جلسه هشتم
ضد – بررسی ثمره عملی – تفاوت تقریب محقق خراسانی و محقق نایینی از پاسخ دوم به شیخ بهایی
۱۳۹۷/۰۷/۱۵
جدول محتوا
تفاوت تقریب محقق خراسانی و محقق نایینی از پاسخ دوم به شیخ بهایی
قبل از بحث از مسئله ترتب، به مطلبی که وعده داده بودیم رسیدگی میکنیم و سپس سراغ مسئله ترتب می رویم.
عرض کردیم بین تقریر محقق خراسانی و محقق نایینی از پاسخ دومی که به شیخ بهایی داده شد تفاوت است. مکرراً اشکال شیخ بهایی نسبت به ثمره عملیه بحث ضد را بیان کردیم. شیخ بهایی معتقد است چه قائل به اقتضاء شویم و چه قائل به عدم اقتضاء، علی کلا القولین نماز مزاحم با ازاله نجاست از مسجد باطل است. برخی از بزرگان مثل محقق کرکی، کاشف الغطاء و محقق خراسانی به شیخ بهایی پاسخ دادند که این پاسخ به دو نحو تقریر شده است.
تقریب محقق خراسانی
تقریب محقق خراسانی: محصل تقریب محقق خراسانی این است که فرد مزاحم با واجب اهم، یعنی نماز مزاحم با ازاله به سبب این مزاحمت دیگر مصداق مأموربه بما هو مأموربه نیست. زیرا امر به نمازی تعلق گرفته است که مزاحم با واجب اهم نباشد. وقتی پای واجب اهم به میان می آید این نماز دیگر مأموربه نیست. پس در این صورت اگر مکلف نماز بخواند، در حالی که وظیفه او ازاله نجاست از مسجد بوده، مصداق مأمور به محسوب نمی شود. زیرا نماز او امری ندارد و به خاطر مزاحمت با ازاله نجاست از مسجد امر مرتفع شده است، ولی نمازی که خوانده شده، مصداق طبیعت است. بالاخره نمازی که مکلف خوانده مصداق طبیعت الصلوة محسوب می شود و به همین جهت از دید عقل محصل غرض مولی است. یعنی عقل فرقی بین این نماز در حالی که امری به آن تعلق نگرفته و نماز در حالی که امر به آن تعلق گرفته است نمی بیند. بالاخره امر به امتثال طبیعت الصلوة با این عمل ساقط می شود. کأنه محقق خراسانی می خواهد بگوید: امر به خصوص این فرد مزاحم کنار رفته ولی امر به طبیعت نماز از بین نرفته است و این عمل مصداق آن طبیعت است. پس وقتی مکلف این نماز را می خواند از نظر عقل امتثال امر به طبیعت نماز صورت گرفته است و با این عمل آن امر ساقط می شود.
سوال:
استاد: منظور کلی طبیعت صلوة نیست. فرض این است که طبیعت نماز از امروز ظهر تا امشب امر دارد و افراد بسیاری برای این امر می توان تصویر کرد. حال مکلف یک فرد را اتیان کرده است. مشکل این فرد چیست؟ این که الان مزاحم با واجب اهم است. شیخ بهایی می گویند: این عمل نیز باطل است ولی محقق خراسانی می گویند: این عمل صحیح است، هرچند مصداق مأمور به نیست و با وجود فرد اهم دیگر این فرد مهم امر ندارد. زیرا اصل اشکال این است که نماز مزاحم با ازاله امر ندارد، پس نماز باطل است، زیرا امر به اهم در اینجا وجود دارد و با وجود امر به اهم، امر به مهم کنار می رود.
محقق خراسانی می فرماید: درست است این نمازی که مکلف خوانده مصداق برای امر به این نماز نیست و این فرد به خصوصه مأموربه نیست، اما مصداق برای طبیعت نمازی که از او خواسته شده می باشد. لذا عقل میگوید: به اعتبار این که مصداقی از آن طبیعت است، این همان چیزی است که شارع خواسته و مکلف امر به طبیعت نماز را اتیان کرده پس آن امر دیگر از گردن او ساقط شده است و این همان معنای صحت است. البته در مخالفت با امر به اهم، گناه کرده ولی آن عمل مکلف در اتیان به واجب مهم صحیح است.
