متن کامل بیانات آیت الله سید مجتبی نورمفیدی در نشست علمی «تبیین مکتب امام خمینی (ره)» با موضوع «امام خمینی (ره)، حوزه پیشرو و سرآمد و بایستههای فقه کارآمد»
این نشست در تاریخ ۱۴۰۴/۰۳/۰۶ در مجتمع فرهنگی و هنری یادگار امام (ره) برگزار گردید.
در ایام سالگرد ارتحال امام عظیمالشأن که حق بزرگی بر امت اسلامی، مردم ایران و همه ما، حوزههای علمیه، روحانیت اسلام، اعم از شیعه و سنی دارند، برگزاری این جلسات همواره مرسوم بوده و این موسسه، بحمدالله، در مناسبتهای مختلف پیشتاز برگزاری این جلسات بوده و هست و چندی پیش هم من در همین مجلس و محفل توفیق حضور داشتم. تشکر میکنم از همه دستاندرکاران، برنامهریزان و مسئولان موسسه، به ویژه در دفتر قم و تولیت محترم موسسه آیتالله آقای حاج سید حسن آقای خمینی که راهبری میکنند این موسسه را. از همه بزرگواران و سروران، به ویژه سرور محترم جناب آقای تقوی که خودشان از فضلا هستند و البته درباره حقیر لطف داشتند و مطالبی گفتند که من خودم را لایق این توصیف نمیدانم. امیدوارم در این فرصت کوتاه به این موضوع بتوانیم در حد مقدور بپردازیم.
عنوان این بحث، «امام خمینی، حوزه پیشرو و سرآمد و فقه کارآمد» است که مشتمل بر دو موضوع است این دو موضوع خود شایسته بررسی مستقل به نحو مبسوط است. حوزه پیشرو و سرآمد خودش یک مسئله بسیار مهمی است. چه اینکه موضوع کارآمدی فقه هم مسئله بسیار مهمی است. ما در این جلسه درباره الزاماتی که برای کارآمد کردن فقه به عنوان بخش مهم حوزه، آن هم در حوزه پیشرو و سرآمد، باید در نظر گرفته شوند، میخواهیم اشاراتی داشته باشیم. اینکه چه الزاماتی برای کارآمد کردن فقه وجود دارد یا باید در نظر گرفته شود و چگونه حوزه میتواند فقیهانی تربیت کند که فتاوای آنها کارآمد باشد؟
حوزه مطلوب و تراز و ایدهآل و پیشرو و سرآمد که اخیراً در پیام مقام معظم رهبری هم به نحو مبسوط به آن پرداخته شده، حتماً محتاج تلاشهای همهجانبه است. در ابعاد مختلف باید در حوزه برای سرآمد شدن، پیشرو شدن، تراز شدن، کارهایی صورت بگیرد. اما در خصوص فقه، هم مطالب بسیار فراتر از عنوان بحث است. ما فعلا میخواهیم به فقه کارآمد در حوزه پیشرو، آن هم از یک منظر، بپردازیم که بایستههای کارآمدی فقه چیست؟
ما نمیتوانیم از کارآمدی فقه در درون مجموعه حوزه و منظومه فکری تشیع و اسلام سخن بگوییم بدون اینکه یک تصویر کلی از این حوزه ارائه دهیم. لذا من خیلی سریع به امور محوری میپردازم که در حوزه پیشرو و سرآمد باید به آن توجه شود و در پیام مقام معظم رهبری هم به آن پرداخته شده و البته امام (رحمةالله علیه) هم به صورت مختلف، پراکنده در مواضع مختلف به آنها اشاره کردهاند. من حالا اگر بخواهم یک تعبیری در رابطه با این پیام ارزشمند داشته باشم میتوانم بگویم پیام مقام معظم رهبری فی الجمله نسخه بهروز شدهای از چهارچوبهایی است که امام برای حوزه مطلوب ترسیم کردند. هرچند برخی نکات جدید هم دارد.
اصل اول: تهذیب و تقواست. اینکه روشن است و پایه و اساس محسوب میشود.
