آیت الله سید مجتبی نورمفیدی در مصاحبه با نشریه حریم امام: حجت الاسلام سید احمد خمینی سعی می کرد ارتباط امام با مخالفین هم قطع نشود

 

اگر قرار باشد شخصیتی نظیر مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج احمد آقای خمینی را توصیف کنیم از چه مسیری باید ورود پیدا کنیم؟
در ابتدا مقدمه ای عرض می کنم. به طور کلی اگر بخواهیم برای اشخاص و رویدادها تحلیل درست و واقع بینانه ارائه بدهیم، باید ظرف زمانی آن رویدادها و اشخاصی را که در آن ظرف زمانی زندگی می کردند، بررسی کنیم. اگر بخواهیم درباره شخصیت هایی که در گذشته بودند، با میزان زمان حاضر قضاوت کنیم، حتما آمیخته با خطا خواهد بود و نمی توانیم استنتاج صحیحی داشته باشیم. این را حتی درباره خود ائمه(ع) هم می توان گفت؛ چون رفتارهای ائمه در زمان های مختلف متفاوت بوده است. ما موضع و رفتار واحدی را از ائمه در آن دوران نمی بینیم؛ لذا بر همین اساس روایات صادره از معصومین در آن ظرف زمانی، معنا و مفهوم خاصی پیدا می کند. بر اساس این قاعده کلی اگر بخواهیم زندگی و شخصیت مرحوم حاج احمد آقا را تحلیل کنیم، حتما باید ظرف زمانی حضور ایشان را ملاحظه کنیم. آن وقت می توانیم مواضع و رفتارها و کنشها و واکنش های ایشان را به دقت تجزیه و تحلیل کنیم. اگر بخواهیم زندگی مرحوم حاج احمد آقا را تقسیم بندی کلی بکنیم، سه دوره را می توانیم ذکر کنیم: یکی دوره قبل از پیروزی انقلاب است؛ تقریبا از زمانی که نهضت شروع میشود تا پیروزی انقلاب. اینکه ما مبدأ را شروع نهضت قرار میدهیم، بیشتر به این دلیل است که میخواهیم از زاویه جریان نهضت، مسئله را بررسی کنیم. دوره دوم از زمان پیروزی انقلاب تا رحلت امام را در بر می گیرد و دوره سوم هم بعد از رحلت امام تا زمان وفات خود ایشان است. هر کدام از این سه دوره، اقتضائات خاصی داشته است و تحلیلمان را باید بر اساس آن انجام بدهیم. آن وقت می توانیم دقت، فراست، دلسوزی، مصلحت اندیشی و علاقه مندی ایشان به انقلاب و امام را در برهه های مختلف در قالب رفتارهای مختلف ببینیم. اگر این طور نگاه کنیم، می توانیم تحلیلی نسبتا خوب و تصویری جامع از ایشان ارائه بدهیم.

ویژگی های برجسته ایشان را چه میدانید؟
این به شخصیت خود حاج احمد آقا و اعتماد و تربیت امام برمی گردد. به هر حال امام ایشان را تربیت کرده بودند و حاج احمد آقا از نزدیک، شخصیت و عقاید و رفتارهای امام را دیده بود. باتوجه به هوشمندی و تیزبینی و بصیرت امام، بی جهت نبود که فراتر از نسبت و حب فرزندی به ایشان علاقه خاصی نشان بدهند. خود امام در مواضع مختلف صریحا می فرمودند اگر کسی که به ایشان منسوب است، خطا کند، با او برخورد خواهند کرد. لذا مرحوم حاج احمد آقا نه تنها بعد از انقلاب، حتى قبل از آن نیز در دوران مبارزه و سالهایی که در قم بود، در ارتباطاتی که با انقلابیون داشت، با جدیت، تلاش، هوش، استعداد خود و رفتاری که از خودش نشان داده بود، در مجموع مورد اعتماد امام قرار گرفت؛ بنابراین دریافت امام از مجموع زندگی حاج احمد آقا این بود که او جز دلسوزی و حفظ مصلحت انقلاب و اسلام و مردم به چیزی نمی اندیشد و واقعا هم تجربه های متعددی این را نشان داده بود. اینکه ایشان، هم قبل از رحلت امام و هم بعدش آماج حملاتی قرار گرفت، تا حدی ناشی از کینه و کدورت بعضی اشخاص است که از برخی مسائل ناخرسند و ناراضی بودند. این را کتمان نمی توان کرد که ایشان گرایش سیاسی خاصی داشت؛ اما تا جایی که من دریافت کردم، آنچه مقدم بر این گرایش سیاسی بود، حفظ مصلحت انقلاب و امام بود. برای نمونه عرض می کنم که در جریان انتخابات مجلس سوم، با اینکه در گرگان یکی از کاندیداها رأی قاطعی آورده بود و پدر من هم در انتخابات