تذکرات اخلاقی

ارزش علم

قال علی(ع): «كُلُّ وِعَاءٍ يَضِيقُ بِمَا جُعِلَ فِيهِ إِلاَّ وِعَاءُ اَلْعِلْمِ فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ».[۱] امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: هر ظرفی به واسطه آن چیزی که در آن قرار داده می‌شود، تنگ‌تر و محدود‌تر می‌شود، با هر ابعادی آن را در نظر بگیریم، با محتوای خودش و به حسب آن مقداری که در آن ظرف ریخته می‌شود، محدودتر می‌شود؛ از یک ظرف کوچک بگیرید تا ظرف‌های بزرگ، چه طبیعی و چه غیرطبیعی. …. پس هر ظرف و هر وعائی با آنچه که در آن ظرف ریخته می‌شود، محدود و تنگ می‌شود؛ مگر ظرف دانش و علم که نه تنها با محتوای خودش و آن چیزی که در درون آن ریخته می‌شود تنگ نمی‌شود، بلکه وسیع‌تر می‌شود. ظرف علم و دانش، روح آدمی است؛ روح

قناعت به جهل مانع پیوستن انسان به صالحان (بخش دوم)

در جلسه گذشته روایتی از حضرت علی(ع) را خواندم که «لولا خَمسُ خِصالٍ لَصارَ النّاسُ کُلُّهُم صالِحینَ: أوَّلُهَا القَناعَةُ بِالجَهلِ، وَالحِرصُ عَلَى الدُّنیا، وَالشُّحُّ بِالفَضلِ، وَالرِّیاءُ فِی العَمَلِ، وَالإِعجابُ بِالرَّأیِ»[۱] اگر پنج خصلت بود همه مردم جزء صالحان قرار می‏گرفتند. آن پنج خصلت را نام بردم که یکی از آنها «القَناعَةُ بِالجَهلِ». حضرت علی(ع) فرمود «أوَّلُهَا القَناعَةُ بِالجَهلِ» اولین مانع برای اینکه انسان در جرگه صالحان قرار بگیرد قانع بودن به ندانستن است. قانع بودن به جهل است. اینکه نسبت به آن چیزهایی که نمی‏داند جنب و جوشی ندارد و حرص و جوش نمی‎خورد، می‎گوید همین مقدار که می‎دانیم کافی است، خیلی از ما مصداق قناعت به جهل هستیم، به ندانسته‎هایمان قانع هستیم. حال یک چیزهایی می‎دانیم و می‎گوییم کافی

قناعت به جهل مانع پیوستن انسان به صالحان (بخش اول)

«لولا خَمسُ خِصالٍ لَصارَ النّاسُ کُلُّهُم صالِحینَ: أوَّلُهَا القَناعَةُ بِالجَهلِ، وَالحِرصُ عَلَى الدُّنیا، وَالشُّحُّ بِالفَضلِ، وَالرِّیاءُ فِی العَمَلِ، وَالإِعجابُ بِالرَّأیِ»[۱] اگر پنج خصلت در میان مردم نبود، همه مردم از صالحین محسوب می‎شدند. این پنج خصلت معیار و ضابطه قرار گرفتن انسان در زمره صالحان است، حال اینکه صالحان چه کسانی هستند و چه مقاماتی دارند این دیگر در جای خودش و به  طور مفصل بحث شود که صالحین چه کسانی هستند؟ صالحین همان کسانی هستند که هر مسلمانی در پنج نوبت از نمازهای یومیه خودش به او درود و سلام می‏فرستند، «السَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّها النَّبِىُّ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ» سلام بر آنها در عداد سلام بر پیامبر(ص) در تشهد همه نمازهای یومیه قرار گرفته. «اَلسَّلامُ عَلَینا وَ عَلی

بیانات آیت الله سید مجتبی نورمفیدی در آخرین جلسه درس خارج سال جاری به مناسبت نیمه شعبان و جنایت اخیر سعودی‎ها

