تذکرات اخلاقی

آرزو

امیرالمؤمنین علی (ع) درباره أمل و آرزو می‏فرمایند: «اقرب شیءٍ الأجل و ابعد شیءٍ الأمل»[۱]؛ نزدیک‏ترین چیزها اجل و دورترین چیزها آرزوهای انسان است. انسان بدون عمل و آرزو نیست و به تعبیر رسول گرامی اسلام «الامل رحمة لأمتی»؛ آرزو داشتن برای امت من رحمت است و باز در جای دیگری می‏فرمایند: «لو لا الامل لما ارضعت والدةٌ ولدها»؛ اگر أمل و آرزو نبود مادر به بچه خود شیر نمی‏داد و هیچ باغبانی درخت باغش را غرس نمی‏کرد. از یک طرف امل و آروز به جهت تعیین یک نقطه‏ای برای هدف زندگی لازم است و تا حدی هم فطری است که رسول اکرم (ص) فرمودند: اینکه مادر به بچه خود شیر می‏دهد به خاطر امل و آرزوهایی است که دارد.

 اهمیت ادخال سرور

روایتی است از امام صادق علیه السلام که حضرت می‏فرماید: « وَ عَنْهُمْ عَنْ أَحْمَدَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: لا يَرَى‏ أَحَدُكُمْ‏ إِذَا أَدْخَلَ عَلَى مُؤْمِنٍ سُرُوراً أَنَّهُ عَلَيْهِ أَدْخَلَهُ فَقَطْ بَلْ وَ اللَّهِ عَلَيْنَا بَلْ وَ اللَّهِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص).»[۱] گمان نکند کسی از شما که اگر سرور و خوشحالی را بر یک مؤمن داخل می‏کند فقط سرور را به او داخل کرده و او را فقط خوشحال کرده بلکه قسم به خدا سرور را به قلب ما داخل کرده و بلکه قسم به خدا سرور را بر قلب پیامبر(ص) وارد کرده است. این مسئله آن قدر مهم است که برای هر کدام قسم جداگانه‏ای حضرت

ذکر خدا

خداوند تبارک و تعالی می‏فرماید:«وَ اذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ وَ لاَ تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِين»[۱]؛پروردگارت را در دل خود، از روى تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، ياد كن؛ و از غافلان مباش! در این آیه شریفه بر ذکر و یاد پروردگار تأکید شده، چند نکته در مورد ذکر رب در این آیه بیان شده: ۱- خودِ ذکر متعلق امر قرار گرفته است. ۲- موطن ذکر رب که باطن و نفس انسان است بیان شده کما اینکه خداوند می‏فرماید: «الا بذکر الله تطمئن القلوب»؛ اینکه ذکر خداوند متعال قلب را آرام می‏کند به خاطر این است که موطِن ذکر نفس انسان است، وقتی یاد خدا در قلب

لزوم بررسی رشد اخلاقی و معنوی در کنار سایر پیشرفت­ها (به مناسبت ۲۲ بهمن)

در ایام دهه فجر هستیم بالاخره این ایام سی و پنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی است؛ سی و پنج سال از انقلاب یعنی تحول اساسی در همه امور در ایران گذشته انقلاب یعنی زیر و رو شدن ساختار حاکمیت و ساختار مناسبات، ساختار تربیت و به هر حال تغییر ساختار اقتصادی و مناسبات اقتصادی و در یک جمله شرایطی پیش آمد که با رهبری و هدایت امام (ره) و لطف الهی و همراهی جدی روحانیت و پشتیبانی و حرکت مردم یک نظامی شکل گرفت که در آن نظام حداقل جهت کلی حرکت آن جهتی است که اهل بیت (ع) از ما خواسته­اند و خودشان هم در زمان خودشان مردم را بر همین اساس تربیت کرده­اند. تعالیم قرآنی و انبیاء هم

اهمیت تعلم در جوانی

رسول اکرم (ص) می‏فرمایند: «مَن تعلّم فی شبابه کان بمنزلة رسم فی الحجر و مَن تعلَّم و هو کبیر کان بمنزلة الکتاب علی وجه الماء»[۱]؛ کسی که در ایام جوانی تعلّم و دانش اندوزی می‏کند مانند رسم و نقاشی روی سنگ است و کسی در میانسالی و بزرگسالی تعلّم می‏کند مثل نوشتن بر روی آب است. اگر چیزی روی سنگ نقش بندد ماندگاری آن طولانی خواهد بود و زود از بین نخواهد رفت ولی کسی که روی آب چیزی را رسم کند خیلی زود از بین می‏رود، این بیان حضرت رسول اکرم (ص) اهمیت درک ایام جوانی را برای ما بیان می‏کند لذا انسان باید قدر فرصت جوانی را بداند و کارهای خود را به زمان‏های بعد موکول نکند چون

