خارج فقه

جلسه نود و سوم – المقام الثالث: فیما یستثنی من الخمس فی الغنائم الحربیة- الجهة الاولی

جلسه ۹۳ – PDF جلسه نود و سوم المقام الثالث: فیما یستثنی من الخمس فی الغنائم الحربیة- الجهة الاولی ۱۳۹۳/۰۱/۱۹              ادله قول اول در مقام ثالث بحث پیرامون سه جهت است. جهت اولی این بود که آیا خمس بعد از اخراج مؤونه و هزینه‏هایی که در غنیمت می‏شود واجب است یا قبل از آن؛ عرض کردیم که در اینجا دو قول وجود دارد. اکثراً قائل به این شده‏اند که این هزینه‏ها از غنیمت کسر و سپس خمس پرداخت می‏شود یعنی الخمس واجبٌ بعد اخراج المؤونة التی انفقت علی الغنیمة. سه دلیل برای این قول ذکر شده است: دلیل اول دلیل اول مقتضای قاعده است یعنی قاعده اقتضاء می‏کند اگر مالی بین شخصی و غیرش

جلسه نود و دوم -المقام الثالث: فیما یستثنی من الخمس فی الغنائم الحربیة- الجهة الاولی

جلسه ۹۲ – PDF جلسه نود و دوم المقام الثالث: فیما یستثنی من الخمس فی الغنائم الحربیة- الجهة الاولی ۱۳۹۳/۰۱/۱۸              خلاصه جلسه گذشته نتیجه بحث پیرامون جهت چهارم این شد که حق همان است که مشهور، امام (ره) و مرحوم سید قائل شده‏اند و آن این است که شرط تعلق خمس به غنیمت آن است که غصبی نباشد یعنی خمس در غنائم جنگی به شرطی واجب است که آن مال، مال یک مسلمان یا ذمی یا معاهد نباشد اما اگر غصبی باشد خمس دیگر واجب نیست به نحو سالبه به انتفاء موضوع و رد آن مال به مالک آن واجب است؛ این بحث تفصیلاً گذشت فقط یک مؤیدی برای این نظریه و این فتوی

جلسه نود و یکم – فی اشتراط عدم کونها غصباً أو عدم اشتراطه

جلسه ۹۱ – PDF جلسه نود و یکم فی اشتراط عدم کونها غصباً أو عدم اشتراطه ۱۳۹۲/۱۲/۲۱              احتمال چهارم: تملک و تخصیص بحث در روایت دوم یعنی صحیحه حلبی بود عرض شد دراین صحیحه احتمالاتی متصور است که سه احتمال را ذکر کردیم و اشکالات هر سه احتمال هم بیان شد. احتمال چهارمی هم اینجا وجود دارد و آن این است که حیازت به معنای تملک و تخصیصی باشد که پس از قسمت کردن غنائم محقق می‏شود یعنی تا زمانی که قسمت نشده هنوز ملکیت نسبت به این غنائم محقق نمی‏شود؛ وقتی غنائم بین مقاتلین تقسیم شد هر یک از مقاتلین نسبت به مالی که نصیب آنها شده است، ملکیت پیدا می‏کنند. بر این

جلسه نود – الجهة الرابعة: فی اشتراط عدم کونها غصباً أو عدم اشتراطه

جلسه ۹۰ – PDF جلسه نود الجهة الرابعة: فی اشتراط عدم کونها غصباً أو عدم اشتراطه ۱۳۹۲/۱۲/۲۰              خلاصه جلسه گذشته بحث پیرامون ادله مرحوم شیخ طوسی و من تبعه بود؛ نظر ایشان این بود که اگر غنیمت مغصوب باشد و مال از یک شخص محترم المال غصب شده باشد، یجب رده الی مالکه و لا یقسّم بین المقاتلین به این معنی که عدم غصبیت در اینجا معتبر نیست. روایت اول را مورد بررسی قرار دادیم اما روایت دوم که صحیحه حلبی بود بیان شد و تقریب استدلال به آن گفته شد. بررسی روایت دوم (صحیحه حلبی) در مورد این صحیحه چندین احتمال وجود دارد و ما برای اینکه دلالت این روایت مورد بررسی قرار

جلسه هشتاد و هشتم – الجهة الرابعة: فی اشتراط عدم کونها غصباً أو عدم اشتراطه

جلسه ۸۸ – PDF جلسه هشتاد و هشتم الجهة الرابعة: فی اشتراط عدم کونها غصباً أو عدم اشتراطه ۱۳۹۲/۱۲/۱۸              الجهه الرابعه: فی اشتراط عدم کونها غصباً أو عدم اشتراطه بحث در جهت چهارم یعنی پیرامون اشتراط عدم کونه غصباً بود؛ اینکه برای تعلق خمس به غنائم جنگی شرط است که آن مالی که به غنیمت گرفته شده مال غصبی نباشد یعنی از یک شخص محترم المال مثل یک مسلمان یا کافر ذمی و یا کافر معاهد غصب نشده باشد که اگر آن مال توسط کافر حربی غصب شده باشد، این دیگر به عنوان غنیمتی که خمس به آن تعلق بگیرد نیست. بله اگر این مال از کافر حربی دیگری گرفته شده غصباً اینجا فرقی

