جلسه نوزدهم-ادله وجوب تقلید اعلم – دلیل سوم


دانلود-جلسه نوزدهم-PDF

ادله وجوب تقلید اعلم – دلیل سومجلسه نوزدهم
ادله وجوب تقلید اعلم – دلیل سوم
۳۰/۰۷/۱۳۹۰

خلاصه جلسه گذشته:

بحث در ادله وجوب تقلید اعلم بود و تا اینجا سه دلیل را بیان کردیم.

دلیل اول اجماع بود که مورد مناقشه قرار گرفت و دلیل دوم سیره عقلائیه بود که نتیجه­ی دلیل دوم این شد که با سیره عقلائیه نهایتاً ترجیح قول اعلم ثابت می­شود و تعین قابل استفاده نیست. و دلیل سوم هم متشکل از یک صغری و کبری بود با این بیان که قول اعلم اقرب الی الواقع است و هر قولی که اقرب الی الواقع باشد باید اخذ شود و حجت است، نتیجه اینکه باید قول اعلم اخذ شود و حجت است.

محقق خراسانی هم به صغری و هم به کبرای این دلیل اشکال کردند؛ اشکالی که به صغری داشتند این بود که اینکه مستدل می­گوید قول اعلم اقرب الی الوالقع است چه بسا فتوای غیر اعلم اقرب به واقع باشد و دو نمونه هم ذکر کردند و بر اساس آن دو نمونه نتیجه گرفتند که به هیچ وجه اعلمیت ملازم با اقربیت به واقع نیست. در مورد کبری هم این گونه اشکال کردند اینکه مستدل می­گوید اگر فتوایی اقرب الی الواقع باشد حتماً حجت است، این ممنوع است چون در فرض اینکه ملاک حجیت قول غیر، اقربیت الی الواقع باشد، این سخن درست است اما معلوم نیست ملاک حجیت، اقربیت الی الواقع باشد یعنی زیادت در قرب و بعد دخالتی در حجیت ندارد.

این اشکال به صغری و کبرای دلیل سوم بود. عرض کردیم از این اشکال، مرحوم محقق اصفهانی شاگرد مرحوم آقای آخوند پاسخ داده­اند.

پاسخ محقق اصفهانی در مورد صغری:

ایشان می­گوید که ما دو نوع اقربیت داریم، یک اقربیت داخلیه داریم و یک اقربیت خارجیه. منظور از اقربیت داخلیه همان گونه که از اسمش پیداست یعنی کاری به خارج از محدوده فتوای مجتهد نداریم؛ یعنی می­خواهد بگوید ظن حاصل از فتوای اعلم قوی­تر است از ظن حاصل از فتوای غیر اعلم. اگر ما این دو فتوا را با هم مقایسه کنیم بالاخره هر دو یک اماره می­باشند و هر دو برای ما موجب حصول ظن هستند، ظنی که از قول اعلم برای ما پیدا می­شود نسبت به ظن حاصل از قول غیر اعلم، قوی­تر است و از آن جهت که به چیزی خارج از این دو فتوا کاری نداریم به آن اقربیت داخلیه می­گویند.

و منظور از اقربیت خارجیه یعنی اینکه اگر فتوای مجتهد یا قول اعلم را نسبت به واقع بسنجیم این به واقع نزدیکتر است به عبارت دیگر در اقربیت داخلیه فتوای اعلم با فتوای غیر اعلم سنجیده می­شود لذا گفته می­شود ظن حاصل از فتوای اعلم قوی­تر است از ظن حاصل از فتوای غیر اعلم اما در اقربیت خارجیه فتوای اعلم با واقع سنجیده می­شود، می­گویند فتوای اعلم اقرب به واقع.

با عنایت به این مقدمه، محقق اصفهانی می­گوید: مستدل که می­گوید فتوای اعلم اقرب الی الواقع است منظورش اقربیت داخلیه بوده و می­خواهد بگوید ظن حاصل از فتوای اعلم اقوی است از ظن حاصل از فتوای غیر اعلم اما اشکالی که مرحوم آقای آخوند کردند بر مبنای اقربیت خارجیه است چون ایشان اشکال کردند که چه کسی مدعی شده که فتوای اعلم همیشه به واقع نزدیکتر است و چه بسا فتوای غیر اعلم به واقع نزدیکتر باشد. پس اساس جواب محقق اصفهانی بر این است که مستدل بر اساس اقربیت داخلیه استدلال کرده و مجیب بر اساس اقربیت خارجیه اشکال کرده است و این دو با هم متفاوت است.

