تذکرات اخلاقی

 راه و رسم ائمه (علیهم السلام)

قالَ الصّادِقُ عليه السلام : «مِنْ دينِ الْأَئِمَّةِ الْوَرَعُ وَ الْعِفَّـةُ وَ الْصَّلاحُ (…اِلى قَوْلِهِ) وَ اِنْتِـظارُ الْفَـرَجِ بِالصَّـبْرِ[۱]» از راه و رسم ائمه ورع وعفت و پاکدامنی و درستی و از جمله انتظار فرج به سبب صبر است. راه و رسم ائمه این است که ورع پیشه کنند، پاک دامن باشند و صلاح و درستی اختیار کنند. و نیز انتظار فرج به سبب صبر داشته باشند. «انتظار الفرج بالصبر» می تواند همان فرج کلی باشد که با ظهور حضرت ولی عصر تحقق پیدا می کند و هم می­تواند فرج به معنای لغوی یعنی فرج در مقابل بن بست باشد که انسان با صبر می تواند مشکلات را حل کند. در معارف ائمه به هر میزان که بر عفت و

 صفات منتظران ظهور

روایتی از امام صادق (ع) درباره وظایف اصلی منتظران در ایام غیبت و دوران پیش از ظهور وارد شده است که توضیح مختصری در رابطه با آن بیان خواهد شد. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع): «مَنْ‏ سَرَّهُ‏ أَنْ‏ يَكُونَ‏ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْيَنْتَظِرْ وَ لْيَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِر». کسی که مایل است از اصحاب قائم (ع) باشد، باید منتظر باشد و تقوا پیشه کند محاسن اخلاق داشته باشد در حالی که منتظر است. انتظار، جدا از محاسن اخلاق، ورع و عمل صالح نیست. طبق این روایت کسی که می‎خواهد از اصحاب امام زمان (عج) باشد و میل درونی و تمایل قلبی دارد. همین قدر که بگوید، من منتظر هستم و دعای انتظار بخواند کافی نیست؛ این

اثر وضعی غیبت و دسیسه برای برادر مومن

امام صادق(ع) می فرماید: لا تغتبّ فتُغتب، ولا تحفر لأخیک حُفرة فتقع فیها، فإنک کما تَدین تُدان[۱]. غیبت نکنید که غیبت شما می شود برای برادر مومنتان چاه نکنید که اگر کسی حفره و چاهی برای برادرش بکند خودش در آن می افتد. این به طور واضح به اثر وضعی اعمال ما اشاره می کند. از شایع ترین کارهایی که بین ما رواج دارد یکی غیبت است و دیگری سنگ اندازی و مشکل درست کردن برای دیگران. بین ما متاسفانه این زیاد است، راحت درباره دیگران غیبت می کنیم مخصوصا این ایام که زمینه­اش فراهم شده و به راحتی غیبت می شود. مخصوصا بعضی از طلاب؛ آدم تعجب می کند که در مقام سخن برای دفاع از به گمان خودشان

 تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو می‎گوید

امام صادق (ع) می فرماید: «إِنَ‏ لَكَ‏ قَلْباً وَ مَسَامِعَ وَ إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَهْدِيَ عَبْداً فَتَحَ مَسَامِعَ قَلْبِهِ وَ إِذَا أَرَادَ بِهِ غَيْرَ ذَلِكَ خَتَمَ مَسَامِعَ قَلْبِهِ فَلَا يَصْلُحُ أَبَداً وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها»[۱] امام صادق (ع) می فرماید برای شما یک قلبی است و یک راه‎ و طرق و ابزاری برای شنیدن. هرگاه خداوند تبارک و تعالی بخواهد بنده‎ای را هدایت می‎کند، دروازه‎های شنیدن قلب را باز می‎کند؛ گوش قلب او شنوا می‎شود. ولی اگر اراده خدا بر غیر هدایت تعلق بگیرد، دروازه‎های شنیدن و گوش های قلب او را می‎بندد و مُهر می‎کند و چنین کسی به هیچ وجه به صلاح نخواهد رسید و این معنای فرمایش خداوند

 راه خروج از غفلت

امام صادق ع می فرمایند:«لا بُدَّ لِلعَبدِ مِن خالِصِ النِّیَّةِ فی کُلِّ حَرَکَةٍ وَ سُکونٍ، لِاَنَّهُ اِذا لَم یَکُن هذا المَعنی یَکونُ غافِلاً»[۱] این یک معیاری است برای تغییر موقعیت انسان به بهترین موقعیت ها با یک کار ساده. ما به طور طبیعی بخشی از شبانه روز را صرف بر آورده شدن نیازهای طبیعی می کنیم مثل خواب و خوراک و پوشاک و استراحت و تفریح. طبیعی است گاهی در حال حرکت هستیم و گاهی در حال سکون هستیم. عده ای نیز به فراخور حال خود یا مطالعه می کنند یا تحقیق می کند یا تدریس می کنند یا مثلا در یک جایی مشغول کسب در آمد برای امرار معاش و گذران زندگی هستند. کسی نمی­تواند و قرار هم نیست که بندگی خدا

