خارج اصول – جلسه پنجاه و یکم – ۵. حجیت خبر واحد – ادله حجیت خبر واحد –دلیل اول: کتاب – آیه نبأ – بررسی استدلال به مفهوم شرط –اشکال هفتم و بررسی آن – شرح رساله حقوق – ۲. کثرت یاد مرگ – آثار یاد مرگ

جلسه ۵۱ – PDF

 

جلسه پنجاه و یکم 

5. حجیت خبر واحد – ادله حجیت خبر واحد –دلیل اول: کتاب – آیه نبأ – بررسی استدلال به مفهوم شرط –اشکال هفتم و بررسی آن – شرح رساله حقوق – ۲. کثرت یاد مرگ – آثار یاد مرگ

۱۴۰۳/۰۹/۲۱

 

اشکال هفتم

اشکال هفتم به استدلال به مفهوم شرط در آیه نبأ این است که موضوع در آیه، نبأ است زیرا می‎فرماید: «إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا» نبأ، به معنای خبری است که مخبربه در آن، امری بزرگ و مهم باشد. یعنی به خبر غیر مهم و غیر عظیم عنوان نبأ اطلاق نمی‎شود. لذا نسبت بین نبأ و خبر عموم و خصوص مطلق است. خبر یک معنای عامی دارد، هم می‎تواند مخبر به آن، امر خطیر باشد و هم می‎تواند یک امر غیر خطیر باشد، می‎تواند خبر از مجئ زید باشد و می‎تواند خبر از یک واقعه مهم باشد، لذا نسبت بین اینها عموم و خصوص مطلق است. در آیه بحث از مجئ الفاسق بالخبر نیست، بلکه می‎گوید اگر فاسق برای شما نبأ آورد یعنی یک خبر عظیم و خطیر؛ لذا وجوب تبین مترتب می‎شود بر آوردن فاسق یک خبر خطیر را، و لذا بدون تبین نباید به یک خبر فاسق از یک امر خطیر ترتیب اثر داد. در مورد عادل نیز همینطور است.
آیه در واقع می‎خواهد بگوید، خبر اگر مهم و خطیر باشد، باید تبین شود، بدون تبین به خبر نمی‎توانیم ترتیب اثر دهیم حتی اگر مخبر عادل باشد، یعنی فرقی بین عادل و فاسق نیست. اینجا ولید، اخبار به ارتداد بنی المصطلق کرده است و ارتداد بنی المصطلق یک امر مهم و خطیر بوده، زیرا اگر به خبر او ترتیب اثر داده می‎شد و ارتداد بنی المصطلق با این خبر نزد اصحاب پیامبر(ص) پذیرفته می‎شد، به دنبالش جنگ و خونریزی می‎شد، لذا ما نمی‎توانیم به استناد مفهوم این آیه، حجیت خبر عادل را در احکام که از امور مهمه و خطیره است، بپذیریم.

موید اول

تعلیلی که در این آیه آمده، یعنی «أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ» و بعد ندامت بعد از آن است، اگر کسی به خبر فاسق در غیر امور مهمه و عظیمه عمل کند، ندامتی برای او نخواهد بود، مثلا اگر فاسقی گفت جاء زید و کسی به خبر او ترتیب اثر هم بدهد و بعد معلوم شود که زید نیامده است، ندامت به دنبال ندارد او حتی اگر آثار مجئ زید را نیز مترتب کند، خانه را آماده کند و غذا را بپزد و مقدماتی را که برای آمدن زید باید فراهم کند را فراهم کرد، فوقش این است که زید نیامد، این به آن معنا ضرر ایجاد نمی‎کند و موجب اصابة القوم بجهالة و ندامت نمی‎شود، اما در مورد امور خطیره باید تبین کند. لذا ما با این آیه نمی‎توانیم اثبات کنیم حجیت خبر عادل و عدم لزوم تبین را. بنابراین از آنجا که موضوع بحث ما خبر عادل است، آیه ندامت را مترتب کرده است بر نبأ و خبر مهم، لذا شما نمی‎توانید با این آیه که درباره نبأ است استدلال کنید بر حجیت خبر عادل.

موید دوم

موید دیگری هم در مورد این آیه می‎توانیم بیان کنیم و آن هم مورد آیه است که عرض کردیم خبر به ارتداد بنی المصطلق بود که اگر به آن خبر ترتیب اثر می‎دادند قتل و اسارت زن‎ها و بچه‎ها و تصرف اموال را به دنبال داشت و طبیعتا در چنین امور مهمی حتی خبر عادل نیز کفایت نمی‎کند. پس آیه اصلا از ما نحن فیه اجنبی است و با آن نمی‎توان حجیت خبر واحد را ثابت کرد. این اشکالی است که در این مقام مطرح شده است.

