جلسه چهل و سوم-معنای صراط مستقیم

دانلود-جلسه چهل و سوم-PDF

جلسه چهل و سوم
معنای صراط مستقیم
۰۲/۱۲/۱۳۹۵

 نتیجه مطالب چهارگانه: معنای صراط مستقیم
مقدمتاً گفتیم برای ایضاح معنای صراط مستقیم، مطالبی را باید عرض کنیم، چهار مطلب تا به اینجا بیان شد، محصل و نتیجه مطالبی که به عنوان مقدمه گفته شد این است که صراط مستقیم، به معنای راهی است که در آن به طور کلی هم فکر و هم قلب و روح انسان و نیز اعضا و جوارح انسان خالی از شرک و ضلالت و بدور از گمراهی و ظلم و همراه با توحید مطلق باشد، یعنی حتی در عمق ذهن انسان خاطرات ناشایست نباشد، در عمق ذهن انسان توحید به معنای واقعی، اینکه «لا مؤثر فی الوجود الا الله» توحید ذاتی و توحید علمی و توحید عملی، اگر این اعتقاد باشد هیچ شرک و ضلالتی در آن نیست و در نتیجه ظلم محقق نمی‌شود، چون شرک و ضلالت بر طبق آیات قرآن مساوی با ظلم است.
این از آیات قرآن بدست می¬آید که هر شرکی ضلالت است و در عین حال هر ضلالتی شرک است و بزرگ¬ترین ظلم شرک به خدا است، لذا کسی که از شرک و ضلالت دور باشد ظلم به خدا ندارد و به دیگران هم ظلم نمی‌کند، چون ظلم اقسامی دارد، ظلم به خداوند، ظلم به خویشتن و ظلم به مردم و دیگران، کسی که به این مرحله از توحید برسد که به خدا ظلم نکند، قطعاً به خود و مردم هم ظلم نمی‌کند، اگر می‌بینیم که ظلم به مردم و ظلم به نفس صورت می‌گیرد، ریشه آن ظلم به خدا می‌باشد، چون شرک یا ضلالت و گمراهی در طریق برای او رخ داده است لذا ظلم به دیگران و ظلم به خودش هم می‌کند، کسی که خداوند را رب الارباب و تنها مؤثر در عالم وجود بداند، کسی که در ذهن خود برای غیر خدا حسابی باز نکند و در مقام عمل و در زندگی هم واقعاً همه امور را به سوی او بداند، کأنّ به خداوند در حد ممکن معرفت پیدا کرده است، وقتی که معرفت به خدا پیدا کند به او ظلم نمی‌کند، یعنی حقوق، واجبات و تکالیفی که به عهده او می‌باشد انجام می¬دهد، وظایف جوارحی و تکالیف جوانحی، همه را مراعات می‌کند، در دام شیطان گرفتار نمی‌شود، چنین آدمی در حقیقت ظلم به نفس نکرده است، و چنین آدمی وقتی با دیگران مواجه می‌شود حقوق آنها را تضییع نمی‌کند و مراقبت بر حقوق دیگران دارد، در قرآن کریم آیات زیادی وجود دارد که شرک و کفر را از مصادیق بارز ظلم دانسته است مثل آیه «إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ» ، می¬گوید: شیطان که خود منشاء همه آن جرم¬ها و خطاها می‌باشد بعد از این همه خیانت و اضلال، در قیامت  می¬گوید: من به آنچه که شما انجام می‌دادید و من را شریک جرم خود می‌دانستید کفر می¬ورزم و بیزار هستم، چون ستمگران و ظالمان«لهم عذاب الیم»، در این آیه شرک به خدا در حقیقت به عنوان ظلم معرفی شده و قطعاً در صراط مستقیم این نقص و آفت وجود ندارد و در آن شرک نیست.