اصل دوم: جامعیت حوزه است. این نکتهای است که هم امام بر آن تأکید دارند و هم ایشان. تعبیر امام این است که علما باید ابعاد مختلف داشته باشند و به حسب ابعادی که اسلام دارد و به حسب ابعادی که انسان دارد، حوزهها هم ابعاد مختلف داشته باشند. این متضمن یک استدلال بسیار مهمی است برای جامعیت دین که بعدا خواهم گفت.
مقام معظم رهبری هم نظیر همین را فرمودند که حوزه نهادی برونگراست که خروجی آن در همه سطوح در خدمت فکر و فرهنگ جامعه است. حوزه فقط یک موسسه تدریس و تدرس نیست، بلکه مجموعهای از علم و تربیت و کارکردهای اجتماعی و سیاسی است.
اصل سوم: هویت جهادی و نفی نظام سلطه و مبارزه با جهانخواران.
اصل چهارم: همراهی با مردم و تکیه بر محرومان.
اصل پنجم: مسئله حکومت است. این خودش یک مطلب محوری است برای حوزه پیشرو یعنی نگاه و دیدگاه حکومتی داشتن. حکومت به عنوان اینکه متکفل امور مختلف جامعه است. البته دو مطلب اضافه هم در پیام ایشان وجود داشت که اینها به نوبه خودش بسیار مهم است:
اول: مشارکت در تولید و تبیین نظامهای اداره جامعه.
دوم: نوآوریهای تمدنی در چهارچوب پیام جهانی اسلام.
این یک تصویر کلی از حوزه مطلوب و پیشرو و سر آمد است که با وضع موجود تفاوت زیادی دارد، فاصله زیاد است، کاستیها زیاد است. امام به این کاستیها هم فی الجمله اشاره کردهاند و ریشه همه آنها همان است که امام فرمودند: “روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد، نمیتواند درک کند که اجتهاد مصطلح برای اداره جامعه کافی نیست.” این نکته بسیار مهمی است که اجتهاد مصطلح برای اداره جامعه کافی نیست. این ریشه ها و دلایلی دارد. یکی از مشکلات اصلی آن همین عدم حضور فعال در مسائل و مشکلات است.
در پیام مقام معظم رهبری هم این مطلب: به عنوان یک نقص مهم در حوزه ذکر شده: عدم تناسب میان آوردههای تبلیغی با واقعیتهای فکری و فرهنگی در میان مردم، به ویژه جوانان. این فاصله، شکاف بین واقعیتها و وضع موجود حوزه، و خصوصاً فقه، امری است که ما هرچه هم بخواهیم آن را مخفی کنیم، قابل مخفی شدن نیست. این یک واقعیتی است که آثار و نتایجش را هم ما داریم میبینیم.
حالا اگر میخواهیم حوزه پیشرو و سرآمد باید باشد، باید یک چشم اندازی برای آن ترسیم کنیم. وضع موجود را هم در نظر بگیریم. این کاستیها هم باید مورد توجه قرار بگیرد. حال در این میان، فقه به عنوان قلب این حوزه، اگر بخواهد کارآمد باشد، چه الزاماتی و چه بایستههایی را باید برای آن تعریف کنیم؟ این موضوع بحث ماست.
قبل از هر چیز باید ببینیم کارآمدی یعنی چه و به چه معناست؟ اینجا تعاریف و نظریههای مختلفی درباره کارآمدی مطرح شده است. اگر ما بخواهیم وارد آن مباحث نشویم و یک تعریف عام و جامع که شامل همه آن نگاهها بشود ارائه بدهیم، میتوانیم بگوییم: کارآمدی عبارت است از تأثیرگذاری مناسب در جهت اهداف. این کارآمدی هرچند بیشتر در حوزه مدیریت مطرح میشود. اما در حوزه اندیشه هم وارد شده است، مخصوصاً آن بخشی از دانشها و اندیشهها که آثار عینی دارد. بدیهی است تعریف کارآمدی به تأثیر گذاری مناسب در جهت اهداف اقتضا میکند اهداف مشخص بشوند.
ما وقتی از کارآمدی فقه سخن میگوییم، قهراً باید تأثیرگذاری مناسب فقه در جهت اهداف آن را بررسی کنیم و برای این منظور قبل از هر چیز باید اهداف مشخص شوند. اینجا آغاز اختلاف است و نگاههای مختلف شکل میگیرد.
