چه نکاتی از زندگی و شخصیت میرداماد برای شما جالب و جذاب است؟
یکی از ویژگی های مهم که میرداماد از آن برخوردار بود. مساله استقلال فکری است سعی وی بر این بوده است که مقلد نباشد. تقلید در دایره علم و اندیشه یک آفت بزرگ است. میرداماد ضمن بهره گیری از آرای حکمای باستان مثل سقراط و افلاطون و ارسطو، به نقد و بررسی آنها پرداخته و همچنین نظرات فیلسوفان مشّاء مثل فارابی و ابن سینا را به محک نقد درآورد و اندیشه های کلامی غزالی را به چالش کشید. این ویژگی سبب شد که این حکم در حوزه های مختلف علم و دانش مصاحبه رأی و نظر باشد و آثار ارزشمندی از خود بر جای بگذارد. ویژگی دیگر که بی ارتباط با جهت اول نیست، این است که حکیم استرآباد از قالب های موجود فراتر رفته و دست به ابتکار و نوآوری زد و اقدامات تاسیس داشت ظهور میرداماد در اواخر دوران فطرت فلسفه اسلامی است؛ دورانی که غزالی با تهافت الفلاسفه پایه گذاری کرد. یکی از دوران سخت و طاقت فرسا برای فیلسوفان اسلامی بود، به گونه ای که نام کتاب های ابن سینا را شفا گذاشتند. نقل کرده اند که یکی از دانشمندان در آن ایام در حال احضار می گفت صدق الله العلي العظيم و كذب ابن سینا، یعنی خداوند علی العظیم راست گفت و ابن سینا دروغ گفت در چنین دورانی که مردم از نزدیک شدن به آثار افلاطون و ارسطو منع شده بودند و آثار فارابی و ابن سینا درد زا و بیماری آور به شمار می آمد، به کوشش میرداماد، این بزرگان مورد توجه واقع شدن. به هر حال، ظهور این فیلسوف استر آبادی در پایان دادن به این دوران که حدود ۲۵۰ سال طول کشید، کمک کرد و پایه گذار یک مکتب فلسفی گردید به نام مکتب فلسفی اصفهان. البته قبل از ایشان نیز تلاش هایی شده بود. ابن رشد که فیلسوف بود، در قرطبه کارهایی انجام داده بود. میر سید شریف جرجانی، تفتازانی، قاضی عضد الدین ایجی که محور بیشتر فعالیتها و آثار آنان کلامی بود. به هر حال آنچه در این مساله موثر بود، به نوعی ابتکارات و نوآوری های میرداماد بود. مهم ترین نوآوری میرداماد، تلفیق حکمت مشاء و اشراق و آموزه ها و تعالیم اسلامی و شیعی بود که با توجه به احادیث و آیات آن را سامان داد و حکمت یمانی را ابداع کرد و این امر سبب شد کسانی که از موضع دین بر فلسفه می تاختند خلع سلاح شوند این ابتکار میرداماد، شالوده حکمت متعالیه شاگرد مبرزش ملاصدرا را پی ریزی کرد که تا به امروز بر فلسفه اسلامی سایه افکنده است. نکته سومی که به نوعی به دو ویژگی قبلی مرتبط است، شجاعت اخلاقی و آزاد منشی این فیلسوف فرزانه است. اگر این شجاعت اخلاقی و آزاد منشی نبود، نمی توانست استقلال فکری خود را حفظ کند و دست به ابتکار و نوآوری بزند. ویژگی چهارمی که بسیار آموزنده است و اهتمام والای این بزرگوار به امور شرعیه و مراتب عالی معنوی اوست. به طوری که نقل شده میرداماد مستحبات را ترک نمی کرد و مکروهات را مواظب بود. اگر کسی ترکیه نفس پیدا نکرده باشد و آلودگی ها را از خود کنار نزده باشد و به منبع اصلی فيض یعنی وجود مقدس باری تعالی متصل نشده باشد، نه می تواند شجاعت اخلاقی داشته باشد و نه آزاد منشی پیشه خود کند. بر این اساس بود که وی توانست استقلال فکری خود را حفظ کرده و به نوآوری و ابتکار دست بزند چه بسا بزرگانی به دلیل ملاحظاتی ناچارند مقلد باشند و جسارت ابتکار و نوآوری از آنان سلب می شود. نکته بسیار جالب دیگر در زندگی میرداماد این است که علی رغم موقعیت علمی بسیار بالا و شرایطی که در دربار صفوی پیدا کرده بود، نسبت به مردم توجه خاصی داشت. ملاصدرا در نامه ای که به استادش میرداماد مینویسند از او به عنوان کمک و پناه ضعفا و مساکین و فريادرس فقرا نام می برد. خصوصیت ششم که در این حکم مشاهده می شود، این است که با این که صاحب کراماتی بود و داستان های عجیبی از وی نقل می شود و حتی خود میرداماد به برخی از آنها اشاره می کند، ولی هیچ گاه به دنبال جمع کردن مرید و باز کردن دکان نبود چیزی که متاسفانه امروزه خیلی مشاهده می شود و رواج پیدا کرده است و یک خطر و آفت بزرگی است که بزرگان دین باید با آن برخورد نمایند.