پس صراط مستقیم یک راهی است که در آن تمام اجزاء و تمام جزئیات فکر و روح و قلب و عمل انسان به سوی حق تعالی است و هیچ حفره¬ای در آن وجود ندارد، برای همین است که در روایات اهل بیت و ائمه معصومین به عنوان صراط مستقیم معرفی شده¬اند.

مصادیق صراط مستقیم
تعابیری که در روایات درباره صراط مستقیم وارد شده مختلف است، به عنوان مثال به چند نمونه از آنها اشاره می‌کنیم:
۱. « عن امیر المومنین ع، و اما قوله اهدنا الصراط المستقیم، فذلک الطریق الواضح من عمل فی الدنیا عملاً صالحاً فانه یسلک علی الصراط إلی الجنة» ، می¬فرماید: منظور از صراط مستقیم یک راه روشن است، کسی که در دنیا عمل صالح انجام دهد، این دارد بر روی صراط به سمت بهشت حرکت می‌کند، این خود قرینه¬ای است بر این که صراط که در آیات و روایات وارد شده است در همین دنیا می‌باشد، پل صراط که در قیامت گفته می‌شود، یک بخش و یک وجه آن همین است، کسی که در این دنیا عمل صالح انجام می¬دهد یعنی دارد بر روی صراط به سوی بهشت می‌رود، البته در بعضی روایات داریم که یک صراط در دنیا داریم و یک صراط در آخرت، ولی اجمالاً طبق این بیان صراط یعنی عمل صالح.
۲. در روایتی از امام صادق (ع) درباره «اهدنا الصراط المستقیم» این چنین فرموده: «الطریق و معرفة الامام» ، این صراط مستقیم است، یعنی امام را بشناسی و در آن راه حرکت کنی، راه و شناخت امام.
۳. در بعضی روایات هم تطبیق شده بر دین، رسول خدا(ص) می¬فرماید: «اهدنا الصراط المستقیم» یعنی«دین الله الذی نزل جبرائیل علی محمد(ص)» ، صراط مستقیم، همان دینی است که خداوند بر پیامبر نازل کرده است.
۴. در روایتی از مفضل بن عمر وارد شده است که«سألت ابی عبدالله عن الصراط، و قال: هو الطریق إلی معرفة الله عزوجل» .
اینها روایاتی هستند که بطور کلی صراط مستقیم را بر دین، معرفت امام، معرفة الله، و عمل صالح تطبیق کرده است.
۵. در بعضی روایات بخصوص نام امیرالمؤمنین(ع) و اهل بیت برده شده است،«عن الصادق(ع): الصراط المستقیم امیرالمؤمنین(ع)» .
۶.  از امام سجاد(ع) وارد شده است که«نحن ابواب الله و نحن صراط المستقیم» .
۷. «عن الصادق(ع): والله نحن صراط المستقیم» .
ملاحظه فرمودید در بعضی از روایات صراط مستقیم منطبق بر دین شده است، در برخی تطبیق بر عمل صالح شده است، و در بسیاری از این¬ها تطبیق بر امام معصوم(ع) و خود پیامبر و اهل بیت عصمت وطهارت شده است.
جمع¬بندی روایاتی که درباره صراط مستقیم وارد شده همین مطلبی است که عرض کردیم، صراط مستقیم اگر انطباق بر امام معصوم پیدا می‌کند برای این است که امام معصوم از خود پیامبر گرفته و اهل بیت عصمت و طهارت این ویژگی¬ها را دارند، یعنی در کمال اعتقاد و توحید اعتقادی هستند، یعنی در عمق باور و ذهن آنها«لا مؤثر فی الوجود الا الله»، برای خودشان هیچ شأنی قائل نیستند، عمل آنها، عمل صالح است، آنها از عمل صالح چیزی فروگذار نمی‌کنند، هر عمل صالحی که متصور باشد و متناسب با ظرف زمانی و مکانی از آنها سر می¬زند، تمام جوانح آنها آمیخته با یاد خداوند و توحید است، هیچ قصوری در اطاعت ندارند، معصیت خدا را ندارند، بر این اساس صراط مستقیم یعنی نحوه سلوک و زندگی امام معصوم.
