جلسه چهاردهم – مقدمات- امر ششم: بررسی تقیید استحباب نکاح به واحده- دلیل بر عدم تقیید

جلسه ۱۴ – PDF

جلسه چهاردهم

مقدمات- امر ششم: بررسی تقیید استحباب نکاح به واحده- دلیل بر عدم تقیید

۱۳۹۷/۰۷/۲۳

       

  خلاصه جلسه گذشته

بحث در ادله استحباب تعدد نکاح بود؛ عرض شد به چند دلیل برای اثبات استحباب تمسک شده است. دلیل اول، کتاب بود که معلوم شد دلالت بر استحباب تعدد ندارد. دلیل دوم، سیره معصومین(ع) بود که آن هم استحباب تعدد به نحو اطلاق را ثابت نمی‎کند. عرض شد آنچه از سیره معصومین(ع) استفاده می‌‎شود، آن است که تعدد زوجات در یک شرایط خاصی رجحان دارد؛ اما اینکه به نحو مطلق بتوانیم تعدد زوجات را اثبات کنیم، قابل اثبات نیست.

دلیل سوم

دلیل سوم، طوایفی است که از قول معصومین(ع) درباره نکاح و ازدواج مطالبی بیان کرده‎اند. یک روایت را در جلسه قبل خواندیم؛

طایفه اول

روایتی از امیرالمؤمنین(ع) در حدیث أربعمأئه وارد شده است. گفتیم این روایت دو بخش دارد؛ طبق یک احتمال هر دو بخش آن چه بسا قابل استدلال باشد؛ یکی اینکه فرمود: «تَزَوَّجُوا فَإِنَ‏ التَّزْوِيجَ‏ سُنَّةُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَإِنَّهُ كَانَ يَقُولُ مَنْ كَانَ يُحِبُّ أَنْ يَتَّبِعَ سُنَّتِي فَإِنَّ مِنْ سُنَّتِيَ التَّزْوِيجَ». مستدل با توجه به اطلاق این کلام امیرالمؤمنین(ع)، می‎گوید: این هم شامل واحده می‎شود و هم شامل اکثر مِن واحده؛ لذا اطلاق این بیان می‎تواند استحباب تعدد نکاح را اثبات کند. بخش دوم، آن جمله‎ای است که حضرت در ادامه فرموده: «وَ اطْلُبُوا الْوَلَدَ فَإِنِّي مُكَاثِرٌ بِكُمُ الْأُمَمَ غَداً». تقریب استدلال به بخش دوم این است که این ظاهر در آن است که کثرت نفوس مسلمین فی نفسه مطلوب است، چون چیزی است که فردای قیامت پیامبر(ص) به واسطه این امر نسبت به سایر امت‎ها فخر و مباهات می‎کند و مایه آبروی پیامبر است. این نشان می‎دهد که مسأله تکثیر نفوس مسلمین، یک مطلوبیت نفسی دارد و از آنجا که نکاح باعث و سبب تکثیر است و قطعاً تعدد زوجات در تحقق این مطلوب نفسی مؤثر است، لذا این هم به نوعی دلالت بر استحباب تعدد زوجات می‎کند.
معلوم است که نحوه دلالت بخش اول با کیفیت دلالت بخش دوم متفاوت است. در بخش اول مستدل با تمسک به اطلاق این روایت، در صدد اثبات استحباب تعدد زوجات است. در بخش دوم کأنّ استحباب نکاح از طریق یک امر دیگری ثابت می‎شود. بنابراین استحباب نکاح معلق و منوط به این است که از نکاح قصد ولد شود. اگر کسی زوجات متعدده اختیار کند اما قصد او از اختیار زوجات متعدده، ولد نباشد، مشمول این بخش از کلام امیرالمؤمنین(ع) نمی‎شود. پس باید بگوییم کأنّ بر اساس ظاهر امر به طلب ولد، استحباب نکاح دیگر استحباب نفسی نیست و نکاح مطلوبیت نفسی ندارد بلکه مطلوبیت غیری پیدا می‎کند. یعنی چون سبب برای تکثیر نفوس مسلمین است و آن مطلوبیت نفسیه دارد، پس نکاح به عنوان اینکه مقدمه تحقق آن مستحب نفسی است، تعدد زوجات استحباب پیدا می‎کند. این مبتنی بر آن است که ما مقدمه مستحب را نیز مستحب بدانیم؛ چون فرض این است که طبق ظاهر بخش دوم، آنچه که مطلوب و مقصود است، تکثیر نفوس مسلمین است.

