جلسه ششم-۲- روایات: بررسی شبهه عدم اعتبار روایات تفسیری

دانلود-جلسه ششم-PDF

جلسه ششم
۲- روایات: بررسی شبهه عدم اعتبار روایات تفسیری
۳۰/۰۷/۱۳۹۰

بررسی شبهه عدم اعتبار روایت تفسیری

به مناسبت بحث از روایات به عنوان یک منبع مهم برای تفسیر قرآن باید به یک مسئله با اهمیتی رسیدگی شود و آن بررسی نظر بعضی از بزرگان مبنی بر عدم اعتبار روایات تفسیری است، موضوع بحث این است که آیا حجیت خبر واحد مختص به احکام شرعیه است یا غیر از احکام فرعیه شرعیه را هم شامل می­شود چون مسئله فقط در مورد روایات تفسیری نیست، بعضی از اخبار آحاد ناظر به یک واقعه تاریخی هستند یا مثلاً بعضی از اخبار آحاد مربوط به اصول اعتقادات است، روایاتی که از لسان ائمه معصومین(ع) نقل شده یا مربوط به احکام است یا مربوط به اخلاق و یا مربوط به اصول اعتقادی است و یا مثلاً در مقام تفسیر بعضی از آیات الهی است و یا بعضاً یک واقعه­ای را نقل می­کنند، آنچه که ما فعلاً با آن کار داریم روایات تفسیری است چون ما گفتیم یکی از منابع مهم تفسیر، روایاتی است که از ائمه معصومین(ع) نقل شده، قواعد بهره­گیری از این روایات را هم بیان کردیم حال اگر کسی قائل شد به اینکه روایاتی که در مقام تفسیر آیات وارد شده­اند اصلاً حجت نیستند طبیعتاً روایات نمی­توانند به عنوان یکی از منابع تفسیر به حساب بیاید، این بحث مهمی است که در غیر مباحث تفسیری مثل مباحث اعتقادی و بحث­های تاریخی آثار مهمی دارد، بعضی قائل به عدم اعتبار روایات تفسیری شده­اند، جمع زیادی هم قائل به اعتبار و حجیت این روایات هستند ولی اگر ما این مسئله(نظریه عدم حجیت روایات و اخبار وارد شده در مقام تفسیر) را نتوانیم پاسخ بدهیم طبیعتاً روایات نمی­توانند یکی از منابع مهم تفسیر باشند، قبول حجیت این روایات آثاری هم در علم رجال دارد چون وقتی ما قائل شدیم روایات دال بر تفسیر حجت هستند نیاز نیست که بررسی سندی را گسترش دهیم به روایاتی که در غیر احکام فرعیه شرعیه وارد شده، احکام فرعیه­ای که از روایات بدست می­آید برای ما معتبر است، روایاتی هم که در این مقام وارد شده مورد بررسی سندی قرار می­گیرد اما اگر قائل شدیم به اینکه روایاتی که در مقام تفسیر وارد شده حجت نیست بررسی سندی هم لازم ندارد، همچنین در مورد اصول اعتقادات و ایضاً در مورد وقایع تاریخی، پس موضوع بحث این است که ما در اینجا بخصوص در مورد اعتبار و حجیت خبر واحد و روایات وارد شده در مقام تفسیر بحث می­کنیم بعد از آنکه اعتبار خبر متواتر در مقام تفسیر مسلم و قطعی است و حجیت خبر واحد محفوف به قرینه هم قطعی است بحث در خبر واحدی است که قرینه­ای هم به همراه ندارد که آیا اگر چنین خبری در مقام تفسیر و تطبیق و تعیین مصداق و تأویل و کشف یک معنای جدیدی وارد شد معتبر است یا خیر؟ اگر ما قائل به روایات وارده در مقام تفسیر شدیم می­توان به این روایات اخذ کرد ولی اگر قائل به عدم اعتبار این روایات شدیم نمی­توان به آن­ها اخذ کرد.

عنوان دیگری که در این بحث مطرح می­شود اختصاص حجیت اخبار آحاد به احکام فرعیه است که در کتاب­های اصولی هم خیلی به این مسئله نپرداخته­اند با اینکه جا داشت در اصول مورد بحث قرار گیرد، ما چند نمونه از عبارات کسانی که قائل هستند حجیت اخبار آحاد اختصاص به روایات مربوط به احکام شرعی دارد و این روایات را در مورد تفسیر معتبر نمی­دانند، را اشاره می­کنیم:

کلام شیخ مفید

شیخ مفید دو مطلب دارند که ضمیمه این دو مطلب عدم اعتبار این روایات را اثبات می­کند که عبارتند از:«و شأن التفسیر شأن اصول المعارف حیث المطلوب فیه العلم المبتنی علی الفهم القاطع دون الظن و الاحتمال» [۱] شأن تفسیر شأن اصول اعتقادی است و وجه هم شأن بودن این دو در این است که در اصول معارف و اعتقادات آنچه که لازم است علم و یقین است و ظن یا احتمال در اصول معارف فایده­ای ندارد، پس شیخ مفید در این عبارت به نحو کلی می­فرماید که شأن تفسیر شأن اصول معارف و اعتقادات است؛ یعنی همان گونه که در اصول معارف علم و یقین لازم است در تفسیر هم علم و یقین لازم است.

