خارج اصول؛ جلسه پنجاه و چهارم؛ اصل برائت؛ ادله برائت؛ دلیل اول: کتاب

جلسه ۵۴ – PDF

جلسه پنجاه و چهارم

اصل برائت – ادله  برائت – دلیل اول: کتاب – آیه سوم – بررسی آیه سوم – اشکال اول و پاسخ آن – اشکال دوم – شرح رساله حقوق – حق صوم – بیان اجمالی

۱۴۰۴/۰۹/۱۹

                

آیه سوم

آیه سوم که برای اثبات اصل برائت مورد استناد قرار گرفته است، آیه: « وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّى یُبَیِّنَ لَهُمْ مَا یَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» . معنای این آیه آن است که: «هرگز خداوند متعال قومی را پس از آنکه هدایتشان نمود، گمراه نخواهد کرد، مگر آنکه آنچه را که موجب تقوای ایشان است برایشان بیان کرده باشد؛ زیرا خداوند به هر چیزی داناست.»
عبارت «وَمَا کَانَ اللَّهُ…» اشاره به این سنت الهی دارد که خداوند هیچ قومی را پس از فراهم آوردن اسباب هدایت برای آنان (مانند ارسال رسولان و نزول کتاب‌های آسمانی) گمراه نخواهد کرد. مقصود از گمراه کردن بر اساس نظر مستدل، عذاب نمودن است. بنابراین، خداوند متعال هیچ قومی را عذاب نمی‌کند، پس از آنکه آنان را هدایت کرده است، مگر آنکه اسباب و موجبات تقوا را برایشان فراهم و بیان کرده باشد.
عبارت «مَا یَتَّقُونَ» نیز به این معناست که آنچه باید انجام دهند یا ترک کنند، زیرا تقوا به معنای دوری از معصیت و اطاعت از اوامر و نواهی الهی است. بنابراین، سنت خداوند متعال بر این منوال است. این، خلاصه استدلال به این آیه با توجه به نکات مذکور است. خداوند متعال کسی را عذاب نمی‌کند مگر آنکه موجبات تقوا و اوامر و نواهی خویش را برای مردم بیان کرده باشد. این مضمون دقیقاً مشابه آیه «وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا» است که می‌فرماید: «ما هیچ قومی را عذاب نمی‌کنیم مگر آنکه پیامبری فرستاده و تکلیف را اعلام کرده باشیم.» این آیه نیز دقیقاً بر همین وزان است و بر این قاعده دلالت دارد و می‌گوید: سنت خدا بر این است که هیچ قومی را عذاب نکند، مگر آنکه اوامر و نواهی خود را برای مردم بیان کرده باشد. بنابراین، بدون بیان، بدون اعلام و بدون رسیدن دستور به مردم، هیچ‌کس عذاب نخواهد شد و این معنای برائت است. این، تقریباً محتوای استدلال به این آیه است.
در نتیجه، چند مسئله در اینجا باید مورد توجه قرار گیرد:
۱. عبارت «وَمَا کَانَ اللَّهُ» اشاره به سنت و روش ثابت الهی دارد؛ خداوند هرگز چنین نبوده است.
۲. «لِیُضِلَّهُمْ» به معنای «لِیُعَذِّبَهُمْ» (برای عذاب کردنشان) است.
۳. «مَا یَتَّقُونَ» به معنای «آنچه موجب تقوا می‌شود» است؛ یعنی اوامر و نواهی که تقوا از طریق اطاعت آنها حاصل می‌شود.
با این بیان، تفاوتی با آیه اول مشاهده نمی‌شود. همان‌گونه که آیه اول دلالت بر برائت می‌کرد، این آیه نیز دلالت بر برائت دارد.