خبرگان رأی قاطع آورده بود، شورای نگهبان انتخابات آنجا را باطل کرد. پدر من پیامی به امام فرستاد و شرح ماوقع را بیان کرد. انتخابات واقعا مخدوش نبود. هم مشارکت مردم بالا بود و هم منتخبین با اکثریت قاطع رأی آورده بودند. ابطال انتخابات آثار خیلی نامطلوبی گذاشته بود. ایشان ضمن اینکه تلاش می کرد منتقدین را آرام کند، شرح ماوقع را خدمت امام گزارش کرد. امام بعد از آن فرمودند که انتخابات گرگان برگردد. این خبر به ایشان رسیده بود و امام هم دستور داده بودند انتخابات برگردد؛ اما این اتفاق نیفتاد. بعدها خود آقای محمدی گیلانی که از اعضای شورای نگهبان بود، در پاسخ به سؤال پدر من در مورد قضية انتخابات گفته بود: «از رفیقتان حاج احمد آقا بپرسید.» پدرم هم از حاج احمدآقا پرسید و ایشان گفته بود: «مصلحت نبود امام هزینه بشود و دخالت کند»؛ با اینکه هم منتخب مجلس و هم منتخب خبرگان، از نظر گرایش های فکری به ایشان نزدیک بود. بعدها من این را از خود حاج حسن آقا شنیدم که می گفت: «آن ایام دو سه روزی بود که ظاهرا مرحوم حاج احمدآقا کسالتی داشت و نمی توانست خدمت امام برسد. بیم این می رفت که امام به بیماری سرماخوردگی ایشان مبتلا بشوند؛ لذا ایشان به امام نامه‎ای نوشت به این مضمون که الآن شورای نگهبان این تصمیم را گرفته است؛ اما مصلحت در این است که تصمیم شورای نگهبان متزلزل انشود. اگر این اتفاق بیفتد، سنگ روی سنگ بند نمیشود.» یعنی به امام این نظر مشورتی را داده بود، با اینکه نتیجه آن انتخابات، حتما نتیجه ای بود که مطابق میل و چارچوب فکری ایشان بود؛ اما ایشان مصلحت کلی تری را در نظر گرفت. همین یک نمونه کافی است که امام در مواجهه با چنین شخصی دریابند که این شخص مصلحت فردی یا گروهی یا حزبی برایش مهم نیست. این مسئله خیلی مهم است. اگر همین یک نکته را در مناسبات و رفتارهای فکری مان حاکم کنیم، خیلی از مشکلات حل می شود. باید علیرغم اختلاف سلیقه هاهمه ما در اصول و مشترکات، در مسائل اصلی انقلاب و نظام، مصالح نظام را بر دیدگاهها و گرایش های شخصی خودمان مقدم کنیم. امروز متأسفانه این دیدگاه وجود ندارد. وقتی امام از مشورت کسی برخوردار میشوند که این چنین دلسوزانه و مشفقانه و علی رغم تمایل قلبی خودش این نظر را میدهد، معلوم است مورد اعتماد واقع می شود. به هر حال مرحوم حاج احمد آقا ثابت کرده بود که امین امام و مورد اعتماد ایشان است و برای او هیچ مصلحتی مهمتر از مصلحت اسلام و نظام و انقلاب نیست. این در برهه های مختلف ثابت شده بود. این ناراحت کننده و مایه تأسف است که به کسی با این سطح از دلسوزی و امانت داری، هجمه وارد شود. یکی از ریشه های هجمه هایی که به ایشان می شد، همین نکته بود که ایشان در حفظ مصلحت نقلاب و رعایت مصلحت امام، نظام و مردم با کسی تعارف نداشت. طبیعتا این مایه ناراحتی و دلخوری بعضی‎ها میشد. هدف بخشی از هجمه ها به حاج احمد آقا در واقع خود امام بود؛ اما چون جرئت وارد کردن هجمه به امام بود، به ایشان حمله می کردند. نمی توانستند به امام ایراد بگیرند و مستقیما ایشان را هدف
قرار بدهند، حاج احمد آقا را مقصر بسیاری از مسائل جلوه می دادند. شاهدش هم این است که امام در آن نامه ای که نوشته اند، فرمودند:
بعد از من باشما برخوردهایی خواهند کرد و شما را به خاطر من مؤاخذه خواهند کرد.» این نشان دهنده این بود که خود امام این نگرانی را داشتند و هشدار هم داده بودند. در کل زمینه های زیادی وجود دارد که این حملات را ریشه یابی کنیم. بخشی از ناحیه ضدانقلاب بود و بخشی از ناحیه غیرانقلابیها بود. چون ایشان شناخت کاملی از همه کسانی داشت که در آن سالها در حوزه یا خارج حوزه بودند؛ لذا نمی توانستند در مقابل او تظاهر و ادعا کنند.

