آیت الله سید مجتبی نورمفیدی: امام خمینی همزمان از چند جبهه زیر تیغ حملات گروهها و اشخاص مختلف قرار گرفته/ مردم سالاری و دادن نقش محوری به مردم از مبانی اندیشه امام است/ هیچ کسی جنگ را نمیخواست؛ نه مردم و نه امام
مستحضرید که این روزها به اشکال مختلفی حضرت امام را مورد هجمه قرار دادهاند و به اشکالی میبینیم که امام را تخریب میکنند؛ در بستر جامعه امروز، متأسفانه در فضای مجازی بیشتر خودش را نشان میدهد، امام را سرمنشأ همه مشکلات و گرفتاریهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی میدانند، میخواهیم حضرتعالی در این فضا صحبت کنید که برای برخورد با این پدیده خمینیستیزی اساساً چه پیشنهادی دارید و نگاه شما به این ماجرا چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم؛ من هم متقابلاً تبریک عرض میکنم و توجه شما را در آغاز گفتگو به این مطلب جلب میکنم که در طول تاریخ تخریب بزرگان، اولیاء و انبیاء، وجود داشته و این امر تازهای نیست. به طور کلی حربه دشمنان راه حق، تخریب و تحریف شخصیت بزرگان و رهبران مردم بوده است؛ شما نگاه کنید، در قرآن به این مطلب اشاره شده که تقریباً تمام انبیاء در دوران نبوت و در زمان حیاتشان با چه عناوینی مورد خطاب قرار میگرفتند؛ از مجنون، ساحر گرفته تا بسیاری از عناوینی که زیبنده خودشان بود.
در زمان رسول گرامی اسلام(ص) هم ما شاهد این مسأله هستیم؛ در زمان ائمه هدی(ع) هم این رویه از سوی جبهه باطل دنبال شده است. بعد از حیات این بزرگان هم برای اینکه مانع اثرگذاری نام و یاد آنها باشند، دست از این رفتارها برنداشتند؛ بنابراین این یک امر کاملاً با سابقه و ریشه تاریخی طولانی است. نباید گمان کنیم که برای اولینبار دارد این اتفاق میافتد. اگر به خاطر داشته باشید، امام(ره) خودشان در بعضی فرمایشات و پیامهایشان اشاره به برخی از رفتارهای ناپسند داشتند.
بنابراین، ما باید این را (نه اینکه خدای نکرده با بیتفاوتی از کنارش بگذریم) بدانیم این کارها همواره وجود داشته است. این یک حربهای است برای کم اثر کردن این شخصیتهای بزرگ، لذا امر بی سابقه ای نیست.
اما با این حال بسیار مایه تأسف است؛ این روزها خدا میداند (من بدون هیچ تعصب و حب و بغض شخصی عرض میکنم)، از اینکه میبینم امام این چنین مظلوم واقع شده و از جنبههای مختلف، دوست و دشمن، دانا و نادان، دارند در حق آن بزرگمرد جفا میکنند، واقعاً قلبم درد میگیرد و گاهی اشک از چشمم جاری میشود. یک شخصیتی با آن همه مرارتها و سختیها و تلخیها، در یک دوران طولانی، آن هم تنها و تنها به خاطر خدا و نجات مردم از دست شیاطین، از زیر سلطه و برای اینکه آنها را از نوکری بیگانه نجات بدهد، با الهام از آموزههای دینی و قرآن و روایات و تمسک به سیره معصومین(ع) و به پشتوانه تجربههای تاریخی ملتها و این ملت، یک حرکتی را شروع کرد و در یک نقطهای به نتیجه رسید؛ یک سرمایه بزرگی برای این ملت فراهم شد که اگر من بخواهم آن مقطع را دربارهاش سخن بگویم و سرمایههایی که از رهگذر انقلاب -مادی و معنوی- برای ملت ایران حاصل شد را نام ببرم، این خودش یک بحث مفصلی است و حاضرم این را با دلیل اثبات کنم که اگر آن انقلاب و اتفاقی که در آن مقطع افتاد خودش در نظر گرفته شود، آثاری که برجای گذاشته، هیچگاه آن آثار از بین رفتنی نیست.
