جلسه دهم-۲- روایات

دانلود-جلسه دهم-PDF

جلسه دهم
۲- روایات
۲۱/۰۸/۱۳۹۰

خلاصه جلسه گذشته:

بحث در دلیل دوم قائلین به عدم اعتبار روایات و عدم حجیت اخبار آحادی بود که در مقام تفسیر آیات قرآنی وارد شده است، عرض کردیم این شبهه توسط بعضی از بزرگان مطرح شده که حجیت خبر واحد اختصاص به احکام شرعیه دارد لذا در غیر امور مربوط به عمل مکلفین از جمله در حوادث تاریخی و امور اعتقادی حجت نیست چون هیچ اثر شرعی بر اینها مترتب نمی­شود بنابراین اگر روایتی در مقام تفسیر آیه­ای وارد شود چون به عمل مکلفین ارتباط ندارد حجت نیست مگر اینکه آن روایت به نوعی در مقام تفسیر یکی از آیات الاحکام باشد، فرق دلیل دوم و اول این بود که در دلیل دوم حداقل تفصیلی بین روایات تفسیری قائل شده است.

عرض کردیم مرحوم آقای خویی به این دلیل اشکالی وارد کرده­اند که ما آن اشکال را ذکر کردیم و پاسخ دادیم و گفتیم این اشکال به دلیل دوم وارد نیست.

پاسخ صحیح به دلیل دوم: مفاد ادله حجیت خبر واحد

پاسخ صحیحی که می­توانیم به دلیل دوم بدهیم این است که ما باید مقتضای ادله حجیت خبر واحد را بررسی کنیم؛ یعنی باید ببینیم ادله­ای که حجیت خبر واحد را ثابت کرده­اند چه چیزی را اقتضاء می­کنند؟ آیا آن ادله به گونه­ای هستند که حجیت خبر واحد را به نحو مطلق ثابت کنند یا حجیت خبر واحد که مستفاد از ادله است منحصر در اموری است که به عمل مکلفین و به باب تکالیف مربوط باشد؟ پس به جای اینکه سراغ مسائل فرعی برویم مستقیم سراغ خود ادله حجیت خبر واحد می­رویم ببینیم مقتضای ادله چیست؟

ادله حجیت خبر واحد عمدتاً سیره عقلائیه، بعضی از آیات و اجماعی بود که در این مسئله ادعا شده است، البته استناد به روایات برای حجیت خبر واحد خالی از اشکال نیست.

۱- سیره عقلائیه:

عمده­ترین دلیل حجیت خبر واحد سیره عقلائیه است، سیره عقلاء بر این است که به خبر واحد عمل می­کنند و به آن ترتیب اثر می­دهند، در سیره عقلاء فرقی نمی­کند که آیا یک اثر عملی بر آن خبر مترتب بشود یا خیر و فرقی نمی­کند که آن خبر در مقام جعل یک تکلیف باشد یا مربوط به یک حادثه و واقعه تاریخی باشد، اصلاً خارج از دائره شرع هم که نگاه کنیم می­بینیم که عقلاء فرقی بین اخبار نمی­گذارند. بعضی از امارات نزد عقلاء دارای اثر عملی است؛ مثلاً ید، نزد عقلاء اماره ملکیت است، اگر ملکی در دست کسی باشد با وجود ید، حکم به ملکیت صاحب ید می­شود، بر این اماره یک اثر عملی مترتب است و بنای عقلاء بر این است که در چنین مواردی که اثر عملی مترتب می­شود به آن ترتیب اثر می­دهند و بر اساس آن عمل می­کنند، به استناد این ید آثار ملکیت را مترتب می­کنند، اگر اثر عملی هم بر خبر مترتب نباشد یا موضوع یک اثر عملی هم نباشد باز هم در نزد عقلاء مقبول است و عقلاء چنین خبری را می­پذیرند؛ مثلاً اگر کسی خبر از مجیء زید از سفر بدهد با اینکه هیچ اثری بر خبر دادن از مجیء زید از سفر مترتب نمی­شود اما در عین حال عقلاء آن را می­پذیرند و اگر لوازمی داشته باشد به آن ملتزم می­شوند پس با دقت در سیره عقلاء معلوم می­شود مقتضای سیره عقلاء این است که عقلاء بین خبری که اثر عملی بر آن مترتب می­شود و خبری که هیچ اثر عملی بر آن مترتب نمی­شود فرقی نمی­گذارند، با توجه به اینکه مهم­ترین دلیل حجیت خبر واحد سیره عقلاء است حال که ما خبر واحد را حجت می­دانیم و مستند ما هم سیره عقلاء است این سیره، خبر واحد را مطلقا حجت می­داند، نزد عقلاء فرقی نمی­کند که خبر واحد مربوط به جعل تکلیفی باشد یا مربوط به یک حادثه­ای باشد که هیچ تکلیف و الزامی در آن نیست، حال اگر حجیت خبر واحد به واسطه سیره عقلاء باشد باید بگوییم خبر واحد مطلقا حجت است و اگر کسی از معصوم(ع) چیزی نقل کند قول او حجت است و فرقی نمی­کند آن خبر به تکلیفی از تکالیف شرعیه و عملی از اعمال مکلفین مربوط باشد یا اینکه مثلاً در مقام تفسیر یک آیه وارد شده باشد و یا حاکی از یک حادثه و واقعه تاریخی باشد.

