جلسه پنجاه و هفتم – معنای عدالت – اجتناب از صغیره

جلسه ۵۷ – PDF

جلسه پنجاه و هفتم

معنای عدالت – اجتناب از صغیره

۱۳۹۱/۱۱/۰۲

            

خلاصه جلسه گذشته

ادله قول به عدم وجود گناه صغیره را ذکر کردیم؛ عرض کردیم مستند قائلین به اینکه همه معاصی کبیره هستند و اساساً گناه صغیره وجود ندارد، روایات است. چند طایفه از روایات را ذکر کردیم و حال به بررسی این دلیل می­پردازیم.

بررسی دلیل قول اول

آیا از روایاتی که برای اثبات قول اول ذکر کرده­اند، می­توان استفاده کرد که ما اساساً گناه صغیره نداریم؟ در مقام پاسخ عرض می­کنیم:

اولاً: این ادله و روایات معارض دارند چون ممکن است روایاتی که دلالت می­کند بر اینکه «کل معصیة شدیدة» یا روایاتی که دال بر پرهیز از استحقار و استصغار ذنوب است یا روایاتی که به نوعی از اصرار بر صغائر منع می­کنند، به نظر بدوی ظهور در این داشته باشند که همه گناهان گناه کبیره­اند اما مسئله این است که در مقابل این روایات معارض وجود دارد و دلالت آن روایات اقوی از این روایات است برخی از این روایات را در ضمن ادله قول به وجود صغیره ذکر کردیم؛ به حسب آن روایات کاملاً واضح است که ما گناه صغیره در مقابل گناه کبیره داریم. این یک پاسخ کلی است که بر فرض دلالت این روایات را بپذیریم معارض اقوی وجود دارد و به واسطه معارض اقوی به این روایات نمی­شود استدلال کرد.

ثانیاً: می­توان اصل ظهور این روایات را در عدم وجود صغیره انکار کرد مثلاً طایفه اول از این روایات این بود که هر معصیتی شدیده است این دلیل بر کبیره همه گناهان نیست بلکه منظور این است که هر گناهی به یک معنی موجب سقوط انسان و کدورت قلب انسان است در روایت وارد شده « قصِر نَفسَکَ عَمّا يَضُرُّها مِن قَبلِ اَن تُفارِقَکَ وَاسْعَ في فَکاکِها کما تسعی فی طلب معیشتک فإن نفسک رهینةٌ بعملک» [۱] بر اساس این روایت هرچیزی که برای تو مضر است خودت را از آن جدا کن و فرقی نمی­کند این ضرر شدید باشد یا غیر شدید علی أی حال آن عملی که انسان انجام می­دهد، بهر حال گردن انسان را می­گیرد. بر طبق این روایت نفس انسان مرهون عمل اوست. اگر بخواهیم دقیق­تر بگوییم نفس انسان در واقع با عمل انسان یک پیوندی بر قرار می­کند. نفس انسان است که منشأعمل انسان است در آخرت هم تجسم اعمال بر همین اساس است؛ یعنی اینکه عین عمل حاضر می­شود چون مولود انسان است و بین انسان و مولود انسان دو گانگی نیست.