در جال دیگری شیخ مفید در مقابل شیخ صدوق که سهو النبی را قائل شده، می­فرماید:«خبر الواحد لاتوجب علماً و لا عملاً» [۲] ؛ خبر واحد نه موجب علم است و نه عمل؛ یعنی می­خواهد بگوید چون شیخ صدوق به خبر واحد استناد کرده و در اعتقادات به خبر واحد عمل می­کرده دچار این مشکل شده و سهو النبی را قائل شده؛ یعنی به یک اخباری استناد می­کرده که اصلاً این اخبار در محدوده اعتقادات قابل استناد نیست چون مفید علم نیست و مفید ظن است لذا شیخ صدوق با استناد به این اخبار که مفید ظن است به سهو النبی ملتزم شده است.

از ضمیمه دو مطلبی که شیخ مفید فرمودند که عبارت بودند از اینکه: خبر واحد موجب علم نیست و شأن تفسیر شأن اصول اعتقادی است که در آن قطع و یقین لازم است، نتیجه گرفته می­شود که از خبر واحد نمی­توان در تفسیر استفاده کرد.

کلام شیخ طوسی

شیخ طوسی می­فرماید:«لایجوز لاحدٍ أن یقلّد أحداً منهم بل ینبغی أن یرجع إلی الأدلة الصحیحة اما العقلیة او الشرعیة و لایقبل فی ذلک خبر واحد إذا کان مما طریقه العلم و متی کان التأویل یحتاج إلی شاهد من اللغة و اما طریقة الآحاد من الروایات الشاردة و الالفاظ النادرة فإنه لا یقطع بذلک و لا یجعل شاهداً علی کتاب الله و ینبغی أن یتوقف فیه و یذکر ما یحتمله و لا یطمع علی المراد منه بعینه» [۳] ؛ جایز نیست که کسی از کس دیگر تقلید کند بلکه باید به ادله صحیحه عقلیه یا شرعیه رجوع کند اعم از اجماع یا خبر متواتر از کسی که پیروی قول او واجب است؛ یعنی امام معصوم(ع)، در این مسئله؛ یعنی در چیزی که در آن باید علم پیدا شود خبر واحد قبول نمی­شود و اگر در جایی تأویل آیه­ای به شاهدی از لغت نیاز داشت این شاهد قبول نمی­شود مگر اینکه علم داشته باشیم به اینکه این لغت در بین اهل لغت به این معنا است و بین آن­ها به این معنا شیوع دارد، به واسطه اخبار آحاد، قطع حاصل نمی­شود و این روایات نمی­تواند شاهد بر کتاب خدا باشد، پس بهتر است که شخص در آن توقف کند و یاد بیاورد آن چیزی را که احتمال می­دهد. این عبارت به صراحت دلالت می­کند بر اینکه نمی­شود به خبر واحد اعتماد کرد و باید علم حاصل شود.

کلام علامه طباطبایی

مرحوم علامه طباطبایی هم می­فرمایند:«و قد عرفت من ابحاثنا المتقدمه إنا لانؤول علی الآحاد فی غیر الاحکام الفرعیة» [۴] ؛ دانستی که ما بر اخبار آحاد در غیر از احکام فرعیه شرعیه اعتماد نمی­کنیم. ایشان در جای دیگری هم می­فرمایند:«لکن المرفوعة منها و حتی الصحیحة فی غیر الاحکام لا حجة فیه الذی استقر علیه النظر الیوم فی المسئله أنّ الخبر إذا کان متواتراً او محفوفاً بقرینةٍ قطعیة فهو حجةٌ و اما غیر ذلک فلا حجة فیه ما سوی الأخبار الواردة بشأن الأحکام الشرعیة الفرعیة إذا کان الخبر موثوق الصدور» [۵] ؛ اخبار مرفوعه و حتی صحیحه در غیر از احکام فرعیه شرعیه حجت نیست، اگر خبر متواتر باشد یا محفوف به قرینه قطعیه باشد حجت است اما غیر اینها حجت نیست و فقط اخباری که در شأن احکام فرعیه شرعیه وارد شده حجت است که آن اخبار هم باید موثوق الصدور باشد.

آنچه ذکر شد نمونه­هایی از اقوالی بود که در این مسئله وارد شده که به روشنی و وضوح اعتبار روایات وارده در مقام تفسیر را نفی کرده­اند که در این صورت روایات نمی­تواند منبع تفسیر برای قرآن باشد.

بحث جلسه آینده: بررسی ادله­ای که بر این مطلب اقامه شده که آیا ادله اقتضاء می­کند اخبار آحاد مختص به احکام شرعیه فرعیه باشد یا شامل اصول معارف و تفسیر و وقایع تاریخی هم می­شود؟ بحث جلسه آینده خواهد بود.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . مصنفات شیخ مفید، ج۵، ص۱۲۳.

[۲] . همان.

[۳] . تبیان، ج۱، ص۶و۷.

[۴] . تفسیر المیزان، ج۶، ص۵۹.

[۵] . همان، ج۱۴، ص۲۰۶.