دفع یک توهم:
همین¬جا از جمله خطاهایی که صورت می‌گیرد این است که بعضی گمان می¬کنند اهل بیت که می‌گویند صراط مستقیم، یعنی کأنّ راه سعادت فقط این است که ما اسماً و لفظاً ولایت اهل بیت را بپذیریم، ولی اگر در عمل بین ما و آنها فاصله باشد مهم نیست، این اشتباه است، اگر گفته می‌شود که اینها صراط مستقیم هستند، یعنی یک مدل و الگویی که ما باید در زندگی سر مشق  خود قرار دهیم، این صراط مستقیم است، هرچه تلاش کنیم بهره ما از سلوک پیامبر و معصومین بیشتر شود، به صراط مستقیم نزدیکتر شدیم، اگر کسی دین پیامبر را بپذیرد، ایمان به خدا بیاورد، عمل صالح انجام دهد، خدا را بشناسد، امام را بشناسد و بداند چگونه باید زندگی کند، و قصور در اطاعت نداشته باشد و معصیت خدا نکند، توحید واقعی را در عمق اعتقاد و رفتار باور داشته باشد، این صراط مستقیم می‌شود، ما الان در صراط مستقیم نیستیم، ما در سبیلی از سُبل الهی هستیم، اگر از خدا می¬خواهیم ما را در صراط مستقیم هدایت کند، یعنی ما را به آن نزدیک¬تر کند.
پس صراط مستقیم یعنی ایمان خالی از شرک ضلالت، عمل صالحی که در آن قصور نیست، معرفتی از امام که ما را ملزم به حرکت در مسیر آنها کند، و معرفتی از خدا که هیچ نحوه ظلم نه نسبت به خداوند، نه نسبت به نفس، نه نسبت به دیگران در آن نباشد، این صراط مستقیم است، آنوقت این صراط، صراطی است که امنیت کامل دارد، آنهایی که در این صراط هستند قطعاً به مقصد می¬رسند، آنهایی که در این صراط هستند به طور تضمینی اهل نجات و سعادت هستند، اختلاف در این صراط نیست، امنیت و اطمینان از وصول به مقصد در این صراط است. ولی همان¬طور که قبلا هم گفته شد خداوند راه¬های متعددی به سوی خود معرفی می‌کند، سُبل الهی با صراط مستقیم فرق می‌کند.

نسبت بین صراط مستقیم و سبل الهی
دو توضیح و توجیه برای نسبت بین صراط مستقیم و سبل خداوند می¬توان ذکر کرد، می‌گوییم: سبیل مؤمنین، سبیل مجاهدین، سبیل منیبین، سبیل عالمین، سبیل متقین، اینها همه سبیل به سوی خدا هستند، صراط مستقیم در واقع یک شاه¬راهی است که همه¬ی حقیقت و همه آنچه که به عنوان نور قابل تصور است در آنجا وجود دارد، سبیل¬های دیگر هرکدام یک بهره¬ای از حقیقت صراط مستقیم را دارند، و در عین حال کمبود¬هایی دارند، در صراط مستقیم کمبود نیست، همه حقیقت آنجا است، اما در سبل الهی هم نقص وجود دارد و هم امتیاز، لذا می‌بینیم کسانی که در یک سبیل خاص الهی حرکت می‌کنند، گاهی مشکلاتی پیدا می‌کنند، از یک جهت امتیازاتی دارند و از یک جهت نقصهایی در آنها وجود دارد، امثال ما (اگر خوش¬بین باشیم) در این سبل الهی حرکت می‌کنیم که هم نقص¬هایی در ما وجود دارد و هم آفت¬هایی دارد، هرچه بهره سبیل از صراط مستقیم کمتر باشد، آن راهرو را کمتر به سوی خدا می¬برد، هرچه بهره سبیل از صراط مستقیم بیشتر باشد راهرو را بیشتر به سوی خدا سوق می¬دهد. درصد اطمینان وصول به مقصد در سبل مختلف الهی بستگی به این دارد که چه مقدار از آن صراط مستقیم بهره¬مند باشد، بسیاری از ما، تک بعدی هستیم، وقتی ذهن و