علمای اخلاق می­گویند که هر گناهی که انسان می­کند مثل غیبت همان لحظه حیوانات به صورت مولود انسان متولد می­شوند اینکه می­گویند مار و عقرب و خوک و امثال آن گردد انسان را می­گیرند به این جهت است که اینها حقیقت گناه آدمی است و با هر گناهی متولد می­شوند اما حجاب­های مادی مانع دیدن آن است. کسی که از دنیا می­رود و می­بیند مار و عقرب و امثال آن او را احاطه کردند اینها چیزی نیست که فرستاده خداوند باشند تا در روز قیامت و قبر ما را احاطه کنند بلکه اینها مولود طبیعی انسان است لذا اگر همین الآن حجاب­ها کنار برود هر کسی به هر میزان آلودگی داشته باشد محاط به این حیوانات است. بعد که می­میرد اگر این مولودها زیاد باشند ناگهان با گله­ای از این حیوانات مواجه می­شود و وحشت سراسر وجودش را فرا می­گیرد که اگر آن موقع به داد انسان نرسند همان موقع انسان آرزو می­کند که هزاران بار بمیرد و زنده شود داستانی را مرحوم مطهری از استاد خودشان مرحوم میرزا علی آقای شیرازی که خیلی نسبت به ایشان اظهار ارادت می­کند نقل کرده است؛ تعبیر مرحوم مطهری این است که من یقین دارم روح این مرد با روح امیرالمؤنین پیوند خورده و متصل است ایشان می­فرماید من داستان­های زیادی از مرحوم میرزا علی آقا دارم از جمله اینکه روزی ایشان در درس حاضر شدند و شروع به گریه کردند. سؤال کردند سبب چیست که ایشان در پاسخ فرمودند که دیشب خوابی دیده­ام و منقلب شده­ام و آن اینکه خواب دیدم که مرده­ام و جنازه­ام را به سمت قبرستان برده و مرا دفن کردند بعد همه رفتند و من تنها در قبرستان ماندم در این هنگام یک سگ سفید خطرناکی آمد که شدیداً وحشت کردم بعد خود ایشان می­گوید که من در عالم خواب منتقل شدم که این سگ سفید خصلت تند خوئی من است که من در دنیا به آن مبتلا بودم. البته در ادامه می­گوید دیدم امام حسین علیه السلام حاضر شده و فرمودند ما آن را از تو دور می­کنیم. وجه آن هم این بود که ایشان ذکر مصیبت امام حسین علیه السلام می­کردند. غرض اینکه بهترین ویژگی و خصلت­ها هم در انسان باشد اگر در کنارش خصلت ناپسند و خوی غیر اخلاقی داشته باشد معذلک تجسم پیدا می­کند این گونه نیست که اینها از انسان جدا باشند بلکه با انسان عجین و همراه است. آنگاه مرگ باعث می­شود اینها ظاهر شود و خودش را نشان دهد. آن وقت ما به هر میزان خواسته باشیم که خودمان را خوب جلوه دهیم این فریب دادن خودمان است.

در هر صورت روایات دال بر اینکه هر معصیتی شدید است، دلیل بر کبیره بودن همه گناهان نیست.

درباره استحقار الذنوب و استصغار الذنوب هم که امر به پرهیز شده این در واقع یک امری زائد بر اصل گناه است؛ اگر ما نهی می­شویم به اینکه گناه را کوچک نشماریم این غیر از خود گناه است در روایات امر شده که گناه را کوچک نشمارید این غیر از این است که همه گناهان کبیر و بزرگ هستند نفس کوچک شمردن گناه کار ناپسندی می­باشد.

مؤیدی هم که ذکر شده بود که بر طبق آن روایت امام صادق(ع) فرموده بود «و لا کبیرة مع استغفار و لا صغیرة مع الاصرار» این هم هیچ تأییدی بر کبیره بودن همه ذنوب نیست به خاطر اینکه بحث ما در اصرار بر صغیره نیست بحث این است که خود گناه آیا به عنوان صغیره وجود دارد یا ندارد. لذا در مجموع در مقام اول بحث که بحث از وجود صغیره یا عدم وجود صغیره بود حق با مشهور است و قول جماعتی از قدما که وجود صغیره را منکر بودند مردود است.

نتیجه بحث

چنانچه به خاطر داشته باشید اساس بحث ما در این بود که آیا اجتناب از صغیره در عدالت معتبر است یا نه؛ به این مناسبت گفتیم که ما در چهار مقام باید بحث کنیم که اولاً آیا اصلاً گناه صغیره داریم یا نداریم؟ فی الجمله معلوم شد که گناه صغیره قطعاً هست.

مقام دوم: معنای صغیره (ضابطه گناه کبیره)

مقام دوم بحث از ضابطه گناه کبیره و گناه صغیره است در این رابطه اقوال مختلفی ذکر شده که عمده این اقوال در بین اهل سنت است؛ به طور اجمال این اقوال هشت قول می­باشند:

قول اول: بعضی گفته­اند که هر گناهی که خداوند تبارک و تعالی در قرآن وعده عقاب و عذاب بر آن داده گناه کبیره است و غیر از آن گناه صغیره است.

