‌شود، پس وقتی می‌گوید«شفاء من کل داء إلا الموت» و ما معنا می‌کنیم این باعث شفاء همه بیماری¬ها است بجز بیماری موت معنایش این است که موت غیر قطعی را می‌تواند برگرداند، اما در روایت دون می¬خواهد بگوید حتی اگر موت واقع شد چه بسا می¬تواند مرده را زنده کند و این حاکی از این درجه تاثیر سوره حمد است که چنان¬چه موت محقق شد این سوره آن قدر در تاثیرگذاری قوی است که حتی مرگ را هم بر می¬گرداند اگر این را گفتیم دیگر با روایت دوم منافاتی ندارد، ممکن است موت به عنوان یک مانع و داء قوی احتیاج به یک علت قوی برای خنثی کردن داشته باشد.
ممکن است در اینجا سوء برداشت شود و بعضی بد معنا کنند و بگویند که سوره حمد بخوانیم تا جلوی مرگ را بگیرد، و لذا دکتر نروند و دارو و درمان و علاج نکنند و بعد این چنین نشود، یا کسی این کار را بکند و در عین حال تاثیر نگذارد، این به معنای نقض تاثیرگذاری سوره حمد نیست، چون اینجا در مقام بیان یکی از علل معنوی و تاثیرگذاری سوره حمد در شفاء است، اینجا عوامل متعدد دیگری هم باید باشد تا آن اتفاق نیفتد، یعنی چه بسا کسی سوره حمد بخواند و تاثیری نگذارد بخاطر مانع، اینکه مانع چیست، خیلی امور می‌تواند مانع باشد، موانع مادی و معنوی، بالاخره همانطور که در سلسه علل مادی قوت و ضعف وجود دارد، در علل معنوی هم وجود دارد، چه بسا کسی سوره حمد را می‌خواند اما در برابر آن یک مانع اقوی وجود دارد که جلوی تاثیرگذاری را می‌گیرد، آن مانع اقوی هم خودش می‌تواند از امور و علل معنوی باشد، لذا عنایت بفرمایید که این به معنای علت منحصره علاج بیماری نیست که کسی نقض کند و بگوید در خیلی موارد این سوره خوانده شده ولی تاثیری نداشته است، چون این به امور و علل مادی و معنوی دیگری هم مرتبط است، بالاخره این جزءالعله است نه تمام العله.

«والحمد للّه ربّ العالمین»