من فکر میکنم الان متأسفانه امام(ره) همزمان از چند جبهه زیر تیغ حملات گروهها و اشخاص مختلف قرار گرفته و در این شرایط که حالا مردم گرفتاریها و مشکلاتی دارند، نارضایتیهایی دارند، طبیعتاً دلخوریهایی دارند؛ ممکن است این حرفها با ذائقه برخی جور دربیاید و خدای نکرده بعضی از این مطالب را بپذیرند. دشمنان هم به صورت سازماندهی شده دارند این کار را انجام میدهند و البته بعضیها هم تحت تأثیر هیاهوها قرار میگیرند و حرفهایی میزنند که واقعاً ظلم و بیانصافی است.
اینکه میگویم چند جبهه، یک جبهه و یک گروه، دشمنان دانا هستند که با حساب و کتاب، با برنامه، از اول این کار را میکردند و هیچگاه از تخریب امام دست برنداشتهاند. به انحاء مختلف. یک گروه، دوستان نادان هستند؛ اینها خود چند طیف هستند. یک عده با پرچم و دفاع ازآزادی به مقابله با امام میروند، یک عده با تابلو انقلابیگری دارند ناخواسته و ندانسته ایشان را تخریب میکنند. بنابراین ما مواجه هستیم با چند گروه که دانسته یا ندانسته امام را سیبل حملات خودشان کردهاند.
اگر بخواهم یکایک این گروهها را تحلیل کنم انگیزهها و انگیختههای آنها را، این یک زمان طولانی میخواهد؛ من دارم طرح بحث میکنم که ما صورت مسأله حمله و تخریب امام را بشناسیم، بعد برخورد با هر یک از اینها یک اقتضایی دارد. به این سادگی نیست که ما موضوع تخریب امام را بیاییم یکپارچه ببینیم و در یک بستر بسیط بخواهیم آن را بررسی کنیم. این از ناحیه هجمه کنندگان که سه دسته هستند.
اما از جهت ماهیت تخریبهایی که دارند، تخریبها هم متوجه مبانی است و هم بناها؛ هم مبنا را دارند در آن خدشه میکنند، هم بناها را دارند تخریب میکنند. متأسفانه هر دو نوع اینها هم در میدان ترسیم شده از سوی دشمن دارد پیش میرود؛ برخی از اینها بدون اینکه بفهمند، دارند آن نقش را بازی میکنند.
از ناحیه مبناها برخی از مبانی مسلّم امام این روزها مورد اشکال و حمله قرار گرفته. من با نقد مخالف نیستم؛ نقد هیچ اشکالی ندارد، اما نقد قاعده دارد، چهارچوب دارد. اگر کسی میخواهد نقد کند، منصفانه نقد کند. بعضی از این مطالبی که دارد مطرح میشود واقعاً از قاعده نقد بیرون است؛ وقتی شما میخواهید یک نظریه را مورد نقد قرار بدهید، باید به مبانی آن نظریه بپردازید.
من معتقدم تمام مبانی مسلّم امام برگرفته از آموزههای دینی و از متن قرآن و روایات است؛ مثلاً اینکه دین بدون جنبه اجتماعی اصلاً معنا و مفهوم ندارد؛ اینکه دین بدون حکومت نیست، همین نظریه ولایت فقیه؛ اینکه آزادی از ارکان مبانی فکری امام است؛ مردم سالاری و اینکه برای مردم اهمیت قائل باشیم و نقش محوری به مردم بدهیم، اینها از مبانی اندیشه امام است.
امام دارای یک منظومه فکری منسجم است که باید آن را شناخت. حالا ما میبینیم این مبانی از دو سو مورد حمله قرار میگیرد و تخریب میشود؛ هم مردم سالاری مورد تأکید و عنایت امام تخریب میشود به انحاء مختلف، هم نظریه حکومت اسلامی و ولایت فقیه؛ یک عده با پرچم دفاع از آزادی و با تابلو ناسازگاری حکومت دینی با حقوق بشر، برخی از این مبانی را هدف قرار دادهاند. یک عده هم با پرچم دینداری و انقلابیگری به مردم سالاری مورد نظر امام و به رکن دیگر انقلاب یعنی آزادی هجمه میکنند، خواسته یا ناخواسته. این هجمهها هم در بعد نظری صورت میگیرد و هم در بعد عملی.
