جلسه ۶۷ – PDF

جلسه شصت و هفتم 

5. حجیت خبر واحد – ادله حجیت خبر واحد –دلیل اول: کتاب – آیه نفر – سایر وجوه استدلال –بررسی وجه هشتم – بررسی اشکالات استدلال به آیه نفر – اشکال اول و پاسخ آن

۱۴۰۳/۱۰/۲۳

 

خلاصه جلسه گذشته

بحث در آیه نفر به درازا کشید. چند مطلب باقی مانده است که انشاء الله آن را بیان می‎کنیم و وارد آیه بعدی می‎شویم. تا اینجا هفت وجه برای استدلال به آیه ذکر شده است. پنج وجه که ابتدائا بیان کردیم و مورد بررسی قرار دادیم، وجه ششم نیز همان بود که محقق اصفهانی ذکر کردند، وجه هفتم که در سوال بعضی از آقایان هم به آن اشاره شده بود ذکر شد، وجه هشتمی نیز ما ذکر کردیم. تقریبا آن هفت وجه را تا اینجا بررسی کردیم، فقط بررسی وجه هشتم باقی مانده است.

بررسی وجه هشتم

وجه هشتم

وجه هشتم که در جلسه گذشته به آن اشاره شد این بود که برای دلالت آیه نفر بر حجیت خبر واحد علاوه بر وجوب حذر و اطلاق آن، نیازمند اثبات انحصار فایده انذار در حذر هستیم. اگر یادتان باشد در وجه پنجم گفته شد که برخی می‎گویند صرف اثبات وجوب حذر کافی نیست، بلکه برای اینکه آیه دلالت بر حجیت خبر واحد داشته باشد، علاوه بر وجوب حذر، اطلاق آن هم باید اثبات شود، زیرا ممکن است حذر در صورت حصول علم از قول منذر واجب باشد، ممکن است در غیر صورت حصول علم، از قول منذر حذر واجب نباشد. لذا اگر بخواهد آیه دلالت بر حجیت خبر واحد داشته باشد باید وجوب حذر حتی در صورتی که قول منذر مفید علم و یقین هم نباشد، ثابت شود. در وجه هشتم کأنه یک شرط اضافه‎ای را بیان می‎کند. لذا می‎گوید آیه اگر بخواهد دلالت بر حجیت خبر واحد داشته باشد:
اولا: باید «لعلهم یحذرون» دلالت بر وجوب حذر داشته باشد.
ثانیا: باید ما اطلاق وجوب حذر را اثبات کنیم.
ثالثا: باید ثابت شود که تنها فایده انذار، حذر است و لذا اگر انذار فایده‎ای غیر از حذر داشته باشد، نمی‎توانیم حجیت خبر واحد را ثابت کنیم. ابتدا این وجه را که قبلا اشارتا بیان کردیم توضیح داده و سپس آن را بررسی می‎کنیم.
طبق این وجه آیه می‎گوید نفر واجب است برای تفقه، تفقه هم واجب است برای انذار، انذار هم واجب است برای حذر. یعنی کسانی که می‎روند مدینه قول پیامبر را یاد می‎گیرند باید آن را برای دیگران بیان کنند که مثلا رسول خدا گفت نماز جمعه واجب است. برشنوندگان نیز واجب است متحذر شوند. منظور از تحذر نیز در اینجا تحذر عملی است یعنی به وجوب نماز جمعه عمل کنند. پس طبق این وجه صرف وجوب حذر ولو مطلقا کافی نیست، بلکه باید اثبات شود غیر از حذر فایده دیگری برای انذار متصور نیست چون در این صورت دیگر حذر واجب نخواهد بود و لذا آیه نمی‎تواند حجیت خبر واحد را ثابت کند.