تقریب محقق نایینی
شکی نداریم نمازی که مکلف در فرض لزوم ازاله نجاست از مسجد خوانده ماموربه نیست. یعنی این فرد از نماز به خاطر مزاحمتی که با ازاله به عنوان واجب اهم دارد، لا یکون مأموربه چون اساسا مقدور مکلف نیست؛ ولی چون به طور کلی امر به صرف وجود طبیعت متعلق شده است نه بخصوص افراد، کأنه از نظر عقل انسان مخیر است بین اتیان به افراد مختلف. عقل می گوید: خدا از تو طبیعت نماز را خواسته، بعضی از افراد این طبیعت مقدور مکلف نیستند و بعضی نیز مقدور می باشند. آن فردی از طبیعت که مزاحم با زاله است مقدور مکلف نیست و خارج از قدرت شرعی انسان است (نه قدرت عقلی) وقتی شارع به مکلف امر میکند به واجب اهم اتیان کنید، معنایش این است که واجب مهم دیگر مقدور نیست. اگر مقدور نبود دیگر مأمور به نیز نیست، اما بقیه افراد که مقدور مکلف میباشند. پس این نماز به خاطر مزاحمت با واجب اهم مأموربه نیست، زیرا قدرت شرعی نسبت به آن وجود ندارد؛ اما نیم ساعت بعد یا مدتی دیگر که مزاحمتی با ازاله وجود ندارد آن فرد از نماز نیز مقدور مکلف است. پس کأنه افراد دیگر نماز امر دارند وقتی این شخص نماز را می خواند یک انطباق قهری پیدا می شود. یعنی کانه آن طبیعت خود بخود منطبق می شود بر این فرد محقق شده از آن طبیعت.
محقق نایینی می گوید: درست است نمازی که این شخص خوانده مأمور به نیست و این فرد مزاحم، مأموربه نیست. ولی باید به یک نکته توجه کرد که امر به طبیعت نماز تعلق میگیرد. وقتی فردی از آن طبیعت مقدور نبود و مأموربه نبود معنایش این نیست که دیگر این فرد از افراد آن طبیعت نیست. نمازی که مکلف خوانده بالاخره از نظر عقل مصداق آن طبیعت شمرده می شود. زیرا به طور کلی امر در همه عبادات به صرف الطبیعه تعلق می گیرد. بالاخره این نماز مصداقی از آن نماز خواسته شده مولا است. لذا وقتی این نماز خوانده میشود عقل آن را امتثال امر به طبیعت به حساب می آورد.
تفاوت تقریب محقق خراسانی و محقق نایینی
در نظر بدوی این سخن همان سخن محقق خراسانی است.
محقق خراسانی میفرماید: فرد به خاطر مزاحمت با ازاله نجاست از مسجد مأموربه نیست. زیرا امرش به خاطر مزاحمت کنار رفته، لذا دیگر مأمور به نیست. اما مصداق طبیعت نماز می باشد و از آنجا که امر، به طبیعت نماز شده است پس این نماز مصداقی است برای امر به طبیعت نماز ظهر و عصر امروز، وقتی این نماز خوانده شد عقل میگوید: این عمل امتثال همان امر مولی است پس نماز صحیح است. معنای صحت نماز این است که مکلف امر را آن گونه که از او خواسته شده امتثال کند. یعنی مطابقت مأتیبه با مأموربه؛ امتثال امر یعنی آنچه که آورده شده مطابق آن چیزی است که از مکلف خواسته شده، امتثال نیز مسقط امر است.