مرحوم محقق اصفهانی در توضیح این مسئله و بیان سخن مستدل می­گوید که مستدل مدعی است که ظن حاصل از فتوای اعلم قوی­تر از ظن حاصل از فتوای غیر اعلم است و نمی­خواهد بگوید ظن حاصل از فتوای اعلم به واقع نزدیکتر است. به این بیان که وجه حجیت فتوا این است که این فتوا مفید ظن است و البته ظن به واقع، طریق الی الواقع است. پس ملاک در حجیت، مطلق ظن به حکم خدا نیست بلکه ظن حاصل از فتوا و مستند فتوا ملاک است یعنی اینگونه نیست که اگر مکلف ظن پیدا کند ولو به غیر استناد به فتوای مجتهد باز هم این ظن حجت باشد، بلکه باید این ظن مستند به یک فتوا باشد و ظن حاصل از فتوای اعلم و مستند به فتوای اعلم قوی­تر است از ظن حاصل از فتوای غیر اعلم. مستدل نمی­خواهد بگوید ظن به واقع ملاک است که شما بگویید اقرب الی الواقع ممکن است فتوای غیر اعلم اقرب الی الواقع باشد، ملاک، اقربیت خارجیه نیست بلکه ملاک حجیت ظن مستند به فتوا می­باشد. اگر می­گوید فتوای اعلم اقرب الی الواقع است یعنی می­خواهد بگوید ظن حاصل از فتوای اعلم قوی­تر است نه اینکه مطلق الظن ولو غیر مستند به واقع اگر نزدیکتر به واقع بود حجت است.

لذا نظر مستدل به اقربیت داخلیه و قو­ی­تر بودن فتوای ظن حاصل از فتوای مجتهد اعلم نسبت به ظن حاصل از فتوای مجتهد غیر اعلم می­باشد و کاری به اقربیت خارجیه و واقع ندارد چون نزدیک بودن به واقع در حجیت تأثیر ندارد. این اشکالی است که در ناحیه صغری کرده­اند.

بررسی نقض­های مرحوم آخوند:

اما نسبت به موارد نقض محقق خراسانی هم ایشان پاسخ داده­اند؛ دو مورد به عنوان نقض از طرف مرحوم آخوند گفته شد که ایشان آنها را رد می­کنند:

نقض اول: یک مورد آنجایی بود که فتوای غیر اعلم با اعلم اموات یکی باشد در این مورد مرحوم آخوند فرمودند فتوای غیر اعلم به نظر می­رسد که به واقع نزدیکتر باشد. محقق اصفهانی در مورد این نقض می­گوید که ممکن است از فتوای اعلم اموات ظن قوی­تری پیدا شود، ولی یک مشکلی در اینجا وجود دارد و آن اینکه ظن حاصل از فتوای میت حجیت ندارد. مطلق ظن فایده­ای ندارد و باید حجیت داشته باشد.

نقض دوم: اما نقض دومی که آقای آخوند فرمودند که اگر فتوای غیر اعلم مطابق با فتوای جمع زیادی از فقهای حی باشد که همگی مخالف با فتوای اعلم هستند مانند اینکه اکثریت فقهاء در نقطه مقابل فتوای اعلم فتوا داده باشند، در این مورد هم فتوای غیر اعلم، اقرب الی الواقع است و این موجب تقویت ظن به آن می­شود. این طبیعتاً باعث می­شود که انسان بگوید که این فتوا ولو مربوط به غیر اعلم است، به واقع نزدیکتر باشد؛ محقق اصفهانی به این نقض هم جواب دادند این موافقت و مطابقت ناشی از یکسان بودن فهم و سطح درک و یکسان بودن مدارک آنهاست. مثلاً عده­ی زیادی که از نظر استعداد و از نظر درک مستندات و ادله و مدارک در سطح متوسط باشند و در طرف دیگر اعلم که استعداداً قوی­تر است باشد؛ اگر این تعداد زیاد به نظری رسیدند این تراکم و تکاثر افراد در ناحیه یک فتوا موجب این نمی­شود که بگوییم نسبت به یک فتوا ظن قوی­تری پیدا می­کنیم که به واقع نزدیکتر هستند چون حد و اندازه آنها معلوم است.