رفتار و زندگی در یک بعد برجسته می‌شود از افعال دیگر غافل می‌شویم، نمی¬توانیم بگوییم، یک عارف عزلت نشین، بریده از اجتماع، صائم النهار قائم اللیل، رو به سوی خدا ندارد بلکه او هم به سوی خدا می‌رود، ولی بهره¬ای که این دارد با بهره¬ عابد عارفی که در متن اجتماع حضور دارد و دستگیر مردم است و به رفع نیازهای مردم اهتمام می¬ورزد کاملاً متفاوت است، طی مسیر در سبیل عزلت نشینی به تنهایی از یک جهت امتیاز است ولی نقص¬ها و آفت¬های زیادی دارد و با صراط مستقیم فاصله دارد، صراط مستقیم امیرالمؤمنین است که آنطور عبادت می‌کند و آنگونه می¬جنگد و آنگونه با یتیم برخورد می‌کند و حکومت و ریاست برای ایشان هیچ ارزشی ندارد. کسی ممکن است اهل دستگیری از مردم باشد اما در توحید و عبودیت خود مشکل داشته باشد، این هم یک بهره¬ای از صراط مستقیم دارد، ولی بهره او اندک است، به هر میزانی که بهره میبرد به سوی خدا حرکت می‌کند، اما این حرکت کند است و راه آن دور است و در عین حال خطر دارد، اینکه می‌گوییم خطر دارد به این معناست که کسی که در گوشه غار سالهای سال زندگی کرده و به عبادت مشغول بوده است، اما وقتی این انسان یک روز داخل شهر می‌شود و با یک چهره زیبا برخورد می‌کند و دل او می¬لرزد و همه را به باد می¬دهد، این یعنی آن خطری که در کمین او بود، این یعنی اینکه در صراط مستقیم نبوده است، اگر در صراط مستقیم بود این آفت¬ها را نداشت و نقص نداشت. هرچه بهر انسان از صراط مستقیم کمتر باشد ریسک وصول به مقصد برای او بالاتر است و خطر آن بیشتر است و آفتهای بیشتری در انتظار او هست.
پس ما یک صراط مستقیم به سوی خدا داریم و یک سری سبل الهی،«من جاهد فینا لنهدینهم سبلنا» در آنجا هم هدایت به سبل الهی هست، اما نسبت سبل الهی با صراط مستقیم چیست، یک صراط مستقیم داریم که همه حقیقت در آن است و یک سری سبل الهی داریم که هرکدام بهره¬ای از صراط مستقیم دارند.
با آن تفاوت¬هایی که گفتیم برای صراط مستقیم و سبیل الهی در اینجا معلوم می‌شود که در صراط مستقیم امنیت و اطمینان و آرامش وجود دارد اما اطمینان و امنیت در سبل الهی پایین¬تر است، خطر آن بیشتر است، امکان عدم وصول به مقصد است، امکان اینکه در بین راه توقف و عقب¬گرد کند وجود دارد.
حال با توجه به این مطلب، نسبت بین صراط مستقیم و سبل یکی از این دو وجه می‌باشد:
۱. یا در واقع مجموع آن سبل با هم می‌شوند صراط مستقیم، پس صراط مستقیم همه آن سبیل¬ها می‌باشد، یعنی اگر همه آن سبل الهی را کنار هم بگذاریم، مثلاً فرض بفرمایید یک راه عمل به احکام است، یک راه تصفیه درون و آراسته شدن به فضایل اخلاقی است، یک راه معرفت خداوند و امام است، هر تکلیفی، هر فضیلت اخلاقی، هر شناختی در هر درجه¬ای یک سبیلی به سوی خداست، معرفت به سوی خدا یک سبیل است، دین یک سبیل است که خود شاخه¬های مختلف دارد، عمل صالح، پرهیز از معصیت و غیره، همه سبیل هستند، مجموع این سبیل¬ها با هم صراط مستقیم می‌شود، چون اهل بیت و ائمه عصمت و طهارت همه این سبیل¬ها را باهم دارند صراط مستقیم هستند.