به طور کلی محقق خراسانی اینگونه فرض کرده اند که این فرد مزاحم به طور کلی از دایره مأموربه خارج است. تصریح محقق خراسانی این بود که کسی که با وجود امر به ازاله نجاست نماز می خواند، به خاطر مزاحمت با ازاله نمازش امر ندارد. در واقع این فرد مزاحم و نمازی که او خوانده، فرد و مصداق برای طبیعت بما هو مأموربه نیست. اما با این که این فرد مأمور به برای طبیعت نیست ولی مصداق طبیعت که می باشد. نمازی که مکلف خوانده مصداق برای طبیعت نماز مأموربه نیست، اما مصداق برای طبیعت نماز که می باشد و همین، از نظر عقل برای حکم به امتثال کافی است. این فرد مصداق طبیعت بما هی طبیعت است و چون همه چیز را دارد، همان غرضی که مولا از امر به نماز را داشت با اتیان به این عمل تأمین می شود.
اما محقق نایینی می فرماید: نمازی که مکلف موقع ورود به مسجد خوانده، در حالی که مسجد نجس است، مصداق برای طبیعت بما هی مأموربه است. زیرا محقق نایینی میگوید: امر به طور کلی به صرف وجود الطبیعه خورده است. اصلا امر به نماز ظهر متعلق شده است، یعنی به صرف وجود طبیعت نماز تعلق گرفته است. امر به یک فرد خاص یا مصداق خاصی نیست بلکه امر به طبیعت خورده است. لذا وقتی مکلف این نماز را می خواند، خود این فرد و نمازی که خوانده شده مأموربه نیست، ولی مصداق طبیعت بما هی مأموربها است و به این اعتبار عقل این کار را امتثال محسوب می کند.
تمام فرق سخن محقق خراسانی و محقق نایینی در همین دو جمله است. طبق تقریب محقق خراسانی، این فرد مصداق طبیعت بما هی مأموربه نییست ولی طبق نظر محقق نایینی این فرد مصداق طبیعت بما هی مأموربه است.
محقق خراسانی که میگوید: این مصداق طبیعت بما هی مأموربه نیست، به چه اعتبار این نماز را صحیح میداند؟ به چه اعتبار می گوید عقل این نماز را امتثال محسوب میکند؟ به این اعتبار که این مصداق طبیعت بما هی طبیعت است. بالاخره این مصداق نماز است ولو این که امر ندارد، مصداق نماز که می باشد و چون این نماز همه اغراضی که باعث شده مولا امر به آن کند را تأمین می کند پس امتثال محسوب می شود.
البته هم جای اشکال به تقریب محقق خراسانی می باشد، چنانچه خود ایشان در کفایه به اشکال این مطلب اشاره کرده و هم در آنچه که محقق نایینی بیان کرده اند، جای بحث هست.
نتیجه: حق در ثمره عملیه مسئله ضد
به طور کلی اگر قائل به عدم اقتضاء شدیم که حق نیز همین است و در جای خود نیز ثابت کردیم که امر به شئ مقتضی نهی از ضد نیست، نه ضد عام و نه ضد خاص، دیگر نیازی به این پاسخ ها نداریم و این ثمره سالبه به انتفاء موضوع می شود.
اما بر فرض اینکه ملتزم به اقتضاء هم شویم، ملاحظه فرمودید که این ثمره منتفی است. زیرا علی کلا القولین نماز صحیح است.
سخن شیخ بهایی مبنی بر این که علی کلا القولین نماز باطل است نیز از نظر ما مورد قبول نیست؛ ما معتقدیم علی کلا القولین حتی اگر مسئله اقتضاء را بپذیریم و بگویم امر به شئ مقتضی نهی از ضد است نماز صحیح است.
نکتهای که در این جا اضافه می کنیم این است که اگر اقتضاء را قبول کنیم و بگوییم امر به شئ مقتضی نهی از ضد است، سوال میکنیم که معنای نهی از ضد چیست؟ مثلا امر می کنند که نجاست را از مسجد ازاله کنید و ما معتقدیم که امر به ازاله مقضتی نهی از ضد خاص ازاله است، یعنی قبول میکنیم امر به ازاله نجاست در واقع مقتضی نهی نمازی است که مزاحم با ازاله است.
