جلسه چهل و ششم
صراط دنیا و صراط آخرت
08/۱۲/۱۳۹۵
صراط مستقیم در دنیا
قبل از اینکه به آیه بعدی بپردازیم لازم است به یک نکته¬ نسبتاً قابل توجه در مورد صراط مستقیم ( که راهی است بین آغاز و انجام زندگی انسان) اشاره کنیم، این پرسش چه بسا در ذهن بعضی مطرح باشد، که صراط مستقیم آیا اختصاص به دنیا دارد یا مربوط به آخرت است، در ذهن بعضی هم این توهم وجود دارد که پل صراط در واقع پلی است بر فراز جهنم در آخرت که همه باید از روی این پل عبور کنند، و بعضی میتوانند به سلامت به مقصد برسند و بعضی از فراز این پل به جهنم سقوط میکنند، حال آیا این صراط اختصاص به آخرت دارد یا حقیقت صراط و صراط مستقیم در این دنیا میباشد.
از توضیحاتی که دادیم معلوم میشود که صراط مستقیم در واقع در متن این دنیا میباشد، یعنی تخلق به اخلاق الهی و اعتقاد به معارف الهی و ایمان و باور و نیز عمل صالح، اینها ارکان صراط مستقیم در این دنیا هستند، در بعضی روایات هم به شدت و حدت و ظرافت این صراط اشاره شده است، مثل این روایت که از رسول خدا(ص) نقل شده است: «الصّراطُ ادَّقُ مِنَ الشّعر وأحَدُّ مِنَ السَّيفِ وَأظلَم مِنَ اللَّيل» ، نظیر همین تعبیر از امام صادق(ع) نیز وارد شده است«عن ابی عبدالله (ع) قال: سألته عن الصراط، فقال هو ادق من الشعر و احد من السیف»، اما این دقیق¬تر و باریک-تر از مو و تیزتر و بُرنده¬تر از شمشیر و نیز تاریک¬تر از شب به چه معنا میباشد، آیا مقصود این است که در جهنم یک راهی با این ویژگی است، که انسان باید با همین جسم و همین پاها بر روی این صراط حرکت کند و زیر آن گودالی پر از آتش است و دو طرف این گودال این پل کشیده شده است و انسان باید از این پل عبور کند، هر کس توانست عبور کند سالم به مقصد میرسد و کسی هم که نتوانست به قعر آتش و جهنم سقوط میکند.
اساس این روایت در واقع توصیف حقیقت صراط مستقیم است، یعنی پایبندی به عقیده و اخلاق و عمل« ادَّقُ مِنَ الشّعر وأحَدُّ مِنَ السَّيفِ» است، اینکه انسان در این دنیا بخواهد عقاید صحیح و سالم داشته باشد، مراقبت بر رذایل اخلاقی داشته باشد و عمل صالح انجام دهد، کار سختی است. مراقبت در سه ضلعی که به عنوان ارکان صراط مستقیم شناخته میشوند، بسیار سخت است، اینکه باریک¬تر از مو و تاریک¬تر از شب و بُرنده¬تر از شمشیر است، برای این است که واقعاً انسان اگر بتواند طوری زندگی کند که تمام لحظات او در این سه ضلع درست باشد کار بسیار سختی است، بسیار سخت¬تر از عبور از یک پل خارجی با این خصوصیات است، اگر واقعاً خودمان را در لحظات زندگی ارزیابی کنیم، به سختی آن پی می¬بریم اینجا فقط بحث کلیت عمل به تکالیف و واجبات نیست. این¬که بگوییم: ما دین اسلام را که قبول کردیم، ولایت اهل بیت را هم پذیرفتیم، پیامبر و انبیاء راه هم که قبول داریم، قرآن را هم که قبول داریم، و در صورتی که بتوانیم کار خیر هم انجام می¬دهیم، همین صراط مستقیم است و دیگر سختی