خارج اصول – جلسه پنجاه و دوم – ۵. حجیت خبر واحد – ادله حجیت خبر واحد –دلیل اول: کتاب – آیه نفر – شأن نزول آیه – بیان اول و دوم و سوم

جلسه ۵۲ – PDF

جلسه پنجاه و دوم 

5. حجیت خبر واحد – ادله حجیت خبر واحد –دلیل اول: کتاب – آیه نفر – شأن نزول آیه – بیان اول و دوم و سوم

۱۴۰۳/۰۹/۲۴

خلاصه جلسه گذشته

تا کنون هفت اشکال در مورد آیه نبأ مطرح کردیم و نتیجه این شد که بعضی از این اشکالات وارد است و برخی قابل پاسخ است. برای اینکه اصل بحث در خاطر شریفتان یادآوری شود عرض می‎کنم که موضوع کلی بحث ما حجیت خبر واحد بود. گفتیم برای حجیت خبر واحد به ادله‎ای تمسک شده است و البته به روایات و سنت نمی‎توانیم استدلال کنیم، به خاطر مشکل آشکاری که وجود دارد و نیاز بپه توضیح ندارد.
بحث ما در مورد آیات بود، گفتیم به آیاتی از قرآن استناد شده است برای حجیت خبر واحد. آیه اول، آیه نبأ بود؛ تا اینجا ملاحظه کردید که این آیه صلاحیت برای استدلال در این مقام را ندارد. به جهت اشکالاتی که ذکر شد.

اشکالات عام

البته چند اشکال هم به صورت عام به همه ادله حجیت خبر واحد وارد شده که یکی از آنها آیه نبأ است. این اشکالات به سایر ادله نیز وارد شده است. منتهی آقایان به طور معمول این اشکالات را اینجا مطرح می‎کنند، که هم متوجه آیه نبإ است و هم متوجه سایر ادله است. اما اولی آن است که این اشکالات در پایان بحث از ادله حجیت خبر واحد ذکر شود، زیرا آن اشکالات متوجه همه ادله است. لذا ما خلافا لما هو المتعارف فی الکتب الاصولیه این اشکالات را بعد از ذکر ادله حجیت خبر واحد بیان خواهیم کرد. آنچه که تا به حال از این اشکالات گفتیم اینها مربوط به خصوص آیه نبأ بود، بقیه را بعدا بیان می‎کنیم.