 ترازوی ایمان

امام صادق (ع) می‎فرماید: «لَا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّى‏ يَكُونَ‏ خَائِفاً رَاجِياً وَ لَا يَكُونُ خَائِفاً رَاجِياً حَتَّى يَكُونَ عَامِلًا لِمَا يَخَافُ وَ يَرْجُو».[۱] عبد مؤمن نیست مگر اینکه هم خائف باشد و هم راجی باشد. هم خوف داشته باشد و هم رجا داشته باشد. کسی که واقعاً بین خوف و رجا است، به آنچه که از آن می‎ترسد و به آنچه که به آن امید دارد، عامل است. ما در بین روایات، گاهی با ترازوها و شاخص هایی مواجه می‎شویم که به راحتی می‎توانیم آنها را کنار شخصیت خودمان قرار دهیم و ببینیم صاف و مستقیم هستیم یا خیر. کار شاقول و شاخص، معین کردن انحراف است. افراد بنّا از شاقول استفاده می‎کنند تا ببینند دیواری که می چینند

اهمیت گفتن «نمی‎دانم» در ندانسته ها

روایتی از امیرالمؤمنین (ع) را می‎خوانم و امیدوارم بتوانیم به اینها عمل کنیم. چون آزمون و امتحان ما مبلغین و روحانیون، آزمون در اموری است که معنای واقعی آزمون داشته باشد. معنای آزمون این نیست که یک بهانه ای فراهم شود و چند سؤال و جواب داده شود و نمره ای با ارفاق بدهند و بگویند که به مرحله بالاتر بروید و داخل بهشت شوید. آزمون ها واقعی است، یعنی در صحنه عمل جوهره انسان را می سنجند که آیا آلودگی ندارد یا آلودگی دارد و باید وارد فضای جهنم شود تا این آلودگی ها در اثر عذاب پاک شود و قابلیت ورود به بهشت خداوند را پیدا کند. یکی از این آزمون ها و امتحانات که قطعاً بسیاری از

 آرامش قلبی همراه با ایمان بهترین زینت انسان

رسول گرامی اسلام(ص) می فرمایند: أحسَنُ زِينَةِ الرَّجُلِ السَّكِينَةُ معَ إيمانٍ.[۱] رسول گرامی اسلام می فرماید بهترین زینت انسان سکینه همراه با ایمان است سکینه یعنی آرامش و اطمینان قلبی. اطمینان قلبی به همراه ایمان این بهترین زینت مرد است. چرا پیامبر این دو صفت و خصوصیت را بهترین زینت دانسته است؟ زینت گاهی ظاهری است زینتی است که به چشم می آید یک وقت زینت باطنی است چه بسا انسان هایی از نظر ظاهری خودشان را زینت می کنند اما باطنا هیچ زینتی ندارند. زینت کارش این است که جلوه می دهد و بر جسته می کند انسان را تا مورد توجه قرار گیرد و در یک کلمه کاملتر و زیبا تر می کند این میل در وجود انسان ها

 مسئولیت در برابر ساختمان ها و حیوانات

امیرالمؤمنین (ع) می‎فرمایند: «اتَّقُوا اللَّهَ‏ فِي‏ عِبَادِهِ‏ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ لَا تَعْصُوه‏».[۱] حضرت می‎فرماید تقوای خدا را در مورد بندگانش و بلادش رعایت کنید. رعایت تقوا در مورد بندگان خدا تا حدودی معنایش معلوم است. کما اینکه رعایت تقوا در مورد خود خداوند معلوم است. تقوای الهی در عمل به تکالیف و واجبات و دستورات و اوامر و نواهی خداوند است؛ عبادات باید انجام شود و محرمات ترک شود و گناه کنار گذاشته شود؛ اما در مورد بندگان، رعایت تقوا به حفظ حقوق بندگان به معنای عام از حقوق لازمه و غیر لازمه است. بندگان و خلق الله و مردم یک حقوقی به گردن هم دارند، رعایت تقوای خدا نسبت به

پرهیز از گناه در خلوت

حضرت علی(ع) می فرمایند: اتَّقُوا مَعَاصِيَ اللَّهِ فِي الْخَلَوَاتِ فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاكِمُ[۱] از معصیت خدا در خلوت ها بپرهیزید به درستی همان که شاهد است، حکم کننده می باشد. این طور نیست که بگوییم حکم کننده و قاضی یک نفر است و شاهد هم شخص دیگری است. فعلا که شاهدی نیست آن حکم کننده نیز بدون شاهد نمی تواند حکم کند. انسان در کارهای خلافی که پنهان از چشم مردم و قانون بشری انجام می­دهد ممکن است این طور فکر کند که مثلا یک خیابان یک طرفه را خلاف برود و پیش خود بگوید فعلا که پلیس نیست پس می توانم خلاف بروم.  لذا چون حاکم نیست مشکلی به حسب ظاهر پیش نمی­ آید. در کثیری از تخلفاتی که