جلسه هشتاد و دوم-شرایط مرجع تقلید (بلوغ)


دانلود-جلسه هشتاد و دوم-PDF

شرایط مرجع تقلید (بلوغ)جلسه هشتاد و دوم
شرایط مرجع تقلید (بلوغ)
۲۳/۱۲/۱۳۸۹

شرط دوم: عقل

شرط دوم از شرایط مرجعیت که عموماً در مفتی معتبر دانسته­اند عقل است.

گفته شده اعتبار این شرط «مما اجمع علیه الخلف و السلف» مورد اجماع خلف و سلف است و در بین قدماء و متأخرین اشتراط عقل برای مفتی به عنوان یک امر مسلم تلقی شده و مطلبی است که هم عقلاء و هم متشرعه بر آن تأکید دارند.

لذا از آن جهت که مسئله مورد پذیرش هست از نظر اثباتی مسئله چندان مشکلی ندارد به صورت خلاصه ادله­ای که بر اعتبار عقل در مرجع تقلید دلالت دارند را ذکر می­کنیم:

دلیل اول: دلیل اول خود ادله­ی جواز تقلید و حجیت فتوای فقیه و مجتهد است، ما چندین دلیل بر جواز تقلید اقامه کردیم اعم از ادله­ی لفظیه و سیره عقلائیه و دلیل عقل، به ملاحظه ادله­ی نقلیه یعنی آیات و روایات می­توانیم ادعا کنیم که حتماً عقل معتبر است و این را از این ادله استفاده می­کنیم.

آیاتی که بر جواز تقلید و حجیت فتوای مجتهد دلالت می­کنند و همچنین روایاتی که دلالت بر جواز رجوع به مجتهد و حجیت فتوای او دارند، در آنها عناوینی مثل عالم، فقیه، الناظر فی الحلال و الحرام، عارف به احکام و امثال اینها ذکر شده و این کاملاً روشن است که این عناوین بر غیر عاقل صدق نمی­کند. یعنی نمی­توان بر یک انسان مجنون عنوان فقیه را اطلاق کرد. این عناوین متضمن شرط عقل هست و تا کسی ذو العقل نباشد اطلاق این عناوین بر او نمی­شود.

لذا از نظر شمول ادله­ی لفظیه تردیدی نیست که این عناوین فقط به کسی صدق می­کند که عاقل باشد چون در همه این عناوین یک جهت مشترک لازم است و آن فهم است و مجنون که از نظر فهم بر یک صراط و میزان مشخصی سیر نمی­کند.

در مورد سیره عقلائیه رجوع جاهل به عالم نیز، سیره آنها بر رجوع جاهل به عالم است و بطور قطع سیره عقلاء بر رجوع به عالم عاقل می­باشد و بر این نیست که به کسی رجوع بکنند که مجنون باشد و از فهم درستی برخوردار نباشد. این یک امر روشن و واضحی است که در سیره عقلاء وجود دارد.

دلیل دوم: دلیل دوم اجماع است که مرحوم شیخ ادعای اجماع خلف و سلف کرده­اند. [۱]

دلیل سوم: دلیل سوم دلیل دال بر اعتبار عدالت است، همان طور که اشاره کردیم عدالت در مرجع معتبر است لزوماً بلوغ هم باید باشد چون بین عدالت و بلوغ ملازمه وجود دارد و همچنین گفته­اند عدالت با عقل هم ملازم است و اگر شرط عدالت را در مرجع تقلید و فقیه معتبر بدانیم این ملازم با صفت عقل است و ادله­ی دال بر اعتبار عدالت، می­تواند دلالت بر اعتبار عقل بکند.

بیان چند فرع:

چند مطلب در اینجا وجود دارد که باید به آنها بپردازیم.

فرع اول:

مجنون تارة مجنون ادواری است و گاهی اطباقی یعنی گاهی جنون مجنون همیشگی است و گاهی جنون موقتی می­باشد.

حال سؤال این است که آیا در حال افاقه و در هنگام عقل می­توان به مجنون ادواری رجوع کرد؟

ظاهر این است که منعی از رجوع به او نیست و ادله­ی جواز تقلید شامل این فرد می­شود چون فرض این است که اولاً این شخص در حال عقل استنباط کرده و الآن هم که به او رجوع می­کنیم ادله­ی جواز تقلید شامل او می­شود؛ آیات و روایات که ما را به فقیه و عالم ارجاع می­دهد می­گوید که «یصدق علیه أنه عالم» و سیره عقلائیه هم که بر رجوع جاهل به عالم می­باشد و فرض هم این است که در حال رجوع، وی عالم عاقل است یعنی در زمان افاقه رجوع به او درواقع رجوع به یک عالم عاقل است لذا سیره عقلائیه شامل این فرض می­شود.