ندارد، سختی و دشواری صراط مستقیم، در هر روز زندگی انسان نمایان می¬شود مثلاً فقط در یک روز بخواهیم مراقبت کنیم، از همان لحظه¬ای که از خواب بلند میشوید، مراقبت کنید بر خطورات ذهنی، اینکه اصلاً در ذهن شما چه میگذرد، خود این مراقبت دائمی بر خطورات ذهنی کار دشواری است، اینکه تا شب بخواهید بر این خطورات مسلط باشید و دروازه ذهن خود را به روی هرچیزی باز نکنید، ذهن خود را مقر و جایگاه هرچیزی قرار ندهید، مشکل است چیزهایی که به ذهن انسان خطور میکند از آرزوهای دور و دراز گرفته تا تصویری که خدایی ناکرده انسان از یک نامحرم در ذهن خود نگه می¬دارد، این¬ها همه خطورات ذهنی است، اینکه نسبت به خداوند چه گمانی داشته باشد، اینکه ذهن او چگونه در مورد مردم قضاوت کند، حس ظن داشته باشد یا سوءظن، اینکه خوشبین باشد یا بدبین، اینها همه خطورات ذهنی است که از یک صبح تا شب اگر انسان ملاحظه کند خواهد دید کنترل آن¬چه دشوار است ما که دروازه ذهن خود را برای هر رطب و یابسی باز گذاشته¬ایم، که ذهن و قلب و روح مارا مقر خودش قرار دهد، اگر بخواهیم مراقبت کنیم و دروازه بگذاریم، خاطرات ناشایست را از ذهن بیرون کنیم و آن را با عقاید و خاطرات صحیح جایگزین کنیم چه کار دشواری است، در همین کارهای عادی در طول روز اینقدر رفتارهای ما مبتنی بر لایه¬های پنهانی اخلاقی است که چه بسا امر برای خود ما هم مشتبه میشود، یعنی به گمان خود به کسی خوبی و دلسوزی میکنیم اما در واقع ریشه آن حسادت است، خیلی وقت¬ها شیطان برای کارهای ما پوشش زیبا درست میکند اما عمق آن که خداوند اعلم است از همه نسبت به آن، یک انگیزه نادرست و ناسالم است. حال این مراقبت را بخواهید در طول عمر داشته باشید، واقعا کار سختی است، اینکه همه جا مواظب داشته باشیم، خدایی ناکرده ذهن خود را مقر برای این امور قرار ندهیم.
عقاید و باورهای صحیحی که باید داشته باشیم، اصلاً معرفت ما نسبت به خداوند و پیامبر و اهل بیت در چه رتبه¬ای است و چگونه است. چقدر تلاش میکنیم معرفت خود را بیشتر کنیم، چقدر عقاید خود را با میزان صحیح میسنجیم تا خدایی ناکرده ذهن و قلب و روح ما با یک عقیده ناصحیح گره نخورد، اصلاً خیلی از ماها اهتمام نداریم، یا تقصیر داریم یا غلو، هردو اشکال است، یا افراط داریم یا تفریط، یا نسبت به اهل بیت نقص در معرفت و تقصیر و کوتاهی داریم، یا بیش از آنچه هستند برای آنها شأن قائل هستیم، اصلاً آیا معرفت آن¬ها را به عنوان یک وظیفه میشناسیم یا خیر؟
حال اگر بخواهیم بنا را بر این بگذاریم که ما باید در طول زندگیمان معرفت خود را بالا ببریم، یعنی اینکه باید از فرصت¬ها استفاده کنیم و باید به یک نظام هماهنگ فکری برسیم، این کار سختی است و آسان نیست و نیاز به تلاش دارد، ما که ذهنمان به تنبلی عادت کرده است، ما که انباشته¬های ذهنی و عقایدمان در خیلی از امور راکد مانده و کمال پیدا نکرده بالا بردن سطح معرفتمان کار بسیار سختی است.