جلسه هشتاد و نهم – الجهة الرابعة: فی اشتراط عدم کونها غصباً أو عدم اشتراطه

جلسه ۸۹ – PDF جلسه هشتاد و نهم الجهة الرابعة: فی اشتراط عدم کونها غصباً أو عدم اشتراطه ۱۳۹۲/۱۲/۱۹              خلاصه جلسه گذشته بحث در ادله قول مشهور مبنی بر اشتراط غصبی نبودن غنیمت در تعلق خمس بود؛ عرض کردیم دلیل اول مقتضای قواعد اولیه است یعنی عمومات و اطلاقات ادله اقتضاء می‏کند مال شخص محترم المال، بدون اذن او قابل تصرف نیست مگر آنکه دلیلی این مال را از تحت این عمومات خارج کند و در غیر این صورت، این عمومات به قوت خودش باقی است. بنابر این مالی که در جنگ بدست مقاتلین می‏افتد اگر مغصوب از یک شخص محترم المال باشد، اصلاً لایجوز التصرف فیه بل یجب رده الی مالکه و لذا

جلسه هشتاد و هفتم – الجهة الثالثة: فی اشتراط النصاب أو عدمه

جلسه ۸۷ – PDF جلسه هشتاد و هفتم الجهة الثالثة: فی اشتراط النصاب أو عدمه ۱۳۹۲/۱۲/۱۷              خلاصه ‏ای از مباحث گذشته عنوان کلی بحث ما «القول فیما یجب فیه الخمس» بود. یکی از مواردی که خمس به آن تعلق می‏گیرد، غنائم دار الحرب است لکن عرض کردیم در مورد غنائم جنگی بحث در جهات متعددی واقع شده که یکی از آن جهات شرایط تعلق خمس به غنائم جنگی است. تا اینجا دو شرط از این شرایط را مورد رسیدگی قرار دادیم؛ شرط اول این بود که غنیمت جنگی به شرطی متعلق خمس است که در جنگی که به اذن امام واقع شده بدست آمده باشد به عبارت دیگر جهت اول بحث ما پیرامون اشتراط

جلسه هشتاد و پنجم – الجهة الثانیة: فی اشتراط کونها مما حواه العسکر او عدم اشتراطه

جلسه ۸۵ – PDF جلسه هشتاد و پنجم الجهة الثانیة: فی اشتراط کونها مما حواه العسکر او عدم اشتراطه ۱۳۹۲/۱۲/۱۳              خلاصه جلسه گذشته بحث در دلیل چهارم اختصاص خمس به غنائم منقول بود؛ عرض کردیم دلیل چهارم این است که خمس از وظائف و مالیات مقرره در اسلام است یعنی خمس در واقع یک نوع مالیات است اراضی مفتوحة عنوةً و انفال هم مانند خمس یک نوعی مالیات محسوب می‏شود و نمی‏شود مالیات بر مالیات جعل کرد چون مالیات شرعیه بر وزان مالیات عرفیه است و در حکومات عرفیه مالیات بر مالیات جعل نمی‏کنند چون وظائف و مالیات که برای مردم قرار داده می‏شود این متعلق به فوائد و از وظائف افراد است لکن

جلسه هشتاد و ششم – الجهة الثانیة: فی اشتراط کونها مما حواه العسکر او عدم اشتراطه

جلسه ۸۶ – PDF جلسه هشتاد و ششم الجهة الثانیة: فی اشتراط کونها مما حواه العسکر او عدم اشتراطه ۱۳۹۲/۱۲/۱۴              بررسی دلیل چهارم محصل دلیلی که بعضی از بزرگان بر اشتراط ارائه کرده‏اند این است که خمس از وظائف و مقررات مالیه یا به عبارت دیگر از مالیات است در اسلام؛ اراضی مفتوحة عنوة هم نوعی مالیات است جعل مالیات بر مالیات صحیح نیست و خلاف متعارف است چون مالیات شرعیه هم مثل مالیات عرفیه است و در حکومت عرفیه رسم نیست بر مالیات مالیات قرار بدهند در شرع هم کذالک و بعد هم با روایت ابی بصیر این استدلال را تأیید کردند. پنج موضع از کلام مستدل قابل تأمل است موضع اول موضع

جلسه هشتاد و چهارم – الجهة الثانیة: فی اشتراط کونها مما حواه العسکر او عدم اشتراطه

جلسه ۸۴ – PDF جلسه هشتاد و چهارم الجهة الثانیة: فی اشتراط کونها مما حواه العسکر او عدم اشتراطه ۱۳۹۲/۱۲/۱۲              طائفه پنجم در طائفه پنجم از روایاتی که برای اثبات اختصاص خمس به غنائم منقول مورد استناد قرار گرفته یک روایت وجود دارد. این روایت از این جهت مستقلاً ذکر شده که در هیچ یک از طوائف اربعه گذشته گنجانده نمی‏شود و یک معنی و مضمون دیگری دارد لذا با اینکه یک روایت است ولی ما این را به عنوان یک طائفه مستقل ذکر کردیم. این روایت را سابقاً به مناسبتی اشاره کرده‏ایم: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