بررسی آیه سوم

اشکال اول

مرحوم شیخ انصاری (ره) همان‌گونه که در مورد آن آیه اشکال کردند، در اینجا نیز اشکال نموده‌اند که این آیه مربوط به امت‌های پیشین است. در مورد آیه «وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا»، مرحوم شیخ انصاری – اگر به خاطر داشته باشید اشکال کردند که این آیه برای استدلال مناسب نیست. زیرا اولاً مربوط به امت‌های گذشته است و ثانیاً در مورد عذاب دنیوی سخن می‌گوید. خداوند می‌فرماید: «ما امت‌های گذشته را به عذاب دنیوی مبتلا نکردیم، مگر آنکه پیامبرانی فرستادیم و موجبات تقوا را برای آنان بیان نمودیم.» لذا این آیه برای استدلال (بر برائت) مناسب نیست. این اشکال، در واقع دو اشکال محسوب می‌شود. یعنی مرحوم شیخ از دو جهت اشکال کرده‌اند:
۱. اینکه (بحث) عذاب دنیوی است.
۲. اینکه مربوط به امت‌های گذشته است و نه آنکه بخواهد به‌صورت کلی قاعده‌ای را در اینجا بیان کند.
ایشان در همان بخش فرموده‌اند که اصلاً این آیه با توجه به این دو نکته، در مقام اخبار است نه انشاء. اگر بخواهد دلالت بر برائت داشته باشد، باید در مقام انشاء باشد. یعنی گویا حکمی را انشاء می‌کند. اما وقتی در مقام اخبار است، یعنی خبر می‌دهد که ما در مورد امت‌های پیشین این‌گونه عمل می‌کردیم. دیگر برای استدلال بر (اصل) برائت مناسب نیست.
سؤال:
استاد: اگر جمله و کلام، خبری باشد و در مقام انشاء هم نباشد، نمی‌توانیم از آن، حکم و قانونی استخراج کنیم. مثلاً فرض کنید خداوند داستانی از حضرت یوسف نقل می‌کند. قطعاً مقام آن، مقام انشاء حکم نیست. در این صورت، نمی‌توانیم از آن حکمی استخراج کنیم. اما گاهی (گوینده) خبر می‌دهد، اما این خبر در مقام انشاء (حکم) است. مثلاً معصوم در پاسخ می‌فرماید: این کار را می‎کند دارد خبر می‌دهد، اما چون پاسخی به یک سوال و پرسش است، در حقیقت دارد حکم را انشاء می‌کند. و گاهی هم اصلاً به طور کلی کلام، انشایی است. گاهی کلام، خبری است اما در مقام انشاء (حکم). گاهی هم خبری محض است و در مقام انشاء هم نیست.

پاسخ اشکال اول

این آیه را ملاحظه فرمودید که مورد استناد برای برائت قرار گرفته و مورد اشکال نیز واقع شده است. آیا می‌توانیم بگوییم این آیه دلالت بر مدعا دارد یا نه؟ مقتضای تحقیق در این آیه آن است که در آن، چند احتمال وجود دارد. این احتمالات عمدتاً مربوط به کلمه «لِیُضِلَّه» است. این بخش، بیشتر محل بحث است؛ زیرا «ما کَانَ اللَّهُ» بحث چندانی ندارد. این لفظ، فعل ماضی است و ظهور در زمان دارد، اما همان‌گونه که در مورد آیه اول گفتیم، این منسلخ از زمان شده است. قرائنی نیز برای انسلاخ از زمان وجود دارد. وقتی می‌گوید «وَمَا کَانَ اللَّهُ…»، در حقیقت به یک سنت، روش و قانون اشاره می‌کند که خدا این‌چنین نبوده است؛ یعنی از اول این‌گونه نبوده و تا آخر نیز نخواهد بود. لذا در مورد «وَمَا کَانَ اللَّهُ» که یک پایه استدلال است، نظر ایشان صحیح نیست. ایشان می‌گفتند «مَا کَانَ اللَّهُ» لفظ ماضی است و این مربوط به زمان گذشته و امت‌های سابق است. پاسخ این اشکال روشن است؛ یعنی پاسخی که ما در مورد آیه اول دادیم، در اینجا نیز جاری است.
در مورد «مَا یَتَّقُونَ» نیز معنای آن روشن است، آنچه سبب و موجب تقواست. یعنی خداوند هیچ قومی را بدون بیان اسباب معصیت و اطاعت، بدون بیان اسباب اطاعت و دوری از معصیت، عذاب یا به تعبیر آیه: گمراه نمی‌کند. این نیز یک پایه استدلال بود و مشکلی ندارد.

اشکال دوم

عمده‌ی بحث مربوط به پایه دوم استدلال است. مستدل گفت «لِیُضِلَّه» به معنای «لِیُعَذِّبَهُ» است. اما چنانچه گفته شده، احتمالات دیگری نیز در مورد آن می‌توان تصور کرد.

