جلسه سی و چهارم-وکالت از امام (ع)- ذکر راوی به عنوان اصحاب امام صادق (ع)

دانلود-جلسه سی و چهارم-PDF

جلسه سی و چهارم
وکالت از امام (ع)- ذکر راوی به عنوان اصحاب امام صادق (ع)
15/۰۲/۱۳۹۲

نتیجه بحث تا اینجا این شد که آنچه به عنوان اشکال از طرف مرحوم آقای خویی بر ادله اثبات وثاقت به واسطه وکالت وارد شده، وارد نیست، هم دلیل عقلی پاسخ داده شد و هم تقریر دیگری از دلیل عقلی ذکر شد.

روایات:

روایاتی در اینجا وجود دارد که نسبت به بعضی از اشخاصی که به عنوان وکیل منصوب شده‏اند تأکید می‏کند که اطاعت از آنها اطاعت از امام (ع) و نافرمانی از آنها نافرمانی از امام (ع) است همان گونه که در مورد وکلاء قبلی این چنین بوده است که به بعضی از آنها اشاره می‏کنیم:

روایت اول: روى الشيخ بسنده عن محمد بن عيسى قال: «كتب أبو الحسن العسكري عليه السّلام إلى الموالي ببغداد و المدائن و السّواد و ما يليها: قد أقمت أبا علي بن راشد مقام علي بن الحسين بن عبد ربّه و مَن قبله مِن وكلائي، و قد أوجبت في طاعته طاعتي، و في عصيانه الخروج إلى عصياني» [۱] ؛ امام عسکری (ع) به بعضی از موالی خودش در بغداد، مدائن و حوالی آن نامه‏ای نوشتند و در آن نامه ابا علی بن راشد را به عنوان وکیل به جای علی بن الحسین بن عبد ربه معرفی می‏کنند و می‏فرمایند: من ابو علی را به جای ابن عبد ربه و کسانی که قبل از او به عنوان وکلاء من بوده‏اند می‏فرستم و اطاعت او را به عنوان اطاعت خودم واجب می‏کنم و نافرمانی از او نافرمانی نسبت به من محسوب می‏شود. آنچه از این روایت استفاده می‏شود این است که امام (ع) ابا علی بن راشد را به عنوان وکیل خود فرستاده و اطاعت و عصیان نسبت به او را اطاعت و عصیان نسبت به خود محسوب کرده و این قطعاً بر وثاقت این شخص دلالت دارد، شخصی که در این درجه قرار می‏گیرد که اطاعت و عصیان او مساوی با اطاعت و عصیان شخص امام (ع) قرار داده می‏شود قطعاً وثاقتش ثابت است.

روایت دوم: «إِنِّي أَقَمْتُ أَبَا عَلِيِّ بْنِ رَاشِدٍ مَقَامَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ وَ مَنْ كَانَ قَبْلَهُ مِنْ وُكَلَائِي، وَ صَارَ فِي مَنْزِلَتِهِ عِنْدِي، وَ وَلَّيْتُهُ مَا كَانَ يَتَوَلَّاهُ غَيْرُهُ مِنْ وُكَلَائِي قَبْلَكُمْ، لِيَقْبِضَ حَقِّي، وَ ارْتَضَيْتُهُ لَكُمْ وَ قَدَّمْتُهُ عَلَى غَيْرِهِ فِي ذَلِكَ، وَ هُوَ أَهْلُهُ وَ مَوْضِعُهُ» [۲] ؛ امام (ع) می‏فرماید: من ابا علی بن راشد را به عنوان وکیل فرستادم تا حق من را قبض کند و او برای قبض حق من اهلیت دارد. این روایت هم بر وثاقت ابا علی بن راشد دلالت دارد. لذا با توجه به تعابیری که در این دو روایت در مورد وکلاء بکار رفته دال بر اینکه اطاعت و عصیان نسبت به شخص وکیل، اطاعت و عصیان نسبت به خود امام (ع) قلمداد شده و همچنین امام (ع) او را برای قبض حق خود فرستاده، قطعاً این دو روایت بر وثاقت وکیل دلالت دارد، پس اینکه ائمه (ع) نسبت به برخی از وکلاء چنین فرموده‏اند دال بر وثاقت آنهاست، لذا بعید است ائمه (ع) کسانی را به عنوان وکیل خود منصوب کنند- مخصوصاً در امور مهمه- که اهل دروغ و کذب و جعل حدیث باشند، چون موجب گمراهی و ضلالت مردم خواهد شد.