۲. این راه¬ها علی رغم تعدد همه منتهی به یک شاهراه به نام صراط مستقیم می‌شوند، این راه¬های فرعی بعد از آنکه باهم متصل می‌شوند صراط مستقیم می‌شوند، یعنی تا زمانی که این راه¬ها متصل نشده¬اند، اسم آن صراط مستقیم نیست، ولی وقتی همه در یک جا جمع شد، صراط مستقیم می‌شود.
پس صراط مستقیم یا همه آن سبیل¬ها می‌باشد، یا زمانی که همه آن سبیل¬ها در یک جا اجتماع پیدا می‌کنند و اتصال پیدا می‌کنند تبدیل به یک بزرگراه بنام صراط مستقیم می‌شوند.
مرحوم علامه می¬فرماید: می¬توانیم بگوییم صراط مستقیم نسبت به سبیل¬های خدا مثل روح است نسبت به بدن، همان¬طوری که بدن در زندگی حالات مختلفی دارد، مثلاً زمانی که جنین است یک حالی دارد، وقتی به دنیا می¬آید به یک صورت است، وقتی رشد می‌کند و در دوران¬های مختلف به یک صورت می‌باشد و تغییر می‌کند، این¬ها تغییرات بدن انسان است ولی همه اینها در یک روح اتفاق می¬افتد و یک روح دارد، آن هم روح این شخص است، ایشان می‌گویند: نسبت سبیل¬ها و صراط اینگونه است، سبیل¬ها کأنّ مثل بدن انسان است که اطوار مختلف پیدا می‌کند و صراط مثل روح است، روح انسانی در همه این دوران¬ها آن روح اصیل و پاک بر اساس فطرت الهی است و تا آخر هم این¬گونه می¬ماند، و از بین نمی‌رود، ممکن است زنگار بگیرد ولی آن فطرتی که «فطرت الله التی فطر الناس علیها، لا تبدیل لخلق الله»، فطرت انسان ممکن است متروک و محجور شود اما از بین نمی‌رود، اما بدن انسان این تغییرات و تطورات را دارد، نسبت سبل الهی با صراط اینگونه می‌شود.
پس اجمالاً معنای صراط مستقیم و نسبت آن با سبل الهی معلوم شد، حال باید عاجزانه¬تر از خدا بخواهیم«اهدنا الصراط المستقیم»، خواستن راه راست و گفتن آن ساده است اما هرچه ما تلاش کنیم تازه می¬توانیم خود را مقداری به این صراط نزدیک کنیم، ما خیلی تلاش کنیم مواظب جوارحمان باشیم که گناه نکنیم، اما فکر و خیال ما که یله و رها می‌باشد، همه چیز در آن می‌باشد، از گناه و شرک و ظلم گرفته با چیزهای دیگر. اگر این¬ها را هم پاک کنیم سطح معرفت ما چقدر می‌باشد، چقدر به امام و خدا و توحید معرفت و ایمان داریم، چقدر به «لا مؤثر فی الوجود الا الله»، ملتزم و معتقد هستیم، این است که در نماز وقتی می‌گوییم«اهدنا الصراط المستقیم» باید بدانیم از خدا چه چیزی می¬خواهیم.
بحث جلسه آینده
اصحاب صراط مستقیم دارای ویژگی¬هایی هستند که ان¬شاءالله بیان خواهیم کرد.
«والحمد للّه ربّ العالمین»