احتمال اول

یک احتمال این است که «لِیُضِلَّه» به معنای «لِیَحْکُمَ بِضَلَالَتِهِمْ» یا «لِیَجْعَلَهُمْ مِنَ الضَّالِّینَ» باشد. یعنی: خداوند هیچ قومی را در زمره گمراهان قرار نداده است، «حَتَّى یُبَیِّنَ لَهُمْ مَا یَتَّقُونَ».
طبق این احتمال، معنای آیه این است که خداوند هیچ قومی را جزء گمراهان قرار نداده و حکم به ضلالت آنان نکرده است، مگر پس از آنکه رسولانی فرستاده و کتاب‌هایی نازل کرده و آنان به دعوت رسولان و پیام کتاب‌های آسمانی توجه نکرده‌اند. آنگاه خدا آنان را در زمره گمراهان قرار داده است. در این صورت، قرار گرفتن در زمره گمراهان، خود یک عذاب دنیوی است. مانند آنچه در نماز می‌خوانیم: «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ»؛ خدایا ما را به راه راست هدایت کن، راه کسانی که بر آنان انعام نمودی و بعد می‎گوییم: غیر از کسانی که تو بر آنان غضب کرده‌ای و از گمراهان محسوب می‌شوند. همین که فردی یا گروهی در زمره گمراهان قرار گیرد، این یک کیفر و عذاب است و معلوم است این ضلالت نیز ضلالت کیفری است، نه ابتدایی؛ زیرا خداوند هیچ‌گاه کسی را گمراه نمی‌کند. آیه «یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ» ناظر به ضلالت ابتدایی نیست. امکان ندارد خداوند ابتدائاً کسی را گمراه کند. این، اصلاً با فلسفه خلقت و با برخی از مسائل سازگار نیست. حالا نمی‌خواهم وارد این بحث شوم. به هر حال قرائنی بر رد این معنا وجود دارد. هرگونه اضلالی که محسوب شود و به خدا نسبت داده شود، این اضلال کیفری است.
بر این اساس، معنای آیه چنین می‌شود که خداوند متعال هیچ قومی را جزء گمراهان قرار نداده است، مگر آنکه ابتدا رسولان و کتاب‌ها را نازل کرده و آنگاه پس از مخالفت، آنان در زمره گمراهان قرار داده شده‌اند. اگر این معنا باشد، این آیه دیگر ارتباطی با برائت ندارد. این یک احتمال است.

بحث جلسه آینده

دو احتمال دیگر نیز در اینجا وجود دارد که باید بررسی کنیم. باید ببینیم غیر از احتمالی که صاحب استدلال گفته، کدام یک از این سه احتمال با ظاهر آیه سازگارتر است. آیا می‌توانیم قرینه‌ای برای آن بیاوریم یا نه.

شرح رساله حقوق

حق صوم

امام (علیه السلام) به حق سوم؛ یعنی حق صوم (روزه) می‌پردازند:
«وَ أَمَّا حَقُّ الصَّوْمِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ حِجَابٌ ضَرَبَهُ اللَّهُ عَلَى لِسَانِكَ وَ سَمْعِكَ وَ بَصَرِكَ وَ فَرْجِكَ وَ بَطْنِكَ».

