جلسه چهل و ششم-بخش پنجم: تقلید محتمل الاعلمیه


دانلود-جلسه چهل و ششم-PDF

بخش پنجم: تقلید محتمل الاعلمیهجلسه چهل و ششم
بخش پنجم: تقلید محتمل الاعلمیه
۰۶/۱۰/۱۳۹۰

نتیجه بحث در مرجحیت اورعیت:

بحث در لزوم یا جواز تقلید اورع بود. عرض شد در جایی که دو مجتهد متساوی باشند یا احتمال داده شود یکی از آنها اعلم است ضمن اینکه اعلمیت احدهما معلوم بالاجمال است ولی مشخص نیست کدامیک از این دو نفر اعلم است؛ در این دو فرض اگر یکی اورع بود. آیا اورعیت مرجح محسوب می­شود و موجب می­شود که رجوع به اورع لازم باشد یا خیر؟

تا اینجا چند دلیل مبنی بر لزوم رجوع به اورع اقامه شد لکن همچنان که ملاحظه فرمودید به حسب ادله هیچ کدام از ادله نمی­تواند اثبات لزوم رجوع به اورع بکند. لذا نتیجه بحث از نظر ادله جواز رجوع به غیر اورع است. بعلاوه ما وقتی به سراغ ادله می­رویم، از اطلاقات ادله مشروعیت و جواز تقلید و همچنین سیره عقلائیه، تخییر استفاده می­شود یعنی فرقی بین اورع و غیر اورع نیست. لذا از نظر استدلالی همانطور که در مسئله اعلم ما قائل به عدم وجوب تقلید اعلم شدیم، در اینجا هم از جهت استدلال می­گوییم دلیلی بر لزوم رجوع به اورع نیست ولی از حیث فتوی یعنی قطع نظر از بحث­های استدلالی در باب تقلید اعلم عرض کردیم که چون یک شهرت قویّه­ای در رجوع به اعلم وجود دارد، می­گوییم احتیاط واجب این است که از اعلم تقلید شود. چون بالاخره بحث استدلال یک بحث است و بحث فتوی و نظر یک بحث دیگر است. در رابطه با اورع هم این را عرض می­کنیم: از نظر ادله هیچ دلیلی بر لزوم رجوع به اورع نداریم بعلاوه چنانچه سابقاً هم گفتیم سیره عقلاء و اطلاقات ادله اقتضاء می­کنند تخییر بین اورع و غیر اورع را لکن از آنجایی که بعضی از فقها فتوی به لزوم رجوع به اورع داده­اند، احتیاط مستحب آن است که به اورع رجوع شود. پس به نظر ما مسئله رجوع به اورع به عنوان احتیاط مستحب قابل پذیرش است.

مؤیدی هم برای این جهت می­توان ذکر کرد و آن هم مطلبی هست که سابقاً ذکر کردیم که بالاخره عدالت از جمله شرایط معتبر در مرجعیت است، ورع هم قریب به عدالت است لذا با عنایت به اعتبار عدالت، رعایت جهت ورع یا اورعیت خیلی بعید نیست. در متن تحریر علاوه بر ذکر اورعیت به اعدلیت هم اشاره شده است. ایشان فرمودند «و الاولی الاحوط این است که به اورع یا اعدل رجوع شود» اگر اصل عدالت معتبر باشد، جهت اعدلیت هم می­تواند به عنوان احتیاط مستحب مورد توجه قرار بگیرد. در هر صورت به نظر ما در مورد اورعیت یا اعدلیت نهایت چیزی که می­توانیم عرض کنیم احتیاط مستحبی رجوع به اورع است.