بررسی اشکال هفتم

به نظر می‎رسد این اشکال نیز قابل پاسخ است.
اولا: از نظر لغویین بین نبأ و خبر تفاوتی نیست. یعنی در کتاب‎های لغت اینها تقریبا مترادف دانسته شدند، اینکه نبأ مربوط به اخبار خطیره است و خبر یک معنای مطلق دارد، اعم از اینکه مخبر به، عظیم باشد یا نباشد در کتاب‎های لغت بیان نشده است و شاهد آن آیه شریفه «عَمَّ یَتَسَاءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ» است، اگر نبأ متضمن معنای عظیم و بزرگ بود، دیگر جا نداشت وصف «العظیم» را کنار نبأ بیان کنند، شما می‎گویید نبأ به معنای خبر عظیم است، اگر به معنای خبر عظیم بود، چرا اینجا خداوند متعال می‎فرماید «عن النبأ العظیم»؟ می‎فرمود «عم یتسائلون عن النبأ»؛ نبأ، خودش به معنای عظیم است. معلوم می‎شود عظیم بودن و خطیر بودن خبر در حاق معنای نبأ نیست بلکه یک وصفی است که نبأ به آن می‎تواند متصف شود و می‎تواند متصف نشود.
ثانیا: اگر نبأ به معنای خبر خطیر و عظیم است، پس چرا این تعلیل بیان شده است؟ یعنی با این معنا دیگر نیازی به تعلیل نبود. آیه می‎گوید اگر فاسق یک خبر مهم برای شما ذکر کرد قولش حجت نیست همین مقدار کافی بود، دیگر چرا تعلیل بیان شود؟ توضیح مطلب اینکه:
منکرین به دنبال اثبات عدم ححیت خبر واحد به نحو کلی هستند، یعنی آنها به صورت سالبه کلیه حجیت را از خبر واحد نفی می‎کنند. ما در مقابل می‎خواهیم اثبات کنیم حجیت خبر را فی الجمله و به نحو موجبه جزئیه، ما که بنا نداریم حجیت خبر واحد را به نحو موجبه کلیه ثابت کنیم؛ فی الجمله در مقابل منکرین می‎خواهیم بگوییم خبر واحد نیز حجت است. برای اثبات حجیت خبر واحد به نحو موجب جزئیه نیازی به ذکر تعلیل نبود، همین قدر که می‏فرمود«إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا» مفهومش می‏شد اگر عادل برای شما یک خبر مهمی آورد تبین لازم ندارد، همین مقدار برای حجیت خبر واحد کفایت می‎کرد.
اینجا بیشتر آنچه مورد بحث است حجیت خبر واحد نسبت به احکام است؛ اخباری که روات از ائمه نقل کردند و متضمن احکام شرعی است. احکام شرعی از امور مهم است و به سعادت و شقاوت مردم مربوط می‎شود به آخرت مردم مربوط می‎شود، در حالیکه آیه نبأ مربوط به یک گروه خاص است، ارتداد بنی المصطلق نهایتا اگر ثابت می‎شد به دنبالش جنگ و قتال و خونریزی اتفاق می‎افتاد، حال کدام یک از این دو مهمتر است؟ آیا خبر به ارتداد بنی المصطلق مهمتر است یا احکام شرعی در همه شئون، که به همه مردم نیز مربوط می‎شود؟
لذا اشکال هفتم به نظر می‎رسد وارد نباشد. اینکه بین نبأ و خبر فرق است و از این طریق بخواهیم در مفهوم این آیه تردید کنیم درست نیست. از این طریق نمی‏شود؛ بله، ما نیز اشکال داریم ولی نه به واسطه کلمه نبأ.
اشکالات زیادی اینجا مطرح است و ما مهمترین اشکالات را می‎گوییم. درست است که نهایتا خبر واحد با مفهوم شرط حجیتش ثابت نمی‎شود، ولی بحث‎های مفیدی است که به همین جهت ما آنها را ذکر می‏کنیم.

شرح رساله حقوق

۲. کثرت یاد مرگ

سخن در راه دوم از راه‎های حفظ عورت و رعایت حق این عضو بود. یکی از راه‏هایی که خیلی می‏تواند به انسان کمک کند تا حلال و حرام را در مورد این عضو رعایت کند، زیادی یاد مرگ است. ما در مورد مرگ اندیشی و فرق آن با مرگ هراسی مختصرا مطالبی را عرض کردیم و سپس در مورد اهمیت یاد مرگ نکاتی را متعرض شدیم.