بررسی روایت اول

علی أی حال این روایت مورد استدلال و استناد قرار گرفته است. بخش اول که امر به نکاح و ازدواج می‎کند و می‎گوید «تَزَوَّجُوا فَإِنَ‏ التَّزْوِيجَ‏ سُنَّةُ رَسُولِ اللَّهِ(ص)»، اطلاق این عبارت مورد استناد قرار گرفته است. ما این را در ضمن بحث از روایات مطلقه که اشاره خواهیم کرد، مورد رسیدگی قرار خواهیم داد.
بخش دوم را هم ملاحظه فرمودید؛ از آن استفاده می‎شود که تعدد زوجات به شرط طلب ولد مستحب است و اثبات نمی‎کند که تزویج مطلقا استحباب دارد. استحباب تعدد به نحو مطلق از بخش دوم استفاده نمی‎شود. نتیجه آن است که اگر ما تعدد نکاح را به این سبب مستحب بدانیم، دیگر فرقی بین واحده و اکثر من الواحده نیست. یعنی اگر کسی ازدواج کند – ولو با یک همسر ازدواج کند – و قصد او طلب ولد نباشد، قاعدتاً باید بگوییم مستحب نیست.
ولی در مورد نکاح واحده یک نکته‎ای وجود دارد که آن را از تعدد زوجات متفاوت می‎کند و آن اینکه نکاح فی نفسه فواید و منافعی دارد که یکی از آن‎ها تکثیر و بقای نسل است؛ اما منافع دیگر آن چه از نظر جسمی و چه از نظر روحی ولو قصد ولد و بچه‎دار شدن نباشد، این منافع وجود دارد. لذا نباید نکاح با یک زن را با زوجات متعدده مقایسه کرد. لذا استحباب اصل نکاح به نحو مطلق ثابت است ولو اینکه قصد ولد نباشد. پس قیاس زوجات متعدده با اصل نکاح، قیاس مع الفارق است.
خلاصه آنکه این مطلب از این روایت به نحو مطلق بدست نمی‎آید. چون اگر بخواهیم به اطلاق این روایت تمسک کنیم، در زمره روایات مطلقه پاسخش را خواهیم داد. اگر هم به آن بخش دوم استناد کنیم، عرض شد که این بخش استحباب تعدد را به نحو مطلق ثابت نمی‎کند؛ نهایت این است که تعدد زوجات را به قصد بچه‎دار شدن ثابت می‎کند. یعنی اگر کسی قصد بچه‎دار شدن نداشته باشد، تعدد زوجات برای او مستحب نیست.

احتمال دیگر در روایت اول

البته بعید نیست که ما اساساً این روایت را دو بخش ندانیم و بگوییم مجموع این روایت یک مطلب را می‎گوید نه اینکه دو بخش باشد که ما بخواهیم به هر دو بخش استدلال کنیم. بدین بیان که:
این روایت امر به نکاح کرده و نکاح را به عنوان سنت رسول خدا معرفی کرده است؛ بعد از قول پیامبر(ص) فرموده: هر کسی که دوست دارد از سنت من تبعیت کند، بداند که سنت من ازدواج است. این یک استحباب واضح و روشن برای نکاح ثابت می‎کند. بعد پیامبر(ص) یک توصیه‎ای کردند، نه اینکه منظور این باشد که برای این نکاح کنید؛ اشاره به یکی از منافع و فواید نکاح کرده‎اند. ازدواج کنید، این سنت من است؛ هر کسی دوست دارد از سنت من تبعیت کند، ازدواج کند و بعد بچه‎دار شوید که من در روز قیامت به کثرت امت خودم به سایر امم افتخار و مباهات کنم.
طبق این احتمال این در واقع یک امری جدا از امر اول نیست؛ این دنباله امر اول و تبیین یکی از مهم‎ترین آثار و منافع ازدواج و نکاح است. اگر این را بگوییم، این روایت یک بخش دارد و آن هم امر به نکاح و توصیه به پیروی از پیامبر(ص) در این امر است. آنگاه تنها راه استدلال به این روایت، همان اطلاق است؛ تزویج و نکاح، سنت پیامبر است و این هم اعم است و فرقی نمی‎کند که نکاح اول باشد یا متعدد؛ همه را در برمی‎گیرد و مطلقا سنت پیامبر محسوب می‎شود. عرض کردیم که اگر این باشد، این روایت جزء روایات مطلقه قرار می‎گیرد.