بخش پنجم: تقلید محتمل الاعلمیه

آخرین بخش از مسئله پنجم که باقی مانده این عبارت است «و إذا تردد بین شخصین یحتمل اعلمیة احدهما المعین دون الآخر تعین تقلیده علی الأحوط» امام در این مسئله می­فرماید: اگر دو مجتهد باشند که مقلد احتمال اعلمیت یک نفر معین از آن دو نفر را بدهد، در این صورت احتیاط واجب آن است که از آن شخص محتمل الاعلمیة تقلید کند. فرض کنید دو مجتهد هستند یکی زید و دیگری عمرو، اینجا ما احتمال اعلمیت را در مورد زید می­دهیم و در مورد عمرو یقین داریم نمی­تواند اعلم باشد اما احتمال اعلمیت را در مورد زید می­دهیم. فرق این صورت با صورت قبلی در این است که در آنجا احتمال اعلمیت هر دو ولی در اینجا احتمال اعلمیت یک شخص معین داده می­شود. در اینجا امام می­فرماید احتیاط واجب آن است که از آن شخصی که احتمال اعلمیت او وجود دارد، تقلید شود.

مرحوم سید هم در ذیل مسئله۲۱ به این مطلب اشاره فرمودند «کما إذا علم أنهما إما متساویان أو هذا المعین الأعلم» یعنی علم اجمالی دارد یا این دو مساوی هستند یا نفر اول اعلم است. این کلام عبارت اخرای احتمال اعلمیت در مورد یک شخص معین است. در ادامه می­فرماید «و لایحتمل اعلمیة الآخر» احتمال اعلمیت شخص دیگر را نمی­دهد «فالأحوط تقدیم من یحتمل اعلمیته» احوط این است که فتوای کسی که احتمال اعلمیت او داده می­شود، مقدم شود. مرحوم سید هم مانند امام(ره) در این مسئله احتیاط وجوبی کرده­اند.

اقوال در مسئله:

اگر ما بخواهیم اقوالی را که در این مسئله وجود دارد را ذکر کنیم، مجموعاً در این مسئله چهار قول وجود دارد:

قول اول: قول مرحوم سید به اینکه اخذ به فتوای محتمل الاعلمیة لازم است به نحو احتیاط وجوبی مطلقا یعنی احتیاط واجب اخذ به فتوای محتمل الاعلمیة است مطلقا.

قول دوم و سوم: تفصیل در مسئله است که دو تفصیل در مسئله وجود دارد یک تفصیل را آقای خوئی در این مسئله دارند و یک تفصیل را امام(ره) در این مسئله دارند. (هر چند که ظاهر عبارت امام مطلق است).

قول چهارم: وجوب اخذ به فتوای محتمل الاعلمیة یعنی فتوا داده­اند که واجب است فتوای محتمل الاعلمیة مقدم شود مانند مرحوم نائینی.

قول پنجم: تخییر در مسئله یعنی فرقی بین محتمل الاعلمیة و غیر او نیست.

قول اول: لزوم تقلید محتمل الاعلمیه مطلقاً به نحو احتیاط وجوبی

قول اول این است که قائل به لزوم تقدیم قول محتمل الاعلمیة مطلقاً به نحو احتیاط وجوبی شویم. ادله­ای که در اینجا اقامه شده تقریباً شبیه به یکدیگر است لکن باید دید چگونه بعضی قائلند به لزوم تقلید محتمل الاعلمیة مطلقا و بعضی تفصیل داده­اند.

دلیل این قول حکم عقل به لزوم اخذ به احتمال تعیین در دوران بین تعیین و تخییر یعنی همان اصالة التعیین در دوران بین تعیین و تخییر است که مکرراً در مسائل مختلف بیان شده است. بیان تطبیق این دلیل بر ما نحن فیه از این قرار است که وقتی ما احتمال تعیین فتوای محتمل الاعلمیة را می­دهیم، با اخذ به فتوای محتمل الاعلمیة یقین به امتثال و فراغ ذمه حاصل می­شود. ما الآن مواجه هستیم با زید و عمر، زید محتمل الاعلمیة است و با اخذ به قول زید یقین به انجام تکلیف و برائت ذمه حاصل می­شود. اما اگر طرف تخییر را بگیریم و بگوییم که فرقی بین زید و عمرو نیست و در نتیجه به فتوای عمرو عمل کنیم، اینجا یقین به امتثال نداریم و یقین به فراغ ذمه برای ما حاصل نمی­شود لذا امر دائر بین تعیین و تخییر است یعنی اینکه احتمال می­دهیم معیناً فتوای زید برای ما معتبر باشد، یا فتوای زید به نحو تخییری برای ما معتبر باشد در کنار فتوای عمرو، در اینجا عقل از باب احتیاط حکم می­کند که فتوای محتمل الاعلمیة را باید اخذ کرد تا یقین به فراغ ذمه حاصل شود.

