جلسه پنجاه و ششم – معنای عدالت – اجتناب از صغیره

جلسه ۵۶ – PDF

جلسه پنجاه و ششم

معنای عدالت– اجتناب از صغیره

۱۳۹۱/۱۰/۳۰

            

خلاصه جلسه گذشته

بحث در این بود که آیا اساساً در بین گناهان گناهی به عنوان گناه صغیره وجود دارد یا نه؛ به عبارت دیگر آیا تقسیم معاصی به معاصی کبیره و صغیره صحیح است؟ عرض کردیم که دو قول دراین مسئله وجود دارد یکی قول جمعی از قدماست که همه معاصی کبیره­اند و ما به بعضی از قائلین اشاره کردیم و یکی هم مشهور بین متأخرین که قائلند قطعاً گناه صغیره وجود دارد و این یک تقسیم صحیحی است. بعضی از آیات و روایات بر وجود معصیت صغیره دلالت می­کند. در بین روایات ما به صحیحه ابن ابی یعفور اشاره کردیم و اما روایات دیگری هم در این رابطه وجود دارد از جمله:

دسته دوم: مرسله صدوق «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ ع‏ مَنِ‏ اجْتَنَبَ‏ الْكَبَائِرَ يَغْفِرُ اللَّهُ‏ جَمِيعَ‏ ذُنُوبِهِ‏ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ ” إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيماً ” » [۱] اگر کسی از گناهان کبیره اجتناب کند خداوند همه گناهان او را می­بخشد و این به واسطه همین قول خداوند تبارک و تعالی است که فرمود اگر کبائر از منهیات اجتناب شوند ما سیئات شما را می­بخشیم و جبران می­کنیم؛ این روایت ظهور دراین دارد که اجتناب از کبائر مکفر صغائر است اگر کسی ادعا کند همه گناهان کبیره هستند دیگر اصلاً این آیه و روایت معنی ندارد. اگر همه گناهان کبیره باشند، دیگر معنی ندارد بگوییم کسی که از گناهان کبیره اجتناب می­کند همه گناهانش بخشیده می­شود و دیگر این آیه معنی ندارد.

از حیث سند چنانچه سابقاً هم بیان کرده­ایم مرسلات صدوق مثل مسانید اوست لذا از حیث سند مشکلی ندارد.

دسته سوم: بعضی از روایات دلالت می­کند بر اینکه ثواب بعضی از اعمال این است که جبران همه گناهان مگر گناه کبیره را می­کنند؛ فرق این دسته با دسته قبلی این است که در روایت قبلی اجتناب کبیره مکفر صغائر است ولی این طائفه نسبت به اجتناب از گناه کبیره سخنی ندارد بلکه در این روایات در واقع ثواب برخی از حسنات جبران گناهان قرار داده شده است پس همین که جبران می­کند گناهان به استثنای گناهان کبیره را معلوم می­شود که بعضی از گناهان غیر کبیره هستند.

دسته چهارم: روایات دیگری هم در این باب ذکر شده (روایات مختلفی درباره این مطلب قابل استناد است) از جمله روایاتی که اساساً گناهان کبیره را تفسیر می­کنند که ما در ضمن ادله قول اول بعضی از آنها را بیان خواهیم کرد خود آن روایات که در مقام تفسیر گناه کبیره هستند خودش به نوعی دال بر وجود گناه صغیره است.

در یک روایت طولانی که از امام موسی بن جعفر (ع) وارد شده راوی عرض می­کند به امام (ع) « قَالَ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَهِ فَالشَّفَاعَةُ لِمَنْ تَجِبُ مِنَ الْمُذْنِبِينَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ إِنَّمَا شَفَاعَتِی لِأَهْلِ الْكَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِی» [۲] شفاعت شامل چه کسانی می­شود؟ امام(ع) فرمودند: پیامبر (ص) فرمودند که شفاعت من برای اهل کبائر امت من است کسانی که اهل ارتکاب گناه کبیره هستند والا کسی که مرتکب کبیره نیست نیازی به شفاعت ندارد؛ مضمون این روایت هم نشان دهنده این است که در بین گناهان یک قسمی از گناهان، گناهان کبیره هستند.

تا اینجا ما دو دلیل بر اثبات وجود گناه صغیره ذکر کردیم که یکی آیات و یکی هم روایات بود؛ روایات هم بسیار متعدد و متکثر هستند که بعضی به صراحت و بعضی ضمناً دلالت بر وجود صغیره می­کنند.