تلاش ایشان برای برقراری در ارتباط با مراجع و علما را چگونه ارزیابی می کنید؟
نکته مهمی که به نظرم در مورد حاج احمد آقا بسیار برجسته است، این است که به طور کلی تلاش می کرد پیوندهای مراجع، رجال سیاسی
و حتی افراد عادی با امام و انقلاب حفظ بشود. حتی سعی می کرد ارتباط با کسانی که ممکن بود با امام زاویه داشته باشند هم قطع نشود. این نکته بسیار مهمی است. در قضایای اول انقلاب، از جمله مسئله منافقین ایشان تحرکاتی داشت که بعضی ها این را به عنوان نقطه ضعف ایشان مطرح می کردند. من از این زاویه تحلیل می کنم که ارتباطات ایشان با آنها از این جهت بود که تا حد امکان، آنها را در خیمه انقلاب حفظ کند. سران آن مجموعه ها معلوم بود که
فساد فکری و سیاسی داشتند؛ ولی بخشی از بدنه ای که با آنها همراه بود، جوانهای خامی بودند. این نوع ارتباط در حفظ بسیاری از آنها در اردوگاه انقلاب و جدا کردنشان از آن باند خطرناک و مخوف خیلی مؤثر بود. مثلا مردم به شخص یا گروههایی ادبار داشتند؛ اما همان موقع ایشان به نوعی آن تلخی احتمالی ناشی از ادبار مردم را در برخی جاها ترمیم می کرد. این تلاش، هم در حوزه روابط شخصی ایشان و هم در استفاده از ظرفیت آنها در نظام بود. من بارها چه در قم از علما و چه در تهران از رجال سیاسی شنیده ام که سرزده سراغ آنها می رفت و احوالشان را می پرسید. آدمی که تلخیهایی برایش پیش آمده، ممکن است همان ابتدای امر ترمیم نشود، انباشته شود و باعث جدایی بشود. اگر در ابتدا با برخوردی عاطفی حل بشود، خیلی از مسائل دیگر پیش نمی آید. مرحوم حاج احمد آقا با ارتباطات و پیوندهای شخصی و عاطفی با آنهایی که به نوعی برایشان دلخوری پیش می آمد، سعی می کرد این حلقه ارتباطی بین آنها و انقلاب و امام قطع نشود. حتی در این راه ممکن بود شأن خودش را هم رعایت نکند؛ یعنی این طور نبود که با خود بگوید فرزند امام است و دیگران باید بیایند با او ارتباط برقرار کنند. این شئون را نادیده می گرفت و این بسیار مؤثر بود. بر همین اساس میبینیم در قم ارتباطات را تسهیل می کرد، به دیدن مراجع می رفت، با بيوت مراجع ارتباط داشت و در اموری که مربوط به حوزه و مرجعیت بود، کمک می کرد شأن مراجع حفظ بشود و این تلقی ایجاد نشود که از ناحیه امام در امور دخالت می شود. این مسئله خیلی مهم است. به نظر می رسد، حتی اگر کسی زاویه ای پیدا کرده است، می توان روی مشترکات تکیه کرد و همان، مبنای علقه و علاقه بشود. من نمی گویم کاملاصلح بکنیم و همه حتی ضدانقلاب را بپذیریم؛ بلکه می گویم متناسب با افراد این اتفاق باید بیفتد. ممکن است کسی از ریشه با انقلاب و انقلابی گری مشکل داشته باشد. حفظ چنین افرادی در دایره نظام مشکل است؛ اما در خصوص انقلابیونی که دیدگاههای متفاوتی دارند، اگر تلاش بشود پیوندها و ارتباطات بیشتری پیدا کنند و باهم بیشتر نشست و برخاست کنند، می توان خیلی از مسائل را حل کرد. این امر ضمن اینکه ناشی از شخصیت عاطفی و اخلاقی مرحوم حاج احمد آقا بود، آمیخته با نوعی هوش سیاسی هم بود که ایشان از آن بهره مند بود. گمان بنده این است که حاج آقا مصطفی از لحاظ علمی از حاج احمد آقا قوی تر بود؛ ولی حاج احمد آقا از جهت جنبه های عاطفی و اخلاقی از ایشان بالاتر بود.

