جلسه سوم-اعتبار نوادرالحکمه

دانلود-جلسه سوم-PDF

جلسه سوم
اعتبار نوادرالحکمه
۲۵/۰۷/۱۳۹۰

خلاصه جلسه گذشته:

بحث در کتاب نوادر الحکمه بود، عرض کردیم نجاشی با اینکه راجع به صاحب نوادر الحکمه معتقد است ثقه بوده و به او اعتماد کرده اما می­گوید اصحاب، درباره محمد بن احمد بن یحیی تعابیر مختلفی را بکار برده­اند، بحث به اینجا رسید که بعضی مثل محمد بن حسن بن ولید، ابوالعباس بن نوح، ابن بابویه و شیخ طوسی تعدادی از روات واقع در طریق محمد بن احمد بن یحیی را استثناء کرده­اند که مجموعاً حدود ۲۵ نفر بودند، اینجا در واقع یک عقدی در ناحیه مستثنی منه ایجاد شد و یک عقدی در ناحیه مستثنی؛ یعنی در ناحیه مستثنی منه نتیجه سخن این است که این اشخاصی که در عقد مستثنی منه واقع شده­اند به واسطه عدم استثناء، توثیق شده­اند و افرادی که در عقد مستثنی واقع شده­اند تضعیف شده­اند، نتیجه این می­شود که به جز۲۵ نفری که استثناء شده­اند بقیه رواتی که در این کتاب وجود دارند ثقه هستند پس نتیجه نهایی این است که روایات مذکور در کتاب نوادر الحکمه که این۲۵ نفر در طریق آن­ها نیستند صحیح هستند، البته این منوط به این است که ما این دو مطلب را؛ یعنی هم عقد در ناحیه مستثنی منه و هم عقد در ناحیه مستثنی را بپذیریم، حال اگر این توثیق مورد قبول واقع نشد آیا راهی برای تصحیح روایات کتاب نوادر الحکمه وجود دارد یا نه؟ عرض کردیم بر هر دو بخش این ادعا اشکال شده، مرحوم آقای خویی دو اشکال ایراد کرده­­اند و مرحوم مامقانی هم یک اشکال که اشکال آقای خویی متوجه عقد در ناحیه مستثنی منه است و اشکال مرحوم مامقانی نسبت به عقد مستثنی است.

بررسی اشکالات آقای خویی:

اشکالات آقای خویی را ما در جلسه گذشته عرض کردیم که فی الواقع هر دو یک اشکال هستند، اکنون به بررسی آن اشکال می­پردازیم. اشکال آقای خویی این بود که در ناحیه مستثنی منه آیا اشخاصی که استثناء نشده­اند دلیلی بر وثاقت آن­ها وجود دارد یا نه؟ مرحوم آقای خویی فرمودند افرادی که استثناء نشده­اند را نمی­توانیم به دلیل عدم استثناء بگوییم معتبر و موثقند؛ مثلاً ابن ولید، ابن نوح که این استثناءات را ذکر کرده­اند اگر به صحت روایتی حکم کرده­اند نمی­تواند کشف از وثاقت راوی آن روایت کند چون در بین اینها این مبنا وجود داشت که به اصالة العدالة اعتماد می­کردند و بر مبنای اصالة العدالة می­گفتند این روایت صحیح است؛ مثلاً در مورد راویی که مذهب او امامی بوده اگر شک در فسق یا عدالت او داشتند با اصالة العدالة و همین که در مورد آن شخص چیزی به عنوان فسق آشکار دیده نشده حکم می­کردند که این روایت صحیح است، آقای خویی می­گویند این مبنا برای اثبات وثاقت راوی و در نتیجه حجیت خبر او کافی نیست. اشکال دوم آقای خویی این بود که ابن ولید و بعضی از متقدمین مثل او گاهی تصریح کرده­اند روایتی صحیح است اما فی الواقع متعرض وثاقت راوی نشده­اند؛ یعنی گویا در حکم به صحت روایت اصلاً معیار وثاقت مورد نظر آن­ها نبوده است و چنانچه ما قبلاً هم اشاره کردیم ملاک صحت روایت برای بعضی از قدما عدالت راوی بوده است. حال باید ببینیم که آیا این اشکالی که مرحوم آقای خویی ایراد کردند وارد است یا خیر؟