دلیل سوم

این دلیل در واقع یک بیانی است که در مقام پاسخ به ادعای برخی از قدماء ارائه شده یعنی بر گرفته از فرمایش بعضی مثل ابن ادریس است آنچه که از کلمات بعضی از قدماء استفاده می­شود این است که می­گویند ما اصلاً گناه صغیره نداریم و اگر صغیره باشد بالإضافة الی الغیر است یعنی گناهی نداریم که فی نفسه خودش صغیره باشد بلکه در قیاس با یک گناه دیگر کوچک­تر است پس صغیره و کبیره بودن بالقیاس الی الغیر معنی پیدا می­کند والا ما به طور مطلق گناه کبیره و صغیره نداریم و همه گناهان کبیره هستند. این عبارت ابن ادریس را بیان کردیم که فرمود: «لا صغائر عندنا فی المعاصی الا بالإضافة الی غیرها.» [۳]

در پاسخ به این ادعا و رد این بیان مطلبی گفته شده که می­تواند به عنوان دلیل سوم بر اثبات وجود صغیره باشد؛ یعنی حتی اگر ما بپذیریم این قیاس و اضافه به غیر را معذلک هم گناه کبیره به قول مطلق داریم و هم گناه صغیره به قول مطلق داریم چون بالاترین مرتبه از گناهان و پایین­ترین مرتبه از گناهان را اگر در نظر بگیریم، در بالاترین مرتبه یک گناه کبیره­ای است که دیگر بالاتر از آن گناهی نیست. آن گناه نسبت به ما دون خودش قطعاً کبیره است چون گفته شد بالإضافة الی الغیر گناهان کبیره هستند و بعضی گناهان نسبت به بعضی دیگر صغیره محسوب می­شوند چون فوقش یک گناه دیگری وجود دارد. پس آن بالاترین فرد نسبت به ما دون خودش قطعاً گناه کبیره است یعنی بالإضافة الی الغیر گناه کبیره است اما فی حد نفسها و بقول مطلق هم گناه کبیره است چون دیگر بالاتر از آن گناهی نیست یعنی اگر ما آن بدترین و بزرگترین گناهان را در نظر بگیریم هم بالإضافة الی ما دونه کبیره محسوب می­شود و بدون لحاظ آن فردی که از این گناه در یک رتبه پایین­تر است خود آن فی نفسه گناه کبیره محسوب می­شود چون لیس فوقه ذنبٌ لذا این گناه کبیره هم بقول مطلق گناه کبیره است و هم بالاضافة الی الغیر پس قطعاً گناه کبیره بقول مطلق داریم.

در طرف صغیره نیز کوچک­ترین گناه را اگر در نظر بگیریم این گناه نسبت به ما فوق خودش صغیره محسوب می­شود و بالاضافة الی الغیر صغیره است پس از یک جهت یعد صغیرةً اما با قطع نظر از قیاس الی الغیر و فی نفسها و بقول مطلق هم گناه صغیره است چون لیس دونه ذنبٌ پس در طرف صغیره هم این گناه هم بالإضافة الی الغیر صغیرة است و هم بقول مطلق پس ما صغیره هم داریم ولو اینکه آن را مقایسه با غیر نکنیم.

نتیجه اینکه قول مدعی که می­خواست بگوید ما کبیره و صغیره بقول مطلق نداریم و اگر به گناهی می­گوییم صغیره نسبت به ما فوقش صغیره است والا خودش فی نفسه کبیره است؛ ما در پاسخ و در مقام استدلال بر وجود صغیره عرض کردیم که همان گونه که در طرف کبیره گناهی که بالاتر از آن گناهی نیست هم بقول مطلق کبیره است و هم بالاضافة الی ما دونه کبیره است، در طرف صغیره هم همین طور است و ما گناهی داریم که از یک جهت قطعاً صغیره است اما در عین حال بقول مطلق هم گناه صغیره است. چون اگر یک گناهی باشد لیس دونه ذنبٌ دیگر به چه ملاکی می­خواهید به آن به کبیره بگویید؟ وقتی دیگر پایین­تر از آن گناهی نیست پس معنایش این است که این گناه به هیچ وجه متصف به وصف کبیره نمی­شود لذا گناه صغیره هم داریم.