امام زمان مایه اهل زمین در نظام تکوین و تشریع سخنم را با روایتی از حجت ابن الحسن المهدی(عج) آغاز می‏کنم که می‏فرماید: «إنّي أمانٌ لأِهلِ الأرضِ كَما أنَّ النُّجُومَ أمانٌ لأِهلِ السَّماءِ» ؛ من امان اهل زمین هستم همان‎گونه که ستارگان امان برای اهل آسمان هستند. اینکه ستارگان چگونه مایه امن و امان برای اهل آسمان هستند، یک بحث مفصلی دارد. اینکه منظور از اهل سماء کیست و اهل سماء چه کسانی هستند و آیا همین اجرام آسمانی یا مثلا موجودات دیگری مقصود است و ستارگان چگونه مایه امن برای آنها قلمداد می‎شوند این یک بحث مفصلی دارد، ولی اجمالا می‎توانیم بگوییم که بالاخره همین ستارگانی که در این عالم وجود دارند، اینها مایه استواری این آسمان و موجوداتی

امام زمان مایه امان اهل زمین در نظام تکوین و تشریع

سخنم را با روایتی از حجت ابن الحسن المهدی(عج) آغاز می‏کنم که می‏فرماید: «إنّي أمانٌ لأِهلِ الأرضِ كَما أنَّ النُّجُومَ أمانٌ لأِهلِ السَّماءِ»[۱]؛ من امان اهل زمین هستم همان‎گونه که ستارگان امان برای اهل آسمان هستند. اینکه ستارگان چگونه مایه امن و امان برای اهل آسمان هستند، یک بحث مفصلی دارد. اینکه منظور از اهل سماء کیست و اهل سماء چه کسانی هستند و آیا همین اجرام آسمانی یا مثلا موجودات دیگری مقصود است و ستارگان چگونه مایه امن برای آنها قلمداد می‎شوند این یک بحث مفصلی دارد، ولی اجمالا می‎توانیم بگوییم که بالاخره همین ستارگانی که در این عالم وجود دارند، اینها مایه استواری این آسمان و موجوداتی که در این آسمان هستند، محسوب می‎شوند و مدار امنیت، مدار

شراکت شنونده در گناه گوینده

در کلامی از حضرت علی(ع) وارد شده است که می‏فرماید: «السَّامِعُ شَرِیکُ الْقَائِلِ»؛ شنونده در گناه گوینده شریک است. شنونده اگر از گوینده مطلب خوب و فاخر و صحیح بشنود این شریک اوست، شریک در چه؟ در حسن فعل او، در خیر آن، در ثواب آن، زیرا حرف زدن و قول و سخن گفتن حتما نیاز به شنونده و مخاطب دارد، هیچ کس نمی‏تواند بشیند و برای خودش حرف بزند. اگر سخن گوینده سخن خیر و نیک باشد، همه آثاری که برای سخن خیر ذکر شده، به نوعی شنونده نیز در آن شریک است. اینکه بسیاری از ما مسئولیت را از خودمان سلب می‏کنیم و همه مسئولیت را متوجه گوینده می‏کنیم، به هیچ وجه در آموزه های دینی پذیرفته نیست.

 بینا ترین چشم و شنوا ترین گوش

حضرت علی(ع) می فرماید: «إِنَّ أَبْصَرَ الْأَبْصَارِ مَا نَفَذَ فِي الْخَيْرِ مَذْهَبُهُ وَ أَسْمَعَ الْأَسْمَاعِ مَا وَعَى التَّذْكِيرَ وَ انْتَفَعَ بِهِ» بیناترین چشم‎ها و دیدگان آن دیده و چشمی است که نگاهش تنها متوجه به خیر و خوبی باشد. یعنی در بررسی‎ها و دیدن‎ها و  توجه به امور، حالا چه دیدن ظاهری با چشم ظاهری و چه توجه قلبی، فقط متوجه خیر باشد و نگاهش را به خیر بدوزد. آنچه که انسان باچشم ظاهری می‏بیند ممکن است در لحظاتی ولو به صورت اتفاقی خیر نباشد. حال از دیدن یک نامحرم گرفته تا چیزهای دیگری که می‏تواند به عنوان معصیت تلقی شود. فرق است بین نگاه اتفاقی و بین خیره شدن، فرق است بین نگاه تصادفی و بین چشم دوختن، اینکه

