تذکرات اخلاقی

 ثمره عبودیت

 روایتی از امام حسن علیه السلام که حضرت می­فرماید: «مَن عَبَدَ اللهَ عبّد اللهُ له کلَّ شیءٍ» کسی که بندگی خدا را بکند، خداوند متعال همه چیز را بنده او می­کند. ببینید عبادت خدا صرفاً به یک سری الفاظ و اعمال ظاهری نیست هر چند اینها مهم است و جلوه­ای از عبادت حقیقی است ولی عبادت خدا یعنی تسلیم در برابر خداوند، خضوع در برابر خدا و خوف از خدا. اینکه خدا را قادر و عالم مطلق بدانیم و اینکه خدا را همه چیز بدانیم و خود را هیچ بدانیم. کسی که نسبتش با خدا این باشد، این به نقطه­ای می­رسد که خداوند متعال همه چیز را بنده او می­گرداند. عبودیت خداوند باعث قرب به حق تعالی می­شود و هر

زهد

رسول اکرم(ص) می¬فرمایند:«الزهد لیس بتحریم الحلال و لکن أن یکون بما فی یدی الله اوثق منه بما فی یدیه»؛ زهد به این نیست که انسان حلال¬ها را حرام کند بلکه زهد این است که انسان اطمینانش به آنچه که در دست خداست بیشتر باشد به آنچه که در دست خودش است، ما گاهی می¬بینیم در مورد مفاهیم و واژه¬های دینی و اخلاقی تصور صحیحی وجود ندارد، تصور عمومی از زهد به گونه¬ای است که گاهی با حقیقتش منافات دارد؛ یعنی گاهی دیده می¬شود که شخصی به حسب ظاهر خیلی بی اعتناء به دنیا و گوشه گیر و اهل عزلت و اهل انقطاع از ارتباط با دیگران و بی توجه به دنیا و امور دنیا است و ما چنین شخصی را

راه به دست آوردن آرامش قلبی

روایتی است از امیر المؤمنین علی علیه السلام: «من وثق بأنّ ما قدّر الله له لن یفوته، استراح قلبه». کسی که به خدا اعتماد کند و به خدا اطمینان داشته باشد که آنچه خداوند تبارک و تعالی برای او مقدر کرده است، از او فوت نخواهد شد آرامش قلبی خواهد داشت. یعنی اگر قرار باشد سهم او به او برسد، می­رسد و هیچ کس نمی­تواند مانع باشد و اگر هم قرار باشد چیزی به او نرسد، هر چقدر هم تلاش کند به آن نمی­رسد. اگر کسی این چنین اعتمادی به خداوند داشته باشد قلبش راحت است و آرامش دارد. البته این به معنای این نیست که در خانه بنشیند و دیگر تلاش نکند و بگوید من بر خدا توکل می­کنم

 پرهیز از شهوات

روایتی است از حضرت علی(ع) که می­فرمایند: «طهّروا انفسکم من دنس الشهوات، تدرکوا رفیع الدرجات»[۱] جانها و روحتان را از پلیدی شهوت­ها تطهیر و پاک کنید تا بتوانید درجات عالیه را درک کنید. مقامات عالیه روحی و درجات بالای معنوی اینگونه نیست که نصیب هر کسی شود. یعنی هر کسی که روح و جانش را از پلیدی پاک کند به مقامات بلند می­رسد و این دو چیز که از طرفی انسان نفس و جانش با آلودگی عجین باشد و از طرفی بخواهد به مقامات بالای معنوی برسد، با هم قابل جمع نیست. این غیر از اعمال ظاهریه است. ممکن است کسی همه اعمالش را انجام دهد اما اگر در جان و روح، پلیدی باشد حتی اعمال هم باعث رفعت معنوی

خوف الهی

روایتی از رسول اکرم(ص) است که حضرت می­فرماید: «طوبی لمن شغله خوف الله عن خوف الناس»[۱] اهل سعادت است کسی که خوف خدا او را از خوف مردم باز می­دارد. ادعای ما معمولاً این است که مردم هیچ هستند و باید فقط خدا را معیار قرار داد. اما در مقام عمل ملاحظه مردم را بیشتر از خدا می­کنیم؛ گناه در برابر یک صبی ممیز انجام نمی­دهیم اما به راحتی در مقابل خدا و در مرئی و منظر خداوند کارهایی می­کنیم و به نظرمان هیچ اشکالی هم ندارد. این بدان معنی است که عملاً خوف مردم در وجودمان بیش از خوف خدا ریشه دوانده است. این در گناهان شخصی گرفته تا کارهای دیگر مثلاً آن مقدار که از افراد و مردم