اولاً: به نظر می­رسد این دو اشکال یک اشکال باشد، در اشکال اول، آقای خویی تأکید می­کند که اگر افرادی از قدما مثل ابن ولید، ابن نوح و ابن بابویه حکم به صحت روایتی کرده­اند کشف از وثاقت راوی نمی­کند چون مبنای آن­ها در وثاقت اشخاص این بوده که اگر جایی در فسق یا عدالت کسی شک می­کردند به اصالة العدالة رجوع می­کردند و حکم به وثاقت آن شخص می­کردند و همین قدر که راوی امامی بود برای وثاقت کافی بود، روح اشکال به این برمی­گرددد که ملاک صحت از نظر آن­ها چیست و به چه روایتی صحیح گفته می­شود، در اشکال دوم هم همین سخن گفته می­شود چون آقای خویی در اشکال دوم گفتند گاهی بعضی از متقدمین مثل ابن ولید به صحت روایتی تصریح کرده­اند یا به روایتی اعتماد کرده­اند در حالی که اصلاً سخنی از وثاقت راوی به میان نیامده است پس این دو اشکال در واقع یک اشکال است و آن این است که مبنای بعضی از قدما مثل ابن ولید، ابن نوح و ابن بابویه در صحت روایت این بوده که به وثاقت راوی کاری نداشته­اند و عدالت را کافی می­دانسته­اند و همین قدر که راوی امامی بوده روایت او را معتبر می­دانستند.

ثانیاً: اگر ما یک بررسی نسبت به اشخاصی که استثناء شده­اند داشته باشیم می­توانیم پی ببریم که افرادی که استثناء نشده­اند موثق بوده­اند پس ما با بررسی افراد استثناء شده می­توانیم بفهمیم که آن­ها به چه ملاکی استثناء شده­اند و این قرینه واضحی است برای اینکه افرادی که استثناء نشده­اند آن ملاک را نداشته­اند. برای اینکه این مسئله روشن شود مواردی را ذکر می­کنیم:

مورد اول: ابن نوح به محمد بن حسن بن ولید که آن۲۵ نفر را استثناء کرده بود در مورد محمد بن عیسی بن عُبید اشکال کرده که چرا این شخص را استثناء کرده­ای و دلیلی که برای اشکال خود به ابن ولید ذکر می­کند این است که محمد بن عیسی بن عبید ظاهر العدالة و ظاهر الثقة است، نفس این اشکال که ابن نوح به ابن ولید ایراد می­کند نشان می­دهد سایر افرادی که استثناء شده­اند از نظر وثاقت و عدالت مشکل داشته­اند و به این معنا است که افرادی که استثناء نشده­اند مورد اعتماد بوده­اند، پس اینگونه نیست که اگر ابن نوح افرادی را استثناء کرده مسئله وثاقت را در نظر نداشته و همین که ابن نوح به ابن ولید اشکال می­کند دال بر این است که ابن ولید به این جهت توجه نداشته؛ یعنی مسئله وثاقت و عدالت معیاری بوده برای اینکه راوی داخل در مستثنی باشد یا مستثنی منه لذا اگر افرادی استثناء نشده باشند از نظر اینها افراد موثقی بوده­اند، این نشان می­دهد که نفس این استثناء بخاطر ضعف این اشخاص بوده و اشکال ابن نوح به ابن ولید هم این است که چرا محمد بن عیسی بن عبید را استثناء کرده­ای در حالی که ضعیف نیست.