بنابراین توافق این گروه با فتوای غیر اعلم کاشف از اقوی بودن دلیل و مدرک نظر آنها نمی­کند. محقق اصفهانی می­گوید اینجا را نباید با خبرین متعارضین قیاس کرد و شاید آنچه که در ذهن آقای آخوند مطرح بوده و این نقض را وارد کرده این است که اینجا را با خبرین متعارضین مقایسه کرده به اینکه اگر دو خبر متعارض در برابر هم داشتیم، اگر یک طرف شهرت روایی داشت این باعث می­شود که ما این طرفی را که مستظهر به همراهی روایات بیشتری هست را مقدم کنیم. بله آنجا تعدد نقل و روایت در یک طرف موجب تقویت آن طرف می­شود برای اینکه آنجا مقام نقل و حکایت است و وقتی یک داستان و مطلبی را یک نفر نقل کند و یا سی نفر طبیعتاً آن طرفی که دارای تکثر می­باشد در ذهن انسان تقویت می­شود. اما مسئله فتوا اینگونه نیست و مانند خبر نیست که اگر تعداد زیادی از فتاوا با آن موافق بود موجب رجحان و ترجیح این فتوا بر فتوای دیگر شود. لذا این نقض هم به نظر ایشان وارد نیست.

محصل فرمایش محقق اصفهانی:

بنابراین محصل فرمایش محقق اصفهانی در پاسخ به آقای آخوند که به صغری اشکال کرده بود، این می­شود که صغرای این مستدل مشکلی ندارد. فتوای اعلم اقرب الی الواقع می­باشد ولی منظور از آن همان اقربیت داخلیه است لذا اشکال آقای آخوند به اینکه چه بسا فتوای غیر اعلم به واقع نزدیکتر باشد و موارد نقض ایشان مردود است چون ملاک اصلاً واقع نبوده بلکه مراد ظن حاصل از فتوای اعلم در مقایسه با ظن حاصل از فتوای غیر اعلم می­باشد.

پاسخ محقق اصفهانی در ناحیه کبری:

محقق اصفهانی به اشکال آقای آخوند در ناحیه کبری نیز پاسخ می­دهند. کبرای مستدل این بود که هر قولی که اقرب الی الواقع باشد حجت است و باید اخذ شود، اشکال مرحوم آقای آخوند این بود که اگر ملاک حجیت، اقربیت الی الواقع باشد، این سخن درست است ولی ما قبول نداریم زیادت در قرب و بعد تأثیری در مسئله حجیت داشته باشد. اگر ملاک حجیت اقربیت بود طبیعتاً قولی که اقرب الی الواقع است این حجت خواهد بود اما این برای ما معلوم نیست. محقق اصفهانی در پاسخ به مرحوم آخوند می­فرماید.

اگر منظور این باشد که قرب به واقع اصلاً در حجیت دخالت و تأثیر ندارد، این قطعاً باطل است چون بر خلاف مبنای طریقیت است. مبنای آخوند و مشهور در باب حجیت امارات، طریقیت است آن وقت چطور می­شود ما امارات را از باب طریق الی الواقع بودن حجت می­دانیم اما در عین حال ادعا کنیم که اقربیت الی الواقع هیچ تأثیری در مسئله حجیت ندارد؟ پس این احتمال که بخواهید بگویید قرب به واقع اصلا در ملاک حجیت، دخالت ندارد، قابل قبول نیست. اگر مسئله طریقیت مطرح شد خود به خود قرب به واقع در دل آن نهفته می­باشد.

اما اگر منظور این باشد که قرب الی الواقع تمام ملاک نیست یعنی فی الجملة دخالت دارد و گویا مجموعه­ای از ملاک­ها در حجیت دخیل هستند که یکی از آنها اقربیت الی الواقع می­باشد. محقق اصفهانی می­گویند اگر این احتمال باشد، هیچ مشکلی برای استدلال ما درست نمی­کند چون فتوای غیر اعلم با فتوای اعلم ولو در سایر ملاکات مساوی باشند مثل اینکه فرض کنیم ملاک حجیت یک فتوا و یک اماره چهار چیز است که یکی از آنها مسئله قرب الی الواقع است حال اگر فرض کنیم فتوای افضل با غیر افضل در سایر ملاک­ها مساوی باشند اما در مسئله اقربیت الی الواقع قطعاً مساوی نیستند چون منظور از اعلم کسی است که در تحصیل احکام شرعیه از ادله قوی­تر باشد و احاطه بیشتری نسبت به استنباط و ابزار آن داشته باشد.