ویژگی هفتم فیلسوف آستر آباد، پرهیز از تعصب بی جا و بی مورد است. معلم ثالث با آن که از نظر اعتقادات بسیار محکم بوده و عمر خود را در این جهت سپری کرده بود، ولی هیچ گاه تعصب خشک و جاهلانه نداشت به نظر من، فیلسوف و حکیم اگر سعه صدر و تحمل نداشته باشد، نمی توان نام او را حکیم گذاشت. اصولا تعصب های بی جا و سخت گیری های بی مورد ناشی از ضعف استدلال و برهان است. نکته مهم هشتم، جامعیت این بزرگوار است میرداماد در تمامی دانش های زمان خود صاحب نظر بود فقه. اصول، رجال، تفسیر، فلسفه، منطق، ریاضی، طب، مثلثات، کیمیا، شعر و موسیقی علومی هستم که در آن دوران رواج داشته و وی نیز نه تنها بر آن علوم احاطه، بلکه در آنها صاحب رای و نظر بود، البته بیشتر علمای آن دوران به ویژه در اصفهان جمع بین معقول و منقول کرده اند ولی به هر حال برجستگی میرداماد قابل انکار نیست. امروز درست است به دلیل گستردگی علوم و شاخه شاخه شدن و تخصصی شدن دانش ها، نمی توان جامع همه علوم بوده ولی به هر حال آشنایی اجمالی با شعبه های مختلف علوم به ویژه علوم نو پیدا و ارتباط آنها در حوزه علوم انسانی امری بسیار مهم است ویژگی مهم میرداماد این است که وی به حل مشکلات و معضلات علمی اهتمام خاصی داشته و رساله های متعددی در این رابطه نگاشته است. در بسیاری از مسائل، وی ادعا می کند که این مشکلات تا به امروز لاینحل مانده و من آنها را حل کردهام. نفس توجه به مشکلات علمی و شبهات و تلاش برای حل آن ها، یک رویه پسندیده و مطلوب است این روش به ویژه در زمان ما یک ضرورت و نیاز جدی است که باید بدان پرداخته شود. تفسیر دیگر این ویژگی، به روز بودن است. امروزه به روز بودن یک نیاز و ضرورت برای عالمان دینی است. در یک جمله می توان گفت: این دانشمند و حکیم از زمان خود جلوتر بود. چیزی که ما امروزه به شدت بدان نیازمندیم، این است که عالمان دین، حداقل از زمان خود عقب نباشد. به هر حال این ویژگی ها و برجستگی ها از نکات جذاب و جالب و آموزنده در زندگانی حکیم استرآباد است که در عصر ما به همه آنها محتاجیم و باید به عنوان الگوی دانشمندان و فرهیختگان مورد توجه قرار گیرند.
در مورد آثار و مصنفات میرداماد مختصری توضیح دهید.
از میر داماد نزدیک به یکصد اثر به صورت کتاب رساله، اجازه نامه و نامه باقی مانده است. با آن که این حکیم در بیشتر علوم زمان خویش صاحب نظري بوده، ولى آثار بر جای مانده از وی فراخور تنوع دانش او نیست. به طور کلی، مصنفات میرداماد بر چند دسته است برخی از آنها به صورت کتاب در موضوعات مختلف همچون فقه و فلسفه و احکام و رجال نگاشته شده است مانند ضوابط الرضاع، قبسات ، الرواشح الماویة. بعضی دیگر به صورت تعلیقه و حاشیه بر کتب پیشینیان به رشته تحریر درآمده است. مثل حواشی متعددی که وی بر کتب علامه حلی، شیخ طوسی در فقه و بر بعضی از کتب ابن سینا در فلسفه نوشته است.