در مواجهه با این نوع از تخریبها چه باید کرد؟
در مواجهه با این تخریبها از جهت نظری، روشنگری تنها راه است، تبیین واقعاً تنها راه است؛ به نظر من خود مقام معظم رهبری در تبیین مبانی نظری امام همواره تلاش وافری داشتهاند و از هر فرصتی این را استفاده کرده تا این مبانی را بیان کنند. ما نمیتوانیم با اندیشه امام گزینشی عمل کنیم و یک مبنا را کنار بگذاریم و یک مبنا را بپذیریم، نؤمن ببعض و نکفر ببعض شویم. در تبیین مبانی به نظر من کوتاهی شده، مبانی درست تبیین نشده، متناسب با ذائقه نسل جدید ارائه نشده؛ مبانی فکری امام و انقلاب آنگونه که باید و شاید با ادبیات جدید بازتولید نشده، اینها باید با یک ادبیات جدید بازتولید شود و به اشکالات پاسخ داده شود
از جهت علمی هم باید مراقبت کرد که رفتارها و اعمال ما در حد امکان منطبق با آن مبانی و اهداف باشد؛ اگر جایی هم خطایی صورت میگیرد تصحیح شود، چون رفتار غلط هم به نوعی موجب تخریب آن از ریشه میشود.
برویم سراغ نوع دوم تخریبها.
در رابطه با بخش دوم یعنی تخریب بناها وآنچه که بر آن مبانی استوار شده و بعضی اتفاقات و بعضی مطالبی که در این سالها ما شاهد آن بودیم، به نظر میرسد برای تحلیل بعضی تصمیمات و بعضی رفتارها، در درجه اول باید به ظرف زمانی آن توجه کرد و سپس قضاوت نمود. اینکه کسی یک واقعه تاریخی را براساس دو تا شاهد دم دستی، آن هم با قلب حقیقت برای مردم به عنوان یک اشکال یا ریشه اشکال مطرح کند، این خیلی ناجوانمردانه است؛ اینکه میبینیم برخی با نوعی تحریف و قلب واقعیت مثلاً میگویند امام مطالبی را در آغاز سال ۵۹ مطرح کردهاند که این باعث آغاز جنگ شده، واقعاً جای تأسف دارد و از اینکه یک چنین ظلم بزرگی به امام میشود انسان غمگین میشود.
خیلیها به خاطرشان هست که چگونه بعد از انقلاب، صدام به تحریک ابرقدرتهای شرق و غرب، آن هم نسبت به انقلاب نوپا و کشوری که هنوز بعد از آن حوادث خودش را پیدا نکرده بود، آتش افروزی میکرد. آن وقت شما بیایید این را برای دو سه نسل بعد که آن قضایا را ندیدهاند و مطالعه نکردهاند، برای نوههای شهدایی که رفتهاند خونشان را در راه حفظ این کشور و اسلام انقلاب دادهاند، به گونه دیگری مطرح کنید و در ذهنشان ابهام ایجاد کنید؛ آن هم ناجوانمردانه، من نفی نمیکنم، ممکن است در یک گوشه و کناری یک کسی یک کار غیر صحیح کرده باشد، اما جهت کلی کشور بر این نبود که انقلاب مواجه با چنین مشکلی شود؛ این محصول برنامهریزی کسانی بود که از پیروزی انقلاب صدمه دیده بودند؛ قدرتهایی که از پیروزی این انقلاب آسیب جدی دیده بودند؛ دست طمعکار آنها قطع شده بود. آن وقت ما بیاییم اینقدر به سادگی این را قلب کنیم. به نظر من خداوند متعال کسانی که این شبهات را القاء میکنند، مؤاخذه خواهد کرد.
شبهه غیر از سؤال است؛ شبهه گاهی در معنای سؤال هم به کار میرود، ولی شبهه بنابر فرمایش امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه، یعنی اینکه انسان یک مطلب نادرست و یک مطلب باطل را لباس حق بپوشاند و بزک کند و به مردم ارائه بدهد. الان بسیاری از این افراد دارند مطالب باطل را با پوشش حق و به صورت بزک شده و فریبنده ارائه میدهند؛ در این فضاها هم میبینید که یک عدهای هورا میکشند و کف میزنند و این متأسفانه موجب تشویق آنها میشود برای اینکه این مسیر غلط را ادامه بدهند.
