جلسه بیستم-آیه هشتم_ ارتباط آیه با آیات قبل و بعد_ نکات

دانلود-جلسه بیستم-PDF

جلسه بیستم
آیه هشتم_ ارتباط آیه با آیات قبل و بعد_ نکات
۱۰/۱۰/۱۳۹۶

  آیه هشتم«وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ»
 
ترجمه آیه این است که از مردم کسانی هستند که می‌گویند ما به خدا و قیامت ایمان آوردیم در حالی که آنها مؤمن نیستند.
موضوع آیات ۸ تا۲۰
به طور کلی از آیه هشتم تا آیه بیستم درباره منافقین مطالبی را خداوند متعال فرموده‌اند، البته تفصیل بحث درباره منافقین در سوره منافقون و برخی از آیات دیگر در سور دیگر قرآن مطرح شده است، ولی این سیزده آیه درباره منافقین است، و برخی از صفات و خصلت‌های آنها و سرانجام آنها بیان شده است.
ارتباط این آیه با آیات قبل و بعد
ارتباط آن با آیات قبل از این جهت است که در آیات قبل ابتدا درباره مؤمنین و سپس کفار و اکنون درباره منافقین سخن می‌گوید، آیات سوم تا پنجم درباره مؤمنین بود، چون در ابتدای سوره فرمود:« الم * ذَلِکَ الْکِتَابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ»، بعد از آیه سوم، تا آیه ششم یعنی آیه ۳ و ۴ و ۵، پنج خصلت درباره مؤمنین و متقین بیان شد یعنی ایمان به مبداء و معاد و اتیان به صلاة و انفاق مما رزقناهم و ایمان به نبوت و انبیاء، سه خصلت و ویژگی درباره اعتقاد به اصول دین است، توحید و نبوت و معاد، و دو آیه مربوط به عمل است که ارتباط اینها را بیان کردیم، بعد از آن بحث از کفار پیش آمد، کافر مطلق، کسانی هستند که لا یؤمنون بالغیب، دیگر از بین آن پنج ویژگی که برای مؤمنین و متقین ذکر کرد فقط ایمان به غیب را نقل کرد، و فرمود: کسی که ایمان به مبداء نداشته باشد، قهراً به معاد و نبوت و انبیاء هم ایمان ندارد و اهل انفاق و اتیان به صلاة هم نیست، لذا چون اشاره به این خصوصیت کفایت می‌کرد از این که دو سه وجه دیگر را بیان کند، متعرض آن‌ها نشده است، در اینجا هم به منافقین اشاره می‌کند که در زبان می‌گویند ما ایمان به خدا و ایمان به قیامت داریم، در حالی که فی الواقع ایمان ندارند، پس این آیه تا آیه بیستم، درباره منافقین است وارتباط آن با آیه قبل هم معلوم شد.
اصناف سه‌گانه مردم نسبت به دین
این آیه اشاره می‌کند به صنف سوم از مردم در مقابل و صنف اول که مؤمنین هستند و صنف دوم که کفار هستند، لذا در آیه اینگونه می‌فرماید« وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ» یعنی از مردم کسانی هستند که می‌گویند ما به خدا و قیامت ایمان داریم در حالی که ایمان ندارند. البته اینکه به طور کلی اصناف مردم سه گروه هستند نه تنها در این آیات بلکه در آیات دیگری از قرآن هم مکرراً مورد اشاره قرار گرفته است.
اگر ما بر وزان این آیه بخواهیم احتمالاتی که در رابطه با مردم نسبت به دین خدا وجود دارد ذکر کنیم، چهار احتمال ثبوتاً بیشتر نیست، خارجاً هم همین چهار احتمال است، یعنی یک حصر عقلی است:
احتمال اول: یا مردم اینگونه هستند که اظهار ایمان می‌کنند و در باطن مؤمن هم هستند، اینها همان مؤمنین هستند که در آیه « وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّهِ» ، اینها مؤمنین هستند.
