همه انبياء قبل از آنکه مبعوث به رسالت شوند،از نظر شخصيتي مراحلي را طي کردند و به کمالاتي رسيدند تا قابليت و ظرفيت دريافت وحي الهي را پيدا کنند گمان نکنيد دريافت وحي و رسيدن به مقام نبوت و بعثت امر عادي است بلکه يک ظرفيت فوق العاده مي خواهد.
در رابطه با مبعث، مباحث و گفتنيها بسيار است ابعاد بسيار و جهات مختلفی دارد. آنچه در اين مجال کوتاه می توانم ذکر کنم مربوط آمادگی های پيامبر قبل از بعثت است. بعثت يک اتفاق عادی و ساده نيست. همه انبياء قبل از آنکه مبعوث به رسالت شوند،از نظر شخصيتی مراحلي را طی کردند و به کمالاتی رسيدند تا قابليت و ظرفيت دريافت وحی الهی را پيدا کنند گمان نکنيد دريافت وحی و رسيدن به مقام نبوت و بعثت امر عادی است بلکه يک ظرفيت فوق العاده می خواهد.
اگر کسي گمان کند که انسانها با همين شرايطی که دارند قابليت نزول جبرائيل وپذيرش وحی را دارند معلوم می شود حقيقت وحی را درک نکرده است. اينگونه نيست که ما فکر کنيم بدون آمادگی های روحی و کمالات نفسانی می توان پيام را اخذ کرد مثل اينکه کسی بيايد از طرف ديگری پيغامی را برساند؛ اصلا اين طور نيست بلکه اين استعداد و آمادگی و فعليت بعضی از قوای انسانی را نياز دارد که بتواند پيام الهی پذيرا باشد.
يکی از جهاتی که قبل از بعثت در پيامبر فراهم شد، خلق عظيم پيامبر بود. برای اينکه اين مطلب معلوم شود روايتی را از امام صادق(ع) نقل می کنيم که مرحوم کلينی در کافی ذکر کرده است.
امام صادق(ع) می فرمايد: “إنّ اللّه عزّوجلّ أدّب نبيّه فأحسن أدبه، فلمّا أكمل له الأدب قال: (إِنَّكَ لَعَلى خُلُق عَظيم) ثمّ فوّض إليه أمر الدين والأُمّة ليسوس عباده”
امام صادق(ع) می فرمايد: خداوند تبارک و تعالی ابتدا ادب و تربيت کرد و آداب لازم برای سياست و تدبير و رياست و امامت و نبوت را به او آموخت يعنی ابتدا ادبش را نيکو کردانيد بعد فلمّا أكمل له الأدب؛ وقتی به مرحله بالا و اکمل ادب و تربيت و شخصيت رسيد، خداوند تبارک و تعالی به او فرمود: إِنَّكَ لَعَلى خُلُق عَظيم؛ به اين مرحله که رسيد، ثمّ فوّض إليه أمر الدين والأُمّة ؛ پس امر دين و امت را خداوند بعد از تاديب به احسن الاداب به پيامبر واگذار کرد ليسوس عباده؛ تا بندگان را سياست و تدبير و رهبری کند.
اين نکته خيلی مهم است. علت اينکه می بينيم مشکلاتی برای ما و امثال ما رخ می دهد، اين است که حسن خلق و ادب نداريم البته منظور بنده از ادب معنای عاميانه آن نيست.
به هر حال نفس پيامبر از جهات معنوی و تعلقات روحی و تعلقات دنيوی و اينکه از خود خواهی دور شود و خود برايش آن مطرح نباشد استکمال پيدا کردو آمادگی
پذيرش وحی وسياست عباد در او حاصل شد.
آدمی که به اين مرحله برسد مشخص است که برترين انسانی است که می تواند دين و دنيای مردم را آباد کند و امور به او سپرده شود.
توجه به اين مسِله برای ما خيلی مهم است البته ما پيامبر نيستيم و نمی توانيم هم باشيم اما بنابرولی العُلَماءَ وَرَثَةُ الأنبِياءِ؛ما وارثان پيامبر هستيم هر چند نمی توانيم خُلُق عَظيم داشته باشيم ولی حداقل به خُلُق صغير يا کوچک برسيم و اصل آنرا داشته باشيم.
اگر امر دين و امت به انبياء سپرده شده،اين امر به عالمان هم به عنوان وراث پيامبران سپرده شده است چطور ممکن است امر دين و امت به کسی سپرده شود که تحت تربيت و تاديب پيامبر و اهل بيت عملا قرار نگرفته است . اينکه می بينيم بعضی در برخورد با ديگران و مردم در سخنرانی يا صحبت کردن و رفتار با آنها مشکلاتی را ايجاد می کنند برای اين است که پيش شرط لازم در آنها نيست مثلا يک روحانی که به تبليغ می رود بالاخره امر دين و امت در محدوده کوچک بر عهده او است . همه ما به سهم خودمان يک بخشی از دين يا بخشی از امت به ما سپرده شده ،در چه صورتی می توانيم موفق باشيم؟
وقتی که رائحه ای از اين خلق عظيم در ما باشد.وقتی سعه روحی ووجودی پيدا کنيم ميتوانيم دين و دنيای مردم را تدبير کنيم. برخوردار شويم از آنچه که خداوند به پيامبر در سطح اعلی داد يعنی أدّب نبيّه فأحسن أدبه، فلمّا أكمل له الأدب قال: (إِنَّكَ لَعَلى خُلُق عَظيم ثمّ فوّض إليه أمر الدين والأُمّة؛ اين نکته خيلی مهم است. بعثت پيامبر نقطه ای بسيار مهم و با اهميت در زندگی پيامبر است ولی اين در يک مرحله ای به پيامبر اعطا شد که قبل از آن، اين صلاحيت ها در او فراهم شده بود.
ان شاء الله خداوند متعال اين توفيق را به ما هم اعطا کند که تاديب به ادب انبياء و اولياء شويم.
نظرات