رمز جاودانگی

روایتی است از امام علی (ع) در کنز الفوائد کراجکی که حضرت می­فرمایند «لم یمت من ترک افعالاً یقتدا بها من الخیر من نشر حکمةٍ ذکر بها»[۱] کسی که کار خوبی به یادگار بگذارد و به گونه­ای عمل کند که سر مشق دیگران باشد این هیچ گاه نمی­میرد و کسی که حکمتی را منتشر کند و نام وی به آن حکمت برده شود این هیچ گاه نمی­میرد. همه به دنبال جاودانه بودن هستند و هیچ کس دوست ندارد که بعد مردن فراموش شود، خیلی از سلاطین و امرا و شاهان و علما و افراد مختلف در طول تاریخ سعی کرده­اند به نوعی یاد خود را بعد از خود زنده نگه بدارند و اثری برای خودشان باقی گذارند؛ کسی که سنت

راه درامان ماندن از لغزش ها

روایتی است از امام رضا(ع) قال(ع): «من طلب الأمر من وجهه لم یذلّ فإن ذلّ لم تخذله الحیلة» هر کس چیزی را از راهش طلب کند دچار لغزش نمی­شود. هر چیزی را، امور دینی و همه امور، اگر انسان از راهش طلب کند، دچار لغزش نمی­شود و اگر هم دچار لغزش شد از پیدا کردن چاره نمی­ماند. در امور دنیایی هر چیزی می­گویند یک راهی دارد، در امور دینی هم این گونه است. این بسیار توصیه مهمی است که ما کمتر به آن توجه می­کنیم که در زندگی ما مهم است و در رسیدن به اهداف دنیوی و اخروی ما مهم است. هر کسی هر چیزی را بطلبد، اگر از راهش طلب کند؛ دچار لغزش نمی­شود و اگر هم دچار

 بهره برداری از فرصت ها

روایتی است درباره استفاده از فرصت­ها، روایتی است از امام باقر(ع) وارد شده: «بادر بإنتحاز البغیة عند امکان الفرصة و لا امکان کالأیام الخالیة مع صحة الأبدان» این سخن فرمایش بلندی است، اجمال معنای این روایت این است که وقتی یک فرصتی پیش می­آید به سمت هدف شتاب کنید و هیچ فرصتی مثل روزهای فراغت همراه با سلامتی و تندرستی نیست. در رابطه با اهمیت فرصت و استفاده از فرصت و ترغیب به استفاده از فرصت و هشدار به مردم برای از دست دادن فرصت­ها روایات زیادی در کلمات ائمه معصومین(علیهم السلام) وارد شده و روی مسئله فرصت بسیار تأکید شده است. استفاده از فرصت در هر کاری چه در شرایط عادی و چه در شرایط بحرانی مهم است استفاده

 زشتی نادانی

«رأیت قبح الجهل فجانبته» «المسیح لمّا سئل من ادّبک؟ قال: ما أدبنی احدٌ رأیت قبح الجهل فجانبته» روایتی از حضرت عیسی(ع) است که وقتی از ایشان سؤالی شد که چه چیز شما را ادب آموخت؟ «المسیح لما سئل من ادّبک؟ قال: ما أدبنی احدٌ» پاسخ داد که هیچ کس مرا ادب نکرد «رأیت قبح الجهل فجانبته» من خودم زشتی جهالت را دیدم و از آن دوری کردم. ببینید عمده این است که زشتی جهالت را اگر انسان درک بکند حتماً از آن دوری می­کند یعنی درک این زشتی و قبح جهالت باعث می­شود که انسان صورت حقیقی جهل را ببیند و ببیند که این جهالت موجب چه کارها و اقداماتی است که حقیقتش یک حقیقت ناری و آتشی است نه

حضرت زهرا (س) نور عالم تکوین و تشریع است

به مناسبت شهادت حضرت زهرا(س) یک جهتی را در مورد شخصیت ایشان بیان می­کنیم که ضمن اینکه تکریم و بزرگداشت شخصیت ایشان هست، اما در عین حال برای ما جنبه تذکر هم دارد. در حدیث قدسی اینگونه بیان شده که: «لولاک لما خلقت الأفلاک و لولا علی لما خلقتک و لولا فاطمة لما خلقتکما» خداوند تبارک و تعالی خطاب به پیامبر(ص) می­فرماید: اگر تو نبودی من افلاک را خلق نمی­کردم و اگر علی نبود تو را خلق نمی­کردم و اگر فاطمه(س) نبود، نه تو و نه علی را خلق نمی­کردم. بحث در این حدیث زیاد واقع شده که آیا اساساً این حدیث از نظر سند درست است یا نه؟ اشکالات سندی نسبت به این روایت شده است، اما از نظر

