قال رسول الله(ص): شَكَا رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص خَدَمَهُ فَقَالَ لَهُ اعْفُ عَنْهُمْ تَسْتَصْلِحْ بِهِ قُلُوبَهُمْ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّهُمْ يَتَفَاوَتُونَ فِي سُوءِ الْأَدَبِ فَقَالَ اعْفُ عَنْهُمْ فَفَعَلَ[۱].
مردی خدمت رسول خدا شرفیاب شد و از دست خدمتکارانش به رسول خدا شکایت کرد. احتمالا کسی بوده که خدمتکار در منزل یا بیرون منزل داشته و آنها او را اذیت می کردند و او خسته شده بود که از دست آنها خدمت رسول خدا شکایت می کرد. حضرت رسول یک جمله کلیدی فرمودند که دامنه اثر گذاری این جمله از خصوص محیط خانواده و رابطه بین زن و شوهر تا محیط کار و به طور کلی هر کسی که به نوعی تدبیر و تمشیت امور در دستش است را در بر می گیرد. حضرت فرمود آنها را عفو کن«تستصلح به قلوبهم» و به این وسیله قلوب خطا کاران را استصلاح کنید. قطعا منظور رسول خدا(ص) این نیست که در برابر جرم و تخلف آشکار گذشت دائمی بشود و متخلف مجازات نشود و هر کس هر کاری کرد او را عفو کنیم زیرا اثر مجازات و تنبیه از بین می رود اگر قرار باشد کسی در تمام زندگی مرتکب خطا شود و دائما مورد عفو قرار بگیرد دراین صورت خاصیت و فلسفه مجازات از بین می رود. بلکه مقصود پیامبر خدا این است در کنار اعمال مقررات در رابطه با خطا کار عفو را به عنوان استصلاح در نظر بگیریم. در بسیاری از مواقع این گذشت است که باعث اصلاح می شود. نوعا در ذهن ما انتقام و برخورد شدید تنها را صلاح است. ببینید بالاخره خدمتکاران آن شخص سطح فکر و فرهنگشان معلوم بود و حتما خطا و اشتباهی داشتند اما در برابر بعضی خطاها و اشتباهات اگر عفو بشود و بزرگوارانه برخورد شود بهتر به رشد آنها کمک می کند. اگر این شخص می خواست دائماً خدمه را تنبیه کند قطعا مشکلاتش حل نمی شد بلکه بیشتر هم می شد. ظاهر روایت این است که آن شخص به دستور خدا عمل کرد و دیگر کانه مشکلش حل شد. زیرا در ادامه روایت آمده ففعل، درست است که نگفته بعدش چه شد ولی می گوید رسول خدا این را فرمود و او نیز این کار را انجام داد؛ کانه دیگر مشکلش بر طرف شد و برای شکایت مجدد نزد رسول خدا نیامد.
بخشش واقعا نکته بسیار مهمی است، در محیط خانواده که یک محیط دوستانه است، در روابط بین همسران و در روابط والدین و فرزندان خیلی مهم است که غرور و پافشاری بر بعضی از امور نداشته باشیم. اینکه چون این حرف را زدم باید همین شود درست نیست، گاهی عفو و گذشت یا تغافل مایه اصلاح است. فکر نکنید با سخت گیری و خشونت و ایستادگی و قلدری می توانیم محیط خانواده را به یک محیط صالح و سالم تبدیل کنیم. نگاهی به پدران و مادرانی که با فرزندانشان برخوردهای خشک و سخت داشتند بیندازید؛ آیا در تربیت فرزندانشان تاثیری داشته یا خیر. به حکم عقلا و عقل و شرع این رفتار اثر عکس دارد.
در یک مقیاس وسیع تر نیز مطلب از همین قرار است. اگر به همین اصل عمل شود واقعاً بسیاری از مشکلات ما در محیط کارمان در مملکتمان در دوائر کوچک و بزرگ قابل حل است. اگر به همین اصل عمل شود دو نفری که در خیابان تصادف می کنند یا دو نفری که در خیابان با هم برخورد می کنند هیچ وقت کارشان به دعوا و منازعه نمی کشد در حالیکه الان ببینید مردم سر کوچکترین امور با هم دعوا می کنند اصلا کانه عفو از این اجتماع رخت بر برسته. اگر جایی شخصی که حق با اوست گذشت کند ببینید چه اثری روی شخص مقابل دارد. مخصوصا ما که روحانی هستیم. بعضی از هم لباسهای ما در خیابان و جای دیگر با مردم که مشکل پیدا می کنند می ایستند به دعوا و برخورد کردن. این نه تنها اثر ندارد بلکه یک اثر سویی می گذارد که بسیاری را از این لباس دور می کند. اما اگر کسی با کرامت و بزرگواری برخورد کند چقدر اثر مثبت در شخص مقابل خودش می گذارد. خدا می داند ما باید روشمان را عوض کنیم روحانیت چه در موقعیت اجرا باشد و چه نباشد در سلوکش با مردم باید اینچنین عمل کند و گرنه صرف موعظه و اخلاق و انتقام گرفتن در مقام عمل و عفو و گذشت را در حاشیه نهادن، راه به جایی نمی برد.
[۱] مستدرک الوسائل ج ۹ ص ۷ ح ۱۰۰۴۱
نظرات