احتمال دوم: این است که مردم اظهار کفر کنند و در باطن هم کافر باشند، این هم برخی از آیات قرآن به آن اشاره شده است،« وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ »
احتمال سوم: اظهار ایمان و کفر باطنی است، اینها منافقین هستند، کسانی که به زبان اظهار ایمان می‌کنند اما در واقع و در باطن کافر هستند، همین آیه اشاره به این گروه دارد«وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْیَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ».
احتمال چهارم: این است که کسی اظهار کفر کند و در باطن مؤمن باشد، این در برخی از آیات هم به آن اشاره شده است، «مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلا مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإیمَانِ» ، یا آیه«وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمَانَهُ» مؤمنی از آل فرعون در حالی که ایمان خود را کتمان می‌کند.
احتمالات این چهار مورد می‌باشد، یعنی شما نمی‌توانید از حیث موضع مردم و انسان‌ها نسبت به دین خدا بیش از این چهار احتمال را تصویر کنید، ولی چون گروه چهارم در واقع ملحق به مؤمنین هستند، نتیجه این است که می‌گوییم: مردم نسبت به دین خدا به حسب نگاه قرآن از این سه صنف خارج نیست، مؤمن، کافر و منافق، گروه چهارم هم گروهی هستند که ملحق به مؤمنین هستند، کسانی هستند که باطناً ایمان دارند اما به خاطر تقیه و شرایطی که دارند ناچار هستند ایمان قلبی خود را پنهان کنند، پس اینها ملحق به مؤمنین هستند.
اشاره آیات ابتدایی سوره بقرة به اصناف سه‌گانه
پس در همین آیات ابتدایی قرآن، (همین بیست آیه قرآن) کأنّ خداوند متعال بعد از اینکه کتاب خود را به عنوان هدایت برای متقین معرفی می‌کند، (که توضیح آن مبسوطاً گذشت) سه گروه از مردم را معرفی می‌کند، همان ابتدای قرآن می‌فرماید،: مردم در برابر این کتاب و حق و آیات الهی سه گروه هستند، یا مؤمن به آیات الهی هستند، یا کافر هستند، یا منافق، فی نفسه این یک شروع خوبی است برای کتاب هدایت که از همان آغاز به تقسیم‌بندی انسان‌ها در برابر حق و در برابر کتاب الهی مبادرت می‌کند، همان اول کار این تقسیم‌بندی را انجام می‌دهد و کأنّ می‌گوید مردم بدانید شماها در برابر هدایت قرآن و در برابر کتاب الهی سه دسته هستید، ما آن دو گروه را اجمالا در حدی که این آیات معرفی کرده بود توضیح دادیم، مانده بحث از منافقین که آیه هشتم اولین آیه است که به موضوع منافقین به عنوان قسم سوم از مردم می‌پردازد.
نکات
۱.« وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ » یعنی یک عده از مردم هم هستند که نفاق دارند، وقتی می‌گوید: من یقول، یقولُ یعنی به زبان می‌گوید ما ایمان آوردیم به خدا و روز قیامت اما در واقع اینها فقط یک ادعای لسانی است و حقیقتی پشت این ماجرا نیست، و باطناً ایمان ندارند.
این «مَن» هم می‌تواند مَن موصوله باشد که آنوقت یقولُ صله آن می‌شود، یا مَن موصوف باشد که آنوقت یقولُ صفت آن می‌شود، تاثیری در معنا ندارد.
خود ناس هم اسم جنس جمعی است و لذ قابل اطلاق بر فرد نیست، انسان می‌تواند بر جمع اطلاق شود ولی ناس نمی‌تواند بر فرد اطلاق شود، از بین مردم کسانی هستند که این ویژگی‌ها را دارند.