بخش سوم از مصنفات و رساله هایی است که در علوم مختلف نگاشته، مانند رساله في الطهارة و الصلوة در فقه و رساله ای در حدوث عالم در فلسفه و رساله ای در قدرت و علم باری تعالی در کلام و … . دسته چهارم از آثار به جای مانده از این حکیم بزرگ اجازاتی است که به شاگردان مبرزش داده است این اجازات عموما اجازه روایی است که از طریق وی و اساتید او و شيوخ اجاره به ائمه معصومین متصل می شود. همچنین در برخی از این اجازات، اجازه نقل مصنفات خود در علوم عقلیه و شرعیه و مصنفات جدشان مرحوم محقق کرکی و علامه حلی را به بعضی از شاگردانشان داده اند. از جمله این اجازات، اجازه محکمی است که او به شاگرد برجسته اش ملاصدرا داده است. بخش پنجم آثار باقیمانده از او، مکاتبات و نامه هایی است که خود اصالتا نوشته و یا به نیابت از شاه عباس برای دیگران انشاء کرده است. از میان آثار بر جای مانده بعضی از کتب او به چاپ رسیده است. از جمله قبسات که توسط مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل کانادا شعبه تهران و به همت دکتر مهدی محقق در سال ۱۳۵۵ چاپ شده است. اخیرا نیز به همت ایشان توسط انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و با همکاری مرکز بین المللی گفتگوی تمدنها و دانشگاه تهران به بهانه همایش بین المللی قرطبه و اصفهان به عنوان دو مکتب فلسفه اسلامی در شرق و غراب، بعضی از مصنفات میرداماد به زیور طبع آراسته شده است همچنین نشر میراث مكتوب با همکاری جمعی از محققين ، بعضی دیگر از مصنفات میرداماد را منتشر کرده است، از جمله الأفق المبين، تقويم الایمان و … با این حال هنوز بعضی از آثار میرداماد به چاپ نرسیده و به صورت نسخه خطی در کتابخانه ها موجود است که امید است در آینده چاپ شود. از جمله آثاری که هنوز چاپ نشده آثار فقهی اوست که هیچ یک منتشر نشده است، ولی انشاءالله به زودی کتاب ضوابط الرضاع که یکی از آثار فقهی میر داماد است، در اختیار علاقه مندان قرار خواهد گرفت. این کتاب توسط برادر ارجمند و فاضل محترم آقای منگنه چی تحقیق شده و توسط مؤسسه میرداماد خواهد شد. برای آگاهی از فهرست کامل آثار مصنفات میرداماد می توان به کتب ارزشمند الذریعه الى تصنيف الشيعه تألیف شیخ آقا بزرگ تهرانی و اعیان الشیعه سید محسن امین و حکیم استرآباد نوشته دکتر موسوی بهبهانی مراجعه کرد.
میرداماد همانند فلسفه در فقه نیز صاحب نظر بوده است جایگاه میرداماد در فقه اسلامی چیست؟
منزلت ميرداماد در گستره و مسائل فقهی والاست. فقاهت وی به عنوان یک فقیه برجسته به حدی بوده که صاحب تاریخ عالم آرامی عباسی میگوید: فقهای عصر، فتاواى شرعيه را به تصحیح آن جناب معتبر می شمارند.