ان قلت

اینجا دو فایده دیگر ممکن است تصور شود. آن دو فایده چیست؟
گاهی ممکن است انذار برای ظهور حق باشد، آشکار شدن حق. یعنی کسی که انذار می‎کند و قول رسول خدا را برای مردم بیان می‎کند برای این است که واقعیت و حقیقت برای مردم ظاهر شود، اصلا این می‎رود بیان می‎کند تا حقایق و واقعیات برای آنها آشکار شود. اگر این فایده باشد دیگر حذر واجب نیست و دیگر حجیت خبر واحد ثابت نمی‎شود.
ممکن است شما سوال کنید اگر مثلا فایده انذار ظهور حق و حقیقت و واقعیت باشد، چه فرقی می‎کند با آنجایی که فایده تحذر باشد؟ فرقش این است که اگر پای ظهور حق به میان بیاید، ظهور حق با انذار یک نفر و دو نفر محقق نمی‎شود بلکه یک گروهی باید انذار کنند، چند نفر باید بیایند، یک تعداد قابل توجهی بیایند، ولی اگر فایده تحذر باشد آن با انذار یک نفر نیز محقق می‎شود، لذا اگر یک نفر هم انذار کند فایده حذر تحقق پیدا می‎کند. اگر یک نفر انذار کند و فایده آن هم حذر باشد، آن وقت می‎تواند آیه دلالت بر حجیت خبر واحد داشته باشد، زیرا با انذار یک نفر علم پیدا نمی‎شود، اما با انذار جماعت و گروه علم پیدا می‏شود. اما اگر فایده انذار ظهور الحق باشد آیه دلالت بر حجیت خبر واحد نمی‏کند زیرا در این صورت باید از قول منذر علم پیدا شود و این متوقف بر این است که یک جماعتی انذار کنند.
فایده دیگری که می‎توانیم اینجا تصور کنیم، اعداد برای تحذر است. اعداد یعنی آمادگی، آمادگی و تهیأ، آماده سازی. به این معنا که منذرین بیایند آنچه را که در مدینه یاد گرفته‎اند برای قوم خودشان بیان کنند تا آنها آماده تحذر شوند، به عبارت دیگر انذرا زمینه تحذر را فراهم کند، نه خود تحذر را. طبیعتا زمینه تحذر اگر بخواهد فراهم شود باید این شخص، این حرف‎ها را که می‎شنود بالاخره برای او باید یک پذیرش قلبی پیدا شود و آنگاه عملا آن را انجام دهد. به عبارت دیگر، بعید نیست، (این را من عرض می‎کنم) بتوانیم اعداد را حمل بر حذر قلبی کنیم، یعنی پذیرش قلبی و متحذر شدن نفسانی و حذری که به دنبال این تحقق پیدا می‎کند می‎شود حذر عملی. اگر منذر با انذار خودش آمادگی برای تحذر ایجاد بکند، یعنی زمینه تحذر عملی و اقدام عملی را فراهم کند، باز از آن حجیت به دست نمی‏آید. حجیت وقتی ثابت می‎شود که از این مرحله گذشته باشد، او وادار به انجام عمل شود.
پس اگر این فایده را هم برای انذار در نظر بگیریم دیگر از آیه حجیت خبر واحد استفاده نمی‏شود.

قلت

آیه به حسب ظاهر دلالت بر این می‏کند که تنها فایده انذار در این مقام حذر است و لا غیر. بله ممکن است خیلی از امور بر انذار مترتب شود، ثمرات و فوائدی داشته باشد ولی آنچه که در آیه بر آن تأکید شده و ملاک برای حجیت انذار و وجوب حذر است، همین است که انذار یک فایده‎اش مد نظر است، حال هرچه فایده هم داشته باشد. آن فایده‎ای که برای انذار در این مقام مورد نظر است و به خاطر آن انذار واجب شده همان تحذر و متحذر شدن است و غیر از آن دیگر چیزی نیست.
پس در وجه هشتم به این طریق می‎خواهند اثبات کنند که استدلال به آیه نفر برای حجیت خبر، علاوه بر وجوب حذر و اطلاق آن، باید انحصار فایده حذر هم ثابت شود. یعنی اینکه تنها فایده انذار عبارت است از حذر.