نتیجه:

به هر حال از مجموع آنچه تا کنون گفته شد قدر متیقن این است که وکالت از ناحیه امام (ع) در امور مهمه و دینی دال بر وثاقت است اما در امور غیر مهمه دال بر وثاقت نیست، یعنی ما به نحو قطعی از وکالت در امور مهمه، وثاقت را کشف می‏کنیم اما در غیر امور مهمه حداقل این است که به نحو یقینی نمی‏توان وثاقت را کشف کرد و این اعم از آن است که این امر مهم در حوزه امور شخصیه امام (ع) باشد یا در امور عامه و دینی، ممکن است یک امر شخصی مورد نظر باشد اما مهم باشد، پس آنچه ملاک در این تفصیل است اهمیت و خطیر بودن آن امر است اعم از آنکه در حوزه امور شخصی یا امور عمومی باشد که اگر کسی در امور خطیر و مهم از امام (ع) وکالت داشته باشد این وکالت حاکی و کاشف از وثاقت اوست.

تا اینجا در مورد دو نشانه از نشانه‏های وثاقت راوی بحث کردیم؛ یکی کثرت روایت از امام (ع) و دیگری وکالت از ناحیه امام (ع) که اجمالاً علامیت و دلالت این دو امر بر وثاقت راوی مورد پذیرش قرار گرفت.

۳- ذکر راوی به عنوان اصحاب امام صادق (ع) در کلام شیخ و نجاشی

محدث نوری معتقد است هر کسی در کلام نجاشی و شیخ به عنوان اصحاب امام صادق (ع) ذکر شود حتماً ثقه است مگر اینکه به ضعف او تصریح شده باشد. لازمه این سخن آن است که اگر کسی از اصحاب امام (ع) مدح و ذم نشده باشد می‏توان به وثاقت او حکم کرد، یعنی حکم ثقه درباره او جاری می‏شود.

طبق این بیان افرادی معلوم الوثاقة هستند که تکلیف آنها روشن است، افرادی هم معلوم الضعف هستند که تکلیف آنها هم روشن است اما افرادی هستند که مدح و ذمی درباره آنها وارد نشده است، نتیجه کلام محدث نوری در این مسئله نسبت به این گروه روشن می‏شود، یعنی اگر کسی از اصحاب امام صادق (ع) محسوب شود ولی مدح و ذمی نسب به او وارد نشده باشد طبق این مبنا ثقه است، استدلال مرحوم حاجی نوری بر این مدعا متشکل از دو مقدمه است:

مقدمه اول: جمعی از بزرگان از جمله شیخ مفید، ابن شهر آشوب، طبرسی و بعضی دیگر گفته‏اند اصحاب امام صادق (ع) که عدد آنها به ۴۰۰۰ نفر می‏رسد ثقه‏اند.

شیخ مفید می‏گوید: اصحابِ حدیث، اسامی رُواتِ از امام صادق (ع) را که ثقه هستند جمع‏آوری کرده و حدود ۴۰۰۰ نفرند، ابن شهر آشوب هم تقریباً همین تعبیر را ذکر کرده [۳] ، طبرسی هم همین تعبیر را آورده است [۴] ، پس این بزرگان این عبارت را در کتب خود آورده‏اند که روات از امام صادق (ع) که حدود ۴۰۰۰ نفرند ثقه‏اند و اسامی آنها توسط اصحاب حدیث جمع‏آوری شده است.

