جلسه هفتاد و هفتم-تتمه: وجوب تقلید


دانلود-جلسه هفتاد و هفتم-PDF

تتمه: وجوب تقلیدجلسه هفتاد و هفتم
تتمه: وجوب تقلید
۱۶/۱۲/۱۳۸۹

قبل از اینکه مسئله سوم را شروع بکنیم یک تتمه­ای از بحث گذشته و مربوط به مسئله دوم باقی مانده که به بیان آن خواهیم پرداخت و بعد وارد مسئله سوم خواهیم شد.

تتمه: وجوب تقلید

اصل مسئله راجع به وجوب تقلید است، ببینید تا اینجا بحث ما از مشروعیت و جواز تقلید بود. اما می­خواهیم بگوئیم غیر از این بحث مشروعیت و جواز که گفتیم این جواز به معنای یک حکمی از احکام خمسه نیست و همان بحث مشروعیت می­باشد بحث دیگری درباره وجوب تقلید مطرح است. یک بحثی سابقاً داشتیم که تقلید جایز است و یک مسئله­ای داشتیم که در آنجا به معنای یکی از احکام خمسه بود. قبلاً هم عرض کردیم که در باب تقلید دو تا بحث داریم و هر دو هم گاهی به یک عنوان از آن نام برده می­شود «جواز التقلید» این بحث ادله­ی جواز تقلید یعنی در واقع بحث از ادله­ی مشروعیت تقلید است. آیا اصلاً تقلید مشروع است یا نه؟ مشروع است یعنی ما اصلاً هیچ حجت شرعی برای اینکه رجوع به مجتهدی بکنیم و به فتوای او اخذ بکنیم، داریم؟

این معنی از جواز هیچ ارتباطی با احکام خمسه ندارد، بحث دیگری داشتیم راجع به جواز تقلید که در آنجا جواز به معنی یکی از احکام خمسه بود یعنی همان اباحه و یجوز در مقابل لا یجوز و حرمت و وجوب که این دو بحث و دو مقام است.

اگر ما تقلید را در کنار احتیاط و اجتهاد قرار بدهیم و بگوئیم یجوز تقلید برای مکلف، این جواز به معنای یکی از احکام خمسه است. پس جواز تقلید دو معنی دارد یکی به معنای مشروعیت است که این بحث اخیر ما راجع به مشروعیت بود و یکی جواز به عنوان یکی از احکام خمسه.

در این تتمه می­خواهیم عرض کنیم که گاهی تقلید واجب می­شود. اگر گفتیم تقلید وجوب پیدا می­کند قطعاً این وجوب به عنوان یکی از احکام خمسه تکلیفیه است، یعنی گاهی از اوقات لزوم شرعی پیدا می­کند و آن جایی است که کسی نه می­تواند احتیاط کند و نه می­تواند مجتهد شود یعنی شخص عامی که راه اجتهاد برای او بسته است و امکان اجتهاد و مجتهد شدن برای او نیست و احتیاط هم نمی­تواند بکند، در اینجا تقلید برای او واجب می­شود. تا قبل از این بر او واجب بود یا اجتهاد یا تقلید و یا احتیاط کند چنانچه سابقاً در معنای «یجب علی کل مؤمن أن یکون مجتهداً أو مقلداً أو محتاطاً» گفتیم این وجوب، وجوب عقلی است که آن را عرض کردیم و گفتیم وجوب هم وجوب تخییری می­باشد و گفتیم چنانچه یکی از این طرق مسدود بشود تعیّن پیدا می­کند به آن طریقی که ممکن است، اینجا هم اگر ما قائل شویم یک عامی امکان استنباط و احتیاط ندارد در اینجا تقلید بر او واجب است. البته این وجوب اساس آن یک وجوب عقلی است. بنابراین بر عامی تقلید واجب است و عامی یعنی در مقابل مجتهد و محتاط.

وجوب تقلید: نفسی یا مقدمی؟

سؤال و بحث این است که آیا وجوب تقلید بر عامی وجوب نفسی است یا مقدمی؟

در اینجا دو قول وجود دارد:

قول اول: وجوب نفسی است که مرحوم محقق اصفهانی قائل به این نظریه هستند.

قول دوم: وجوب مقدمی است مانند شیخ انصاری که به این قول قائل هستند.