 ویژگی های حضرت زهرا

بنابر روایتی روز سیزدهم جمادی الأولی روز شهادت صدیقه­ی کبری فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است که این بنابر روایت شهادت حضرت به مدت هفتاد و پنج روز بعد از رحلت پیامبر(ص) است که بعضی از روایات بر این مطلب دلالت دارد از جمله این روایتی که امام صادق(ع) فرموده­اند بعد از رحلت پیامبر خدا(ص) حضرت زهرا(س) هفتاد و پنج روز ماندند و در این مدت جبرائیل بر وجود مقدس ایشان نازل می­شد و به منزل حضرت رفت و آمد داشت. در مقابل بعضی از روایات نود و پنج روز را ذکر کرده­اند. صرف نظر از اینکه کدام قول اصح است گرچه مشهور قول دوم را پذیرفته و بر قول دوم قائل هستند. عمده این است که راجع به شخصیت

بهترین زندگی

روایتی است در غرر الحکم از امیرالمؤمنین علی(ع) روایت عجیبی است که به این چیزها کمتر توجه می­شود «احسن الناس عیشاً من عاش الناس فی فضله»[۱] بهترین مردم از نظر زندگی کسی است که مردم در پرتو فضل و احسان او زندگی می­کنند. ممکن است به حسب ملاک­های ظاهری و ملاکهای مادی زندگی دنیایی (آثار معنوی زندگی در جای خودش) بهترین زندگی، زندگی است که شخص همه مواهب و منافع به خودش و عائله­اش عاید بشود. «احسن الناس عیشاً» در دنیا و از دید اهل دنیا کسی است که در رفاه و آسایش زندگی کند و مثلاً هر چه بخواهد فراهم شود یعنی همه منافعش مربوط به خودش باشد اما از دید امیرالمؤمنین «احسن الناس عیشاً» کسی است که «عاش

 ترازوی  خرد

همیشه می­گویند قول و فعل اشخاص نشانه شخصیت آنهاست، گفتار و کردار اشخاص نشان دهنده­ی اندیشه و فکر آنهاست چون در هنگامی که اشخاص را می­خواهند ارزیابی کنند فکر و اندیشه آنها پنهان است چراکه راه یابی به ذهن طرف مقابل امکان ندارد مگر توجه به نشانه­ها که رفتار و گفتار می­باشد. امیر الؤمنین(علیه السلام) از این ضابطه استفاده فرموده­اند برای میزان عقل و خرد اشخاص، در یک روایت حضرت می­فرماید: «کیفیة الفعل تدلّ علی کمیّة العقل» کیفیت عمل نشان دهنده میزان خرد و عقل انسان است. در روایتی دیگر نیز حضرت(ع) می­فرماید: «یستدلّ علی عقل کل امرئٍ بما یجری علی لسانه» از گفته و سخن هر کسی می­توان به اندازه عقل و خرد او پی برد. کیفیة الفعل دلالت

 تقلید ممدوح و مذموم

به مناسبت این روایت که در مورد جواز تقلید بیان کردیم قسمت­هایی از آن را که البته روایت مفصلی هست بیان می­کنیم که إن شاء الله سرلوحه کارها و اعمالمان قرار بدهیم. اصل این آیه درباره­ی قومی از یهود می­باشد، خودشان از پیش خودشان کتاب می­نوشتند و آن را به خدا نسبت می­دادند. در ادامه­ی روایت دارد که یک مردی به امام(ع) گفت عوام یهود نسبت به کتاب­شان آشنایی ندارند إلا به اینکه از علماء خود می­شنوند، یعنی می­خواهد بگوید عوام یهود چه گناهی دارند در حالی که پیروی از علما خود می­کنند، که اگر مذمتی هست باید این تقلید و پیروی مورد مذمت باشد نه اینکه عوام یهود بواسطه تقلید از علماء مذمت شوند، بعد سؤال می­کند که آیا

نزدیکی مرگ و اجل

روایتی از امیر المؤمنین(ع) در باب مرگ وارد شده که واقعاً تأمل در این روایت و توجه و التفات به این کلام شریف و نورانی برای انسان خیلی سازنده می­باشد. حضرت امیر(ع) می­فرماید: «نفس المرء خطاه الی أجله» نفس­های انسان، هر نفس انسان گامهایی است به سوی اجل. همین دم و باز دم که انسان در هر لحظه ناگزیر از آن است انسان را به مرگ نزدیک می­کند. وقتی انسان به سمت کاری می­خواهد برود، مقصدی دارد. اینکه این مقصد را بخواهد به آن برسد با قدم و با گام به آن می­رسد. در هر کاری که انسان دارد برای رسیدن به آ ن قدم برمی­دارد که گاهی این گامها اختیاری است و مقصدی را در نظر می­گیرد و برای