اهداف فقه چیست؟ یک گام جلوتر، اهداف دین چیست؟ ما اینجا یک نگاه حداقلی داریم که دین را محصور میکند در پرداختن به امور اخروی، و اینکه کاری به زندگی دنیا و حیات دنیوی ندارد؛ طبق این نظر حیات دنیوی را باید عقلاء مدیریت کنند. یک نگاه حداکثری هم داریم که دین اساساً شامل همه ابعاد زندگی انسان است؛ هم به حیات دنیا و هم به حیات آخرت هم به حیات فردی و هم به حیات اجتماعی انسان کار دارد. هم میخواهد دنیا را بسازد و هم آخرت را بسازد.
بنابراین وقتی ما میخواهیم کارآمدی دین یا اسلام را بسنجیم و تأثیرگذاری آن را در عینیت جامعه ببینیم باید متناسب با این هدف باشد. اینجا اختلاف فراوان است. امام معتقد است هدف اسلام و هدف فقه شامل ساماندهی و تنظیم زندگی انسان در همه ابعاد آن است. آن استدلالی که اول عرضم اشاره کردم، اینجا من از آن استفاده میکنم. ببینید، این جمله ظاهرا یک جمله عادی است، ولی مشتمل بر دو قیاس شکل اول است، ایشان میفرماید: چون انسان ابعاد مختلف دارد، و اسلام هم برای انسانسازی آمده، پس گستردگی ابعاد اسلام به گستردگی ابعاد انسان است. و بر همین اساس، علما باید ابعاد مختلف داشته باشند. قیاس اول این است: اسلام برای انسانسازی آمده، انسان ابعاد مختلف دارد، پس اسلام ابعاد مختلف دارد. قیاس دوم هم این است: علما مسئول تبیین اسلام هستند. اسلام ابعاد مختلف دارد. پس علما مسئول تبیین ابعاد مختلف اسلام هستند. طبیعتاً هرچه دامنه انسان گستردهتر باشد، اسلام هم دامنهاش گستردهتر میشود.
این هدف اسلام است، ما معتقدیم اسلام جامعیت دارد، جهانی و فراگیر است، جاودانه است، کامل است و خاتم ادیان. این پنج ویژگی را ما اگر برای اسلام در نظر بگیریم، نمیتوانیم آن را از این ابعاد جدا کنیم.
فقه شریعت هم بخشی از اسلام است، امام در این رابطه بیاناتی دارند. دقت کنید، اینها همه حاکی از یک اندیشه بسیار مهم است ایشان میفرماید: «فقه تئوری واقعی و کامل اداره انسان از گهواره ظهور است.» «فقه ضامن رشد و مصلحت ملتهاست.» «فقه اسلامی قابل انطباق با تمام مقتضیات و مسائل مستحدثه را دارد.» اگر ما چنین تصویری از فقه و اسلام ارائه دادیم که مشتمل بر همه ابعاد وجودی انسان است، پس به دنیای او کار دارد، به آخرت او کار دارد، به حیات مادی او توجه دارد، به حیات معنوی او توجه دارد، به فرد و اجتماع با هم نگاه میکند، هیچ وقت نمیگوید: این یک فرد است و لذا من کاری ندارم که در اجتماع و جامعه چه نقشی دارد؟ اصلاً جامعه در منطق قرآن یک هویتی دارد؛ جامعه عمل دارد، کارنامه دارد، بازخواست میشود.
اگر ما فقه را مجموعه قوانین و مقرراتی دانستیم که برای سامان دادن حیات بشر و تنظیم حیات دنیوی و اخروی او ارائه شده، پس کارآمدی فقه عبارت است از تأثیرگذاری مناسب در این دامنه. حالا حیات اخروی و نشئه برزخ و عالم خیال، اقتضائات خاص خودش را دارد. ولی این عالم، عالم ماده، دنیا که بخش مقدمی دارد برای زندگی ابدی بشر، اصلاً از تیررس فقه نمیتواند جدا باشد. فقه میخواهد این زندگی را سامان بدهد. اینجاست که کارآمدی معنا پیدا میکند.