خلاصه استدلال به روایت اول

پس نتیجه بحث در مورد این روایت این شد که دو احتمال در این روایت هست:
یک احتمال اینکه این روایت مجموعاً یک مطلب را می‎خواهد بیان کند و یک بخش بیشتر ندارد و آن اینکه بیان کند ازدواج سنت پیامبر(ص) و مستحب است. آنچه که در ذیل هم آمده، بیان یکی از مهم‎ترین آثار و منافع نکاح است. عرض کردیم که اگر این باشد که مستدل صرفاً بخواهد به اطلاق «تَزَوَّجُوا فَإِنَ‏ التَّزْوِيجَ‏ سُنَّةُ رَسُولِ اللَّهِ(ص)» تمسک کند و از این راه استحباب تعدد زوجات را ثابت کند، این جزء روایات مطلقه قرار می‎گیرد که به نظر ما نمی‎تواند استحباب را به نحو کلی ثابت کند.
احتمال دوم هم اینکه به طور کلی این روایت دو بخش داشته باشد و جداگانه به این دو فقره نگاه شود. فقره اولی همین جمله «تَزَوَّجُوا فَإِنَ‏ التَّزْوِيجَ‏ سُنَّةُ رَسُولِ اللَّهِ(ص)» است که به اطلاق آن تمسک می‎شود تا استحباب تعدد زوجات ثابت شود. فقره ثانیه جمله «وَ اطْلُبُوا الْوَلَدَ» است که نهایتاً با آن جمله می‎خواهند استحباب تعدد نکاح را ثابت کنند، چون تعدد زوجات یک عامل مهم در تولید مثل و تکثیر نفوس است. عرض کردیم که اگر این فقره به این بیان مورد استناد قرار گیرد، نهایت آن است که استحباب غیری برای تعدد زوجات ثابت می‎کند و نه یک استحباب نفسی که مورد بحث و موضوع مورد گفتگوی ماست.

طایفه دوم

چند روایت با این مضمون وارد شده که از آن استفاده می‎شود نکاح کنید تا قائل به «لا اله الا الله» زیاد شود. یعنی روایاتی که دلالت می‎کند بر مطلوبیت کثرت قائل به «لا اله الا الله». در روایت دارد امام(ع) خطاب به شخصی فرمود: آیا نمی‎خواهید قائل به لا اله الا الله زیاد شود؟ عرض کرد: بله. حضرت فرمود: ازدواج کنید. از این روایات همان‎طور که استحباب اصل نکاح استفاده می‎شود، استحباب تعدد هم استفاده می‎شود. چون تعدد زوجات یک عامل و سبب بسیار مهم و مؤثر در تکثیر قائل به لا اله الا الله است. این روایات قبلاً هم مورد اشاره قرار گرفت، از جمله روایاتی که دلالت بر استحباب اصل نکاح می‎کنند، همین روایات است.

بررسی طایفه دوم

اگر مقصود از نکاح، تکثیر قائل به لا اله الا الله باشد، قهراً در صورتی تعدد زوجات مستحب است که از نکاح اراده ولد شود. اگر کسی قصد این را ندارد که بچه‎دار شود، قهراً دیگر استحباب ثابت نمی‎شود؛ مثل آنچه که در روایت قبلی گفتیم، یعنی طبق این بیان، تعدد نکاح یا خود نکاح یک مطلوبیت غیری پیدا می‎کند و استحباب نفسی تعدد از این روایت بدست نمی‎آید.