به مراقبت¬های مربوط به خصلت¬های اخلاقی که برسیم، باز آن بسیار سخت است، اینکه مراقب باشیم حرفی که میزنیم از روی غرور نباشد، لحظه لحظه زندگی خود را بسنجیم که الان در درون من نار است یا نور، آتشی شعله ور میشود یا نوری است که فروزان میشود، لحظه به لحظه باید مراقب باشیم، این کار سختی است، در موقع عمل هم همین¬طور، عمل صالح ما چگونه است، آیا فقط به واجبات اکتفا میکنیم یا نسبت به واجبات مسامحه داریم.
در مورد محرمات هم همین¬طور، بعد سراغ مستحبات و مکروهات بیایید، لذا مراقبت دائمی در طول عمر در این سه حوزه بسیار سخت است اگر در مورد آن گفته میشود« ادَّقُ مِنَ الشّعر وأحَدُّ مِنَ السَّيفِ»، خیلی باریک است، باریک¬تر از مو که بخواهیم این سه ضلع را در وجود خود کنترل کنیم با همه آنچه که پیرامون ما از اضداد میگذرد، افراد و انسانهای مختلف، یکی به انسان ناسزا میگوید، یکی انسان را عصبانی میکند، یکی انسان را خوشحال میکند و …، در حجم وسیعی از ارتباطات و مناسباتی که انسان با مردم دارد یا در خانه با پدر و مادر و برادر و خواهر، در حجم وسیع این ارتباطات، که در هر مورد از ارتباط با یک نفر، همه آن اضلاع قابل تجلی است، هم خطورات ذهنی و عقیده ما، هم فضایل و رذایل درونی واخلاقی و هم عمل، با تک تک آدم¬هایی که از صبح در جامعه برخورد میکنیم، چه آنهایی که میشناسیم و چه آنهایی که نمیشناسیم، اگر بخواهیم یک کنترل دقیق داشته باشیم چقدر سخت است، این ممکن نیست مگر اینکه زیرساخت شخصیت انسان درست شود، شخصیت انسان اگر بر پایه ملکات اخلاقی و ایمان قلبی و هدایت خداوند شکل بگیرد، دیگر انسان اتوماتیک وار این مراقبتها را در این امور دارد، پس اگر گفته میشود صراط مستقیم « ادَّقُ مِنَ الشّعر وأحَدُّ مِنَ السَّيفِ» یعنی سلوک در صراط مستقیم در این دنیا این چنین است که با این سختی¬ها و دشواری¬ها همراه است.
اینکه پیامبر می¬فرماید:«اظلم من الیل» یعنی چه؟ ما هرچه تا بحال گفتیم این بوده است که صراط مستقیم مثل نور است، یعنی کأنّ انسان در یک راه روشن پیش میرود. یعنی کشف چاه و چاله در مسیر کار آسانی نیست مگر کسی که مجهز به سلاح هدایت باشد،«اظلم من الیل» برای کسی است که با سلاح نور به اتکاء ایمان و به پشتوانه و اعتماد عمل و ملکات اخلاقی وارد این راه نشده باشد، این راه برای کسی نور است که این زیر ساخت¬ها را برای خود فراهم کرده باشد، یعنی اگر این مراقبت¬ها را انجام دهد در واقع این تاریکی¬ها تبدیل به نور میشود، صراط برای تازه واردان و تازه مؤمنان این حالت را دارد، برای اینکه بخواهند در این مسیر بمانند، برای سالکان و رهروان اصلی، انبیاء و شهداء و صدیقین و صالحین، برای آنها این دقت و مراقبت برای صعود لازم است، برای تکامل و رفتن به مراحل عالی¬تر.
به هر حال این منافاتی با اینکه ما گفتیم صراط مستقیم عین نور است ندارد، اصل اینکه صراط مستقیم در دنیا میباشد و همین چیزی است که تا به حال ما گفتیم، تردیدی در آن نیست، این ویژگی و سختی¬ها را دارد، ولی در عین حال در آخرت هم پلی وجود دارد که از روی آن عبور میشود.