سامان دادن زندگی بشر این نیست که هر روز او را در یک چاله بیندازیم، یک بنبست برایش ایجاد کنیم، همواره به دیوار بخورد. این مسئله مهمی است. یک وقتی امام (رحمةالله علیه) در نامه به یکی از اساتید و بزرگان به همین نکته اشاره کردن که: “اینطور که شما پیش میروید، بشر باید برگردد به گذشته و در بیابانها در عصر قدیم زندگی کند. اینکه معلوم است نتیجهاش چه میشود.
پس اولین و مهمترین بایسته از بایستهها، بایستههای کارآمدی فقه، تصویر و ترسیم یک اسلام جامع و فقه جامع است که متکفل حیات دنیوی انسان هم هست.
ما یک مشکل بزرگ داریم. گاهی سخن از کارآمدی که به میان میآید، تنها به معلول پرداخته میشود. این غلط است۰ بعضی میگویند: اینها را چرا اصلاً در دایره دین میآوریم تا مجبور بشیم از دین بخواهیم اظهار نظر بکند؟ اینها اموری است که به عقلا مربوط میشود. آن نگاه حداقلی که من عرض کردم. معلوم است نتیجهاش چیست. کارآمدی اینجا بر اساس این نگاه خیلی متفاوت میشود. به هر حال من، گمانم این است که این نگاه با این شمول و این جامعیت باید فراگیر بشود در میان محصلان علوم دینی، اساتید، کسانی که محقق و پژوهشگر در حوزه دین هستند تا بتوان از اسلام و فقه یک چهره کارآمد ارائه داد.
دوم اینکه در منظومه فکری دین، حکومت اصل و اساس و محور است. ریشه اصلی در کارآمد کردن دین و فقه، حکومت است. من وقتی میگویم حکومت، شما حالا با اشکالات و مصادیق کاری نداشته باشید. من دارم یک مطلبی را به لحاظ نظری عرض میکنم. اصلاً ریشه کارآمدی حکومت است. این تأثیرگذاری در راستای اهداف، بدون حکومت، ناقص است و ممکن نیست.
این تعبیر امام درباره حکومت به ما در فهم کارآمدی خیلی کمک میکند ایشان میفرماید: «حکومت در نظر مجتهد واقعی، فلسفه عملی تمام فقه در تمام زوایای زندگی بشر است.» تعبیری رساتر از این شما میتوانید پیدا بکنید تا تأثیر حکومت را در کارآمدی نشان دهد. یا مثلاً این تعبیر: «حکومت نشاندهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است.» این حاکی از آن است که حکومت نقش اصلی را در کارآمدی فقه دارد.
حال اگر کسی بیاید بگوید: اسلام حکومت ندارد، شیعه حکومت ندارد، دین حکومت ندارد، در عصر غیبت حکومت اصلاً معنا ندارد، قهرا حوزه و تأثیرگذاری و کارآمدی فقه را خیلی محدود کرده است. لذا حکومت یکی از بایستههای کارآمد کردن فقه است.
یادآوری این نکته هم خوب است که بخشی از مطالب برمیگردد به بینش و نگرش. این بینشها و نگرشها باید اصلاح بشود. و بدون اینها، معلوم است کارآمدی محقق نمیشود. این یکی از آن الزامات است. ممکن است کسی تصور کند ما داریم از مبادی شروع میکنیم، ولی اینها ریشه است. ما تا اینها را حل نکنیم، چیزی به صورت اساسی حل نمیشود. ممکن است کسانی معتقد باشند که ما مشکلات و بنبستها را با احکام ثانوی حل میکنیم. بسیاری چنین نگاهی دارند، حتی در میان کسانی که اندیشه حکومت دینی را قبول دارند. این نگاه کارآمدی فقه را محدود میکند. به هر حال التزام به نظریه حکومت دینی و ولایت فقیه که اصل و اساس در این اندیشه است نقش موثری در کارآمدی حکومت دینی دارد.
سومین الزام و بایسته و بسیار بسیار مهم در نظر گرفتن دو عنصر زمان و مکان است. من معتقدم مهمترین رکن کارآمدی فقه، این نظریه است. این نظریه اگر به درستی تبیین و به کار گرفته شود، به کارآمد کردن فقه بسیار کمک میکند. من همین را یک اشارهای بکنم.