شما مستحضرید حتی نهضت آزادی که مخالف ادامه جنگ بود، هیچگاه ایران و امام را آغازگر جنگ نمیدانست. میخواهم بگویم منتقدین به ادامه جنگ هم این شبهه را مطرح نکردند.
بله؛ این یک مثال بود؛ نمونههای متعددی را ذکر کردهاند و وجود دارد که اینها آمدهاند به صورت شبهه در جامعه منتشر کردهاند. کسی که میخواهد به عنوان یک تحلیلگر، به عنوان کسی که اهل مطالعه و مدعی تحصیل در علوم حوزوی است، مسائل را تجزیه و تحلیل کند باید با ابزارهای آن آشنا باشد. عوامل مختلفی را باید در نظر بگیرد؛ ظرف وقوع آن اتفاق، جمعآوری همه شواهد و اینکه امروز به راحتی شما به قضاوت مینشینید و میگویید اگر جنگ نمیشد بهتر نبود؛ بله، اگر نمیشد بهتر بود، ولی این تعبیر «جنگ تحمیلی» که این همه سال در لسان خود امام و بعد رهبر معظم انقلاب و همگان هست، باید تحلیل شود؛ اینکه ما میگوییم جنگ تحمیلی، باید ابعاد آن روشن شود که چرا میگوییم تحمیل؛ تحمیل یعنی اینکه هیچ کسی این جنگ را نمیخواست، نه مردم میخواستند و نه آمادگیاش را آن موقع داشتند، و نه رهبران انقلاب و امام(ره)، آن موقع همه به فکر این بودند که حالا این شرایطی که پیش آمده را مدیریت کنند، بعد از انقلاب شروع کنند به بازسازی مادی و معنوی جامعه. چه سرمایههایی در این جنگ از کف رفت؛ اینها همه تحمیل بود؛ قدرتهای شرقی و غربی عالم با هم دست به دست دادند برای اینکه یک چنین حادثهای پیش بیاید.
در رابطه با تحلیل این حوادث، چه امور دیگری میتواند اثر داشته باشد؟
نکته بسیار مهم این است که مراقب باشیم خدای نکرده تحت تأثیر جوّ و فضا قرار نگیریم؛ واقعاً برخی اوقات هیاهوها و فضاسازیها ما را ناخواسته به یک سمت و سوی دیگری میبرد. در فضای مجازی و حرفهایی که دهان به دهان بین مردم میچرخد، آن هم در این شرایط و تشویقهایی که در فضای مجازی برای برخی سخنان میشود، خدای نکرده اینها ما را سوق ندهد به سمت قضاوت ناحق. من در مواردی دیدهام که این هیاهوها در هُل دادن افراد به سمت اتخاذ چنین مواضعی تأثیر داشته است. من معتقدم دو گروه هستند که دیگران را هُل میدهند به سمت سقوط:
یک گروه دوستانی که با تنگ نظری با مسائل برخورد میکنند، با سماحت و سعه صدر برخورد نمیکنند، تحمل نمیکنند. ما هم باید تحملمان را افزایش بدهیم؛ گاهی در برابر بعضی سؤالات و پرسشها دلسوزانه پاسخگو باشیم، فوری متهم نکنیم، قدرت پاسخگوییمان را تقویت کنیم، دانشمان را افزایش بدهیم، از ابزارهای روز برای اقناع مخاطب استفاده کنیم؛ یعنی روانشناسی مخاطب و توجه به ذائقه و ادبیات مورد پسند مخاطب برای القاء یک مطلب حق، خیلی مهم است. شما یک مطلب حق را اگر در قالب ادبیات ناپسند بیان کنید، نه تنها اثر ندارد بلکه اثر عکس میگذارد؛ اگر در برابر یک پرسش، با عصبانیت برخورد کنیم، پرسشگر را در موضع مظلومیت قرار میدهد.