آیه دوم: آیه نفر

«وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ» ؛ می‎فرماید: همه مومنان نفر نکنند، نهی می‎کند، مای نافیه است که در مقام نهی به کار رفته است، همه مومنان کوچ نکنند، بلکه از هر فرقه‎ای یک طائفه کوچ کنند برای تفقه در دین و زمانی هم که به سوی قوم خودشان باز می‎گردند باید آنها را تحذیر بکنند.
این معنای ظاهری آیه و ترجمه آن است. اما اینجا پرسش‎های متعددی مطرح است؛ اینکه نفر به سوی کجاست؟ برای چه است؟ آیا برای جهاد است یا برای تفقه در دین؟ اینکه آیا خود نفر واجب است؟ آیا تحذیر واجب است؟ آیا بر قوم، اطاعت و پیروی از اینها واجب است یا خیر؟ اینجا سوالات متعددی وجود دارد و به همین جهت اختلاف در بین مفسرین است، در مورد این آیه و معنای آن. چند نقطه و موضع در این آیه محل اختلاف واقع شده است، عمده اختلاف در این است که آیا این آیه مربوط به جهاد است یا مربوط به تحصیل علم و تفقه در دین به معنای تحصیل معارف دینی؟ این مهمترین اختلاف است.
حال ما خیلی نمی‎خواهیم وارد بحث های تفصیلی و بررسی انظار مفسرین شویم، آنچه اینجا برای ما لازم است این است که معنای آیه را به درستی بفهمیم و بعد ببنیم این آیه می‎تواند حجت خبر واحد را اثبات کند یا خیر؟
مقدمتا عرض کنم که این آیه در میان آیات مربوط جهاد بیان شده است و به همین جهت برخی این آیه را مربوط به جهاد دانسته‎اند، یعنی می‎گویند سیاق این آیات مربوط به جهاد است، لذا این آیه نیز درباره جهاد است. من فقط یک اشاره می‎کنم، آیات قبل را ملاحظه کنید؛«مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ» ؛ بر اساس این آیه اهل مدینه و کسانی که اطراف مدینه هستند، من الاعراب، نباید از رسول خدا تخلف داشته باشند، یعنی بر خلاف نظر رسول خدا عمل نکنند و نباید رغبت آنها به خودشان بیشتر باشد، یعنی اینطور نباشد که جان خودشان را بر جان رسول خدا مقدم بدارند. بعد در دنبال این آیه می‎فرماید اگر برای اینها تشنگی یا گرسنگی یا گرفتاری در راه خدا به وجود آید، این نیست مگر اینکه خداوند به هر کاری، یک عمل صالح برای آنها می‏نویسد یعنی هر مشکلی که برای اینها پیش بیاید، از گرسنگی،تشنگی یا گرفتاری‎های دیگر اینها عندالله محفوظ است به عنوان یک عمل صالح. می‎خواهد بگوید جزئیات، حتی یک تشنگی در میدان جنگ، یک گرسنگی در میدان جنگ با کفار این نزد خداوند محفوظ است و ضایع نمی‏شود، یا به عنوان عمل صالح در نظر گرفته می‎شود و خداوند متعال به هیچ وجه اجر محسنین را ضایع نمی‎کند.
این آیات مربوط به جهاد است، لذا برخی گفته‎اند که چون سیاق این آیات مربوط جهاد است پس این آیه نیز مربوط به جهاد است یعنی می‎خواهد بگوید شما همگی برای جهاد لازم نیست بروید، مخصوصا در آن جنگ ها یا سریه‎هایی که پیامبر همراهی نمی‎کرد سپاه را و در مدینه می‎ماند، می‎گوید از هر قبیله و فرقه‎ای، گروهی بروند اما بقیه مدینه بمانند نزد پیامبر و تفقه در دین را به معنای تلاش در دین دانستند که منطبقش کردند بر جهاد.
شاید قاطبه مفسران اهل سنت یا اغلب آنها چنین معنا کردند و البته بعضی از مفسران شیعه نیز این را گفته‎اند ولی این جای بحث دارد، من فقط می‎خواهم عرض کنم که سیاق این آیات که مربوط به جهاد است، از نظر برخی قرینه بر این است که آیه نفر نیز در مورد جهاد است. اما باید ببینیم این درست است یا خیر؟ آیا سیاق لزوما چنین اقتضا و چنین نتیجه‎ای دارد یا مثل آیه خمس است: «وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى»؛آنجا نیز آیات مربوط به جهاد بود، اما در خصوص این آیه همانطور که در جای خودش بیان شد گفتیم غنمتنم به معنای غنیمت جنگی نیست، بلکه به معنای مطلق الغنم دانسته شده است. آنجا نیز اکثر مفسران اهل سنت به قرینه سیاق معتقدند این آیه نیز بر خمس مصطلح یعنی یک پنجم مطلق اموال و مطلق فایده دلالت نمی‎کند بلکه یک پنجم غنائم جنگی را فقط بیان می‎کند که قبلا درباره‎اش در کتاب الخمس بحث کردیم. بعضی از مفسران و فقهای شیعه در مورد این آیه نیز نظرشان همین است.
صرف نظر از این بحث مبنایی که آیا سیاق قرینیت دارد که در همه این موارد ما را ملزم به تطبیق برخی از آیات بر موردی که سیاق، ناظر به آنهاست بکند یا خیر، اجمالا برای اینکه مطلب روشن شود اشاره‎ای به شأن نزول این آیه می کنم و بعد بحث‎هایی که لازم است را بیان می‎کنیم.

شأن نزول آیه

در مورد این آیه تقریبا سه شأن نزول بیان شده است:

بیان اول

یک شأن نزول که شیخ طوسی در تبیان آن را بیان کرده، این است که وقتی اعراب بادیه نشین اسلام آوردند به یک باره همه به سوی مدینه آمدند و می‎خواستند اسلام را یاد بگیرند به عنوان دینی که تازه آن را پذیرفته‎ بودند. حضور جمعی و دفعی بادیه نشینان در مدینه باعث کمیابی اجناس و ارزاق و بالارفتن قیمت‎ها شد و مشکلاتی را برای مردم مدینه ایجاد کرد. آنگاه این آیه نازل شد که« «وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً»؛ لازم نیست اهالی هر منطقه‎ای تماما کوچ کنند و به سوی مدینه بیایند برای یادگیری احکام و فهم دین، بلکه همین که از هر فرقه‎ای یک عده‎ای حضور پیدا کنند، برای فهم و تفقه در دین کافی است.