امام (رحمةالله علیه) تا زمان پیروزی انقلاب، دو رکن قبلی را مطرح کرده بودند. شما نگاه کنید در آثار امام، مسئله همهجانبه بودن و جامعیت اسلام، اینکه دین متکفل همه ابعاد زندگی بشر است، این را امام قبل از انقلاب هم مطرح کرده بودند. مسئله حکومت را هم قبل از انقلاب مطرح کرده بودند. اینها همه به کارآمدی فقه مربوط میشود. اما مسئله تأثیر و نقش زمان و مکان را در استنباط تقریباً اواخر عمرشان مطرح کردند، این در امتداد کارآمدی و به واسطه مواجهه ایشان با مسائل و مشکلات حکومت مطرح شد. من دیدم گاهی بعضی میگویند، بعضی فتواهای امام قبل از انقلاب با بعد از انقلاب تغییر کرده است و توجیهاتی را برای این تغییرات ذکر میکنند. مثلاً در مورد موسیقی، قبل از انقلاب ایشان فرموده بودند: موسیقی و غنا مطلقا حرام است. بعد از انقلاب فرمودند: موسیقی مطرب و لهوی حرام است و به تبع آن خرید و فروش آلات موسیقی و تعلیم آن، هم جایز دانسته شده برخی میگویند این از باب حکم ثانوی بوده. بعضی هم میگویند از باب حکم حکومتی بوده. اما من گمانم این است که این مربوط به تأثیر عنصر زمان و مکان بوده است. این خودش یک بحث مفصلی دارد. چگونگی تأثیر زمان و مکان در استنباط. البته امام در آثار علمیشان، فکر میکنم در کتاب البیع، به مناسبت یکی از جهات موثر در فتوا، را از این منظر مطرح کردهاند. و آن هم در نظر گرفتن شرایط زمانی و مکانی مربوط به صدور روایات است که در فهم خطابات اثر دارد.
اما مسئله زمان و مکان را قبل از انقلاب ایشان مطرح نکردهاند. من گمان میکنم که ایشان پس از انقلاب و ورود به عرصه عینیت یافتن فقه و احکام در صحنه جامعه، با یک اموری مواجه شدند و در حقیقت قله آن اندیشه و فکر اینجا ظهور پیدا کرد و آشکار شد. حالا این دو عنصر چگونه باعث کارآمدی میشود؟ این خودش مثنوی هفتاد من کاغذ میشود. من ناچارم خیلی سریع از ان عبور کنم. شاید نه، یا ده تفسیر از این نظریه وجود دارد، یا به صورت احتمال، یا قائل هم دارد. اغلب اینها به گمان من با نظر امام سازگار نیست. اینکه من این نظریه را گره زدم با کارآمدی، به خاطر آن است که اینها خاستگاه طرح این نظریه برای کارآمد کردن فقه در عصر حاضر به شمار میرود. مهمترین رکن کارآمدی هم همین است: زمان و مکان در جعل و تشریع احکام البته دخالت دارد، ولی دست شارع است و به ما ربطی ندارد. گاهی اوقات شارع حکمی که تشریع کرده و جعل کرده، با ملاحظه زمان یا مکانی خاص بوده. به هر حال ما دستمان از اون محدوده بیرون است. فوقش این است که بعضی مصالح را با عقل قطعی یا نص قطعی کشف بکنیم و آن را در استنباط دخالت دهیم.