حال چرا اخذ به فتوای محتمل الاعلمیة موجب یقین می­شود؟ برای اینکه فتوای محتمل الاعلمیة مقطوع الحجیة است یعنی ما یقین داریم در هر صورت فتوای محتمل الاعلمیة حجت است چه جانب تعیین را بگیریم و چه جانب تخییر را بگیریم اما نسبت به فتوای عمرو تردید داریم و شک داریم که آیا فتوای عمرو برای ما حجت و معتبر هست یا خیر چون احتمال حجیت فتوای زید را می­دهیم. پس فتوای عمرو که غیر محتمل الاعلمیة است، مشکوک الحجیة است و شک در حجیت مساوق با عدم حجیت است. لذا ما ناچاریم به فتوای محتمل الاعلمیة اخذ بکنیم چون آن فتوی برای ما مقطوع الحجیة است و فتوای شخص دیگر اصلاً حجت نیست. لذا اینجا گفته­اند قول محتمل الاعلمیة مقدم می­شود.

اما اینکه در اینجا احتیاط وجوبی کرده­اند برای این است که در اینجا دلیل ما بر لزوم اخذ به فتوای محتمل الاعلمیة یک دلیل اجتهادی نبوده بلکه دلیل فقاهتی است یعنی به حکم عقل از باب احتیاط لذا چون این مطلب با دلیل فقاهتی ثابت شده می­گویند احتیاط واجب لزوم اخذ به فتوای محتمل الاعلمیة است.

این مستند قول به لزوم فتوای محتمل الاعلمیة به نحو احتیاط وجوبی مطلقا می­باشد یعنی مرحوم سید معتقد است که در تقدیم قول محتمل الاعلمیة فرقی بین صورت علم به مخالفت فتاوای این دو نفر و علم به موافقت فتاوای این دو نفر و شک در مخالفت فتاوای این دو نفر نیست هم چنین در فرض علم به مخالفت فرقی بین صورت تمکن از احتیاط و صورت عدم تمکن از احتیاط وجود ندارد. کما اینکه مرحوم سید در مورد تقدیم فتوای اعلم، قائل به همین اطلاق بودند و فرقی بین این صور نگذاشتند.

قول دوم: تفصیل امام(ره)