 عدم شناخت تقصیر و عدم قبول نصیحت، نشانه جاهل

امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره جهل کلمات بسیاری بیان کرده­اند و در کثیری از موارد در مورد جهل سخن گفته­اند. این سخن گزافی نیست و از موضوعاتی است که خیلی به مناسبت­های مختلف درباره آن سخن گفته­اند؛ این البته می­تواند ناظر به شرایطی باشد که امیر المؤمنین در آن بسر می­بردند یعنی مهمترین ابتلاء حضرت(ع) جهالت مردم زمانه خودشان بود. اما این موجب نمی­شود که این سخنان را محصور در همان ظرف زمانی بکنیم آنچه که حضرت در جاهای مختلف بیان کرده­اند در واقع مشکله عمومی بشریت از ابتداء تا انتهاست مانع اصلی سعادت بشر جهالتش است. این تعبیر که حضرت می­فرماید: «الجهل اصل کل شرٍّ»[۱] جهل ریشه همه بدی­ها و شرور است. این جمله یعنی هر شری را که

علم به خداوند موجب آرامش

روایتی از امیرالمؤمنین علی (ع) وارد شده که رمز و رازِ آقایی و سروری انسان است. مشکل اصلی انسان نیاز به دیگران است، انسان تا نیازمند نباشد گرفتار افراد غیر قابل اعتماد نمی‏شود و تا احساس نیاز نکند به دیگران امید نمی‏بندد، خودش را کوچک نمی‏کند و غرورش را زیر پا نمی‏گذارد، البته اصل نیاز برای انسان اشکالی ندارد، همه انسان‏ها نیازمند هستند و با کمک به هم در صدد برطرف کردن نیازهای یکدیگر هستند و هیچ کس نمی‏تواند بگوید من به دیگران نیاز ندارم و مستقل از دیگران زندگی می‏کنم، چون احتیاج جزء ذات انسان است اما همین نیاز و احتیاج مشکلات بزرگی برای او درست می‏کند و ریشه بدبختی‏های انسان همین احتیاج و نیاز است در صورتی که

 مذمت نگرانی نسبت به رزق و روزی فردا

روایتی از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم است که حضرت (ص) می­فرماید: «لا تهتمّ لرزق غدٍ فإنّ کلّ غدٍ یأتی برزقه» خیلی اهتمام برای رزق آینده نداشته باش (علت اینکه می­فرماید اهتمام رزق غد نداشته باشید این است که) فردا و آینده می­آید همراه بارزقش. اهتمام به رزق که مورد نهی واقع شده به معنای این نیست که کسی در خانه بنشیند و کاری انجام ندهد و تلاش هم نکند و بگوید یأتی کل غدٍ برزقه» این قطعاً مراد نیست و مورد قبول نمی­باشد و مذموم است؛ انسان باید تلاش کند همت بکند اما غصه خوردن نسبت به رزق و روزی آینده و اینکه چه می­شود و چه باید کرد اگر فلان شود، این مورد

 اهمیت و جایگاه معرفت

حضرت علی علیه السلام می­فرمایند: «ما یسرنی لو متّ طفلاً و ادخلتُ الجنة و لم اکبر فاعرف ربّی» می­فرمایند: من به هیچ وجه مسرور نمی­شوم از اینکه در دوران کودکی بمیرم و داخل بهشت شوم و بزرگ نشوم تا معرفت به پروردگارم پیدا کنم. در اینکه انسان اگر در دوران کودکی از دنیا برود یعنی زمانی که هنوز تاج تکلیف بر سر او نهاده نشده به بهشت داخل می­شود بحثی نیست چون به مرحله­ای نرسیده تا نافرمانی خداوند را کرده که مستحق جهنم شود اما جای نگرانی وجود دارد و آن اینکه طفل وقتی به بهشت داخل می­شود سطح درک و معرفتش پایین است و درجه او در بهشت یک درجه پایینی است اما اگر این طفل بزرگ شود و

دفاع از حق مطلقا

عن مسیح بن مریم (ع): «خذوا الحق مِن اهل الباطل و لاتأخذوا الباطل مِن اهل الحق کونوا نُقّادَ الکلام»[۱]؛ حق را از اهل باطل اخذ کنید ولی باطل را از اهل حق اخذ نکنید و کلام را مورد نقد قرار دهید کما اینکه در روایت دیگری می‏فرمایند: «انظروا الی ما قال و لاتنظروا الی مَن قال»، پس انسان باید سخن حق را از هر کسی که باشد بپذیرد و اگر اهل باطل هم سخن حقی را گفتند باید پذیرفته شود البته اینکه گفته می‏شود «کلمة حق یراد بها الباطل» با این مطلب هم قابل جمع است و هیچ منافاتی بین آنها نیست. در آنجا به هر حال اراده باطل است. اراده باطل محکوم است ولی حرف حق به هر حال