بررسی

با توجه به مطالبی که قبلا گفتیم به نظر می‎رسد ما نه به وجوب حذر نیاز داریم و نه به اطلاقش و نه انحصار فایده انذار. بله، این وجه می‎تواند به نوعی تبیین کند طریق استفاده حجیت خبر واحد را از آیه نفر، اما بحث در این است که آیا این لازم است یا خیر؟ ما در بررسی وجه پنجم، آن دو شرط اول را غیر ضروری دانستیم، گفتیم نه وجوب حذر لازم است که اثبات شود و نه اطلاقش؛ در بررسی کلام محقق اصفهانی نیز ذکر کردیم که چه بسا «لعلهم یحذرون» هم لازم نباشد، نه تنها وجوب حذر، حتی مطلوبیت حذر نیز به یک معنا لازم نباشد، احتمال حذر را ایشان بیان کرده بود. گفتیم خود حجیت انذار شاید به تنهایی بتواند بر حجیت خبر واحد دلالت کند. پس آن دو شرط اول را کنار زدیم. می‎ماند شرط سوم، اثبات فایده منحصره انذار که عبارت از حذر باشد. طبیعتا ما وقتی اصل وجوب حذر را ضروری ندانستیم، اثبات انحصار فایده انذار در حذر هم لازم نیست.
فتحصل مما ذکرنا کله: که شاید در میان این وجوه هشت‎گانه که برای استدلال به آیه نفر ذکر شد، وجه هفتم قابل پذیرش باشد.
سوال:
استاد: محقق اصفهانی گفتند بله ما نیازی به وجوب حذر نداریم، همان وجوب انذار و اطلاقی که دارد کافی است، اما این اطلاق سرایت می‎کند به «لعلهم یحذرون»؛ «لعلهم یحذرون» را نیز به معنای احتمال حذر دانستند که به تبع آن انذار را به عنوان بیان تلقی کردند. لذا از آن حجیت خبر واحد را استفاده کردند، این وجه ششم بود.
وجه هفتم این بود که بدون استناد به «لعلهم یحذرون» ما اثبات می‎کنیم حجیت خبر واحد را صرفا از طریق وجوب انذار و حجیت انذار و طبیعتا اطلاقش. زیرا آیه نسبت به انذار در مقام بیان است، اگر نسبت به حذر در مقام بیان نباشد، نسبت به انذار قطعا درمقام بیان است، پس اطلاقش هم استفاده می‎شود. اگر انذار واجب بود و این وجوب اطلاق داشت، معنایش این است که منذرین باید بعد از تفقه انذار کنند قومشان را چه از قول آنها برای شنوندگان علم حاصل شود و چه نشود و همین برای حجیت خبر واحد کافی است، نمی‎شود انذار واجب باشد ولی خبر او معتبر نباشد. انذار طبیعتا شامل اخبار هم می‎شود.

بررسی اشکالات به استدلال به آیه نفر

فقط یک سری اشکالات اینجا وجود دارد که ما بعضی از این اشکالات قبلا اشاره کردیم حال دو سه اشکال و سوال و ابهام هم اینجا وجود دارد که آنها را ذکر می‎کنیم.

اشکال اول

آیه در واقع قول کسانی را که تفقه در دین می‎کنند برای ما حجت کرده است. گفته است اگر کسانی رفتند در مدینه تفقه در دین کردند و بعد بازگشتند و انذار کردند، انذار آنها برای ما حجت است. انذار رکن آن است، برای آنکه آن قول برای ما حجت باشد باید حتما وصف انذار در آن باشد. یک وقت کسی مثلا می‎آید موعظه می‎کند، صریحا می‎گوید این عقاب دارد و این کارها مجازات دارد و کیفر دارد، یعنی وعظ و پند و نصیحت حتما مصداق انذار است. اگر یک کسی بیاید فتوا بدهد این هم می‎توایم بگوییم انذار بر آن صادق است، چون مثلا یک متفقه در دین که می‎آید می‎گوید نماز جمعه واجب است، ولو به صراحت نگفته است که مخالفت با این عقاب دارد ولی معنای وجوب این است، وقتی یک دستور الهی را مطرح می‏کند، اگر مخالفت شود عذاب دارد؛ پس در این هم عقاب وجود دارد.
ولی روایت و خبر، چگونه عنوان انذار بر آن منطبق شود؟ آیه می‏گوید قول منذر حجت است، هر کسی که حرفش مشتمل بر انذار باشد؛ اما راوی وقتی روایت نقل می‏کند و می‎گوید پیامبر اینچنین فرمود، این را دیگر نمی‎توانیم بگوییم منذر محسوب می‎شود، پس شامل خبر واحد نمی‎شود و روایت را در بر نمی‎گیرد.

پاسخ

ما پاسخ این اشکال را قبلا دادیم و دیگر تکرار نمی‏کنیم. در هنگام بررسی وجه پنجم گفتیم که راوی وقتی می‎آید روایت می‎کند و ورایت او هم مربوط به دین است و تفقه در دین کرده و روایت می‎کند، طبیعتا این با انذار همراه است، حال چه در دایره اخلاقیات و چه احکام و چه معارف، هر نوع معرفت دینی بالاخره یک انذار در آن هست. وقتی روایت را نقل می‎کند، درست است که راوی است و صرفا می‎گوید اهل بیت (ع) چه فرمودند؛ ولی این خواه و ناخواه با انذار همراه است، وقتی از احکام می‏گوید انذار است وقتی در رابطه با اخلاقیات روایت نقل می‎کند این هم انذار است. پس روایت بالملازمه با انذرا همراه است، عنوان منذر بر قول مخبر هم صادق است، عنوان منذر بر قول راوی نیز صادق است. حتی اگر درباره موضوعی باشد، ممکن است اخبار از موضوع هم به نوعی با انذار همراه باشد، حتی حکم هم نباشد روایت می‎تواند به عنوان انذار تلقی شود.

دیدگاهتان را بنویسید