قول دوم: گناه کبیره عبارت است از هر گناهی که شارع برای آن حد قرار داده و یا تصریح به وعید کرده است لذا اگر برای گناهی در شرع حدی معین نشده یا به صراحت وعید به عذاب و عقاب درباره آن ذکر نشده این گناه صغیره می­شود.

قول سوم: هر معصیتی که حرمت آن به دلیل قطعی ثابت شود این گناه کبیره است لذا اگر حرمت یک گناه به دلیل غیر قطعی ثابت شد مثلاً به دلیل ظنی ثابت شد این می­شود گناه صغیره.

قول چهارم: هر معصیتی که وعد شدید در کتاب و سنت بر آن داده شده است.

قول پنجم: کبیره گناهی است که خداوند متعال در سوره نساء تا آیه “إن تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه” از آن نهی کرده است و غیر از این گناه صغیره است.

قول ششم: هر معصیتی که به نوعی اشعار به کم توجهی فاعل آن به دین دارد کبیره می­باشد اما معاصی که چنین مطلبی از آن برداشت نمی­شود صغیره هستند.

قول هفتم: بعضی تعداد گناهان کبیره را ذکر کرده­اند و گفته­اند گناهان کبیره هفت گناه هستند: شرک، قتل نفس، قذف محصنه، اکل مال یتیم، اکل ربا، فرار از جنگ و عاق والدین.

قول هشتم: گناهان کبیره نه گناه می­باشد: سحر و هم الحاد و ظلم در بیت الله الحرام و چند گناهی که در قول هفتم ذکر شد.

چند قول دیگر هم اینجا وجود دارد؛ حال باید دید در بین این اقوال کدامیک قابل اثبات است.

مشهور در بین اقوال قول اول است یعنی گناه صغیره گناهی است که خداوند تبارک و تعالی بر آن وعده آتش یا عذاب و عقاب داده اعم از اینکه این وعید بر عذاب و عقاب صراحتاً باشد یا ضمناً. البته بحثی اینجا مطرح هست و آن اینکه آیا وعده بر عذاب مطلقا ملاک است یا وعده بر آتش ملاک است؟ آیا وعده به عذاب در قرآن ملاک است یا وعده به عذاب در قرآن و سنت؟ اجمالاً آنچه مشهور است این است که خداوند تبارک و تعالی هر گناهی را که وعده بر عذاب و عقاب نسبت به آن داده باشد این گناه کبیره است اما بعضی آن را منحصر کرده­اند به گناهانی که خدا وعده آتش در قرآن داده است و بعضی هم آن را اعم دانسته مثلاً صاحب جواهر و صاحب مفتاح الکرامة از مرحوم علامه طباطبائی نقل می­کنند [۲] که اگر گناهی که در قرآن وعده بر عقاب و آتش داده شده صراحتاً و ضمناً شمارش کنیم، مجموعاً سی و چهار گناه است: چهارده گناه به صراحت نام برده شده و به آن وعده آتش داده شده است چهارده گناه هم به صراحت وعده عقاب به آنها داده شده است و دیگر صحبت از آتش نیست و شش گناه هم به صورت ضمنی یا التزامی وعده آتش بر آنها داده شده است.

گناهانی که به صراحت وعید به نار در مورد آنها داده شده است: کفر به خداوند، گمراه کردن از راه خداوند، کذب و افتراء بر خداوند، قتل نفس، ظلم، رکون به ظالمین، ترک نماز، منع از زکات، کبر، تخلف از جهاد، فرار از جنگ، اکل ربا، اکل مال یتیم ظلماً و اسراف.