یک عده با این نوع برخوردها افراد را گریزان میکنند. نه ائمه(ع) این چنین بودند و نه امام عظیم الشأن و نه خود مقام معظم رهبری، واقعاً اینطور نیستند که در برخورد با پرسشها و سؤالات وقتی که واقعاً کسی در مقام استکشاف حقیقت باشد، تنگ نظرانه برخورد کنند. راجع به خدا، اصل وجود خدا میآمدند پرسش میکردند، ابن ابی العوجاء با یکی از اصحاب امام صادق بحثش شد، عصبانی شد و به ابن ابی العوجاء تندی کرد، ابن ابی العوجاء گفت من با امام شما که سخن میگویم و از او میپرسم و بحث میکنم، او هیچ وقت به من این چنین پرخاش نمیکند و این چنین عصبانی نمیشود.
یک عده هم با این هیاهوها و کف زدنها در فضای مجازی و لایک کردنها و فالو کردنها متأسفانه به بیراهه کشیده میشوند، به سقوط کشیده میشود. خیلی از اینها واقعاً هدایت شده است؛ از کجا میدانید که این معرف همه انظار جامعه است؟ بله، جامعه بالاخره یک دلخوریها و نارضایتیهایی دارد، ولی این جامعه با همه نارضایتیهایش نسبت به یک سری از حرفها و مواضع و نظرات حساس است. با برجسته کردن چندتا شعار یا بزرگ کردن چندتا اتفاق نمیشود قضاوت کرد.
همین حرفی که سخنان امام باعث آغاز جنگ شده، بروید ببینید معلوم نیست از کجا دارند این تشویقها را انجام و این آقا هم ذوق زده میشود و باور میکند و فکر میکند که اکثریت ملت ایران همینها هستند؛ نه آقا، اینطور نیست. باید مواظب باشیم این هیاهوها، این هورا کشیدنها، کف زدنها، ما را گام به گام از حق و حقیقت دور نکند و نکند خدای نکرده یک روزی ما برای خوشایند دیگران سخن بگوییم و حرف بزنیم.
برخی موارد دیگر هم هست که مطرح شده؛ به هرحال در مواجهه با این نوع تخریبها چه باید کرد؟
بله، چندتا داستان را این آقایان مطرح کردهاند که این داستانها دستمایه اینطور حملات شده است. شبهه که گفتم همین است؛ یعنی آمدهاند یک موضوعی را که از حوادث و اتفاقات بوده، به نحوی زیرکانه بزک کردهاند و با یک پوشش حق مدارانه، این را به خورد مردم دادهاند؛ یک مطلب باطل را آمدهاند صورت حق به آن دادهاند من میخواهم به ریشه این مسائل توجه کنیم؛ الان نمیخواهم وارد تک تک این مصادیق شوم.
من کماکان معتقدم باید کار روشنگری انجام شود؛ هم راجعبه مبناها و هم راجع به بناها. البته روشنگری سخت است، تخریب همیشه آسانتر است از ساختن بنا؛ من این را قبول دارم؛ اینکه برخی اتفاقات و حوادثی که در این سالها افتاده، مشکلات و نارساییهایی که بوده، اینها بالاخره باید برایش چاره اندیشیده شود؛ بالاخره این مسائل را نمیشود از کنارش بیتفاوت گذشت. باید آن شخصیت الهی که جز برای رضای خدا و عزت مردم اقدامی نکرد را هم درست بشناسیم، هم درست معرفی کنیم، این اتهامات با آن شخصیت اصلاً همخوانی دارد؟ بالاخره فضل امام را شهدت به الاعداء؛ دشمنان امام و انقلاب به فضل و به شایستگی امام همه اعتراف کردهاند.