قول محقق اصفهانی: وجوب نفسی

مرحوم محقق اصفهانی به این نظر و قول ملتزم هستند که ما به بیان ایشان اشاره می­کنیم. ایشان می­فرماید علت اینکه ما می­گوئیم وجوب تقلید نفسی است این است: تقلید عبارت است از عمل مستنداً به فتوای مفتی که در بحث از حقیقت تقلید گفتیم مرحوم محقق اصفهانی از کسانی است که تقلید را عبارت از نفس عمل می­داند. اگر تقلید عبارت شد از نفس عمل مستند به فتوا نتیجه این است که خود عمل واجب، تقلید محسوب بشود پس تقلید در صورت موافقت فتوا با واقع می­شود عین صلاة واجبه و در فرض مخالفت با آن هم غیر آن چیزی است که واجب بوده اما به حسب ظاهر واجب شده است.

پس اگر ما گفتیم تقلید نفس عمل است در حالی که استناد به فتوا پیدا می­کند، تقلید مجتهد در یک نماز واجب عبارت می­شود از خود نماز واجب بنابراین همین که این نماز را می­خواند هذا تقلیدٌ. با توجه به تعریفی که از تقلید دارند باید تقلید بشود عین صلاة واجبه.

محقق اصفهانی می­فرماید: منظور ما از وجوب نفسی این است که وجوب آن منبعث از نفس مصلحت واقع است و همین مصلحت باعث شده که واقعاً واجب بشود پس در واقع تقلید از آن جهت که موصل به واقع است واجب نفسی می­شود. پس ببینید ایشان عقیده­اش این است که وجوب تقلید وجوب نفسی است چون تقلید یعنی نفس عمل و اگر عمل واجب شد خود تقلید می­شود واجب و همان مصلحتی که در واقع در صلاة وجود دارد ایجاب کرده تقلید هم واجب بشود چون این دو یک چیز هستند و تقلید هم همان عین صلاة واجبه است.

اگر ما گفتیم که تقلید نفس عمل است، پس همان عملی که مستند به فتوا شده مساوی با تقلید می­شود چون ما می­گوئیم تقلید نفس عمل است پس اگر من این نمازم را در اینجا تمام خواندم این نماز واجبه من عین تقلید است یا به عبارت دیگر تقلید عین نماز واجب من است چون فرض ما این است که تقلید عبارت است از عمل بنابراین تقلید می­شود عین صلاة واجبة.

به اعتبار اینکه تقلید عین آن صلاة واجبة است وجوب پیدا می­کند پس وجوب آن در چنین فرضی است. معنای نفسی بودن یعنی اینکه این تقلید مقدمه برای رسیدن به شیئ آخر نیست، موصل به شیئ آخر نیست بلکه خودش دارای مصلحت است یعنی وجوب تقلید منبعث از مصلحتی است که در واقع وجود دارد که آن مصلحت در صلاة وجود دارد و همان مصلحت موجود در واقع باعث شده که تقلید واجب باشد. یعنی گویا مصلحت این دو تا یکی است.

تعبیر ایشان این است «لأنّ التقلید عین الصلاة الواجبة إن وافق الواقع» ایشان می­خواهند بگویند که تقلید عین صلاة واجبه است. [۱]

اشکالات قول محقق اصفهانی:

به نظر ما این کلام محل اشکال است. سه اشکال به فرمایش ایشان وارد است:

اشکال اول: اولاً ایشان فرموده تقلید واجب است و برای وجوب نفسی تقلید دلیل آورده که تقلید نفس عمل مستند به فتوا می­باشد بنابراین عین صلاة واجبه است. اشکال این است که عمل همیشه واجب نیست تا تقلید متّصف به وجوب بشود گاهی اوقات عمل مستحب و گاهی مکروه و گاهی حرام و گاهی هم مباح است. اگر این استدلال محقق اصفهانی را بپذیریم نتیجه آن این است که تقلید گاهی واجب و گاهی مستحب و گاهی مکروه باشد بسته به اینکه عمل چه عملی است، اگر تقلید نفس عمل باشد و بگوئیم عین صلاة واجبه است لذا اتصاف به وجوب نفسی پیدا می­کند پس در موارد دیگر هم تقلید عین آن عمل مستحب است پس تقلید باید بشود مستحب؛ این استدلال قابل قبولی نیست.