لزوم بازشناسی فرصت ها و تهدیدهای انقلاب در دهه فجر

با توجه به اينكه در دهه فجر هستيم و نزديك به سالگرد انقلاب اسلامي است مناسب است مطالبي را در اين رابطه عرض كنيم. بر خود وظيفه مي¬دانيم كه اين ايام خجسته را گرامي داشته و نبايد نسبت به اين موضوع بي تفاوت باشيم و ساده از كنار آن بگذريم. اصل وقوع انقلاب اسلامي ايران يك اتفاق بسيار مهم و نادر در تاريخ روحانيت، تاريخ تشيع، تاريخ ايران، تاريخ منطقه و بلكه در تاريخ بشريت و جهان است. بعد از دوران ائمه (ع) -كه آن هم فقط در يك دوران كوتاهي حاكميت اسلامي معنا پيدا كرد- انقلاب اسلامی باعث شد حاکمیت دین تحقق پیدا کند. درست است در این فاصله حكومتهایي به نام اسلام و حتي به نام تشيع بر

 شرک خفی

«قال رسول الله(صلی الله علیه و آله وسلم) یا ایّها الناس اتّقوا الشرک فإنّه اخفی من دبیب النمل فقال: من شاء أن یقول و کیف نتّقیه؟ قال: قولوا اللّهمّ انّا نعوذ بک أن نشرک بک و نحن نَعلَمه و نستغفرک لِما لانعلم». روایتی از رسول اکرم(ص) وارد شده که حضرت می­فرماید: «یا ایها الناس اتقوا الشرک» درباره­ی شرک و توصیه به پرهیز و تقوا در مقابل شرک، مخاطب این فرمایش پیامبر(ص) کفار و مشرکین مکه و کسانی که شرک آشکار داشتند نبوده، و به آنها نمی­گوید «اتقوا الشرک» چون جمله بعد این است که «فإنّه اخفی من دبیب النمل» شرک از حرکت مورچه در تاریکی شب نامحسوس و پنهان­تر می­باشد. حضرت می­فرماید: «فقال: من شاء أن یقول» شاید کسی بخواهد

علم با تن آسایی به دست نمی ‏آید

روز چهار شنبه تذکری داشته باشیم در درجه اول برای خودم که واقعاً نفع زیادی این تذکر دارد و درجه بعد برای شما عزیزان و إن شاء الله  مؤثر باشد. آنچه که در این دقایق می­خواهم عرض کنم این است که علم و دانش در هر رشته­ای با راحت طلبی بدست نمی­آید و کسی اگر خیال کند که با تن آسایی و راحت طلبی می­تواند عالم و دانشمند شود اینچنین نیست. ممکن است در نزد مردم او را عالم بدانند چون لباس یا عنوان عالم را بر دوش می­کشد اما بحسب واقع عالم نباشد. این روایتی که از امام(ع) وارد شده که «لایدرک العلم براحة الجسم» علم با راحتی و تن آسایی بدست نمی­آید. این در خصوص علم دین جدی­تر

 بدترین نوع فقر

در روایتی از امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) وارد شده است که «فقر النفس اشد الفقر أو شر الفقر»[۱] فقر نفس بدترین فقرهاست یا شدیدترین فقرهاست. فقر معنایش معلوم است؛ یعنی نیاز در مقابل غنی و بی نیازی، فقر یعنی احتیاج. این نیاز در واقع یک وقت نسبت به مال و ثروت است که می­شود فقر مالی و یک وقت فقر و نیاز به علم و دانش است که می­شود فقر علمی و یک موقع فقر و نیاز در نفس انسان و نسبت به فضائل و کمالات روحی و اخلاقی می­باشد. اصطلاح فقیر و آنچه که متعارف از فقیر است بیشتر به بخش اول نظر دارد یعنی فقر مالی و نیاز مالی که خود این مذموم است و اینکه انسان از نظر

 پرهیز از سستی در امور

در روایت مفصلی که امام باقر(ع) به جابر بن یزید جعفی دارند که روایت بسیار خوبی است و توصیه­های مختلف و متعددی در آن ذکر شده، در یک فراز این روایت می­فرمایند «ایّاک و التّوانی فیما لا عذر لک فإلیه یلجأ النادمون» مضمون این بیان این است که از توانی و سستی کردن در جاهایی که هیچ عذری ندارید بپرهیزید که تمام پشیمانی­ها برگشت آن به سستی کردن است و ریشه بسیاری از پشیمانی­های انسان همین تنبلی و سستی می­باشد. اگر فرصت­های خوب معنوی را از دست بدهد، اگر فرصت­های خوب مادی را از دست بدهد و اگر دنیا را به حال خود رها بکند با تنبلی و کسالت بخواهد امور را پیش ببرد قطعاً حسرت در این دنیا برای