خارج اصول – جلسه هفتاد و چهارم – ۵. حجیت خبر واحد – ادله حجیت خبر واحد –دلیل اول: کتاب – ۵. آیه اذن – تقریب استدلال به آیه – بررسی استدلال – اشکال اول – اشکال دوم

جلسه ۷۴ – PDF

جلسه هفتاد و چهارم 

5. حجیت خبر واحد – ادله حجیت خبر واحد –دلیل اول: کتاب – ۵. آیه اذن – تقریب استدلال به آیه – بررسی استدلال – اشکال اول – اشکال دوم

۱۴۰۳/۱۱/۰۶

 

۵. آیه اذن

آیه دیگری که برای حجیت خبر واحد مورد استناد قرار گرفته، آیه اذن است «و مِنهُم الَّذينَ يؤُذونَ النّبىّ و يقولونَ هُو أذُنٌ قُل أُذُنُ خَيرٍ لَكُم يؤمِنُ بِاللّهِ و يؤمنُ لِلمُؤمِنينَ و رَحمةٌ لِلّذينَ ءَامَنوا مِنكُم والّذينَ يؤذونَ رَسولَ اللّهِ لَهُم عَذابٌ ألِيم»
برخی از آنها پیامبر را آزار می‎دهند و می‎گویند او خوش باور است، بگو خوش باور بودن پیامبر به نفع شماست، ولی او ایمان به خدا دارد و مومنان را تصدیق می‎کند و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آورده‎اند و آنان که رسول خدا را اذیت و آزار می‏کنند عذابی دردناک دارند.
برای این آیه چند شأن نزول نقل شده است، البته این شأن نزول‎ها با هم شباهت دارند. یکی از این شأن نزول‎ها این است که این آیه درباره جمعی از منافقین نازل شده است. اینها دور هم نشسته بودند و سخنان نامطلوب درباره پیامبر می‎گفتند. یکی از آنها خطاب به بقیه گفت این کار را نکنید چه بسا این مطالب به گوش محمد(ص) برسد و او به ما بد بگوید و مردم را بر علیه ما بشوراند. آنگاه یکی دیگر از آن جمع در پاسخ به این شخص گفت مهم نیست، ما هرچه اینجا بگوییم اگر به گوش او رسید، ما نزد او می‎رویم و انکار می‎کنیم و می‎گوییم ما این حرف‎ها را نزدیم و او از ما می‎پذیرد، زیرا او آدم خوش باوری است، آدم دهن بینی است، هر کسی هرچه بگوید قبول می‏کند. آنگاه این آیه نازل شد و فرمود: اینکه پیامبر خوش باور است این به نفع شماست ولی او ایمان به خدا دارد و مومنان را تصدیق می‏کند و این رحمت برای کسانی از شماست که ایمان آوردند و آنان که پیامبر را اذیت و آزار می‎دهند عذاب الیم در انتظار آنهاست.

تقریب استدلال

تقریب استدلال به این آیه این است که خداوند تبارک وتعالی طبق این آیه پیامبرش را ستایش کرده است به این جهت که مومنان را تصدیق می‎کند، أُذُنُ خَيرٍ یعنی تصدیق مومنان؛ تصدیق مومنین را نیز در ردیف تصدیق به خودش قرار داده است. می‎گوید: «قُل أُذُنُ خَيرٍ لَكُم يؤمِنُ بِاللّهِ و يؤمنُ لِلمُؤمِنينَ» اینکه أُذُنُ خَيرٍ است برای شما و به خدا ایمان دارد یعنی خدا را تصدیق می‏کند و يؤمنُ لِلمُؤمِنينَ و مومنین را نیز تصدیق می‏کند. پس تصدیق مومنان یکی از فضائل پیامبر است و به همین دلیل مورد ستایش قرار گرفته است. اگر این به عنوان یک فضیلت برای پیامبر ذکر شده و به همین جهت مورد ستایش قرار گرفته است که مومنان را تصدیق می‎کند، این حاکی از حجیت خبر احد است؛ زیرا معنای حجیت خبر واحد چیزی جز تصدیق مومنین نیست. اگر یک مخبر ثقه یا عادل برای ما خبری بیاورد و تا او را تصدیق کنیم، این همان حجیت خبر واحد است. بنابراین تصدیق مومنان از آنجا که یک فضیلتی برای پیامبر بوده و پیامبر به این جهت مورد ستایش قرار گرفته است، معلوم می‏شود ما نیز اگر یک کسی مطلبی را بگوید و مومن باشد و ما تصدیقش کنیم، این مورد ستایش خداوند است. معنای حجیت خبر واحد چیزی جز این نیست، تصدیق مخبر، اینکه به حرف و سخن او ترتیب اثر داده شود.