اشکال دوم: ثانیاً در عبارت خود محقق اصفهانی یک تهافتی وجود دارد، در یک عبارت ایشان تقلید را نفس واقع قرار داده است «فلیس التقلید إلا عین الصلاة الواجبة واقعاً علی تقدیر المخالفة» در عبارت دیگر در همین بحث در مورد تقلید می­فرمایند «فهو ایصالٌ للواقع بعنوان آخر» تقلید را موجب ایصال به واقع و موصل واقع قرار داده است. چطور می­شود یکجا عین واقع قرار داده و در جایی موصل الی الواقع؟ اگر می­گوئید تقلید وجوب نفسی دارد و عین صلاة واجبه است، یعنی اینجا تقلید را عین واقع قرار داده­اید؛ آن وقت این تعبیر دوم یعنی«فهو ایصالٌ للواقع بعنوان آخر» چه معنی دارد؟ پس در خود عبارت مشکل وجود دارد.

اشکال سوم: ثالثاً تقلید منحصر در احکام تکلیفیه نیست، ما در احکام وضعیه هم تقلید داریم. اگر قرار شد مثلاً تقلید در احکام وضعیه صورت بگیرد این استدلالی که ایشان کرده­اند برای تقلید که نفس عمل است و عین صلاة واجب هست اگر ما عیناً این را در احکام وضعیه قرار بدهیم باید تقلید بشود عبارت از عین همان احکام وضعیه و عین آن چیزهایی که متصف به احکام وضعیه هستند. مثلاً بشود عین بیع الصبی و عین الصلاة الصحیحة یعنی باید بگوئیم جاهایی تقلید صحیح است و … و همه احکام وضعیه را در مورد تقلید ذکر بکنیم. این قول به نظر می­رسد قابل قبول نیست لذا مجموعاً با اینکه اصل تقلید را واجب می­دانیم اما این قول که قائل به وجوب نفسی تقلید است و استدلال­هایی که بر این قول قائم شده را قبول نداریم.


قول شیخ انصاری: وجوب مقدمی

قول دوم که به نظر ما حق هم همین قول است، قول مرحوم شیخ انصاری است که قائل هستند به اینکه وجوب تقلید یک وجوب مقدمی است. عبارت ایشان این است «ثمّ إن التحقیق أنّ التقلید یجب» حق این است که تقلید واجب است «مقدمةً للإمتثال الظاهری للأحکام الواقعیة» از باب مقدمه امتثال ظاهری نسبت به احکام واقعیه «لأنّ هذا هو المستفاد من جمیع ادلته و لیس له وجوب نفسیٌّ و لا شرطیٌّ للعمل شرطاً شرعیاً» [۲] مرحوم شیخ می­فرماید وجه اینکه ما می­گوئیم تقلید وجوب مقدمی دارد این است که تقلید مقدمه امتثال ظاهری است و چون امتثال عقلاً واجب است پس تقلید هم از باب مقدمه واجب، واجب است یعنی تا تقلید نکنیم امتثال معنی ندارد و قطعاً عقل ما حکم به لزوم امتثال می­کند بواسطه علم به تکالیف و اینکه چگونه می­خواهیم امتثال کنیم که این مربوط به تقلید است.

حق در مسئله:

ما مجموع ادله­ای که برای تقلید اقامه شده را اگر ملاحظه کنیم از حکم عقل و سیره عقلاء و از آیات و از روایات واقعاً آنچه که تأمل در این ادله اقتضاء می­کند همین چیزی است که مرحوم شیخ می­فرماید که واقعاً تقلید مقدمه است. وجوب دارد ولی وجوب آن مقدمی است نه وجوب نفسی خود تقلید که چیزی ندارد بلکه برای این است که ما بتوانیم امتثال بکنیم. این هم از ادله­ی نقلی استفاده می­شود و هم از ادله­ی عقلی.

یک تعبیری در کلام ایشان است که می­فرمایند «لیس له وجوب نفسیٌّ و لا شرطیٌّ للعمل شرطاً شرعیاً» وجوب عمل یک وجوب شرطی نیست. وجوب شرطی یعنی اینکه بگوئیم شرع تقلید را به عنوان یک شرط برای عمل قرار داده است. اگر یک دلیلی آمده باشد برای ما تکلیف ایجاد بکند به اینکه هر کسی می­خواهد عملی را انجام بدهد شرط آن این است که تقلید داشته باشد، به عنوان یک شرط شرعی برای اعمال باشد که ما چنین چیزی را نداریم. پس لزوم وجوب تقلید یک وجوب مقدمی است نه وجوب نفسی و نه وجوب شرطی.