مورد دوم: این است که خود شیخ طوسی نسبت به بعضی از افراد استثناء شده قضاوت­هایی کرده و بعضی را تأیید کرده و بعضی را تضعیف کرده است؛ مثلاً درباره ابوسعیدالآدمی فرموده:«وهو ضعیفٌ جدّاً عند نُقّاد الاخبار و قد استثناه ابوجعفر ابن بابویه فی رجال نوادر الحکمه»، یکی از آن۲۵ نفری را که محمد بن حسن بن ولید استثناء کرده ابوسعیدالآدمی است، این کلام شیخ نشان می­دهد که ملاک استثناء ضعف راوی است، یا در مورد احمد بن محمد سیّاری می­فرماید:«فهذا ضعیفٌ و راویه السیّاری و قال ابوجعفر ابن بابویه فی فهرسته حین ذکر کتابَ النوادر استثنی منه ما رواه السّیّاری و قال لا أعمل به و لا اُفتی به لضعفه»، شیخ طوسی از قول ابن بابویه نقل می­کند که ابن بابویه می­گوید من به روایاتی که سیّاری نقل ­کند عمل نمی­کنم و بر اساس روایتی که این شخص در طریق آن روایت باشد فتوا نمی­دهم چون ضعیف است. همچنین شیخ طوسی درباره محمد بن عیسی بن عبید برخلاف ابن نوح سخن می­گوید چون ابن نوح به محمد بن حسن بن ولید اشکال کرده بود که چرا محمد بن عیسی بن عبید را استثناء کرده­ای؛ یعنی به نظر ابن نوح، محمد بن عیسی بن عُبید ظاهر العدالة و الثقة است، شیخ بر خلاف ابن نوح می­گوید:«طریقه محمد بن عیسی بن عبید عن یونس و هو ضعیفٌ قد استثناه ابو جعفر ابن بابویه من جملة الرجال الذین روی عنهم صاحب نوادر الحکمه و قال ما یختص بروایته لا أروی» و کار محمد بن حسن بن ولید را که محمد بن عیسی بن ولید را استثناء کرده تأیید می­کند و می­گوید این شخص ضعیف است و ابن بابویه هم او را استثناء کرده است، مهم این نیست که بعضی این شخص را تضعیف و بعضی تأیید می­کنند و به ذهن نیاید که بالاخره محمد بن عیسی بن عبید جزء مستثنیات است یا جزء مستثنی منه؟ ابن ولید این شخص را استثناء کرده، ابن نوح اشکال کرده که چرا او را استثناء کرده­ای و باید جزء مستثنی منه باشد چون ظاهر العدالة و الثقة است، شیخ طوسی کار ابن ولید را تأیید می­کند و می­گوید این شخص ضعیف است و باید جزء مستثنیات باشد، ما فعلاً کاری نداریم که محمد بن عیسی بن عبید ضعیف است یا نه و این مسئله؛ یعنی نفی و اثبات در مورد شخص محمد بن عیسی بن عُبید تأثیری در استفاده­ای که ما می­خواهیم از این مسئله بکنیم ندارد چون ما به دنبال این مسئله هستیم که بالاخره اگر ابن ولید، ابن نوح و ابن بابویه اشخاصی را استثناء کرده­اند در نظر آن­ها افرادی که در محدوده مستثنی منه هستند ضعیف نیستند بلکه ثقه و قابل اعتماد هستند و افرادی که در محدوده مستثنی واقع می­شوند افرادی هستند که ضعیف هستند، پس اینها در کبرای مسئله با هم متفقند و فقط در مصادیق با هم اختلاف دارند، اشکال مرحوم آقای خویی این بود که به هیچ وجه با استثناء بعضی از افراد نمی­توانیم نتیجه بگیریم که آن­هایی که استثناء نشده­اند ثقه هستند، پاسخی که ما به آقای خویی می­دهیم این است که استثناء بعضی از افراد ولو در محدوده این افراد از نظر مصداق بین آن کسانی که استثناء کرده­اند اختلاف باشد، بر اساس این معیار است که افرادی که مورد اعتماد و ثقه بودند حفظ شوند و روایات آن­ها مورد قبول واقع شود و افرادی که ثقه نبودند خارج شوند و ما این مسئله را از شواهدی که عرض کردیم استفاده می­کنیم، پس صرف نظر از اختلاف استثناء کنندگان در استثناء شده­گان در این مسئله، همه با هم اتفاق نظر دارند که افرادی باید استثناء شوند که ثقه نیستند و ضعیف هستند و افرادی که ثقه هستند نباید استثناء شوند و روایات آن­ها باید مورد قبول واقع شود پس اشکال آقای خویی وارد نیست و به نظر می­رسد که می­توان از آنچه گفته شد اعتبار افراد مستثنی منه را استفاده کرد.

مؤید این مطلب که استثناء بعضی از افراد به جهت ضعف آن­ها بوده و عدم استثناء دیگران بخاطر اعتبار آن­ها بوده کلام نجاشی است که می­گوید:«صاحب کتاب نوادر الحکمه ثقةٌ فی الحدیث الا انّ اصحابنا قالوا کانوا یَروی عن الضعفاء و یعتمد المراسیل و لایبالی عمن اخذه» بعد به دنبال این کلام۲۵ نفری که ذکر شد را استثناء کرده است، این نشان می­دهد این اشخاص ضعیف بوده­اند و کسانی که استثناء نشده­اند موثق و مورد اعتماد بوده­اند لذا به نظر می­رسد این اشکال از ناحیه آقای خویی نسبت به اعتبار افراد مستثنی منه وارد نیست.

بحث جلسه آینده: اشکال مرحوم مامقانی که نسبت به ضعف افراد مستثنی است را در جلسه آینده ذکر خواهیم کرد.

«والحمد لله رب العالمین»