زمان و مکان در استنباط احکام شرعی و فقاهت و اجتهاد و در اجرای احکام شرعی هم تأثیر دارد. در استنباط احکام شرعی هم در احکام اولیه، هم در احکام ثانویه، هم در احکام حکومتی، اینها سه قسم است. در هر یک از اینها هم در دایره موضوع و هم در دایره ملاک، البته سعه و ضیق دارد، اینطور نیست که تأثیرگذاری یله و رها و بدون قید باشد. اینها همه در استنباط موثر است. یعنی یک فقیه که میخواهد استنباط کند، تغییرات موضوع را باید درنظر بگیرد. ما ۹ گونه تغییر و تأثیر در موضوع داریم، ۹ مدل یا شکل داریم که به نوعی تغییرات زمانی و مکانی در موضوع اثر میذارد. فقیه مقام استنباط اگر به این امور توجه کند، در استنباطش حتماً اثر میگذارد. برای همین است که امام (رحمةالله علیه) فرمودند: روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد، نمیتواند درک کند که اجتهاد مصطلح برای اداره جامعه کافی نیست. این یک جمله کلیدی است. چرا اجتهاد مصطلح کافی نیست؟ چرا حضورش در اجتماع و متن مسائل به او کمک میکند برای استنباط درست، اجتهاد مناسب؛ تا بتواند جامعه را اداره بکند؟ اینکه میگویند اجتهاد مصطلح برای اداره جامعه کافی نیست، اشاره به همان کارآمدی است که بتواند جامعه را اداره کند و تأثیر گذار باشد. اداره جامعه این نیست که فقط آدم مسئول باشد و چهار نفر را عزل و نصب کند. اداره جامعه یعنی سامان بدهد زندگی فردی و اجتماعی را و آن اهدافی که برای دنیای مسلمین در نظر گرفته شده است، را تعقیب کند. البته روشن است که مقاصد اسلام و شرع منحصر در رفاه مادی نیست. حتماً در این دنیا باید به گونهای زندگی کند که توجه به عالم آخرت همیشه محفوظ بماند. این جنبه باید همیشه در نظر گرفته شود.
بنابراین نظریه تأثیر زمان و مکان در استنباط و اجتهاد، مهمترین عنصر در کارآمد کردن فقه است. ما نمیتوانیم بدون این مسئله انتظار داشته باشیم فقه ما کارآمد شود. حال اینجا البته افراط و تفریطهایی صورت میگیرد. ما باید مراقب باشیم گرفتار این افراط و تفریطها نشویم.
جالب است که در همین حوزه، در همین شرایط، همین امروز، کسانی را داریم که به رکن اول و به بایسته اول، ایمان دارند و معتقدند؛ یعنی میگویند اسلام دین جامع و کامل است و فقه هم متکفل همه امور زندگی است. رکن دوم را هم قبول دارند؛ یعنی به نظریه حکومت دینی و اندیشه دینی اعتقاد دارند. اما در رکن سوم پایشان میلنگد، و این مشکلات زیادی درست میکند. برای همین است که بسیاری از فقها، عمدتاً راه کارآمد کردن را پناه بردن به حکم ثانوی یا حکم حکومتی میدانند، ولی ما تا چه زمانی میخواهیم مشکلات و بنبستها و گرفتاریها را با عناوین ثانوی مرتفع کنیم؟ آنچه من میگویم خارج از چارچوب نیست؛ دقیقاً برگرفته از فرمایشات خود امام (رحمةالله علیه) است. آن وقت آیا ممکن است با این شتاب تغییرات و پیچیدگیهایی که دنیای امروز دارد، تک تک اینها با حکم ثانوی بخواهیم حل کنیم، آخرش میدانید چه میشود؟ احکام اولیه کمکم (غیر از عبادات که زمان و مکان اصلاً خیلی در آن تأثیر ندارد.) کنار میرود.
قرار نیست که ما یک زندگی جدا از عقلای عالم داشته باشیم. هیچکس هم این را نمیگوید. ما نمیتوانیم برویم در یک جزیره زندگی کنیم، از همه پیچیدگیها و از همه تحولات و همه چیزهای جدید خودمان را دور کنیم. یک وقتی من یه جایی یک صحبتی داشتم به یک مناسبتی گفتم بعضی از ما راجع به مسئله فناوری، متاسفانه دیدگاه سلبی داریم، اینکه نمیشود. ما اگر بخواهیم همراه قافله بشر پیش برویم، ضمناً پایههای اعتقادی و ایمانی و قوانین و مقررات دینی را حفظ کنیم و در چهارچوب شریعت زندگی بکنیم – که این باید باشد – باید تدبیر اساسی بیندیشیم. نمیتوانیم رها باشیم، باید هم با قافله بشریت پیش برویم و هم این چهارچوبها و مقررات بر زندگی ما حاکم باشد. تازه حالا کلی حوادث و مسائلی که بعدها پیش میآید که ما الان خوابش را هم نمیتوانیم ببینیم که چه خواهد شد. اینها را تا چه زمانی میخواهیم با حکم ثانوی و حکم حکومتی حل کنیم؟ اینکه میگویم، کمکم به متروک شدن احکام اولیه به این معناست. لذا، اجتهاد و فقاهت در اینجا تأثیر خودش را نشان میدهد. اگر فقه بخواهد تأثیرگذاری متناسب با هدف خود داشته باشد یعنی کارآمد باشد قطعا باید به این رکن یعنی تأثیرگذاری دو عنصر زمان و مکان در اجتهاد و استنباط و نیز در مقام اجرا توجه کند. این را من داخل پرانتز بگویم: کارآمدی که ما میگوییم، معنایش این نیست که فقط به تأمین زندگی مادی و رفاه بشر توجه شود. گفتم این باید متناسب با آن هدف باشد.