صراط آخرت
در روایتی از مفضل بن عمر وارد شده است«قال سمعت ابی عبدالله (ع) عن الصراط، فقال: … و هما صراطان، صراط فی الدنیا و صراط فی الاخرة، فاما الصراط فی الدنیا، فهو الامام المفترض الطاعه من عرفه فی الدنیا واقتدا به هداه مرّ علی الصراط الذی هو جسر جهنمٍ فی الآخرة، و من لم یعرفه فی الدنیا ضلت قدمه عن الصراط فی الآخرة فتردی فی نار جهنم» ، می¬فرماید: دو صراط وجود دارد، یکی در دنیا و دیگری در آخرت، صراط در دنیا همان امام مفترض الطاعه میباشد، امام مفترض الطاعه نه یعنی اینکه من فقط بگویم این ولی خداست و من تحت ولایت او هستم، بلکه یعنی اینکه من بدانم این شخص و تمسک و توسل و اعتصام به اوست که من را میتواند به سر منزل مقصود برساند و من تمسک بجویم، حال در حد توان، بالاخره همه لغزش و خطا و اشتباه دارند، اما مهم این است که من این الگو را بشناسم و اقتدا کنم، صراط در دنیا امام مفترض الطاعه میباشد، امیرالمؤمنین واهل بیت عصمت و طهارت هستند، کسی که در دنیا او را بشناسد و به هدایت او اقتدا کند، یعنی در مسیر او حرکت کند، این شخص« مرّ علی الصراط الذی هو جسر جهنمٍ فی الآخرة» این بر آن صراطی که در آخرت است که عبارت است از یک پلی بر روی جهنم عبور میکند، سرعت عبور از این صراط بستگی به کیفیت سلوک در دنیا دارد، هرچه سلوک انسان در صراط مستقیم دنیا بهتر باشد، عبور او از این پل آسان¬تر و سریع¬تر است، هرچه در دنیا از این صراط فاصله داشته باشد عبور او از این پل سخت¬تر و مشکل¬تر است و چه بسا کسی که با این صراط در دنیا فاصله داشته باشد در آنجا«ذلت قدمه» قدم¬های او متزلزل و لغزان میشود و «فتردی فی نار جهنم»، صراط در دنیا بر فراز جهنم است و صراط در آخرت هم بر فراز جهنم است، صراط در این دنیا یعنی همان مراقبت¬هایی که گفتیم در آن سه ضلع و زیر آن آتش است، این مسیر که اینقدر باریک و سخت و تاریک و بُرنده و تیز است، اگر انسان دقت نکند در همین دنیا در آتش می-افتد، کسی که ذهن او پُر از خاطرات ناشایست است، یعنی ذهن او الان پُر از آتش است و یعنی سقوط در آتش کرده است، کسی که حسادت، تظاهر، ریا، فریب، تهمت، دروغ، در وجود او میباشد یعنی همین الان وجود او در آتش است و در آتش افتاده است، منتهی چون یک آتشی است که ما علائم آن را نمیبینیم فکر میکنیم گلستان است، فی الواقع آتش است کسی که با هدایت امام مفترض الطاعه فاصله داشته باشد، که خیلی از ما این¬گونه هستیم، در متن آتش زندگی میکنیم، امام(ره) در بعضی از آثار خود دارند که انسانی که دروغ میگویند با هر دروغی حیوانات موذی متولد میشوند و او را احاطه میکنند، مار و عقرب و هر حیوان گزنده و نیشداری، با یک دروغ متولد میشود و انسان را احاطه میکند ولی ما نمیبینیم، وقتی این دروغ تکرار میشود، وقتی این دروغ آثار مخرب-تری دارد و دامنه وسیع¬تری را اشغال میکند و در موضوعات مهم¬تری باشد، قهراً آن حیواناتی که متولد میشوند و اطراف انسان را احاطه میکنند بیشتر شده و خطرناک¬تر و قوی¬تر میشوند، و وقتی انسان از دنیا میرود و آن حجاب¬ها کنار میرود، انسان میبیند آنچه را که خودش خلق کرده است، اینگونه نیست که گسیل کنند اینها را برای ایذاء و اذیت ما در عالم برزخ، و سپس در قیامت، خود ما اینها را از پیش گسیل کرده¬ایم، طبق آیه قرآن« يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ…» ، روزی میرسد که هرکسی آنچه را که خودش پیش فرستاده می¬یابد، این مارو عقرب و این-ها ولیده¬های انسان به خاطر این رذایل هستند، پس همین الان ما در آتش و عذاب هستیم اگر در آن سه حوزه نقص داریم. صراط مستقیم در دنیا هم بر فراز آتش است و اگر کسی مراقبت نکند سقوط میکند، صراط در آخرت هم همینطور، آن هم بر فراز آتش است، در حقیقت جلوه و تمثلی از صراط در دنیا است، به هیچ وجه جدای از آن نیست، آتش آن، آتش اعمال ما، رذایل اخلاقی و خاطرات ناشایت و کدورت¬های قلبی ما میباشد و مایه نجات آن هم قدرت ما بر مهار این رذیلت¬ها و آتش عصیان و آتش خطورات ذهنی ناشایست است.