۲. چرا در مورد منافقین فقط مسئله ایمان به خدا و ایمان به مبداء را ذکر کرد و سخن از ایمان به نبوت انبیاء به میان نیاورد و همچنین سخن از عمل یعنی اتیان به صلاة و انفاق مما رزقناهم گفته شد. آن پنج ویژگی که در مورد مؤمنین اشاره کردند فقط به یک مورد آن پرداخته شد، در مورد کفار، فقط فرمود« إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا» این کفر، کفر به مبداء و معاد و کفر به نبوت و ترک صلاة و انفاق و همه را در بر می‌گیرد، گفتیم کفر دارای مراتب است، کفر اعتقادی و کفر عملی داریم، کافر مطلق کسی است که کفر او در همه زمینه ها وابعاد می‌باشد، نه به خدا ایمان دارد و نه به معاد و انبیاء و نه اهل عمل به صلاة و انفاق است، در مورد منافقین الان به دو خصوصیت اشاره کرده است، دیگر بحث از ایمان به انبیاء را مطرح نکرده است، بعلاوه عمل آنها را هم متعرض نشده است، چه بسا جهتش این می‌باشد که کسی که در مقام اظهار ایمان است قهراً مراعات ظاهر را می‌کند و به گونه ای اظهار نمی‌کند که در نزد مؤمنین ایمان او مورد خدشه وارد شود، لذا اظهار ایمان به مبداء و معاد می‌کند و لازمه قهری اظهار ایمان به مبداء و معاد، اظهار ایمان به انبیاء هم می‌باشد، ولی اگر ذکر نشده بخاطر ملازمه ای است که بین اظهار ایمان به این دو با اظهار ایمان به انبیاء و وحی و رسالت وجود دارد، اگر غیر از این بود او را به عنوان مؤمن نمی‌شناختند، اما از حیث عمل درست است که آنها حداقل در ظاهر عمل خود را مطابق با عمل مؤمنین قرار می‌دهند ولی عمل آنها هیچ اثری برای آنها ندارد چون عملی را که انجام می‌دهند به تعبیر قرآن از روی کراهت یا از روی اغراض خاصی است که تعقیب می‌کنند، در همین رابطه آیه« وَلا یَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلا وَهُمْ کُسَالَى وَلا یُنْفِقُونَ إِلا وَهُمْ کَارِهُونَ » همان دو ویژگی که برای مؤمنین ذکر شد، که «یقیمون الصلاة و مما رزقناهم ینفقون»، درباره منافقین می‌فرماید اینها نماز میخوانند اما از روی کسالت، انفاق می‌کنند ولی از روی کراهت، پس صورت عمل همانند صورت عمل مؤمنین است، اما چون غرض دیگر دارند و فقط میخواهند به دیگران نشان دهند که ما مؤمن مسلمان هستیم کسالت و کراهت بر صلاة و انفاق آنها سایه انداخته است، برای همین است که اینجا سخن از عمل آنها به میان نیاورده است، عمده آن اظهار ایمان لسانی است که خود را مؤمن به خدا و معاد نشان می‌دهد.
۳. درست است که منافقین به حسب ظاهر احکام مسلمین و مؤمنین بر آنها جاری می‌شود، یعنی نجاست ندارند، در قبرستان مسلمین دفن می‌شوند، و آن احکامی که به حسب ظاهر، در مورد یک مسلمان وجود دارد شامل اینها هم می‌شود، ولی اینها فی الواقع در احکام و آثار همانند کفار هستند بلکه بدتر از کفار، در برخی از آیات قرآن الحاق منافقین به کفار از حیث جمع شدن اینها در جهنم، از حیث عدم امکان استغفار برای اینها، و عدم شمول مغفرت الهی نسبت به آنها بیان شده و گفته شده اینها مثل کفار هستند، یعنی واقعاً هیچ جایی برای اینها قرار داده نشده است، بلکه اوضاع اینها شدیدتر از کفار می‌باشد. خداوند در مورد منافقین در سوره منافقین می‌فرماید« إِذَا جَاءَکَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُونَ» ، وقتی منافقین می‌آیند و می‌گویند که ما شهادت می‌دهیم که تو رسول خدایی ولی خدا میداند که تو رسول او هستی و خدا شهادت می‌دهد و منافقین به تحقیق دروغ می‌گویند، یعنی در حقیقت اینها را ملحق می‌کند به کفار و آثار کفر را برای آنها ثابت می‌کند، چنانچه در آیه« إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِینَ وَالْکَافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعًا »  آمده است، خدا کافرین و منافقین را در جهنم یکجا جمع می‌کند، یا مثلا در مورد کفار می‌فرماید که مغفرت خداوند شامل اینها نمی‌شود و کسی هم نمی‌تواند برای اینها استغفار کند، نه استغفار می‌توانند بریشان کنند و نه مغفرت الهی شامل حال آنها می‌شود، مثل این آیه، « مَا کَانَ لِلنَّبِیِّ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَنْ یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکِینَ » نه پیغمبر و نه مؤمنین نمی‌توانند برای مشرکین استغفار کنند. پس استغفار برای اینها معنا ندارد، بعلاوه خدا هم اینها را نمی‌بخشد، مثل آیه« إِنَّ  اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ »  کسی که شرک به خدا بورزد بخشیده نمی‌شود، شرک به خداوند قابل بخشش نیست. آنوقت دقیقاً همین دو تعبیر در مورد منافقین هم می‌باشد،« سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ» ، خطاب به پیامبر می‌فرماید، چه برای اینها استغفار کنی و چه استغفار نکنی خداوند اینها را نمیبخشد.
