♦️امام(ره) بر اساس تکليف و مسئوليت تاريخي خود انقلاب را پايه گذاري کرد و تا آخرين لحظه عمر خويش عليرغم همه مشکلات هيچگاه احساس ندامت و پشيماني نداشت.
♦️ ايران با همه گرفتاري هايي که دارد اکنون کشوري مستقل است، تابع اراده بيگانگان نيست و بر اساس ميل آنها حرکت نمي کند، چند کشور در دنيا با اين ويژگي ها مي توانيد پيدا کنيد؟
♦️مقام معظم رهبري جامع ترين تعبير را درباره شهيد سليماني به کار بردند و آن اينکه او يک نمونه برجسته از تربيت شدگان اسلام و مکتب امام خميني بود.
♦️شهيد سليماني هم انقلابي بود و هم اهل تدبير، هم بي ادعا، هم شجاع بود و هم در وقت خود انعطاف داشت، هم صلابت داشت و هم سماحت، او حتي با کساني که با انقلاب زاويه داشتند برخود اخلاقي داشت. هيچ کس حتي يک مورد هتاکي از او مشاهده نکرد. او صادق و مخلص بود و به همين دليل دلها را تسخير کرد.
♦️امروز انقلاب و کشور به چنين نيروهايي نيازمند است تا بتوانند بر مشکلات فائق آيند و باعث وحدت و انسجام ملت شوند.
♦️حضور در راهپيمايي ۲۲ بهمن باعث مي شود طمع ورزي دشمنان و اميد واهي آنان به شکست ملت ايران تضعيف گردد.
♦️شرکت در انتخابات هم عليرغم همه مشکلات و اشکالات مي بايست مورد اهتمام باشد. مصلحت کشور و انقلاب اقتضاء مي کند همگان با حضور پرشور در انتخابات راه هاي ضربه به ملت ايران را سد کنند.
۲۲ بهمن امسال آغاز چهل و يکمين سال انقلاب اسلامی ايران است. در اينکه انقلاب اسلامی ايران واقعا در يک شرايطی آثار و دستاوردهای بسيار بزرگی برای بشريت، برای اديان، برای اسلام، برای تشيّع و برای مردم ايران داشته، ترديدی نيست. اتفاقی که در آن ايام افتاد و آثاری که اين اتفاق به دنبال داشت، اين خودش احتياج به ساعتها گفتگو و بحث دارد که بايد تبيين شود. من الان در مقام بيان آثار انقلاب نيستم؛ واقع اين است که هم رهبری انقلاب يعنی امام(ره) يک مرد الهيِ عارفِ دلسوزِ از جانگذشتهای بود که همه زندگياش را در طبق اخلاص گذشت و فارغ از اينکه آيا نهضتی که او راه انداخت به نتيجه ميرسد يا نه، با تمام توان وارد ميدان شد و البته مردم پس با اتحاد و همدلی او را همراهی کردند و آثار بسيار بزرگی بر جای گذاشت. در شرايطی که دين در حال محو شدن از صفحه زندگی مردم بود، در حالی که دين به عنوان افيون تودهها معرفی ميشد، در شرايطی که کمونيسم و استعمار غرب و سرمايهداری غرب هر دو به نوعی درصدد حذف دين و اسلام و ديانت بودند، بالاخره اين انقلاب باعث احيای دين شد. اين جای بحث بسيار دارد.