البته بعد فقهی شخصیت علمی میرداماد تحت الشعاع بعد فلسفی او قرار گرفته و شهرت وی بیشتر در حوزه حکمت و فلسفه و تا حدی رجال و درایه است به دورانی که میرداماد در آن می زیسته، در حقیقت آغاز رویارویی بین جریان اخباریگری جریان تعقل گرا بوده است. گویی صف آرایی مکتب اهل حدیث در برابر متکلمان و اصولیين شيعه دوباره احیا شده بود. موقعیت اهل حدیث که در اواخر قری چهارم و اوایل قرن پنجم به وسیله بزرگانی همچون شیخ مفید و شیخ طوسی به شدت تضعیف شده بود، بار دیگر در اوایل قرن یازدهم توسط ملا محمد امین استر آبادی (م ۱۰۳ ه.ق» احیا گردید. گر چه میرداماد قبل از شروع درگیری های سخت این دو مكتب از دنیا رفت، ولی این رویارویی که از قبل آغاز شده بود، به غلبه مکتب اخباری انجامید و باعث سلطه آنان بر مراکز علمی مهم به جز در اصفهان گردید. عمده ترین ویژگی جریان انصاریگری همانند اسلافشان، اتکا به ظواهر احادیث و روایات بود.
به گونه ای که بنیان گذار این مکتب حجیت ظواهر قرآن را بدون تمسک به روایات نمی پذیرفت. آنان به شدت روش اجتهاد و تفکر عقلی را مورد سرزنش قرار می دادند. در مقابل جریان تعلق گرا که بعضی آن را در دوره اخیر به نام محقق کرکی جد مادری میرداماد و برخی دیگر به نام محقق اردبیلی ثبت کرده اند و با ظهور علامه مجدد وحید بهبهانی به اوج خود رسید، ضمن ژرف نگری در مفاهیم روایات و دقت در پذیرش آنها خواستار توجه بیشتر به منابع دیگر یعنی کتاب و نقل گردیدند. این مکت برای استواری مبانی فقه بر استدلال های دقیق و منطقی، تلاشهای گسترده ای به عمل آورد. در این مدرسه توجه به عمومات و اطلاقات قرآنی گسترش یافت و در اعتبار و ارزش بسیاری از اجماعات و آرای فقهای بی تردید حاصل شد. توجه ویزه به علم أصول و بهره برداری از قواعد فلسفی برای اثبات برخی قواعد اصولی نیز از خصوصیات برجسته این مکتب است به هر حال میرداماد از جمله کسانی است که رویه اعتدالی در رویکرد به فقه در پیش گرفته است. با بررسی آثار محدود به جای مانده از وی در فقه می توان تا حدودی سبک فقهی او آشنا شد. من در مقاله نسبتاً مفصلی با عنوان سبک شناسی فقهی میرداماد، به این موضوع اشاره کرده ام. با توجه به مجموعه عواملی که در شکل گیری یک سبک فقهی دخالت دارند، می توان چند ویژگی را برای سبک فقهی میرداماد ذکر کرد. او اگرچه به عنوان صاحب یک مکتب فقهی شناخته نمی شود، ولی دارای یک سبک فقهی روشن و متقن است. از حیث توجه به منابع انبساط با اینکه توجه خاصی به آیات الاحکام دارد و آنها را به دقت مورد بررسی قرار می دهد ولی در عین حال تمام تلاش خود را در بررسی روایات مخصص و مقید به کار میبرد. مهارت و تخصص او در دانش و رجال و درایه و تسلط وی بر فقه الحدیث موجب شده در برخورد با روایات، انصافا چیزی فروگذار نکند. میرداماد به راحتی تسلیم اجماعاتی که فقها ادعا می کند، نشده و با تتبع گسترده ای که دارد همه انتظار و آرا را مورد بررسی قرار می دهد. وی ضمن بهره گیری از قواعد فلسفی در مواقع مختلف از مباحث فقهی، دقت های عملی غیر ضروری را کنار گذاشته و آن جا که باید به فهم عرفی استاد کند و استظهار نماید. هنر خود را نمایان می سازد او در مقام استنباط به راحتی راه احتیاط را پیش نمی گیرد تا موجب مشقت و زحمت بر مکلفین نشود این که اشاره کردم وی رویه اعتدالی در فقاهت داشته واقعا اینچنین بود و نشانه های روشن و محکمی در اثار فقهی او بر این مطلب دلالت دارد البته الى منتقلی در علم اصول از او به جای نمانده ولی تا حدودی می توان از لابه لای مباحث فقهی او به مبانی اصولی وی نیز دست یافت. مثلا در باب مفهوم شرط، مفهوم عايت، دلالت نهی بر فساد و تجزی در اجتهاد مطالب مقادی را بیان کرده است.
نظرات