مقدمه دوم: بنا بر اظهار شیخ و ابن شهر آشوب این اسامی در واقع توسط ابن عقده جمع آوری شده است، یعنی ابن عقده کتابی نوشته که در آن کتاب اسامی ۴۰۰۰ نفر از اصحاب امام صادق (ع) را جمع‏آوری کرده که مرحوم شیخ تصریح می‏کند: «فإنّه بلغ الغایة فی ذلک و لم یذکر باقی رجال الائمة» [۵] ؛ در اصحاب و رجال امام صادق (ع) امر را به نهایت رسانده اما باقی رجال ائمه (ع) را ذکر نکرده لذا می‏گوید: من آنچه را او ذکر کرده ذکر می‏کنم و آنچه را او ذکر نکرده وارد می‏کنم. نجاشی هم شبیه همین مطلب را ذکر کرده است.

نتیجه: با توجه به این دو مقدمه‏ای که ذکر شد نتیجه این است که هر کسی که شیخ او را به عنوان صحابی امام صادق (ع) ذکر کرده در کتاب ابن عقده آمده و شیخ آنها را توثیق کرده یعنی شیخ تمام اسامی جمع آوری شده در کتاب ابن عقده را ذکر و توثیق هم می‏کند چون صریح کلام شیخ این بود که همه اینها ثقه‏اند، بنابراین توثیق وارد در کلام شیخ مفید و ابن شهر آشوب و طبرسی شامل او می‏شود، پس با توجه به اینکه از طرفی اسامی این اشخاص معلوم است و از طرف دیگر این اشخاص توثیق شده‏اند نتیجه این می‏شود که همه اصحاب امام صادق (ع) ثقه‏اند. [۶]

اشکال: ممکن است گفته شود همه افرادی را که شیخ به عنوان اصحاب امام صادق (ع) در کتاب رجال ذکر کرده به ۴۰۰۰ نفر نمی‏رسند بلکه کمترند یعنی آنچه ابن عقده به عنوان اصحاب امام صادق (ع) ذکر کرده بسیار بیشتر است از کسانی که شیخ نام آنها را در رجال خود ذکر کرده، پس چگونه ممکن است این توثیق شامل آنها بشود؟

پاسخ: آنچه در کلام ابن عقده آمده نام کسانی است که امام صادق (ع) را درک کرده‏اند هر چند از اصحاب امام باقر (ع) یا امام کاظم (ع) محسوب شوند در حالی که شیخ اینها را از هم تفکیک کرده، پس علت اینکه اسامی اصحاب امام صادق (ع) در کلام شیخ کمتر از نام صحابی امام صادق (ع) در کلام ابن عقده است این است که شیخ بین اصحاب امام صادق (ع) و اصحاب امام باقر (ع) و اصحاب امام کاظم (ع) تفکیک کرده، چه بسا بعضی از اصحاب امام باقر (ع) و امام کاظم (ع)، امام صادق (ع) را هم درک کرده‏اند و در این تفکیک جزء صحابی امام صادق (ع) قرار نگرفته‏اند.

نجاشی هم اصحاب امام صادق (ع) را سه قسم کرده، عده‏ای را توثیق کرده، در مورد عده‏ای ساکت و قسمی را هم تضعیف کرده است، وضعیت اشخاصی که توثیق یا تضعیف شده‏اند، روشن است. عمده بحث در مورد کسانی است که توثیق یا تضعیف نشده‏اند لذا اگر ما این ادعا را تمام بدانیم ثمره این بحث (ذکر راوی به عنوان اصحاب امام صادق (ع)) در مورد کسانی ظاهر می‏شود که نه توثیق شده‏اند نه تضعیف و همین که بگویند ابن عقده او را از اصحاب امام صادق (ع) دانسته مشمول توثیق قرار می‏گیرد.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . کتاب الغیبة، ص۲۱۲.

[۲] . رجال کشّی، ج۲، ص۸۰۰.

[۳] . مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۲۴۷.

[۴] . اعلام الوری، ص۲۸۴.

[۵] . رجال شیخ، ص۲.

[۶] . مستدرک، ج۳، ص۷۷۰ و ۷۷۱.