بیان دوم

مجاهد یک شأن نزول دیگری را نقل کرده است؛ می‎گوید این آیات در مورد گروهی از اصحاب پیامبر نازل شده است. انها نزلت فی ناس من اصحاب رسول الله؛ اینها چه کسانی بودند؟ این گروه چه ویژگی‎هایی داشتند؟ می‎گویند اینها می‎رفتند به سراغ بادیه نشینان اطراف مدینه، برخی بادیه نشینان اطراف مدینه زندگی می‎کردند، اینها به سراغ آنها می‎رفتند و می‎دیدند اینها مردمانی خوب و دارای زمین‎های حاصل خیزند، آنگاه شروع به دعوت می‎کردند، به اصطلاح تبیلغ می‎رفتند، بعد در محیط گاهی از سوی اهالی بادیه نشین مورد ملامت قرار می‎گرفتند، می‎گفتند برای چه شما زندگی خود را رها کرده‎اید و اینجا آمدید؟ برای چه رسول خدا را رها کرده‎اید؟ و ما نراکم الا و قد ترکتم صاحبکم و جئتمونا، شما گویا صاحب و رفیق و رئیس خود را رها کردند و آمدید سراغ ما برای چه آمدید این باعث رنجش و مشقت و حرج بر اصحاب شد. فوجدوا فی انفسهم من ذلک حرجا؛ اینها دل تنگ شدند و به ایشان بر خورد و اقبلو کلهم من البادیه حتی دخل علی النبی، همه اینها برگشتند و آمدند خدمت پیامبر فانزل الله هذه الایه و خداوند این آیه را نازل کرد«وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً» یعنی در واقع می‎خواهد بگوید چرا همه شما به یکباره تبلیغ را رها کردید و برگشتید. لذا این آیه اصلا ربطی به جهاد و تحصیل دین ندارد. می‎گوید چرا با سرزنش اهالی بادیه نشین همه شما دست از هدایت شسته و به سوی مدینه بازگشتید؟

بیان سوم

یک شأن نزول سوم هم اینجا بیان شده که از ابن عباس نقل شده است و آن اینکه پیامبر خدا وقتی به قصد جنگ و به عنوان یک لشگر از مدینه خارج می‎شد دو گروه مخالفت می‎کردند، یعنی دو گروه پیامبر را همراهی نمی‏کردند، یکی گروهی که عذر داشتند، مریض یا بیمار بودند و توانایی جنگ نداشتند؛ گروه دوم منافقین بودند، منافقین به بهانه‎های مختلف پیامبر را همراهی نمی‎کردند، بلکه نقش مخرب ایفاء میکردند، با انواع سخنان و شایعات بی‎اساس و مطالبی که منتشر می‏کردند، اینها نقش مخرب داشتند.
در قضیه تبوک خداوند متعال نفاق این گروه را بیان کرد و بعد به دنبال آن، مومنان هم قسم شدند که ما از هیچ جنگی تخلف نمی‎کنیم. بعد یک سریه‎ای پیش آمد و مجبور به جنگ شدند و همه مسلمانان رفتند و پیامبر در مدینه تنها ماند. آن وقت خداوند این آیه را نازل کرد «وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً» همه مومنان نباید همراه پیامبر بروند و کوچ کنند، بلکه از هر طائفه‎ای یک عده‎ای کوچ کنند و بقیه بمانند و پیامبر را تنها نگذارند.
طبق این بیان این آیه ناظر به امر جهاد است. چون می‎گوید لازم نیست همه بروید جنگ و پیامبر را تنها بگذارید، بلکه از هر فرقه یک گروه بروند کفایت می‎کند. اما طبق آن دو شأن نزول دیگر، اصلا مسئله جهاد نیست، یکی مربوط به تفقه و تعلم دین است و یکی هم مربوط به تبلیغ دین.
از میان این سه شأن نزول کدام رجحان دارد؟ مفسرین کدام را انتخاب کردند؟ اینجا یک بحث‎هایی وجود دارد که تفصیلش را با مراجعه به کتب تفسیری می‎توانید بیشتر مطلع شوید ولی ما مقداری که از این آیه در ما نحن فیه نیاز داریم، این را ذکر کنیم وبعد تقریب استدلال و اشکالاتی که اینجا وجود دارد را بیان خواهیم کرد.

برچسب‌ها:, , , , , , , , , , , , , , , , , , ,