در روایتی از امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) وارد شده است که «فقر النفس اشد الفقر أو شر الفقر»[۱] فقر نفس بدترین فقرهاست یا شدیدترین فقرهاست. فقر معنایش معلوم است؛ یعنی نیاز در مقابل غنی و بی نیازی، فقر یعنی احتیاج. این نیاز در واقع یک وقت نسبت به مال و ثروت است که میشود فقر مالی و یک وقت فقر و نیاز به علم و دانش است که میشود فقر علمی و یک موقع فقر و نیاز در نفس انسان و نسبت به فضائل و کمالات روحی و اخلاقی میباشد. اصطلاح فقیر و آنچه که متعارف از فقیر است بیشتر به بخش اول نظر دارد یعنی فقر مالی و نیاز مالی که خود این مذموم است و اینکه انسان از نظر مالی فقیر باشد چیز پسندیدهای نیست و اینکه انسان نیازمند باشد اما مهمتر از فقر مالی فقر معنوی میباشد، فقر اگر کسی از نظر علمی فقیر باشد اما از نظر نفس غنی باشد این خیلی اشکالی ندارد البته نقص هست ولی فقر معنوی ندارد. حالا ممکن است کسی غنای علمی داشته باشد اما فقر نفسانی داشته باشد مصیبت وی بدتر از گروه اول است. کسی که ادعای علمیت میکند ولی از نظر خصوصیات روحی فقیر باشد یعنی دست وی تهی باشد مفاسد زیادی را در دنیا شاید درست بکند چون عالم است و راه و چاه را بلد است و این بیشتر آسیب میزند تا اینکه کسی از نظر علمی این غنا را ندارد.
در هر صورت سرمایه مادی خوب است و سرمایه علمی خوب است منتهی به شرط اینکه این سرمایه مادی و علمی خودش موجب فقر نفس و حجاب برای نفس نشود و انسان را دور نکند. مهمترین سرمایه برای انسان سرمایه نفس است. در روایت دیگری میخوانیم که میفرماید فقر و غنا چه زمانی معلوم میشود. در روز قیامت معلوم میشود. این امور در دنیا ظاهری میباشد و در آنجاست که این کولههای بار انسان بررسی میشود که آیا عمل صالح دارد یا ندارد؟ بعضی در دنیا بظاهر خیلی غنی هستند اما در آن دنیا فقیر فقیرند و هیچ چیزی برای ارائه کردن ندارند، برخی در دنیا فقیرند بحسب ظاهر اما در قیامت دستشان پر و غنی میباشد. لذا در روایت داریم که فقر و غنی به حسب واقع در آن روز معلوم میشود. اما در همین دنیا میتوان زمینه فقر و غنی را در آخرت فراهم کرد. لذا در کنار درس و بحث باید مراقب بود که خود اینها حجاب نشود برای ما و مراقبت بکنیم که آن غنای اصلی نفسی را پیدا کنیم و نفس با کمالات و عزیز داشته باشیم و نفسی که در برابر معصیت بایستد و ما را به طاعت دعوت بکند که ان شاء الله خداوند به همه ما این توفیق را عنایت بفرماید
[۱] . ميزان الحكمه: ج۱۰ص۴۶۶۸ش۱۶۰۳۹.
نظرات