البته مرحوم شیخ بر این مطلب و این مسئله­ای که بیان شد یکسری از اموری را مترتب می­کند مثلاً از جمله اینکه می­گوید اگر مکلف غافل باشد رأساً یعنی اگر از اساس متوجه نباشد و اصلاً علم اجمالی هم به وجوب تکالیف نداشته باشد نه اینکه غلفت از یک حکم خاص باشد بلکه رأساً غافل است از اینکه یک تکلیفی دارد و رأساً علم اجمالی نسبت به وجود تکالیف ندارد. اگر این چنین شد، معنای آن این است که احکام واقعیه در حق او منجز نیست و اگر این احکام در حق او منجز نبود دیگر مقدمه آنها که خود تقلید باشد واجب نخواهد بود. وقتی ذی المقدمه واجب نباشد و احکام به خاطر غفلت و عدم وجود علم اجمالی منجز نشده باشد، دیگر تقلید چرا واجب باشد؟ بنابراین وجوب تقلید برای وجوب ذی المقدمه است که ذی المقدمه خود احکام است.

یا مثلاً مرحوم شیخ می­فرماید اگر یک عامی احتیاط بکند و واقع را در عمل خود احراز بکند در اینجا عمل او صحیح است و اثر هم بر او مترتب می­شود چه در معاملات و چه در عبادات. بعد البته توضیح دارند که چطور اگر عامی احتیاط بکند و واقع را احراز بکند عملش هم در معاملات و هم در عبادات صحیح است که باید این را در مسئله­ای که بعداً خواهد آمد، رسیدگی کنیم.

محصل بحث در تتمه این شد که گاهی از اوقات تقلید واجب می­شود و وجوب آن هم یک وجوب مقدمی است نه وجوب نفسی.

مسئله سوم: شرایط مرجع تقلید

«یجب أن یکون المرجع للتقلید عالماً مجتهداً عادلاً ورعاً فی دین الله بل غیر مکبٍّ علی الدنیا و لا حریصاً علیها و علی تحصیلها جاهً و مالاً علی الأحوط و فی الحدیث من کان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظاً لدینه مخالفاً لهواه مطیعاً لأمر مولاه فللعوام أن یقلدوه»

مسئله سوم راجع به شرایط مرجع تقلید است. یک مرجع تقلید چه شرایطی باید داشته باشد؟ در مسئله سوم مرحوم امام(ره) چند شرط را برای مرجع تقلید ذکر می­کنند اما شرایطی که از آنها به عنوان شرایط مرجع تقلید در کتب فتوایی ذکر شده بیشتر از اینها می­باشد. اینهایی که امام در اینجا فرموده­اند علم و ورع و تقوا و اجتهاد و امثال اینها می­باشد، اما علاوه بر اینها بلوغ، عقل، حیات، رجولیت اینها شرایطی است که برای مرجع تقلید ذکر می­شود. ما خود را محصور در شرایطی که امام(ره) گفته­اند نمی­کنیم و شرایط دیگر را ذکر خواهیم کرد.

توضیح مسئله سوم:

«یجب أن یکون المرجع للتقلید عالماً مجتهداً عادلاً ورعاً فی دین الله» باید مرجع تقلید عالم، مجتهد، عادل، متقی در دین خدا و اهل ورع باشد «بل غیر مکبٍّ علی الدنیا و لا حریصاً علیها» نسبت به دنیا میل و حرص و توجه نداشته باشد «و علی تحصیلها جاهً و مالاً» مرجع تقلیدی که دنبال مال دنیا و یا مقام دنیا و قدرت دنیا باشد، این اصلاً مرجع نیست. می­گوید واجب است مرجع عالم و مجتهد و اهل ورع و امثال اینها باشد. «علی الأحوط و فی الحدیث من کان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظاً لدینه مخالفاً لهواه مطیعاً لأمر مولاه فللعوام أن یقلدوه» کسی که این شرایط را داشته باشد عوام باید از او تقلید بکنند.

مرحوم سید در عروة مسئله را از اینجا شروع می­کند که آیا تقلید میت جایز است یا نه؟ یعنی در واقع اولین شرطی که سید در عروة به بررسی آن می­پردازد شرط حیات است. درست است که امام(ره) در اینجا این شرایط را ذکر کرده­اند ولی شرایط دیگری هم هست که ما یک بحث کاملی راجع به شرایط مرجع تقلید خواهیم داشت.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . رساله اجتهاد و تقلید، ص؟ (۵۱)

[۲] . ؟