امام در مورد محتمل الاعلمیة می­فرمایند احتیاط واجب این است که از محتمل الاعلمیة تقلید شود لکن ایشان بر خلاف سید در مسئله تفصیل داده­اند. تفصیل امام از یک جهت است؛ ایشان بین صورت علم به مخالفت فتاوا و صورت شک در مخالفت فتاوا فرق گذاشته­اند. ما این تفصیل را از آنچه ایشان در بحث تقدیم اعلم بیان کردند استفاده می­کنیم وگرنه کلام ایشان در اینجا مطلق است. اگر به خاطر داشته باشید امام در مورد معلوم الاعلمیة فرمودند احتیاط واجب این است که از اعلم تقلید شود لکن وجوب احتیاطی تقلید اعلم از نظر امام منحصر به جایی است که علم به مخالفت فتوای اعلم و غیر اعلم باشد. از نظر امام اگر فتوای اعلم و غیر اعلم یکی باشد یعنی ما علم به موافقت فتوای آن دو نفر داشته باشیم و یا شک داشته باشیم در موافقت یا مخالفت فتوای آن دو نفر در اینجا دیگر تقلید اعلم واجب نیست. عبارت امام در مسئله ۱۰ این است که می­فرمایند «یجوز تقلید المفضول فی المسائل التی توافق فتواه فتوی الافضل فیها بل فیما لا یعلم تخالفهما فی الفتوی ایضاً» یعنی ایشان در صورت علم به موافقت فتوای اعلم و غیر اعلم و صورت شک در مخالفت و موافقت فتوای اعلم و غیر اعلم می­فرماید تقلید اعلم دیگر لازم نیست و در این دو صورت تقلید غیر اعلم هم جایز است. وقتی امام در مورد معلوم الاعلمیة نظرشان این است که در این دو صورت تقلید اعلم جایز نیست، در محتمل الاعلمیة به طریق اولی این نظر را قائل هستند. نمی­شود امام در معلوم الاعلمیة بگویند در صورت شک در مخالفت فتاوا لازم نیست از اعلم تقلید کنیم اما در مورد محتمل الاعلمیة بگوید در این صورت باید از محتمل الاعلمیة تقلید کنید. سخن امام این است که اگر ما علم داشتیم که فتوای اعلم و غیر اعلم با هم فرق می­کند در اینجا احتیاط واجب این است که از اعلم تقلید شود اما در جایی که ما یقین داریم فتوای اعلم و غیر اعلم یکی است و یا شک داریم فتاوای اینها متوافق است یا متخالف در این صورت دیگر تقلید اعلم لازم نیست. همین مسئله در محتمل الاعلمیة هم هست. پس اینکه ما می­گوییم که امام در مسئله تفصیل داده­اند، به خاطر این مطلب است.

پس نظر امام این است که تقلید محتمل الاعلمیة لازم است به نحو احتیاط وجوبی لکن در صورتی که علم به مخالفت فتوای محتمل الاعلمیة و غیر او داشته باشیم اما اگر یقین داریم فتوای زید و عمرو یکی است با اینکه زید محتمل الاعلمیة است یا شک داریم فتوای زید و عمرو یکی هست یا نه، در اینجا دیگر تقلید زید به عنوان محتمل الاعلمیة لازم نیست.

پس ملاحظه فرمودید نظر مرحوم امام با مرحوم سید از جهت اطلاق فرق دارد. دلیل امام در مورد تعین تقلید محتمل الاعلمیة همان حکم عقل و اصالة التعیین است. دلیل ایشان در مورد عدم لزوم تقلید محتمل الاعلمیة در صورتی که شک در موافقت یا مخالفت فتاوای آنها داشته باشیم یا صورتی که علم به موافقت داشته باشیم هم از آنچه که ایشان در باب تقلید معلوم الاعلمیة گفته­اند معلوم می­شود. چون در صورتی که شک در مخالفت و موافقت فتاوا باشد، دیگر آن اصل و آن احتیاط جریان پیدا نمی­کند و در صورت موافقت هم که فرقی نمی­کند.

قول سوم: تفصیل مرحوم آقای خوئی (ره)

مرحوم آقای خوئی هم در این مسئله تفصیلی داده­اند. ایشان در مقام تفصیل در این مسئله یک جهت دیگر را هم لحاظ کرده­اند یعنی گویا ایشان از دو جهت تفصیل داده­اند. گرچه این دو جهت در هم متداخل است.

مرحوم آقای خوئی علاوه بر این جهت علم به مخالفت یا موافقت فتاوا یک جهت دیگر را هم مد نظر قرار داده­اند و آن اینکه آیا مقلد متمکن از احتیاط باشد یا نباشد. ایشان معتقد است که اگر مقلد متمکن از احتیاط نباشد (البته این در صورتی است که علم به مخالفت فتاوا باشد) مخیر است بین محتمل الاعلمیة و غیر او ولی اگر تمکن از احتیاط داشته باشد باید احتیاط کند و حتی نمی­تواند سراغ محتمل الاعلمیة برود.

این اصل نظر مرحوم آقای خوئی است که در جلسه آینده باید ببینیم دلیل ایشان بر این مسئله چیست. [۱] «والحمد لله رب العالمین»



[۱] . التنقیح، ص۱۷۶-۱۷۷.