دیگر فرصت گذشته، ولی آخرین مورد را هم بگویم و انشاءالله شما را به خدای بزرگ میسپارم. این هم از بایستههای کارآمدی فقه است. آینده نگری؛ چهار مورد را الان گفتیم البته بیش از اینهاست، هر کدام از اینها نیاز به توضیح و بسط بیشتری دارد.
نمیتوانیم کارآمدی را از آیندهنگری جدا کنیم؛ نه در حوزه علمیه، نه در درون روحانیت، نه در مورد فقه. هیچ سازمان و نهادی نمیتواند بدون آیندهنگری کارآمد باشد. این از چیزهایی است که قیاساتها معها، یک نهاد، یک سازمان کوچک، یک اداره را، و حتی یک فردی در زندگی شخصی خودش، اگر آیندهنگری نداشته باشد، نمیتواند کارآمد باشد. یک فرد بدون آینده نگری در مواجهه با مشکلات و اموری که پیش میآید به هم میریزد، انضباطش را از دست میدهد و نمیتواند با این پدیدهها و مشکلاتی که در زندگی پیش میآید مواجه شود.
امام میفرماید: «حوزهها، روحانیون باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث مهیای عکسالعمل مناسب باشند. چه بسا شیوههای رایج در اداره امور مردم در سالهای آینده تغییر کند و جوامع بشر برای حل مشکلات خود به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کند. علمای بزرگوار اسلام از هم اکنون باید برای این موضوع فکری کنند.»
آیندهنگری که متضمن آیندهپژوهی و برنامهریزی است، فقه اگر بخواهد کارآمد شود، باید آیندهپژوهی داشته باشد. حوزه پیشرو و سرآمد حوزهای است که آیندهپژوهی، آیندهنگری، برنامهریزی داشته و مهیا باشد برای پاسخگویی، برای ارائه برنامه.
در این فرصت کوتاه، این چهار رکن کارآمدی فقه یا بایستههای کارآمدی فقه را مطرح کردم، هرچند این بایستهها بیشتر است. در این جمع که بسیاری از فضلایی هستند که خودشان بهتر از بنده اینها میدانند. اما حالا ما انجام وظیفه خواستیم بکنیم.
آن دو نکتهای هم که مقام معظم رهبری در پیامشان داشتند، خیلی مهم است که حالا این دیگر از جهاتی عامتر است. و ما دیگر وارد آن هم نشدیم و فرصت نیست.
یکی مشارکت در تولید و تبدیل و تبیین نظامهای اداره جامعه است، و دیگری هم نوآوریهای تمدنی در چارچوب پیام جهانی اسلام .
آنچه گفته شد حواشی و شاخ و برگهایی هم دارد که آنها را هم باید ملاحظه کنیم برای کارآمد کردن. مخصوصاً یک نگاه کلان و جامع، نگاه جامع و کلان در فقه خیلی مهم است. نگاه هماهنگ، نگاه سیستماتیک، به گونهای که اجزاء این مجموعه با هم تناسب داشته باشند، انسجام داشته باشند، انسجام درونی داشته باشند. ناسازگاری بین این اجزا و ابعاد و ابواب نباشد.
امیدوارم با حرکتهایی که در حوزههای علمیه شروع شده، نسلی که در این حوزه در حال رشدند، تلاشهای علمی که چه به صورت فردی یا جمعی در حوزه در حال انجام است، انشاءالله به سوی حوزه پیشرو و سرآمد، حوزه تراز، حوزه مطلوب حرکت کنیم و انشاءالله فقه را به جایگاه واقعی خودش برسانیم و کارآمدی آن را انشاءالله بیشتر و بیشتر کنیم.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.