البته ممکن است در مورد کسی که جنون ادواری دارد، این یک اثر روانی داشته باشد و یک احتیاطی را برای انسان ایجاد بکند کما اینکه اگر یک طبیبی برای یک مدتی مجنون شود و بعد مدتی به حالت افاقه برگردد دیگر در اینجا برای معالجه کسی پیش او نرود که ممکن است این حالت بعد از عارض شدن جنون پیش بیاید. در مورد فقیه نیز همین گونه می­باشد. لذا از لحاظ ادله ما دلیلی نداریم که در حال افاقه نتوان به او رجوع کرد ولو اینکه خارجاً یک احتیاطی را در بین عقلاء ایجاد کند که این احتیاط تأثیری ندارد و ما می­خواهیم ببینیم که از نظر شرعی منعی برای رجوع وجود دارد یا نه که این چنین منعی نیست.

اجماع هم شامل این مورد نمی­شود چون قدر متیقن از معقد اجماع کسی است که مجنون باشد.

فرع دوم:

مجنون همان طور که گاهی به حسب زمان دچار جنون می­شود، به حسب خاصی دچار جنون می­شود یعنی جنون او ممکن است یک جنون دائمی باشد اما از یک جهت خاص و همه جانبه و فراگیر نیست. مثلاً فرض کنیم در رابطه با یک شرایط خاصی و کار خاصی جنون دارد اما به حسب فرض برای استنباط و پاسخ گوئی به مسائل عادی و طبیعی می­باشد و می­شود که عقل در یک جهت نباشد ولی در جهات دیگر باشد. می­خواهیم ببینیم که مراجعه به چنین شخصی و اخذ فتوای او و تقلید از او که حداقل این است که در جهت استنباط و بیان فتوی و مسائلی که مربوط به شأن مرجع تقلید است مشکلی ندارد، آیا می­توان به او مراجعه کرد یا نه؟

ظاهراً در این فرض هم منعی برای رجوع نداریم و ادله­ای که اصل اعتبار عقل را اثبات می­کند از ادله­ی لفظیه و سیره عقلائیه و اجماع همه اینها نسبت به این فرض شامل می­باشند چون عنوان فقیه و عالم بر وی صدق می­کند و درست است که در یک جهتی جنونی دارد ولی در جهت افتاء مشکلی ندارد و دیگر مشکل احتیاط در جنون ادواری را هم ندارد. بنابراین از نظر ادله مشکلی وجود ندارد و اطمینان در اینجا بیشتر از مورد قبل می­باشد لکن در اینجا بعضی ادعای اجماع کرده­اند که رجوع جایز نیست که اگر اجماعی در مسئله باشد و اجماع ثابت شود باید آن را پذیرفت.

فرع سوم:

جنون همان طور که از نظر زمانی متفاوت است و از جهتی می­تواند باشد و از جهتی نباشد، همچنین جنون می­تواند در درجه­ای باشد ولی در درجه و مرتبه­ی دیگر نباشد. به عبارت دیگر جنون دارای مراتب و درجات است، ممکن است کسی مرحله­ی ضعیفی از جنون را داشته باشد و کسی مراتب بالاتر را داشته باشد.

در فرضی که کسی جنون ضعیف را دارا است و به فتوا و اجتهاد آسیبی وارد نمی­کند آیا در اینجا رجوع به وی جایز است یا نه؟

در اینجا هم آنچه به نظر می­رسد این است که مشکلی در رجوع به او نیست و منعی در ادله نمی­یابیم و همان ادله­ای که اعتبار عقل را ثابت می­کند از ادله­ی لفظیه و آیات و روایت و سیره عقلائیه و اجماع نسبت به این فرض هیچ مشکلی ایجاد نمی­کند لذا به حسب قاعده منعی برای رجوع وجود ندارد.

فرع چهارم:

آیا اعتبار عقل در مفتی و مرجع تقلید مربوط به زمان استنباط است یا اینکه عقل باید در حال عمل عامی به فتوای او هم باقی باشد؟ به عبارت دیگر همان طوری که عقل حدوثاً در مجتهد معتبر است آیا بقاءً هم اعتبار دارد؟ آیا در حجیت فتوای مجتهد شرط است که عقل او همان طوری که در زمان استنباط شرط بود در زمان عمل عامی هم باید باشد؟ آیا ملاک عقل مربوط به زمان استنباط است یا مربوط به زمان عمل؟

قبل از پاسخ به سؤال به این مسئله اشاره می­کنیم که در اینجا دو فرض و دو صورت می­توان تصویر کرد:

فرض اول: مجتهد در حال استنباط عاقل بوده لکن قبل از اخذ و عمل به فتوا مجتهد دچار جنون شده است.