آثار یاد مرگ

یاد مرگ آثار مختلفی دارد که شاید یکی از مهمترین آثار همان است که در این فراز از سخن امام سجاد به آن اشاره شده است. در روایتی از امام صادق(ع) به صورت بسیار مختصر به هفت اثر از آثار یاد مرگ اشاره شده است. آنچه در این روایت اشاره شده است آثار یاد مرگ است، ولی اگر یاد مرگ فراوان باشد طبیعتا این آثار عمیق‎تر و گسترده‎تر است. امام صادق(ع) می فرماید:

۱. از بین بردن شهوات

«ذِكْرُ الْمَوْتِ يُمِيتُ الشَّهَوَاتِ فِي النَّفْسِ» یاد مرگ شهوات نفسانی را می‎میراند، منظور از شهوات نفسانی، شهوات نفسانی حرام است و الا مطلق چیزی که نفس آن را می‎خواهد و می‎طلبد که حرام نیست، «فِيهَا مَا تَشْتَهِي أَنْفُسُكُمْ» مطلق خواستن و میل نفس بد نیست، میل به حرام و خواستن حرام نامطلوب است. یاد مرگ، خواستن و شهوت نامطلوب و حرام را می‎میراند. اگر این یاد و ذکر موت کثیر باشد طبیعتا میراندن قوی‎تر است، به گونه‎ای که دیگر امکان احیاء ضعیف می‎شود. بله ممکن است یک بار یاد موت باشد، که در آن لحظه شهوت را می‎میراند ولی شهوت نفس یک موجود واحد نیست، هزاران مصداق دارد، مصادیق فراوان دارد که در مواقع و مواضع مختلف سر بر می‎آورد. فرزندانی دارد که در هر روز و هر لحظه ممکن است انسان را درگیر کند، ذکر موت در یک موقعیتی می‎تواند شهوت نفس را از بین ببرد ولی اگر تکرار نشود و زیاد نباشد، کارایی کمتری خواهد داشت. به هر حال یکی از مهمترین آثار ذکر موت اماته شهوات در نفس انسانی است.

۲. قطع ریشه‎های غفلت

«وَ يَقْطَعُ مَنَابِتَ الْغَفْلَةِ» دومین اثر این است که ریشه‎های غفلت را از بین می‎برد. این خیلی مهم است، منشأ بسیاری از گناهان و معصیت‎ها و دوری از اطاعت الهی، غفلت است. غفلت از مبدأ و معاد. غرق شدن در کثرات عالم طبیعت، اینکه انسان آن قدر در مظاهر مادی پیرامون خودش غرق شود که از خداوند متعال غافل شود، اینکه که هست؟ کجا هست؟ به کجا می‎رود؟ وقتی اینها مورد غفلت قرار بگیرد طبیعتا انسان در سراشیبی سقوط واقع می‎شود. مهمترین لغزش گاه برای انسان غفلت است.
امام صادق(ع) می‎فرماید: یاد مرگ منبت غفلت را قطع می‎کند، محل رویش غفلت را، به قول معروف زیر بنایی مسئله را حل می‎کند. یک وقت انسان ریشه یک مشکل را بر می‎دارد و یک وقت برای آن مشکل مسکّنی فراهم می‎کند، اینکه ریشه بیماری و مشکل از بین برود، معلوم است که قابل مقایسه نیست با جایی که تسکینی برای بیماری فراهم شود. ذکر موت اینقدر مهم است که منبت غفلت را از بین می‎برد و قطع می‎کند، ریشه‎های غفلت را قطع می‎کند، کثرت ذکر موت که دیگر ریشه غفلت را می‎سوزاند. طبیعتا وقتی انسان در روز چندین بار به یاد مرگ باشد، این توجه مستمر به مبدأ و معاد انسان را در صراط مستقیم حفظ می‎کند.