پس بین اعلم و غیر اعلم فرق وجود دارد، این فرق اگر در هیچ جا نباشد در مسئله قرب الی الواقع هست. لذا محقق اصفهانی می­فرماید اشکال کبروی مرحوم آخوند هم به استدلال وارد نیست چون اگر منظور از نفی دخالت اقربیت الی الواقع این است که کلاً دخالت اقربیت را نفی کنیم، این خلاف مبنای طریقیت است و اگر هم فی الجمله بخواهد این دخالت نفی شود این لطمه­ای به استدلال مستدل نمی­زند و بالاخره هر چه باشد باز هم فتوای اعلم رجحان دارد چون حداقل در ملاک قرب الی الواقع از فتوای غیر اعلم قوی­تر است. [۱]

بررسی کلام محقق اصفهانی:

ما باید در این مقام داوری کنیم که کدام سخن درست است. آیا قول مستدل و دفاع محقق اصفهانی درست است و یا اشکالات آقای آخوند وارد بوده و این دلیل اثبات لزوم اخذ به فتوای اعلم را نمی­کند.

بررسی اشکال محقق اصفهانی به مرحوم آخوند در مورد صغری:

به نظر ما این اشکال وارد نیست؛ ایشان بین اقربیت داخلیه و اقربیت خارجیه تفکیک کرد و فرمود که دو نوع اقربیت داریم و گفت که فرمایش مستدل بر اساس اقربیت داخلیه است و اشکال آخوند بر اساس اقربیت خارجیه است در حالی که اینجا ملاک اقربیت داخلیه است و اگر این نباشد اصلاً حجیت معنی ندارد، این تفکیک ایشان به نظر صحیح نیست؛ ببینید ما وقتی می­گوییم امارات حجیت دارند و مسلک ما در حجیت امارات، طریقیت است، این طریقیت یعنی طریقٌ الی الواقع. وقتی که می­گوییم طریق الی الواقع آیا نمی­شود یک طریقی نزدیکتر باشد و طریقی دورتر باشد؟ وقتی مستدل می­گوید اقرب به واقع است واقعاً آنچه که از این جمله متبادر می­شود چیست؟ آیا این تفکیک معنی دارد که از یک طرف بگوییم منظور مستدل این است که ظن حاصل از فتوای اعلم قوی­تر است از ظن حاصل از فتوای غیر اعلم اما در عین حال منظورش این نباشد که این نزدیکتر به واقع است؟ وقتی شما از باب طریقیت می­گویید امارات حجت است و فتوا هم یک اماره می­باشد، معنای طریقیت در دلش اقربیت الی الواقع نهفته است. در اینجا مستدل قطعاً نمی­خواهد بگوید مطلق ظن اقرب الی الواقع است ولو از فتوای مجتهد حاصل نشود. آقای آخوند اصلاً در این مقام کاری به حجیت ندارد چون حجیت مربوط به بحث کبروی این استدلال است و ربطی به صغری ندارد.(قطعاً این منظور نیست). لذا به نظر می­رسد اساس این اشکال محقق اصفهانی به آخوند که مبتنی بر این تفکیک است، منهدم می­شود.

به علاوه غرض مرحوم آخوند این است که بگوید ما نمی­توانیم ادعا کنیم که همیشه قول اعلم به واقع نزدیکتر است بلکه بعضی موارد ممکن است قول غیر اعلم به واقع نزدیکتر باشد؛ این هم سخن درستی است. بحث در نفی کلیت اقربیت الی الواقع در فتوای اعلم است، این سخن هم درست است. و لذا این پاسخ محقق اصفهانی بر اشکال آقای آخوند به صغری وارد نیست.

بحث جلسه آینده: اشکال محقق اصفهانی بر اشکال آخوند به کبرای قیاس در جلسه آینده بررسی خواهیم کرد.

«والحمد لله رب العالمین»



[۱] . بحوث فی الأصول، رساله اجتهاد و تقلید، ص۵۳-۵۵.