لکن من نکتهای که ميخواهم عرض کنم اين است که بعضا مغالطاتی ميشود که برخی ميگويند با اين همه مشکلاتی که الان ما داريم، اگر امام ميدانست اين مشکلات پيش ميآيد، انقلاب نميکرد. يا برخی از مردم ميگويند اگر ما ميدانستيم اين چنين ميشود، در انقلاب حضور پيدا نميکرديم. اين سخن به نظر من باطل است. من معتقدم همين امروز هم با همه اين مشکلاتی که الان هست، اگر از امام سؤال ميکردند آيا آن انقلاب را پايهگذاری ميکردی يا نه، به ضرس قاطع ميگفت: بله. ما در هر عصر و برههای يک تکليفی داريم؛ امام به تکليف خودش در آن زمان عمل کرده است؛ امامی که تکليفمدار بوده، نه نتيجهگرا، در يک شرايطی احساس تکليف کرده چون مشاهده کرد که اسلام و روحانيت، مردم استقلال اين کشور دارند مورد هجمه قرار ميگيرند، به مردم دارد ظلم ميشود، دارد هويت و اعتبار اين کشور زير سؤال ميرود، لذا وظيفه خود دانسته در مقابل اين مظالم قيام کند. حالا اينکه بعد يک مشکلاتی پيش آمد، نافی ضرورت حضور در عرصه در آن دوران نيست، هيچ وقت اين مشکلات نميتواند تکليفی را که در آن شرايط وجود داشته نفی کند. پيامبر(ص) که دعوتش را آغاز کرد و اين همه مردم مسلمان شدند، مگر در طول تاريخ از ابتدا تا به امروز همه چيز خوب پيش رفته است. اين همه مشکلات در عالم اسلام پيش آمده است. آيا ميتوانيم بگوييم اگر پيامبر(ص) اين مشکلات را ميديد اساسا دعوت به اسلام نميکرد و اسلام را عرضه نميکرد؟ اين اصلا يک منطق غلطی است؛ اينکه ما بگوييم اين مشکلاتی که وجود دارد همه ناشی از انقلاب است پس انقلاب کار درستی نبوده، اين از اساس باطل است. هر کسی از هر زاويهای ميخواهد بررسی کند، به هر حال امروز از زاويههای مختلف اشکالات متفاوت وجود دارد. يکی از حيث معيشت، يکی از حيث کمرنگ شدن بعضی از معيارهای ديني، هر کسی از هر حيثی ممکن است اشکال داشته باشد ولی همه اين اشکالات هم اگر با هم جمع شود، هيچگاه نميتواند در اصل ضرورت آن انقلاب و تکليفی که امام احساس کرد، خدشه وارد کند. امروز هم اگر از امام سؤال کنند که آيا شما با ديدن اين نتايج باز هم انقلاب ميکرديد يا نه، قطعا ميگويد بله، من همان وظيفهای که داشتم را دنبال ميکردم.
لکن مسأله اين است که ما بايد تلاش کنيم اين مشکلات، اين گرفتاريها کم شود. ممکن است در بعضی جهات مشکلات بيشتر شده باشد، اما واقع مطلب اين است که ما نبايد امور را سياه و سفيد ببينيم. بالاخره با همه مشکلاتی که وجود دارد، چيزهايی در اين انقلاب به وجود آمد که اينها تا الان هم هست و بايد بعد هم تقويت شود. اينها در گذشته نبود؛ حالا غير از جنبههای مادی و علمی و پيشرفتها ايران اکنون به هر حال يک کشوری مستقل است، تابع اراده بيگانگان نيست، براساس ميل و خواسته آنها حرکت نميکند، اين چيز کمی نيست. چند کشور در دنيا ميتوانيد با اين ويژگيها پيدا کنيد، حتی کشورهای به نام و مهم دنيا. خيليهايشان مقهور تصميمات و ارادههای ابرقدرتها هستند. به علاوه احساس هويت، خودباوري، خوداتکائي، اموری است که اينها بالاخره در انقلاب بايد مورد توجه قرار گيرد.