طایفه سوم

مهم‎ترین دلیل برای اثبات استحباب تعدد، روایات مطلقه است؛ یعنی روایاتی که دال بر استحباب نکاح است. روایات متعددی داریم که به زبان‎های مختلف وارد شده و از آن‎ها استحباب اصل نکاح استفاده می‎شود. منتهی در برخی از این روایات، به خصوص در مورد استحباب نکاح برای عزّاب سخن به میان آمده است؛ مستحب است که زن مجرد و مرد مجرد ازدواج کنند. معلوم است که اساساً اطلاقی در اینها نیست تا ما بخواهیم به اطلاق آن تمسک کنیم. به خصوص این روایت که «شرار امتی العزاب»، این اطلاق ندارد؛ با اینکه این روایت دلالت بر مذمت عزوبت می‎کند و استحباب نکاح از آن استفاده می‎شود، اما بر استحباب تعدد دلالت ندارد. لذا برخی از روایاتی که دلالت بر استحباب اصل نکاح می‎کنند، قطعاً نمی‎توانند اینجا مورد استفاده قرار گیرند؛ چون آن‎ها استحباب نکاح را بخصوص برای عزب‎ها بیان کرده‎اند.
اما یک سری روایات هستند که یا به صورت مطلق بیان شده‎اند، مثل روایت «النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی»، این کاری به عزب و غیر عزب ندارد؛ مردِ زن‎دار و غیر مردِ زن‎دار را نمی‎گوید؛ بلکه در آنها نکاح به عنوان سنت رسول خدا معرفی شده و مردم را به نکاح ترغیب می‎کند.
یک سری روایات هم ممکن است در مورد عزب‎ها وارد شده باشد، اما در آن‎ها یک بیان و تعلیلی ذکر شده که شامل تعدد زوجات هم می‎شود.
به هر حال قطعاً تعداد زیادی از روایات، مبیّن استحباب نکاح به صورت مطلق هستند. وقتی می‎گوید نکاح سنت رسول خداست، آیا مقیّد به قید واحده شده؟ آیا فقط نکاح با یک زن سنت رسول خداست یا اساساً جنس نکاح، سنت رسول خداست. اینکه در روایات دالّ بر استحباب نکاح قیدی ذکر نشده و مقید به واحده نشده، استفاده می‎شود که اصل نکاح استحباب دارد و لافرق فی ذلک بین الواحده و المتعدده؛ این استحباب مطلق است و به حسب روایات شامل تعدد زوجات نیز می‎شود. یعنی همانطور که اختیار همسر اول مستحب است، زن دوم و سوم و چهارم گرفتن نیز مستحب است.
سؤال:
استاد: دروغ‎سازی و شایعه سازی و پراکنده کردن این امور، اینها یک سابقه تاریخی دارد؛ بنی امیه متخصص این کار بودند. راجع به امام حسن(ع) یکی از اموری که در تاریخ وارد شده، این است که حضرت خیلی زن می‎گرفت و طلاق می‎داد. حتی تا ۳۰۰ – ۴۰۰ زن برای امام مجتبی(ع) نوشته‎اند. در بعضی منابع تاریخی آمده که ریشه روایاتی که درباره امام مجتبی(ع) این مطالب را مطرح کرده‎اند، به چهار نفر برمی‎گردد که در هر چهار نفر شبهه است. برخی از اینها از عوامل بنی امیه بودند. این روایات و گزارشات تاریخی در کتب تاریخی داخل شده است. الان در بعضی از کتاب‎های تاریخی یک چنین چیزی را راجع به امام مجتبی(ع) نوشته‎اند. چقدر ذهن‎ها با این خراب می‎شود؛ چقدر را می‎توانی جواب دهی؟ این قبلاً بوده؛ الان هم هست؛ آینده هم خواهد بود و بدتر هم می‎شود. عرض من این است که بالاخره اینها جنگ رسانه‎ای و نزاع در عرصه تبلیغات میدانی است، به هر حال وقتی آن ابزارهای قوی در اختیار بنی امیه بود، همان طور که چهره امیرالمؤمنین(ع) را آن طور مخدوش می‎کردند، چهره امام مجتبی(ع) را هم اینطور مخدوش کردند. متخصص‎ترین و قوی‎ترین آن‎ها در عرصه تبلیغات سوء و تخریب، بنی امیه بودند. این‎ها چه بودند و چه کردند؛ اصلاً بزرگترین تخریب‎گران تاریخ اسلام اینها هستند و به نظر من همه کسانی که بعد از آنها آمدند، هنوز پیش آنها باید شاگردی کنند. در دنیا هم الان همین طور است؛ امپراتوری‎های رسانه‎ای که صهیونیست‎ها آن را اداره می‎کنند؛ شبکه‎های تلویزیونی، رسانه‎های مکتوب و شبکه‎های فضای مجازی کارشان همین است. اصلاً عجیب است که یک دفعه یک فضایی درست کنند و اتفاقی بیفتد. آن چنان افکار عمومی دنیا را تحت بمباران تبلیغاتی قرار می‎دهند که همه را به این نتیجه برسانند که این کار باید بشود. مثل آنچه که در حمله آمریکا به عراق اتفاق افتاد یا در مورد خیلی از چیزهای دیگر. متأسفانه در داخل هم برخی که تازه این راه و رسم امپراتوری‎های رسانه‎ای را یاد گرفته‎اند، در همین مسیر قدم گذاشته‎اند. البته این نقص در همه سلیقه‎های سیاسی هست و فقط مربوط به یک طرف نیست. عمده این است که گاهی به نام وظیفه دینی و احساس تکلیف این کارها را می‎کنند. امروز احساس تکلیف می‎کنند که هر طور که هست کسی را له کنند؛ یک دفعه همه با هم و خیلی هم حرفه‎ای عمل می‎کنند.
به هر حال ملاحظه فرمودید همه چیز برای استحباب تعدد، به روایات مطلقه ختم شد. آیه که دلالت نداشت، سیره معصومین فی الجمله می‎تواند استحباب تعدد را ثابت کند، حداقل این است که دلیل لبّی است و از دلیل لبّی نمی‎توانیم اطلاق‎گیری کنیم. پس تنها تکیه‎گاه قائلین به استحباب تعدد زوجات، این روایات مطلقه است؛ یعنی روایاتی که به نحو مطلق گفته‎اند نکاح مستحب است؛ اعم از اینکه شامل واحده و متعدده می‎شود. آیا اینها دلالت دارد بر استحباب نکاح یا نه؛ این را فردا باید پاسخ دهیم.