بررسی استدلال

محقق خراسانی به برخی از این اشکالات در کفایه اشاره کرده است.

اشکال اول

در آیه دو مطلب بیان شده است یکی أُذُنُ خَيرٍ و یکی يؤمِنُ بِاللّهِ و يؤمنُ لِلمُؤمِنينَ؛ این دو تعبیر جدا از هم نیست، يؤمنُ لِلمُؤمِنينَ کأنه یک تعبیر دیگر از أُذُنُ خَيرٍ است، اینجا خدا نمی‎خواهد بگوید أُذُنُ خَيرٍ یک جهت است و يؤمنُ لِلمُؤمِنينَ یک جهت دیگر است. حال باید ببینیم معنای اذن چیست؟
اذن به معنای زود باور است، کسی که زود قطع پیدا می‎کند، فوری یقین برایش حاصل می‏شود. پس گویا آیه می‎خواهد بگوید پیامبر زود باور و سریع الیقین است و يؤمنُ لِلمُؤمِنينَ نیز معنایی غیر از این ندارد و این همان تفسیر أُذُنُ خَيرٍ است. اگر معنای آیه این شد این دیگر ربطی به حجیت خبر واحد ندارد. در مورد خبر واحد سخن در این است که خبر تصدیق شود و اثر بر آن مترتب شود ولو افاده علم نکند، نوعا خبرها مفید ظن هستند. پس موضوع بحث در حجیت خبر واحد این است که اخبار آحاد که نوعا افاده علم و یقین نمی‎کنند حجت هستند یا خیر؟ اما آیه درباره زود قطع پیدا کردن پیامبر سخن می‎گوید، در آیه بحث از قطع و یقین است و موضوع حجیت خبر واحد اصلا قطع و یقین نیست، آیه می‏گوید این یک فضیلت برای پیامبر است که زود باور است، ولی موضوع خبر واحد اصلا ربطی به قطع ندارد، زیر اغلب اخبار آحاد مفید ظن است. در بحث از حجیت خبر واحد سخن در این است که خبر حجت است یا خیر، ولو اینکه افاده علم نکند. این مطلبی است که محقق خراسانی گفتند.

ان قلت

یک اشکالی اینجا پدید آمده است که چطور زود باور بودن، سریع قطع پیدا کردن را به پیامبر نسبت می‏دهید؟ خوش باوری و زود باوری برای کسی مثل پیامبر نه تنها فضیلت محسوب نمی‎شود، بلکه نقص است؛ یعنی پیامبر به هر سببی قطع پیدا می‎کند بدون اینکه تحقیقی کند یا بداند، فوری یقین پیدا می‏کند؟ این سخن درباره پیامبر صحیح نیست، لذا به محقق خراسانی اشکال کردند که چرا اذن را به معنای زود باور دانستید؟ چرا به معنای سریع الیقین دانستید؟