مسأله مهمی که در اين ميان بايد به آن توجه کرد اين است که ما در تربيت نيروهايی که در تراز انقلاب باشند ميبايست، بيش از اين تلاش ميکرديم و بکنيم. الان چهلم سردار سليمانی هم هست. تعبير مقام معظم رهبری درباره ايشان اين بود: او يک نمونه برجسته از تربيت شدگان اسلام و مکتب امام خمينی بود. اين به نظر من جامعترين تعبيری است که برای سردار سليمانی به کار رفته است. شما اگر ويژگيهای شخصيتی او را نگاه کنيد، به عمق اين سخن پی خواهيد برد، وی ضمن اينکه شجاع و نترس بود، اخلاقی زندگی کرد، واقعا دلسوز مردم بود، تابع بود نسبت به ولايت آنطور که خود ايشان هم ميگفت، جمع کردن بين اينها کار کمی نبود. يعنی هم شأن فرمانده را حفظ کند و اينکه بالاخره اينجا عَلَم دست يک نفر است و بايد از او تبعيت شود. هم با کسانی که با انقلاب زاويه و فاصله داشتند، رابطه اخلاقی و عاطفی خودش را قطع نميکرد. اگر آنها هم يک کار مثبت ميکردند، ارج مينهاد. اين خيلی مهم است که هم انقلابی باشی و هم اخلاقي. الان متأسفانه گويا برخی بين اين دو حيثيت تضاد ميبينند و گمان ميکنند کسی که انقلابی است چندان لازم نيست پايبند به اخلاقيات باشد و کسی هم که اخلاقی است خيلی انقلابی نيست. نخير، اتفاقا انقلابيون بايد اخلاقيترين انسانها باشند؛ هم قاطع در مقابل دشمن «اشداء علی الکفار» و هم نسبت به مردم مهربان«رحماء بينهم»، با همه سليقهها و ديدگاههايی که دارند، با همه اختلافات فکری که دارند، با ديده رحمت و شفقت برخورد کند. شما ببينيد گاهی جزئياتی از زندگی سردار سليمانی نقل ميشود که مؤيد همين مطلب است. همان موقعی که در سوريه بدون ادعا مقابل داعش ايستادگی ميکرد، در عراق در مقابل داعش ايستادگی ميکرد، در مقابل اسرائيل آنچنان شجاعانه نبرد ميکرد و گروههای مقاومت را سازماندهی ميکرد، همانجا در همان حال اخلاقيترين رفتار را حتی با کسانی که به نوعی از اين منظومه بيرون بودند و چه بسا کار او را در منطقه تخطئه ميکردند، داشته است. ما اين عنصر را کم داريم؛ ما برای اينکه اين انقلاب موفق شود، برای حل مشکلات، کم کردن دغدغهها، احتياج به انسانهايی در اين تراز داريم. هر چه اين انسانها زيادتر شوند، ما موفقيتمان بيشتر است. درست است شعار ميدهند که دشمن در چه فکری است، ايران پر از سليمانی است؛ من اين را قبول دارم، اين شعار برای دشمن بايد داده شود، آنها فکر نکنند که ديگر راه بسته است ولی واقع اين است که نه، من معتقدم ايران پر از سليمانی نيست؛ ما انسانهای خالصِ متعهدِ دلسوزی که از همه زندگيشان به خاطر دين و انقلاب و مردم و اين کشور بگذرند و توقعی هم نداشته باشند، کم داريم؛ ما برای اينکه مشکلات را کم کنيم، برای اينکه اين انقلاب به اهداف خودش برسد، تا ميتوانيم هم خودمان بايد اينطور زندگی کنيم، هم سعی کنيم اين نيروهای اين چنينی بسازيم؛ کسی که همان قدر که بغض دشمن صهيونيستی در دل اوست، به همان اندازه از اينکه مثلا فلان دختر بيحجاب است يا فلان جوان دارد به انحراف کشيده ميشود، در رنج است و در عين حال ميگويد اينها هم فرزندان ما هستند، ما بايد دست محبت به سر اينها بکشيم.
اين آن راهی است که روحانيت بايد طی کند، در طول تاريخ طی کرده و ما هم بايد در اين مسير قرار بگيريم. حالا ان شاءالله با همه اشکالاتی که هر کسی دارد، اين انقلاب بايد حفظ شود و تقويت شود. همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند شرکت در راهپيمايی ۲۲ بهمن در واقع قبل از اينکه حمايت از اشخاص باشد، حمايت از يک راه است، حمايت از يک مکتب و روش است. امروز در شرايطی که دشمن از هر طرف ما را احاطه کرده است، ما بايد عليرغم اين مشکلاتی که مردم دارند، با هم اين اتحاد را به نمايش بگذاريم. در رابطه با انتخابات هم که کمتر از دو هفته ديگر برگزار ميشود، باز آن هم همين منطق را دارد که بالاخره آنچه که دشمنان ما را مأيوس ميکند و توطئههای آنها را کم اثر ميکند، مشارکت بالای است؛ بايد دعوت کرد به حضور گسترده و پرشور در انتخابات ولو کانديداهايی که حالا هستند، ممکن است مطلوب برخی نباشند اما اصل حضور در انتخابات، حضور پرشور را بايد جدی گرفت آن هم در اين شرايط که اگر اين کمرنگ شود، منفذهايی برای ضربه به انقلاب و اين کشور ايجاد ميشود که خدای نکرده قابل جبران نيست.
|
نظرات