ارزنده ترین خصوصیت آن بزرگوار در ابعاد سیاسی، اجتماعی چه بود؟
نکات راجع به ایشان زیاد است. نکته بسیار مهمی که به نظر من، هم مبنای اخلاقی دارد و هم در صحنه عمل سیاسی و اجتماعی خیلی تأثیرگذار است، این است که ایشان آدم بی تکلفی بود. بعضی ها برای خودشان حریمهای خودساخته ای ایجاد می کنند؛ یعنی حریمی می سازند که هم باعث میشود ارتباطاتشان مشکل و محدود بشود و هم در عین حال خصلت های اخلاقی ناپسندی در آنها ایجاد کند. ایشان آدم بسیار بی تکلفی بود. واقعا وقتی آدم از نزدیک با ایشان برخورد می کرد، میدید برای خودش شأن و مقامی قائل نیست. در درجه اول من این را برخاسته از زیرساخت اخلاقی می دانم. آدمی که رها و آزاد باشد، ممکن است به ظاهر در دید خیلی ها مظاهر تقدس به آن معنا را نداشته باشد؛ ولی این بی تکلف بودن و بی عُلقه بودن، ریشه تقدس است یادم هست سال ۱۳۶۴ ایشان سفری به گرگان آمده بود و دو سه روزی آنجا بود. در این سفر ایشان را به معنای واقعی کلمه بی تکلف یافتم. نسل حاضر شخصیت حاج احمدآقا را درست درک نمی کند. امام با انقلاب آن موج عظیم جهانی را ایجاد کرده بودند. انقلاب موقعیت خاصی در دنیا داشت و به معنای واقعی قدرت مطلقه داشت و مردم از صمیم قلب به امام عشق و علاقه داشتند.
طبیعی است که حاج احمد آقا در سایه این اقتدار چه شخصی بود. به هر حال کسی بود که از صدر تا ذیل به او امید بسته بودند. من ایشان را در آن موقعیت واقعا بی تکلف و دور از حریم های خودساخته‎های دیدم که خیلی از ما برای خودمان درست می کنیم. در کل ایشان از متن جامعه اطلاع داشت و همین بی تکلفی باعث شده بود همه او را دوست داشته باشند؛ حتی آنهایی که تفاوت های فکری داشتند، از نظر شخصی به او علاقه مند بودند. این حالت را در حاج حسن آقا هم می توانیم ببینیم. این بی تکلفی و راحت بودن، خصلت مهم و مبنای ارزشمندی برای شخصیت اخلاقی انسان هاست و تأثیرش در عالم سیاست و روابط اجتماعی خیلی پررنگ است، تحمل را بالا می برد، صبوری را بیشتر می کند. اینکه شخص بتواند در برابر حرفها، تهمتهاء، ناسزاها صبوری کند، از هر کسی برنمی آید. همه ما افرادی را دیده ایم که اگر کوچکترین اشکالی به آنها وارد شود، برآشفته می شوند و ممکن است عکس العمل های تندی نشان دهند؛ اما بعضی ها صبوری می کنند. مرحوم آیت الله هاشمی هم واقعا صبور بود و این به نظر من از اخلاق انبیا و پیامبر اکرم است روزی پیامبر غنائم جنگی را تقسیم می کرد. شخصی به پیامبر اعتراض کرد و گفت: «شما در تقسیم غنائم، عدالت را رعایت نکردید پیامبر سرخ شد و سکوت کرد و بعد این جمله را فرمود: «خدا رحمت کند برادرم موسی را که در برابر این گونه سخنان صبر می کرد.» خود صبوری در برابر تهمت و ناسزا مرحله بزرگی از ریاضت و مجاهدت با نفس است. اینها چیزهایی است که باید به آن توجه کنیم