پس حداقل در سه اثر و ویژگی که برای کفار ثابت شده است منافقین هم آن‌ها را دارا هستند، یکی اینکه جای هر دو جهنم است، دوم اینکه کسی نمی‌تواند برای اینها استغفار کند، سوم این خداوند هم آنها را مشمول رحمت و مغفرت خود قرار نمیدهد، پس کفار فی الواقع ملحق به کافرین هستند از حیث آثاری که در دنیا و آخرت برای آنها می‌باشد، فقط در برخی از احکام مسلمین ظاهرا اشتراکاتی دارند.
روایت
یک روایت هم بخوانیم و به سراغ آیه بعد برویم، روایت از امیرالمؤمنین در نامه ۲۷ نهج¬البلاغه نقل شده است، امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید:« إِنِّي لَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي مُؤْمِناً وَ لَا مُشْرِكاً » من بر امت خودم نمی‌ترسم از آنهایی که مؤمن یا مشرک هستند، « أَمَّا الْمُؤْمِنُ فَيَمْنَعُهُ اللَّهُ بِإِيمَانِهِ »آنکه مؤمن است تکلیفش روش است، « وَ أَمَّا الْمُشْرِكُ فَيَقْمَعُهُ اللَّهُ بِشِرْكِهِ»، خداوند مشرک، را نابود می‌کند، سرکوب می‌کند و از بین می‌برد، یقمعه الله، از ریشه «قمع» به معنای از بین بردن و نابود کردن می‌باشد، آنها را هم خداوند به سسب شرکشان سرکوب می‌کند« وَ لَكِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ كُلَّ مُنَافِقِ الْجَنَانِ عَالِمِ اللِّسَانِ يَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ يَفْعَلُ مَا تُنْكِرُون‏» ولی من بر شما میترسم از منافق، آنهایی که منافق قلبی هستند یعنی از نظر درونی چند چهره و دو چهره هستند، ولی زبانی عالمانه و مورد پسند دارند، زبان آنها گویا و مقبول و مورد پسند است اما از نظر درونی منافق هستند،« يَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ»، آنچه که شما معروف می‌دانید و برای شما پسندیده است، به همان سخن می‌گویند، « وَ يَفْعَلُ مَا تُنْكِرُون» اما آنچه از دید شما ناپسند و منکر است آن را انجام می‌دهند، عملاً منکر را انجا می‌دهند و زباناً معروف را به لسان و زبان اظهار می‌کنند، این نشان دهنده این است که منافق اسوء حالاً است از کافر، که پیامبر خدا به امیرالمؤمنین می‌فرماید« أَخَافُ عَلَيْكُمْ»، من بر شما می‌ترسم، یعنی بر امت خودم از منافقین می‌ترسم، وضع مؤمنین که معلوم است، کفار هم معلوم است که ایمان ندارند و به زبان هم نمی‌آورند، اما خطر در آنجایی است که به ظاهر مؤمن باشند و در باطن کافر باشند، « يَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ وَ يَفْعَلُ مَا تُنْكِرُون‏».
بحث جلسه آینده
آیه نهم را انشاءالله فردا بحث می‌کنیم.