دفاع از حق مطلقا

عن مسیح بن مریم (ع): «خذوا الحق مِن اهل الباطل و لاتأخذوا الباطل مِن اهل الحق کونوا نُقّادَ الکلام»[۱]؛ حق را از اهل باطل اخذ کنید ولی باطل را از اهل حق اخذ نکنید و کلام را مورد نقد قرار دهید کما اینکه در روایت دیگری می‏فرمایند: «انظروا الی ما قال و لاتنظروا الی مَن قال»، پس انسان باید سخن حق را از هر کسی که باشد بپذیرد و اگر اهل باطل هم سخن حقی را گفتند باید پذیرفته شود البته اینکه گفته می‏شود «کلمة حق یراد بها الباطل» با این مطلب هم قابل جمع است و هیچ منافاتی بین آنها نیست. در آنجا به هر حال اراده باطل است. اراده باطل محکوم است ولی حرف حق به هر حال محکوم نیست. نه اینکه به خاطر باطل بودن آنها سخن حقی را که زده‏اند کنار بگذاریم و باطل را نباید پذیرفت گرچه آن باطل از دهان اهل حق خارج شود و این گونه نیست که اهل حق اگر سخن باطل هم گفتند ما باید بپذیریم و این یک اصل است برای اهل علم و طلاب که باید از تعصبات بیجا دوری کنند و اهل تفکر و تأمل باشند و این گونه نباشد که به خاطر لجاجت و وابستگی به شخص یا حزب خاصی از آن شخص یا حزب دفاع شود هر چند سخنی را گفته باطل باشد، اینکه انسان اشخاص و احزاب را معیار حق و باطل قرار دهد معیار جاهلی است و انسانی که با این روش زندگی کند هیچ فرقی با اعراب جاهلی که پیامبر (ص) در بین آنها مبعوث شد ندارد. ما خیلی گرفتار این مسئله هستیم و از جزئی‏ترین امور گرفته تا مسائل کلان از دوست و رفیق و حزب خودمان ولو به باطل دفاع می‏کنیم اما حقی که از دهان مخالف ما خارج می‏شود را رد می‏کنیم چون خوشایند ما نیست. لذا برای اینکه از این صفت ناپسند دوری کنیم باید از الآن تصمیم بگیریم که دنباله رو حق باشیم هر چند بر خلاف میل ما و به ضرر ما باشد و برای اینکه پیروی از حق برای ما ملکه شود باید از مباحثه‏های خود شروع کنیم و حرف حق را بپذیریم، چون اگر این عادت بد (دفاع از باطل و رد کردن حق) برای ما ملکه شد زمانی که مسن شدیم و مرجع مراجعات مردم هم قرار گرفتیم نمی‏توانیم این صفت را از خود دور کنیم و این خیلی خطرناک است. پس باید انسان سعی کند صفات بدی مثل دوری از حق و دفاع از باطل، غرور، لجاجت و امثال آن را از خود دور کند که اگر این صفات را کنار نگذاریم حتی به اندازه یک قدم هم پیشرفت نخواهیم کرد.

[۱]. محاسن، ج۱، ص۳۵۹، حدیث ۷۶۹.