حال سوال این است که معنای نهی از ضد چیست؟
نهی از ضد به معنای طلب ترک الضد است. وقتی شارع میگوید: نجاست را از مسجد ازاله کن، یعنی نماز نخوان و مسجد را پاک کن. نهی از نماز یعنی طلب ترک الصلوة؛ یعنی خدا از مکلف می خواهد اگر وارد مسجد شد و دید مسجد مبتلا به نجاست است نماز را رها کند و نجاست را از مسجد زایل کند و سپس نمازش را بخواند. پس معنای نهی از ضد، در حقیقت طلب ترک الضد است، یعنی طلب ترک نماز. طلب ترک نماز هم به معنای این است که ترک نماز واجب است، یعنی نماز نخواندن واجب است. حال طبق نظر قائلین به اقتضاء این وجوب ترک ضد یا از راه مقدمیت استفاده می شود یا از راه ملازمه. چگونه امر به ازاله نجاست دلالت بر وجوب ترک نماز می کند؟ گفتیم برخی معتقدند از طریق مقدمیت استفاده می شود و برخی از راه ملازمه که در سال قبل مفصل هر دو طریق را بحث کردیم.
پس یک حکم یجب ترک الصلوه با مقدماتی که بیان شد از ناحیه شارع به مکلف رسیده است.
وجوب ترک نماز هم هیچ منافاتی با محبوبیت نفسی نماز ندارد. زیرا آن چه که نهی به آن متعلق شده خود فعل است. به عبارت دیگر اگر ما اقتضاء را بپذیریم باز هم از دل آن فساد به دست نمی آید. زیرا معنای نهی از ضد، طلب الترک است. یعنی خدا از ما خواسته نماز را ترک کنیم. طلب ترک نماز غیر از زجر از فعل است. خداوند می تواند به ما بگوید: نماز را ترک کنید، اما این به معنای این نیست که اگر نماز را خواندید نسبت به این فعل بغض وجود داشته باشد و مبغوض خدا باشد.
در عرف و اوامر عرفیه نیز این گونه است. گاهی ممکن است پدری به پسرش بگوید این کار را ترک کن یا فعلا این کار را نکن و کار دیگری انجام بده. حال اگر فرزند عصیان کرد و به طلب ترک پدر توجه نکرد، فی نفسه مذموم است؛ ولی آیا معنایش این است که اگر آن کار انجام شد از ناحیه پدر مبغوض است؟
فرض کنید پدری به پسری دو کار را امر می کند. در این دو کار یکی مهمتر است لذا می گوید اول سراغ آن کار برو و بعد بیا سراغ این کار. اما فرزند به جای کار اول، کار دوم را انجام میدهد. هر دو مطلوب است، منتهی یکی اهم بود ولی فرزند سراغ کار دیگر رفت. با این که پدر ترک را طلب کرده بود ولی آیا فعل این کار موجب بغض و ناراحتی پدر میشود؟ این کار نیز مطلوب پدر بود، منتهی در دوران امر بین این دو، کار اول مقدم بود. حال اگر فرزندی برود و این کار مهم را انجام بدهد و آن اهم را ترک کند، یعنی این که در این مهم مبغوضیتی است که در صورت اتیان فرزند موجب رنجش پدر میشود؟ قطعاً اینگونه نیست، اگر رنجشی حاصل شود به خاطر این است که چرا اهم را ترک کرده است.
نتیجه: بر فرض این که نهی ثابت باشد، هیچ منافاتی بین این که نهی به نماز، که به معنای طلب ترک نماز است با این که خود آن عمل مقرب هم باشد وجود ندارد. لذا در هر صورت نهی مقتضی فساد نیست. پس این ثمره به طور کلی از دید ما منتقی است. زیرا:
اولاً: بخاطر این که ما قائل به عدم اقتضا هستیم.
ثانیاً: بر فرض قائل بودن به اقتضاء هم علی کلا القولین این عمل صحیح است.
بنابراین برای حل این مشکل نیازی به راه دیگری نداریم.
اما عدهای برای حل این مشکل سراغ ترتب رفته اند و از راه ترتب این مشکل را می خواهند حل کنند. ما ابتدا این مسئله و راه حل را ذکر میکنیم، سپس مسئله ترتب را مورد بررسی قرار میدهیم.
نظرات