چهارده گناهی که به صراحت در مورد آنها وعده عذاب داده شده است: کتمان ما أنزل الله، اعراض عن ذکر الله، الحاد فی بیت الله، منع از مساجد الله، ایذاء الرسول، استهزاء بالمؤمنین، نقض عهد، نقض یمین، قطع رحم، غناء، اشاعه فحشاء، زنا و قذف محصنات.

و معاصی که به صورت ضمنی و التزامی وعید به نار از آنها فهمیده می­شود: حکم به غیر ما أنزل الله، یأس از خداوند، ترک حج، عقوق والدین، فتنه، سحر.

تحقیق در مسئله

در این رابطه مباحثی وجود دارد و اشکالاتی به این بیان شده که ما در این مقام وارد آن نمی­شویم. لکن یک بحث اینجا وجود دارد و آن اینکه بالاخره آیا واقعاً این سی و چهار گناهی که در قرآن نام برده شده قابل تداخل با یکدیگر هستند یا نیستند؟ یعنی آیا واقعاً این سی و چهار گناه قابل تجمیع در تعداد کمتری هستند یا نه؟ بعضی از اینها مصادیق یک گناه هستند یعنی مثلاً ایذاء الرسول، استهزاء بالمؤمنین، محاربه یا قذف همه تحت عنوان ظلم قابل اجتماع هستند. لذا مناسب است که اساساً بحث را به گونه دیگری مطرح کنیم و ببینیم آیا ضابطه دیگری می­توان برای گناه کبیره نقل کرد؟ ملاک کبیره بودن چیست؟ برای این کار بهترین کار ماجعه به روایات و آیات قرآنی می­باشد یعنی ما مجموع آیات و روایات را مورد بررسی قرار دهیم و ضابطه کبیره را ذکر کنیم. به نظر می­رسد ذکر کردن تعداد کبیره چه در آیات و چه در روایات راه درستی نیست لذا اقوالی که تعدادی را برای گناه کبیره مشخص کرده­اند و اگر جستجو شود تعداد بیشتری می­توان ذکر کرد قابل اتکا نیست این درست نیست که ما تعداد گناهان کبیره را بر شماریم و بگوییم که گناهان کبیره منحصر در اینهاست. این راه ضمن آنکه مشکل مذکور را دارد و برخی از این گناهان در هم متداخل هستند مشکل دیگری نیز دارد و آن اینکه بعضی از گناهان کبیره مانند لواط و شرب خمر ذکر نشده است لذا اساساً نباید به عدد گناهان کبیره بپردازیم اینکه باید ببینیم که ادله چه راهی را پیش روی ما گذاشته­اند.

در آیات عمدتاً چیزی به عنوان ضابطه برای کبائر ذکر نشده لذا عمده روایات است. روایات به طور کلی سه دسته هستند که ما اینها را یک به یک ذکر و بررسی می­کنیم؛ یک طائفه از روایات در مقام بیان ضابطه و تفسیر گناهان کبیره هستند بعضی از روایات فقط تعدادی از گناهان کبیره را ذکر کرده­اند و طایفه سوم هم روایاتی هستند که هر دو را با هم گفته­اند یعنی هم ضابطه گناهان کبیره را ارائه کرده و هم تعداد آنها را بیان کرده­اند. اگر ما بخواهیم مجموع روایاتی که در این رابطه وارد شده را دسته بندی کنیم پیرامون این سه موضوع و در این سه طایفه قابل تقسیم هستند که ما نمونه­ای از هر یک از این سه طایفه را بیان خواهیم کرد. [۳]

«والحمد لله رب العالمین»


 

[۱] . وسائل الشیعة، ج۱۵، ابواب جهاد النفس، باب ۴۰، ص۲۹۷، حدیث۲.

[۲] . مفتاح الکرامة، ج۳، ص۹۲-۹۴ / جواهر الکلام، ج۱۳، ص۳۱۰-۳۱۶.

[۳] . برای مطالعه بیشتر روایاتی که در جلسه آینده مورد بیان و بررسی قرار می­گیرد مراجعه شود به: وسائل الشیعة، ج۱۵، کتاب الجهاد، ابواب جهاد النفس و ما یناسبه، باب ۴۵ و ۴۶.