پنج خصلت ناپسند کوفیان

حضرت علی(ع) خطاب به کوفیان کلامی فرموده که برای مردم همه اعصار و در همه زمانها می‎تواند چراغ روشن مسیر زندگی باشد. ایشان می‎فرماید:« یا أَهْلَ الْكُوفَةِ، مُنِيتُ مِنْكُمْ بِثَلَاثٍ وَ اثْنَتَيْنِ، صُمٌّ ذَوُو أَسْمَاعٍ وَ بُكْمٌ ذَوُو كَلَامٍ وَ عُمْيٌ ذَوُو أَبْصَارٍ، لَا أَحْرَارُ صِدْقٍ عِنْدَ اللِّقَاءِ وَ لَا إِخْوَانُ ثِقَةٍ عِنْدَ الْبَلَاءِ.»   تَرِبَتْ أَيْدِيكُمْ يَا أَشْبَاهَ الْإِبِلِ غَابَ عَنْهَا رُعَاتُهَا، كُلَّمَا جُمِعَتْ مِنْ جَانِبٍ تَفَرَّقَتْ مِنْ آخَرَ؛ وَ اللَّهِ لَكَأَنِّي بِكُمْ فِيمَا إِخَالُكُمْ أَنْ لَوْ حَمِسَ الْوَغَى وَ حَمِيَ الضِّرَابُ، قَدِ انْفَرَجْتُمْ عَنِ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ انْفِرَاجَ الْمَرْأَةِ عَنْ قُبُلِهَا، وَ إِنِّي لَعَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ مِنْهَاجٍ مِنْ نَبِيِّي وَ إِنِّي لَعَلَى الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ أَلْقُطُهُ لَقْطاً.» ای اهل کوفه من گرفتار و مبتلا شدم به سه خصلت

 صدق و کذب سبب نجات و هلاکت

حضرت علی ع می فرمایند: «الصِّدقُ يُنجِيكَ و إن خِفتَهُ ، الكِذبُ يُردِيكَ و إن أمِنتَهُ» راستی و صدق نجات دهنده توست هرچند از آن بیم و خوف داشته باشی و کذب و دروغ تو را نابود می‏کند اگر چه  خطری از آن ناحیه برای خود حس نکنی. این از غرر کلام حضرت علی(ع) است هرچند همه آنها اینچنین است. گاهی از اوقات انسان بر اساس محاسبات ظاهری و دو دوتا چهارتا کردن فکر می‏کند اگر راست بگوید به ضررش تمام می‏شود، خوف و بیم دارد از اینکه این راست گفتن موجب سلب  بعضی از منافع شود یا موجب خطر برای او شود. البته این غیر از آن مواردی است که استثناء شده مثلا برای نجات یک نفر یا پیامبر

 سه عنصر لازم در زندگی انسان‎ها (عقل، ادب، مشورت)

قال علی (ع): «لا غِنَی کالعَقلِ، و لا فَقرَ کالجَهلِ، و لا میراثَ کالاَدَب و لا ظَهیرَ کالمُشاوَرَه»[۱] هیچ ثروتی همانند عقل نیست و هیچ فقری مثل جهل و نادانی نیست، هیچ میراثی مثل ادب نیست و هیچ پشتیبانی همچون مشورت و مشاوره نیست. این سخن کوتاه، این حکمت پند آمیز، بسیار مهم بوده و به سه عنصر ضروری در زندگی هر انسانی به ویژه مسلمانان و مؤمنان اشاره می‏کند. به طور کلی سخنان ائمه معصومین(ع) و توصیه‏های آن حضرات گاهی به ویژه در خصوص مؤمنان است. البته زندگی مؤمنانه هم به عناصر خاص نیاز دارد و هم متکی به این عناصر عام باید باشد. اصلا اینها از هم جدا شدنی نیست، اینطور نیست که بگوییم زندگی مؤمنانه نیازمند عبادت