۳. تقویت باور قلبی به وعده‎های الهی

«وَ يُقَوِّي الْقَلْبَ بِمَوَاعِدِ اللَّهِ تَعَالَى» حالا اینجا آثار سلبی و ایجابی را با هم ذکر کرده است، این دو اثری را که گفتیم يُمِيتُ الشَّهَوَاتِ و يَقْطَعُ مَنَابِتَ الْغَفْلَةِ، اینها سلبی است. اینجا یک اثر ایجابی را بیان می‎کنند. تقویت دل و قلب به وعده‎های الهی. یعنی قلب را به مواعد خدا قوی‎تر می‎کند.
وقتی انسان یاد مرگ باشد، دلش، قلبش، روحش و جانش مطمئن‎تر است به وعده‎های الهی. در وعده‎های الهی تزلزل ندارد، وعده‎های الهی برایش مشکوک الحصول و الوصول نیست، انسانی که در دنیا غرق شود می‎گوید خب حالا کجا آن لذت‎های اخروی و جاودانی به ما برسد؟ دنیا نقد است و آخرت نسیه. وقتی از آخرت غافل شود، وقتی از خداوند غافل شود، طبیعتا دلش بیشتر متوجه لذت‎های دنیایی است و کم کم در وعده‎های الهی شک می‎کند. وقتی یاد مرگ کند، آن هم فراوان، این موجب تقویت قلب او نسبت به وعده‎های الهی است.

۴. لطافت روح

«وَ يُرِقُّ الطَّبْعَ» طبع انسان را رقیق می‎کند، باطن انسان را لطیف می‎کند، زلال می‎کند. وقتی انسان یاد مرگ را تکرار کند این باعث می‎شود روح انسان، باطن انسان و قلب انسان لطافت بیشتری پیدا کند، از قساوت و سختی فاصله بگیرد، نرم می‎شود و خود نرمی و رقت طبع و باطن انسان این توفیقات بعدی و ترقی‎های بعدی را برای انسان فراهم می‏کند.

۵. شکستن نشانه‎های هوای نفس

«وَ يَكْسِرُ أَعْلَامَ الْهَوَى» اثر چهارم یک اثر سلبی بود، این نیز سلبی است. نشانه‎های هوای نفس را می‎شکند، اعلام هوای نفس را می‎شکند. اینکه نشانه‎های هوای نفس چیست؟ هوای نفس یک علم‎ها و منارها و پرچم‎هایی دارد، جلوه‎هایی دارد، بالاخره شعله‎های آتش در نفس انسانی زبانه‎ها دارد، پرچم‎ها دارد، این پرچم‎ها و اعلام با ذکر موت شکسته می‎شود.

۶. خاموش کردن آتش حرص

«وَ يُطْفِئُ نَارَ الْحِرْصِ» آتش حرص و طمع را خاموش می‎کند، انسان حریص است، حرص دارد، البته حرص در انسان هم می‎تواند تکامل دهنده باشد و هم می‎تواند هلاک کننده. حرص انسان برای رسیدن به کمال، بسیار پسندیده است، حرص انسان برای رسیدن به لذت‎های معنوی، حلاوت و شرینی عبادت الهی، مطلوب است، حرص نسبت به خوبی‎ها و خیرات بسیار مطلوب است. ولی حرص به دنیا، به شعب مختلف دنیا، به مال و ثروت و قدرت، اینها آتشی است که انسان را در خودش فرو می‎برد و می‎سوزاند. چیزی که آتش حرص نسبت به دنیا را خاموش می‎کند یاد مرگ است. زمانی که می‎خواهد این آتش از زیر خاکسترهای نفس دوباره جان بگیرد و شعله بکشد، یاد مرگ آن آتش را خاموش می‎کند.

۷. تحقیر دنیا

«وَ يُحَقِّرُ الدُّنْيَا» هفتمین اثر از آثار یاد مرگ، تحقیر دنیا و کوچک شدن دنیا نزد ذاکر است. کسی که یاد مرگ داشته باشد مخصوصا اگر زیاد یاد مرگ کند دنیا در نظر او جلوه ای ندارد، زیرا می داند باید از این دنیا عبور کند. اگر یاد مرگ کند مستمرا، به این دنیا بیش از منزلگاه نگاه نمی‎کند. آن را یک منزلگاه می‎داند که چند صباحی در آن سکنی گزیده و از اینجا عبور می‎کند لذا اهمیتی برایش ندارد. رسیدن به هر چیزی که در این دنیا وجود دارد بدون اینکه مقدمه‎ای برای آخرت باشد دیگر برای او ارزشی ندارد.
در این روایت به هفت اثر از آثار یاد مرگ اشاره شده است. ولی در صدر همه آنها امام صادق(ع) می‎فرماید: شهوات نفس را می‎میراند. شهوات نفس شعبه‎های مختلف دارد ولی یکی از مهمترین آنها شهوتی است که از راه عضو مورد بحث ارضاء می‎شود. یعنی عورت به عنوان یک عضوی است که شاید برترین و بیشترین شهوات نفس از این طریق تأمین می‎شود. ولی یاد مرگ باعث می‎شود که این از جاده مقرر و حدود شرعی خارج نشود.