اشکال:

اشکالی در مورد سیره عقلاء وجود دارد و آن این است که کراراً گفته شده حجیت یک سیره عقلائیه منوط به تأیید و امضاء شارع یا حداقل عدم ردع و منع از طرف شارع است ولو اینکه شارع سیره را امضاء نکرده باشد حداقل این است که از آن سیره عقلائیه منع نکرده باشد، اگر سیره عقلائیه از ناحیه شارع تأیید نشود اعتبار نخواهد داشت، ما در باب حجیت خبر واحد هم مثل همه موارد بناء عملی عقلاء و سیره عقلائیه این را گفتیم که همیشه دلیل سیره عقلاء مرکب از دو مقدمه است: یکی جریان سیره است و دیگری تأیید سیره توسط شارع، در ما نحن فیه، اصل جریان سیره بین عقلاء مسلّم است که عقلاء به خبر واحد عمل می­کنند و گفتیم این سیره مورد تأیید شارع هم قرار گرفته لذا حجت شده است، اشکال این است که اگر قرار به امضاء یا تأیید شارع باشد شارع فقط در دائره شرع می­تواند سیره عقلائیه را امضاء کند؛ یعنی اگر سیره عقلائیه­ای در محدوده امور شرعی نباشد یا مثلاً مربوط به یک موضوع دارای اثر شرعی نباشد در این صورت امضاء شارع اثری ندارد، محدوده اختیارات و نفوذ امضاء شارع بما هو شارع مشخص است، ما شارع را به عنوان خالق جهان و قدرت مطلقه جهان نمی­بینیم بلکه شارع را بما هو شارع و قانون گذار فرض می­کنیم که در این صورت محدوده­ای دارد که فقط در آن محدوده می­تواند اعمال قانون­گذاری کند، حال اگر قرار باشد به امضاء شارع به عنوان مبنای حجیت خبر واحد نگاه کنیم طبیعتاً تأیید شارع نسبت به سیره عقلاء فقط در اموری که دارای اثر عملی شرعی است می­تواند مؤثر باشد، عقلاء به همه اخبار آحاد ترتیب اثر می­دهند اما شارع نمی­تواند به نحو مطلق این سیره عقلائیه را امضاء کند. در خبری که عقلاء ترتیب اثر بدهند و هیچ ارتباطی به شرع و عمل مکلف نداشته باشد امضاء شارع فایده­ای ندارد لذا نتیجه این اشکال این است که در قضایای تاریخی با اینکه سیره عقلاء بر ترتیب اثر دادن به آن قضایا است ولی از آنجایی که این امر در محدوده امور شرعی نیست و شارع نمی­تواند آن را امضاء کند لذا حجیتش محل اشکال است، در مورد امور دیگر هم؛ مثلاً در تفسیر آیه­ای بخلاف ظاهر آن آیه، امضاء شارع فایده­ای ندارد و شارع نمی­تواند سیره عقلاء را در چنین مواردی امضاء کند، لذا مستشکل می­گوید درست است که سیره عقلاء مبنای حجیت خبر واحد است و این سیره مطلق است لکن از آنجا که این سیره باید به امضاء شارع برسد و امضاء شارع فقط در محدوده امور شرعی و باب تکالیف است لذا گویا شارع در غیر این امور این سیره را تأیید نکرده است چون نمی­تواند تأیید کند پس خبر واحد در این امور حجت نیست.