فرض دوم: اینکه مجتهد در حال استنباط عاقل بوده و عامی فتوای او را در حال عاقل بودن اخذ کرده ولی قبل از عمل به فتوای مجتهد، مجتهد دچار جنون شده است.

در اینجا اگر ملاک را عقل در حال استنباط بدانیم بدیهی است که هم در فرض اول و هم فرض دوم مشکلی در جواز رجوع به مجتهد نیست.

اما اگر ما عقل در حال اخذ فتوا را ملاک قرار بدهیم، در صورت اول حق رجوع ندارد چون قبل از اخذ مجنون شده اما در صورت دوم عامی می­تواند به مجتهد رجوع کند برای اینکه در حال اخذ فتوا مجتهد عاقل بوده منتهی بعد دچار جنون شده است.

اما اگر عقل را در حال عمل عامی ملاک قرار بدهیم، در هیچ یک از دو صورت حق رجوع به چنین مجتهدی را ندارد.

عمده­ی بحث این است که ببینیم ملاک کدام است و اینکه ادله­ای که دلالت بر اعتبار عقل می­کنند آیا صرف وجود عقل در زمان استنباط را کافی می­دانند یا نه علاوه بر این در زمان عمل عامی هم باید عاقل باشد، باید دید که اعتبار عقل در مفتی مربوط به چه زمان و محدوده­ای می­باشد.

دو قول در مسئله وجود دارد:

قول اول: بعضی قائلند به اینکه اعتبار عقل مربوط به زمان استنباط است چون وقتی انسان به نقش و اهمیت عقل نظر می­کند، به این نکته پی می­برد که برای استنباط انسان محتاج عقل است و علاوه بر این سیره عقلاء بر این است که جاهل به عالم رجوع بکند ولی عالمی که علمش مربوط به زمان عقل می­باشد و علم او در زمان عقل حاصل شده باشد و در حال جنون نباشد.

و همچنین در اینجا استصحاب جواز عمل به فتوای مجتهد می­تواند داشته باشد چون سابقاً یقین داشت که می­تواند به فتوای این مجتهد اخذ کند و بعد از عروض جنون شک می­کند که آیا همان جواز عمل به قوت خودش باقی است یا نه، استصحاب بقای جواز عمل به فتوای این مرجع تقلید می­کند پس قول به اینکه عقل در زمان استنباط ملاک است، سه دلیل اقامه کرده است.

قول دوم: عده­ای قائل هستند ملاک این است که مجتهد در زمان عمل عامی به فتوای مجتهد باید عاقل باشد.

دلیل آورده­اند که ادله­ی لفظیه جواز تقلید ما را ارجاع می­دهد به فقیه و عالم و ناظر در حلال و حرام که در زمان رجوع آیا یصدق علیه أنه فقیه یا نه؟ آیا بر این شخص صدق می­کند که عالم است؟ لذا ادله­ی لفظیه ما را ارجاع به فقیه می­دهد نه رأی و نظر فقیه.

بررسی اقوال: در مورد ادله­ی لفظیه به نظر می­رسد که حق با قول دوم است اما در مورد سیره عقلائیه نمی­توان قول دوم را پذیرفت چون قول دوم ادعا می­کند سیره عقلائیه بر این است که اگر کسی قبلاً در حال عقلش استنباط کرده، کسی از او تقلید کند درحالی که الآن جنون پیدا کرده است، نمی­توان به او رجوع کرد.

نتیجه: در مجموع ما قول دوم را تقویت می­کنیم با این بیان: مجموعاً به نظر ما ملاک عقل در حال عمل عامی است چون ظاهر ادله­­ی لفظیه جواز رجوع به فقیه است با توجه به این نکته بالاخره سیره متشرعه هم در اینجا به کمک ما می­آید یعنی سیره متشرعه در تقلید این است که رجوع به کسی بکنند که در حال تقلید عاقل است و با بررسی مذاق شرع و متشرعه این مطلب بدست می­آید که از مرجع تقلیدی که جنون پیدا کرده تقلید نمی­کنند.

در ادامه باید دید که آیا این مسئله ارتباطی با تفسیر ما از حقیقت تقلید دارد یا ندارد.

«والحمد لله رب العالمین»



[۱] . رساله اجتهاد و تقلید، ص۵۸