وظیفه ما در مقابل این هجمهها چیست؟
ما آن شخصیت بزرگ را درست معرفی کنیم، فارغ از حبّ و بغضها، فارغ از نگاه جناحی، روشنگری کنیم نسبت به مبناها؛ واقعاً مبانی فکری امام هم در حوزه و هم در دانشگاه باید با زبان نسل امروز، با ادبیات مطابق ذائقه و فهم جوان امروزی، تبیین شود؛ و در حیطه مباحث نظری حواسمان باشد وارد فضاهای دیگر نشویم. نسبت به بناها هم همینطور؛ در حوزه و دانشگاه باید در جنبههای نظری بیشتر تبیین صورت بگیرد؛ و راجعبه بناها، یعنی حوادث و اتفاقات و مثلاً خود نظام جمهوری اسلامی و شاخهها و شعب آن، آنچه که پیش آمده، اهل اطلاع مستند و مستدل اینها را پاسخ بدهند و همه برایشان همانطور که رهبر معظم انقلاب گفتند، این یک اصل باشد که این انقلاب بدون نام امام خمینی در هیچ جای جهان شناخته شده نیست و هویت انقلاب ما به او گره خورده است.
بنابراین، همه در این رابطه مسئولیت دارند؛ چه اشکال دارد که یک سری اموری را به عنوان قدر مشترک همه سلیقهها و گروههای سیاسی قرار بدهیم که یکیاش امام است و بیاییم این را از این پیرایهها حفظ کنیم و جدا کنیم؛ انشاءالله خدا به ما این توفیق را بدهد که بتوانیم از عهده این مهم برآییم.
اشاره کردید به نحوه چگونگی شکستن فضا، اما چطور میتوانیم میان امام و وضع کنونی تفکیک ایجاد کنیم؛ یک مقدار باید فضا شکسته شود.
به طور کلی بین آرمانها و واقعیتها باید تفکیک کرد؛ یکی از خلطهایی که این روزها خیلی صورت میگیرد، خلط بین آرمان و واقعیت است. اگر کسی از آرمان سخن میگوید، معنایش این نیست که واقعیت هم همان است. آرمان، مقصود است؛ واقعیت، نقطهای است که ما امروز در آن هستیم. طبیعتاً برای حرکت از مبدأ تا مقصد، مشکلات و گرفتاریهایی وجود دارد؛ فاصله هست و کاستیها بسیار برجسته میشود.
ما همیشه باید بین این دو تفکیک کنیم؛ امام انقلاب کردند به حمایت مردم و همراهی نخبگان و دانشگاهیان و روحانیت و مراجع؛ آرمانهایی را به عنوان مقصد معرفی کردند. این آرمانها کماکان سرجایش هست؛ این آرمانها به قدری زیبایی دارد که بعد از انقلاب ایران، جمع زیادی در سراسر دنیا گرایش به اسلام و تشیّع پیدا کردند. اما واقعیات متفاوت است؛ طبیعتاً بخشی از نارساییها به خاطر مانعتراشیهای دشمنان این انقلاب است؛ بخشی به خاطر کمکاریهای خود ماست؛ بخشی به خاطر ندانمکاریهای ما است.
من میخواهم بگویم به طور کلی بین آرمانهای انبیا و واقعیتهای جامعه آنها هم فاصله بود؛ من در صدد قیاس شرایط موجود و همسانسازی و در مقام توجیه نیستم، اما میخواهم بگویم آرمانهای بلند امیرالمؤمنین(ع) هم با واقعیتهای جامعه او و ابزارهایی که در اختیار داشت، فاصله داشتند. این تنقیص حضرت امیر(ع) نیست، اگر ما از مثلاً واقعیتهای جامعه کوفه در آن روز سخن میگوییم. امیرالمؤمنین(ع) هم از ابزارها و عوامل انسانی استفاده میکرد، اینها ظرفیتهای مختلف داشتند، بعضیها همراهتر بودند، بعضیها نبودند، بعضیها توانا بودند، بعضیها ناتوان بودند؛ بعضیها خائن بودند، بعضیها صادق بودند.
اینها همه در کنار آن همه مشکلاتی که بنی امیه بر سر راه امیرالمؤمنین(ع) گذاشتند، باعث میشد که این فاصله بین جامعه و آرمان امیرالمؤمنین(ع) بیشتر شود. من میخواهم عرض کنم در تحلیل مسائل جاری هم باید بین آرمانها و واقعیتها تفکیک کنیم.