بیان اجمالی

ابتدا توضیحی اجمالی از این فراز، طبق معمول ارائه می‌دهیم، سپس به نکات آن می‌پردازیم.
اولین عبادتی که ذکر شد نماز بود، سپس حج و این، سومین است.
در هر سه مورد نیز ابتدا با «أَنْ تَعْلَمَ» (بدانی که) آغاز شده است: «فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ حِجَابٌ…»
«بدانی که روزه پرده‌ و حجابی است که خداوند متعال بر زبان تو و گوش تو و چشم تو و عورت تو و شکم تو کشیده است.» یعنی آن را عایق‌بندی می‌کند. اگر بخواهیم با تعبیری امروزی‌تر بگوییم، خداوند متعال به وسیله روزه، آن دسته از اعضای بدن را که عمدتاً زمینه‌ساز لغزش انسان هستند، با پرده و حجابی می‌پوشاند. اینها عبارتند از: زبان، گوش، چشم، عورت (یعنی در واقع آن نیازهای انسان که تمایل به ارضای آنها قوی است، حتی اگر از راه نامشروع باشد). می‌فرماید: پرده‌ای است که بر اینها کشیده می‌شود.
«لِیَسْتُرَكَ مِنَ النَّارِ»؛ برای اینکه تو را از آتش حفظ کند. در واقع، روزه حائلی است بین انسان و این اعضا که باعث جهنمی شدن انسان می‌شوند، تا از آتش دور بماند. حال توضیح می‌دهیم که روزه چگونه این نقش را ایفا می‌کند. فعلاً داریم توضیحی اجمالی می‌دهیم.
«وَهَکَذَا جَاءَ فِي الْحَدِیثِ: الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النَّارِ» امام در اینجا به حدیث نبوی اشاره می‌کنند. وقتی در کلام امام، لفظ حدیث به صورت مطلق می‌آید، منظور حدیث نبوی است؛ یعنی سخن پیامبر (صلی الله علیه وآله). «وَهَکَذَا جَاءَ فِي الْحَدِیثِ: الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النَّارِ»؛ روزه سپری در برابر آتش است. «فَإِنْ سَكَنَتْ أَطْرَافُكَ فِي حجَبِتهَا رَجَوْتَ أَنْ تَكُونَ مُحْجُوبًا»؛ اگر اعضای تو (یعنی همین گوش و چشم و زبان و شکم و … ) در پشت این پرده آرام گرفتند، یعنی شعله‌ هوس‎های مربوط به این اعضا فروکش کردند، امیدوار باش که تو در پناه این حجاب هستی. یعنی چه؟ یعنی ایمن شده‌ای. یعنی این پرده مانع رسیدن آتش به تو می‌شود.
«وَ إِنْ أَنْتَ تَرَكْتَهَا تضْطَرِبُ فِي حِجَابِهَا وَ تَرْفَعُ جَنَاحَ الْحِجَابِ»؛ و اگر تو اعضا را رها کنی که به اختیار خود هر کاری بکنند، آنها را کنترل نکنی، چشم و زبان و گوش و شکم و … را تحت اختیار خود درنیاوری و بگذاری هر طور می‌خواهند عمل کنند، در حجاب خویش اضطراب و پریشانی پیشه کرده و پرده حجاب را بالا می‎زنند. یعنی می‎خواهند از پشت پرده بیرون بیایند، این پرده را پاره کنند؛ این پرده‌ای که خدا با روزه بین انسان و این اعضا، بین انسان و گناه می‌کشد. آنگاه اگر این اعضا از پشت این پرده بیرون بیایند، این پرده را کنار بزنند و به کارهای غیرمتعارف؛ یعنی غیرعادی و خارج از قاعده ادامه دهند، «فَتَطَّلِعُ إِلَى مَا لَیْسَ لَهَا» پس به آنچه حق آن‎ها نیست طمع می‌ورزند. یعنی وقتی در پشت پرده قرار گیرند، از برخی امور بی‌خبر می‌شوند، از حرام بی‌اطلاع می‌مانند. اما اگر پرده را کنار بزنند و اطلاع پیدا کنند بر چیزی که نباید اطلاع پیدا کنند، مثلاً چشم بخواهد نگاه شهوانی کند؛ این روزه جلوی چشم را می‏گیرد، حالا اگر چشم نخواهد در پشت این حجاب بماند مثلاً روزه نگیرد، یا حتی ممکن است ظاهراً روزه بگیرد، ولی به حقیقت روزه توجه نکند و بگوید: من می‌خواهم بدانم چه خبر است، همه چیز را ببینم، استفاده کنم، نظر شهوانی داشته باشد، « والقُوَّةُ الْخَارِجَةُ خَارِجَةٌ عَنْ حَدِّ تَقْوَى اللَّهِ»؛ یعنی بخواهد آن اعضا و جوارح را از حد تقوای الهی خارج کند، «لَمْ تَأمن أَنْ تَخْرِقَ الْحِجَابَ وَ تَخْرُجَ مِنْهُ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ»؛ ایمن نیست از دریده شدن آن پرده.
چه می‌شود اگر آن پرده دریده شود؟ می‌فرماید: «وَ تَخْرُجُ مِنْهُ»؛ از آن پرده خارج می‎شود. یعنی چه؟ یعنی آتش به سراغش می‎یاید. چون در ابتدا فرمود: «لِیَسْتُرَكَ مِنَ النَّارِ»؛ این پرده، پرده‌ای است که انسان را از آتش حفظ می‌کند؛ عایقی است که انسان را از آتش نگه می‌دارد. حالا اگر انسانی نخواست مراقب اعضای خود باشد، این اعضا از حد خود خارج شده و پا را از حدود تقوای الهی فراتر می‎گذارند و دیگر هیچ مصونیتی ندارند. اگر این پرده دریده شود و از آن بیرون بیایند، دیگر معلوم است چه سرانجامی خواهد داشت. دیگر پرده‌ای که او را از آتش بپوشاند وجود ندارد. «وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ»؛ و برای این منظور هیچ کمک‌کاری جز خداوند نیست. کار سختی است؛ خدا باید کمک کند. این یک بیان اجمالی بود از این فراز. انشاءالله بعدا نکات آن را شرح خواهیم داد.