اگر بخواهیم تنظیر کنیم به جزئی اضافی و جزئی حقیقی می­توان تنظیر کرد. اگر ما در جایی گفتیم یک دسته از مفاهیم کلی و یک دسته جزئی می­باشند کلی یعنی ما لایمتنع فرض صدقه علی کثیرین و جزئی یعنی یمتنع فرض صدقه علی کثیرین. جزئی اضافی را این گونه معنی می­کنند: یک کلی که بالاتر از آن یک کلی دیگری تصور شود پس این کلی با اینکه خودش کلی است ولی نسبت به ما فوقش می­شود جزئی؛ اگر ما گفتیم یک مفهومی به عنوان جزئی اضافی داریم که یک کلی است که نسبت به ما فوقش جزئی محسوب می­شود دیگر نمی­توانیم آن را به مثل زید نقض کنیم که یک جزئی حقیقی می­باشد ولی اگر ما جزئی اضافی را با این ملاک معرفی کردیم یعنی هر چیزی که فوق آن یک کلی است، این می­توان اعم از کلی یا جزئی باشد اگر این گونه بگوییم در مثل زید هم جزئی اضافی صادق است و هم جزئی حقیقی چون لیس دونه مفهوم و فرد و مصداقی و ضیق­تر از آن مصداقی نداریم. در ما نحن فیه ابن ادریس ادعا می­کند که کل گناهان از پایین­ترین مرتبه تا بالاترین مرتبه گناه کبیره هستند اما با اینکه همه اینها گناه کبیره هستند ولی هر کدام از اینها را نسبت به ما فوقشان بسنجیم می­شود گناه صغیره یعنی بالإضافة الی الغیر صغیر است در حالی که در پایین­ترین مرتبه ولو فی نفسه و بدون اضافه به غیر صغیره است.

به هر حال دلیل اول و دوم برای اثبات صغیره کفایت می­کند لذا به نظر می­رسد دلیل سوم تمام نیست در اینکه حق با مشهور متأخرین است که بر اساس آنچه که از آیات و روایات بدست می­آید، ما گناه صغیره داریم.

ادله قول اول

در اینجا به بعضی از ادله قول اول اشاره می­کنیم؛ قول اول قول بزرگانی مثل شیخ مفید، ابن ادریس، شیخ طوسی در کتاب عدة است.

روایات

به روایاتی استناد کرده­اند که البته استدلال به این روایات همه قابل اشکال است.

دسته اول

بعضی روایات دلالت دارند بر اینکه هر معصیتی شدید است از جمله این روایت «عن زرارة عن ابی جعفر علیه السلام: الذنوب کلها شدیدة و اشدها ما نبت علیه اللحم و الدم لأنه اما مرحوم و اما معذبٌ و الجنة لایدخلها الا طیب». [۴]

وقتی می­گوید همه گناهان شدیده است یعنی ما اصلاً گناه غیر شدید نداریم لکن اشد گناهان آن گناهی است که گوشت و پوست انسان بر آن بروید یعنی یک مدتی انسان با آن گناه مأنوس باشد و بر آن روال رشد و نمو داشته باشد؛ طبق این بیان آیا می­توانیم بگوییم که ما گناه صغیره داریم؟

دسته دوم

یک دسته دیگر از روایات دلالت می­کند بر اینکه از استحقار و استصغار ذنوب بپرهیزید از جمله این بیان امیر المؤمنین علی (ع) که می­فرمایند: «أشد الذنوب من استخف به صاحبه» شدیدترین گناهان آن گناهی است که صاحبش آن را کوچک بشمارد. [۵]

یا در روایت دیگری از امام صادق (ع) وارد شده است که حضرت می­فرمایند: «عن آبائه فی حدیث المناهی إن رسول الله (ص) قال لا تحقروا شیئاً من الشر و إن صغر فی اعینکم و لا تستکثروا شیئاً من الخیر و إن کثر فی اعینکم» هیچ شری را کوچک مشمارید اگرچه در چشمان شما کوچک باشد و هیچ خیری را زیاد ندانید ولو اینکه در چشم شما زیاد باشد. [۶]

از این روایات زیاد داریم که می­فرماید: «إیاکم و المحقرات من الذنوب» به هر حال این روایات نشان دهنده این است که ما اصلاً گناهی که کوچک باشد نداریم و همه گناهان گناه کبیره هستند.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۳۱۶، ابواب جهاد النفس، باب۴۵، حدیث۴. / من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۳۷۶، حدیث۱۷۸۱ .

[۲] . وسائل الشیعة، ج۱۵، ابواب جهاد النفس، باب۴۶، ص۳۳۵، حدیث۱۱.

[۳] . سرائر، ج۲، ص۱۱۸.

[۴] . وسائل الشیعة، ج۱۵، ابواب جهاد النفس، باب ۴۰، ص۲۹۹، حدیث۳ / اصول کافی، ج۲، ص۲۰۷، حدیث۷.

[۵] . وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۳۱۲، حدیث۶.

[۶] . همان، حدیث۸.