پس صراط هم در دنیا میباشد وهم در آخرت و هر دو بر فراز جهنم است، کسی که در مسیر صراط مستقیم حرکت کند نجات پیدا میکند، و کسی که در این مسیر نباشد سقوط میکند.
به این نکته باید توجه کرد که در بعضی از روایت آمده مسیر وصول به جنة از جهنم میگذرد، در روایتی وارد شده است که«ان الله لا یدخل احداً الجنة حتی یطلع علی النار و ما فیها من العذاب، لیعلم تمام فضل الله علیه و کمال فضله و احسانه الیه فیزداد لذلک فرحاً و سرورا بالجنة و نعیما» خداوند هیچ¬کس را بر بهشت داخل نمیکند مگر اینکه او را از آتش میگذراند، هیچ¬کس بدون اطلاع و آگاهی از آتش وارد بهشت نمیشود، و اینکه میبیند عذاب¬هایی که در جهنم است، آتش و عذاب¬ها را میبیند، چرا خداوند این کار را میکند؟ مرور دادن بر آتش نه لزوماً به معنای اذیت شدن از آتش است، مرور می¬دهد برای اینکه بداند خداوند چه فضلی نسبت به او داشته است و کمال احسان او را ببیند و آنوقت است که آن شادی و شادمانی و سروری که از رسیدن به بهشت در او ایجاد میشود به مراتب بیشتر میشود، وقتی اینها را بییند قدر بهشت و جنة را می¬داند، وقتی اینها را نبیند شاید آن¬طور که باید فاصله و تفاوت را حس نکند، آنوقت این مرور دادن و عبور داده شدن از آتش هم در صراط دنیا است و هم در صراط آخرت، رفتن در صراط مستقیم دنیا مستلزم گذر از آتش است، یعنی ما باید از این آتش عبور کنیم، آتشهای اطراف ما شعله ور است، گاهی به گونه¬ای عمل میکنیم که این آتش¬ها را به جان خود می¬اندازیم، بعضی این را متوجه میشوند و بعضی متوجه نمیشوند، در آخرت هم همین¬گونه است، عبور داده شدن بر جهنم مثل همین دنیا و به همان هدف است، اگر کسی از این آتش¬ها عبور کند، وقتی به جنة میرسد، با همه مراتب آن، جنتی که« تجری من تحتها الانهار» و « حور العین» این پایین¬ترین مرتبه جنة است، تا برسد به «جنة اللقاء» که غایت القصوای اولیاء خدا میباشد، آنها به دنبال آن جنة هستند اینقدر برای آنها لذت دارد که به این مرتبه پایین فکر نمیکنند.
خلاصه اینکه صراط مستقیمی که ما باید از آغاز تا پایان طی کنیم در دنیا است، و هدایتی هم که ما از خداوند آن را می¬خواهیم، مسیر آن این صراط مستقیم میباشد و بر فراز آتش¬ها میگذرد، امام(ره) می¬فرماید: خود این هدایت مراتب و مراحل دارد، هدایت از نور اسلام گرفته تا آخرین مرحله آن که هدایت به نور توحید است و بالاترین مرتبه هدایت این میباشد که انسان به نور توحید برسد.