قلت

بعضی در پاسخ به این شکال و توجیه ادعای محقق خراسانی گفتند که معنای زود یقین پیدا کردن و زود باور بودن در اینجا این نیست که پیامبر واقعا زود باور بوده است، بلکه منظور این است که پیامبر به سخنان گوش می‎داد و عکس العملی در برابر سخنان آنها نشان نمی‎داد. آن‎ها فکر می‎کردند که سخن اینها را باور کرده است. حال اگر کسی سخن دیگری را گوش کند و سکوت کند معناییش این است که حرف او را باور کرده است؟ أُذُنُ خَيرٍ یعنی بهترین گوش، یعنی گوش شنوایی داشت، پیامبر فرصت می‎دادند، اجازه می‎دادند که مردم سخن بگویند، مردم هم انوع و اقسام حرف‎ها را می‎زدند، غلط و درست و … . به قول معروف تو ذوق کسی نمی‎زد که بگوید تو اشتباه کردی، معمولا ما این کار را می‎کنیم اگر کسی حرف اشتباهی می‎زند باید حتما محکومش کنیم، روحانیت مخصوصا باید أُذُنُ خَيرٍ باشد و گوش شنوا داشته باشد. دلیلی هم ندارد که تو ذوق هر کسی بزنیم که حرف اشتباهی می‎زنید، می‎گوید: اینکه به نفع شماست که پیامبر خدا أُذُنُ خَيرٍ است، این واقعا به نفع مومنین است. حال منافقین یک اغراض دیگری داشتند. پیامبر طبق همین شأن نزول، وقتی آن نمام آمد به پیامبر گفت من نمامی نکردم و سخن چینی نکردم، پیامبر عکس العمل خاصی در برابر او نشان ندادند. آنجا اگر کسی مثل ما بود می‏گفت نشانت می‎دهم نمامی کردی یا نکردی. مصلحت کلی أُذُنُ خَير بودن خیلی مهم است که نسبت به یک چیزهایی باید تغافل کرد و نشنیده گرفت، همه که منافق نیستند، خیلی از مردم به خاطر امور دیگری مثل قصور در فهم مثل جهل، نادانی یک مطالبی را گفتند یا خودشان را می‎خواهند خوب نشان دهد، دلیل ندارد که همه را محکوم کنیم. خود این یک نکته خیلی مهم است در ارتباطات اجتماعی، در ارتباطات اجتماعی اذن خیر بودن مخصوصا برای روحانیت مهم است و متأسفانه بسیاری از ما از این نعمت محرومیم و به خاطر کمبود در همین جهت ما دافعه داریم و خیلی‎ها را از خودمان دور می‎کنیم.
به هر حال این یک توجیهی است؛ پیامبر با اینکه می‎دانست که این شخص دارد دروغ می‎گوید و جبرائیل برای پیامبر وحی آورد که او نمامی کرده است، اما پیامبر به روی خودش و آن طرف نیاورد. لذا پیامبر زود باور نبود، سریع الیقین نبود، أُذُنُ خَيرٍ به این معناست. این معنای درست‏تری است که برای أُذُنُ خَيرٍ می‎توانیم بیان کنیم.
این توجیهی که برخی برای سخن محقق خراسانی گفتنه‎اند البته با یک تکمیلی که من عرض کردم که اساسا أُذُنُ خَيرٍ به این معنا نیست. تصدیق مومنین که در واقع عبارة اخرای أُذُنُ خَيرٍ است، اگر اینگونه که ما می‎گوییم باشد، اصلا آیه دلالت بر حجیت خبر واحد ندارد، تصدیق مومنان یعنی مخالفت نکردن با سخنان مومنان، شنیدن سخن مومنان، تصدیق هم به این معنا که عکس العملی در برار هر سخنی که از ناحیه آنان ایراد می‎شد از خودش نشان نمی‎داد و این یک فضیلت بزرگی بود برای پیامبر و به نفع مردم و مومنان بود که نسبت به هر سخن و ادعای آنها عکس العمل نشان نمی‏داد.

اشکال دوم

بر فرض ما أُذُنُ خَيرٍ و تصدیق مومنان را دو معنای جدا بدانیم و بگوییم يؤمنُ لِلمُؤمِنينَ یک معنای دیگر دارد، نه اینکه تفسیر أُذُنُ خَيرٍ باشد. باز هم يؤمنُ لِلمُؤمِنينَ دلالت بر حجیت خبر واحد نمی‎کند. زیرا حجیت خبر واحد به معنای صدق العادل است، موضوع و مفاد حجیت خبر واحد تصدیق العادل است. در این آیه سخن از تصدیق مومنان است، اما تصدیق العادل یعنی چه؟ یعنی همه آثاری که می‎شود بر آن مترتب کنیم بر آن مترتب کنیم. او یک مطلبی را برای ما نقل کرده که نفعی داشته برای ما یا ضرری داشته، ما بر آن قول اثر مترتب کنیم. اما تصدیق مومنان، مخصوصا با توجه به شأن نزول آیه، این است که پیامبر او را نسبت به بعضی از آثار، تصدیق کرده است یا به تعبیر دیگر همه آثار گفته او را مترتب نکرده است. اینجا نمام آمد خدمت پیامبر و گفت سخن چینی نکردم و این حرف را نزدم، حضرت فرمود، خیلی خب تو نمامی نکردی، یک اثر بر آن مترتب کرد و آن اثر همان چیزی بود که به نفع آن شخص بود، یعنی من قبول کردم و کاری با تو ندارم و تو را مواخذه نمی‎کنم و اثری بر این سخن تو مترتب نمی‏کنم. یعنی کأنه او را از این مواخذه معاف کرد اما آیا بقیه آثار را هم مترتب کرد؟ اینجا خیلی اثر بر این نمامی مترتب می‎شود. آیا آثاری که ممکن است بر آن نمامی مترتب شود مورد توجه پیامبر واقع شده است؟ نه، نه او را به عنوان یک انسانی که نمامی نکرده معرفی کرد و نه آن سخنی که گفته بود را اثری بر آن مترتب کرد، بلکه؛ تنها یک اثر را بر آن مترتب کرد و آن اینکه او را از مواخذه معاف کرد و گفت بسیار خب نگفتی، برو. ولی وقتی بحث از تصدیق مخبر عادل به میان می‎آید یعنی همه آثار را بر آن مترتب کند. پس تصدیق المومنین ارتباطی با حجیت خبر واحد ندارد.
نتیجه اینکه مجموعا آیه اذن دلالت بر حجیت خبر واحد ندارد.