از اقدامات مهم ایشان بعد از رحلت حضرت امام بگویید
همان طور که عرض کردم، باید بستر زمانی زندگی حاج احمد آقا را لحاظ کنیم؛ مثلا اینکه قبل از انقلاب در چه موقعیتی قرار داشت، در ده سال بعد از انقلاب و بعد از امام چه موقعیتی بود. یکی از کارهای بسیار مهمی که ایشان بعد از امام انجام داد، تقویت رهبری بود. این کار کمی نبود. آن موقع همه نگاه ها از داخل و خارج به بیت امام و شخص حاج احمد آقا بود که در برابر این انتخاب و جانشینی چه می کند. ایشان از سر اعتقاد و مصلحت و از سر حفظ منافع و مصالح ملت در این جهت چیزی فروگذار نکرد و تلاش های ایشان بسیار هم تعیین کننده بود. همان موقع اگر این موضع حمایت و تقویت نبود، سوءاستفاده های زیادی در خارج یا داخل می شد. وقتی می خواهیم شخصی مثل حاج احمد آقا را تحلیل کنیم، باید در نظر بگیریم که در آن موقعیت ایشان چه نقش ارزنده ای ایفا کرد. حالا افراد کم اطلاع و جاهلی که تحریک شده هستند، یا افراد مغرض، اینها را نادیده می گیرند و به حاج احمد آقا بعضی از اشکالات را وارد می کنند. اگر ایشان در آن دوران هیچ کاری جز این یک کار نکرده باشد، همان برای حفظ انقلاب کار بسیار مهمی بود. امام تأکید داشتند که باید این محور حفظ شود و ایشان چه در عمل و در چه قول و رفتار این جایگاه را تقویت می کرد. در عین حال ممکن بود در جایی هم انتقادی کند. بعضی از رفتارها ممکن بود از دید ایشان محل اشکال باشد و ایشان آن را نپسندد؛ اما اینها را هم با حفظ مصلحت کلی می گفت. اشکالی ندارد کسی به اصل و اساس نظام معتقد باشد، در عین حال اگر اشکالاتی در گوشه و کنار می بیند، آنها را مطرح کند. حاج احمد آقا این کار را می کرد؛ یعنی هم پایبندی به نظام و رهبری در ایشان برجسته بود و هم گاهی بعضی انتقادات از سیاستهای اجرایی را که در آن دوران میدید، بیان می کرد

هم برخورد اخلاقی ایشان با کسانی ته که با او اختلاف نظر فکری داشتند چگونه بود؟
در شرح حال ایشان هست که از آقای مهندس بازرگان حلالیت طلبید. این را می توان دو نوع تفسیر کرد. تلقی بعضی ها از این حلالیت طلبیدن، عدول از مواضع است؛ ولی می توان آن را برخوردی اخلاقی هم دانست. به این معنا که اگر در دورانی، مرحوم مهندس بازرگان به خاطر اختلاف دیدگاهی که داشت، از مسئولیت ها کنار گذاشته شد، طبعا در خلال این جابه جایی ممکن بود حرف، سخن یا رفتاری صورت گرفته باشد که آن رفتار خاص، تضييع حق برادر مسلمانی بوده باشد. حلالیت طلبی ممکن است ناشی از این باشد.
لطفا اگر خاطره شیرینی از ایشان کردند به یاد دارید، آن را بیان بفرمایید.