همچنین باید در تحلیل واقعیات واقعبینانه، منصفانه و جامعنگر باشیم؛ و سهم هر عاملی را در مشکلات جامعه به اندازه خودش ببینیم. حتماً دشمن در به وجود آمدن چنین شرایطی نقش دارد، این اصلاً قابل انکار نیست؛ اما بدانیم سهم او چقدر است، سهم خودمان را هم بشناسیم و هر کدام ریشهیابی شود و متناسب با این کاستیها، برنامهریزی شود؛ برنامهریزیهای مبتنی بر شور و مشورت و بهرهگیری از تجارب، مبتنی بر اصول انقلاب و آرمانهای انقلاب و آسیبشناسی کنیم که بتوانیم این حرکت را انشاءالله ادامه بدهیم.
آیا عملکرد عدهای که به فرموده یادگار امام، مدافع حضرت امام هستند اما نه اینکه مدافع امام باشند بلکه میخواهند امام را سند اعمال خودشان قرار بدهند؛ عملکرد این عده چقدر در شکلگیری این فضا مؤثر است؟
من این را پاسخ دادم؛ عرض کردم که چه طیفهایی الان به امام دارند هجمه میکنند و متأسفانه خود این طیفهای هجمه کننده به امام هم دارد متنوعتر میشود. من در آغاز سخن به چند مطلب اشاره کردم که یک عدهای با پرچم دفاع از آزادی و مردم به امام دارند حمله میکنند؛ یک عدهای هم با پرچم انقلابیگری دارند، امام را تخریب میکنند. یعنی آن روشنفکر را که میآید مبانی فکری امام را اینطور بیرحمانه و ناجوانمردانه و منفعتطلبانه مورد اشکال قرار میدهد، همان قدر مقصر میدانم که دیگران با پرچم انقلابیگری به مردم سالاری و جمهوریت نظام حمله میکنند. هر دو اینها در این مسأله دخیل هستند.
البته گفتم که عوامل مختلفی در مشکلات جامعه نقش دارند، ولی واقعاً ببینیم چه عواملی باعث این امور شده؛ ضعفها و مشکلاتی که در مقام اجرا پیش آمده چه ربطی دارد به آرمانها، ناتوانیها، سستیها، بد عمل کردنها، تلاش همهجانبه دشمن برای تضعیف انقلاب و نظام، اینها همه نقش دارند.
مسئولیت گروههای سیاسی، دانشگاهی و حوزوی در این میان چیست؟
این را هم عرض کردم؛ مهمترین مسئولیت، شناخت دقیق مبانی فکری و نظری امام است؛ بنیانهای فکری امام باید به درستی شناخته شود، فهم شود؛ این خودش خیلی مهم است؛ آن مبانی که اینطور نیست قابل دسترس نباشد. این کاملاً روشن است؛ ما میتوانیم در داوری بین کسی که مثلاً میگوید امام معتقد بود رأی مردم فقط جنبه تشریفاتی دارد، و بین کسی که میگوید امام معتقد بود رأی مردم محور و اساس نظام اسلامی است، قضاوت کنیم که امام چه فکر و اندیشهای داشت. بنابراین فهم دقیق و صحیح مبانی فکری امام مهم است.
مسئولیت دوم، تبیین این مبانی است. حوزویان و دانشگاهیان باید این مبانی را به درستی تبیین و آن را برای نسل جدید متناسب با ذائقه آنها و با ادبیات روز شرح دهند.
وظیفه سوم، مراقبت و هوشیاری است؛ برای اینکه آن مبانی و اندیشهها گرفتار تحریف و بدعت نشود.
مسئولیتهایی که حوزویان و دانشگاهیان دارند توجه به تفکیک بین آرمانها و واقعیات است؛ گاهی وقتها یک سخنرانی از امام میگذارند؛ مثلاً سال ۵۷ قبل از انقلاب، که امام این را گفت؛ بعد میگویند اینطور نشد. خیلی از چیزهایی که امام گفت، آرمان و آرزوی امام بود؛ اما اینهایی که الان به آن اشکال میشود، اینها یک واقعیتهایی است که با آن آرمانها فاصله دارد. حالا گاهی ممکن است به این آرمان نزدیک شده باشیم، گاهی دور شده باشیم؛ این دیگر تابع عوامل مختلف است.
تشکر از جنابعالی که وقت خود را در اختیار ما گذاشتید.
نظرات