پاسخ:

به نظر می­رسد این اشکال قابل پاسخ باشد، این اشکال را می­توان نسبت به بعضی از امور قبول کرد اما نسبت به موضوع بحث ما قابل پاسخ است، موضوع بحث ما حجیت روایاتی است که در مقام تفسیر یک آیه وارد شده­اند، ما فعلاً به این مسئله کار داریم که بالاخره با توجه به اشکالی که مستشکل مطرح کرد آیا از سیره عقلاء می­توان حجیت روایات تفسیری را استفاده کرد یا خیر؟

پاسخ این است که می­توان حجیت روایات تفسیری را از سیره عقلاء استفاده کرد برای اینکه اصولاً روایاتی که به تفسیر قرآن می­پردازند در واقع به تفسیر کلام خود شارع پرداخته­اند و شارع می­تواند اعتبار روایاتی را که در مقام تفسیر مراد خودش و در محدوده مربوط به کلام خودش هستند امضاء کند، مسئله این است که چه کسی گفته که لزوماً آن امر شرعی که مورد امضاء شارع قرار می­گیرد باید مربوط به عمل مکلف باشد، ما وقتی به سیره عقلاء که دلیل حجیت خبر واحد است نگاه می­کنیم می­بینیم سیره عقلاء خبر واحد را مطلقا حجت کرده است؛ یعنی هر خبر واحد ثقه­ای و در مورد هر چیزی حجت است، اشکال شد که شارع بما هو شارع در خارج از حیطه امور شرعی نمی­تواند چیزی را امضاء و تأیید کند، می­گوییم ما هم اصل این اشکال را قبول داریم ولی مسئله عمده این است که اگر ثقه­ای از قول امام معصوم(ع) در مقام تفسیر آیه­ای که کلام خود شارع است خبری را نقل کرد و ما مدعی شدیم شارع این را امضاء کرده آیا این خروج از دائره شرع و امور شرعی است؟ وقتی تفسیر آیه در واقع تفسیر کلام خود شارع است پس شارع می­تواند خبری را که در این محدوده قرار بگیرد امضاء کند، پس اگر یک روایتی وارد شد و آیه­ای را تفسیر کرد که آن روایت حتی بر خلاف ظاهر آیه بود و شارع هم گفت خبر عادل را تصدیق کنید و بر آن اثر مترتب کنید و این سیره عملیه عقلائیه را امضاء کرد در این صورت این خبر برای ما معتبر می­شود.

نتیجه اینکه روایاتی که در مقام تفسیر آیه­ای از قرآن وارد شده چه آن آیه مربوط به عمل مکلف باشد و چه مربوط به غیر آن از یک واقعه تاریخی یا یک امر اعتقادی باشد، حجت و معتبر است چون تفسیر کلام شارع در حیطه امور مربوط به شارع است و شارع می­تواند چنین خبری را که در مقام تفسیر کلام او وارد شده، امضاء کند، پس اگر مستند ما برای حجیت خبر واحد سیره عقلاء باشد مشکلی در اعتبار و حجیت روایات تفسیری نیست در نتیجه دلیل دوم هم تمام نیست.

۲- آیات:

به نظر می­رسد اگر دلیل حجیت خبر واحد آیات قرآن باشد باز هم حجیت خبر واحد مختص به موردی که اثر عملی بر آن مترتب باشد نیست، در هیچ یک از این ادله کلمه حجیت به کار نرفته تا بخواهد به منجزیت و معذریت تفسیر شود تا نتیجه گرفته شود که منجزیت و معذریت مربوط به باب تکالیف و متعلق به عمل است، اگر دلالت آیاتی مثل آیه نباء، نفر، کتمان، سؤال و غیره که برای حجیت خبر واحد مورد استدلال قرار گرفته­اند را بپذیریم در این صورت وجهی برای اختصاص خبر واحد به باب اعمال و تکالیف مکلفین وجود ندارد و این آیات حجیت مطلق خبر واحد را اثبات می­کند.

۳- اجماع:

اما اجماع چون دلیل لبّی است ممکن است از باب اخذ به قدر متیقن کسی ادعا کند اجماع شده بر اعتبار خبر واحد در آنچه که مربوط به عمل و تکلیف مکلفین است.

پس محصل پاسخ ما از دلیل دوم این شد که اگر به مقتضای ادله حجیت خبر واحد نگاه کنیم این ادله فی الجمله برای ما حجیت روایاتی را که در مقام تفسیر آیات قرآن وارد شده­اند ثابت می­کند خلافاً لبعض الأعاظم از جمله محقق نائینی، علامه طباطبایی، مرحوم آقای خویی و غیره. نتیجه اینکه روایات، می­تواند منبع مهم و معتبری برای تفسیر آیات قرآن باشد . هذا تمام الکلام فی المنبع الثانی(الروایات).

«والحمد لله رب العالمین»