سن من اقتضا نمی کرد که با ایشان خیلی ارتباط داشته باشم و موقعیتم هم ایجاب نمی کرد. بزرگانی که با ایشان مأنوس بودند، بهتر از من این چیزها را می دانند. صحبت هایی هم که کردم بر اساس یافته هایی است که مستقیم یا غیرمستقیم به دست آورده ام. فکر می کنم آخرین باری که ایشان را دیدم، چند ماهی قبل از فوتشان بود. شبی در بیت امام خدمتشان رسیدم. خیلی با محبت و لطف و صمیمیت برخورد کرد. آن مقداری که من با ایشان برخورد داشتم، انصافا جاذبه ای داشت که در همان برخورد اول این محبت در دل می نشست و هر چه ارتباط بیشتر میشد، آن جاذبه هم عمیق تر میشد. صفا، صمیمت، بی تکلفی و بی تعلقی و جنبه های دیگری از ایشان برجسته شده است. من از مرحوم آیت الله العظمی فاضل النکرانی فراوان شنیدم که از لحاظ استعداد در مسائل علمی بسیار فوق العاده بود؛ منتها این استعداد به خاطر گرفتاری هایی که در مسائل انقلاب پیش آمده بود، نتوانست به فعلیت برسد. همان مقداری که ایشان تدریس می کرد و اشتغال داشت، نقل می کنند که بسیار موفق بوده است.

در برهه ای از زندگی ایشان که به نوعی به پایان عمر پربرکت آن بزرگوار ختم می شود مانوعی آمادگی برای عزیمت به آخرت را در اعمال، رفتار وگفتار ایشان می بینیم چرا؟
پیدا کردن آمادگی برای مرگ خیلی مهم است که نصیب هر کسی نمی شود. اینکه در دعاها داریم که از خدا طلب آمادگی برای موت می کنیم، ناشی از باور عمیق به مبدأ و معاد است که اگر ریشه در جان و روح انسان نداشته باشد، شخص نمی تواند آن آمادگی را پیدا کند و توفیقش را هم پیدا نمی کند. به نظر من یکی از نکات برجسته زندگی مرحوم حاج احمد آقا چند ماه آخر عمرشان است که بدون اینکه کسی متوجه بشود، معلوم بود دارد این استعداد را در خودش تقویت می کند که بعدها گفته شد و معلوم شد. قدم اول استعداد مرگ، انقطاع است: بریدن از تعلقات و غلقههایی که انسان دارد؛ از زن و فرزند و مال گرفته تا مهم ترینش که حب جاه و مقام است. به نظر من این انقطاع یکی از توفیقاتی بود که ایشان پیدا کرده به هر حال تقدس به معنای واقعی در این چیزها خودش را نشان می دهد. ممکن است کسی اثباتا از دید خیلی ها این تقدس را نداشته باشد، یا حتی به عکسش متهم باشد؛ اما در درون و خلوت خودش این تلاش را انجام می دهد. در خصوص ایشان این نکته خیلی مهم است که اواخر عمر به خصوص چند ماه آخر، سعی اش این بود. حالا تا چه حد موفق شد، خدا میداند؛ اما اینکه قدم در راه کسب آمادگی موت برداشت، بهترین مصداق عاقبت به خیری است. این به خاطر دعاهای امام است که حتما پشت سر او بود. من فکر می کنم امام هم دغدغه انقلاب و اسلام و دین داشتند و هم دغدغه بیت و فرزندانشان را داشتند. اینهایی که متأسفانه حریم های اخلاقی را می شکنند و به بیت و یادگاران امام گاهی ناسزا می گویند، بدانند که فارغ از همه آثار سوئی که در این دنیا دارد، در درجه اول خود امام را می رنجانند هر احترام و تکریمی که ما به بیت و یادگاران امام کنیم، حتما باعث خشنودی امام میشود و هر بی احترامی به این بیت کنیم، موجب ناخرسندی امام است.
یقین دارم اگر به امام علاقه مندیم و اگر میخواهیم امام در آن دنیا برای ما حداقل دعا بکنند، ما هم باید قدمی برداریم. نمیفهمم بعضی ها چطور چشمشان را روی بعضی از امور می بندند. به هر حال بیت امام در همان مسیر داردحرکت می کند. حاج احمد آقاموسسه نشر آثار امام را تأسیس کرد، بیت امام هم دارند این مؤسسه را اداره می کنند. همه یادگارهای امام و خود حاج حسن آقا انصافا به جد و با اعتقاد حامی انقلاب و رهبری هستند؛ در عین حال اگر کژی و کاستی هم ببینند، باید تذکر بدهند و می دهند. من برادرانه و مشفقانه به آنهایی که گاهی بی انصافی می کنند، توصیه می کنم به جادۂ انصاف بیایند.