جلسه نوزدهم
موضوعشناسی: ۲. تورم – آثار تورم – اثر دوم: کاهش ارزش پول- اثر سوم: افزایش هزینههای زندگی – اثر چهارم: کاهش سطح رفاه – اثر پنجم: عدم پیشبینی وضعیت اقتصادی – اثر ششم: افزایش هزینههای جاری دولت
۱۴۰۳/۰۹/۰۶
جدول محتوا
خلاصه جلسه گذشته
تقریباً مطالب مربوط به بخش موضوعشناسی مسئله مورد گفتگو به اواخر خودش نزدیک میشود؛ در مورد تورم اشاره کردیم که حقیقت تورم چیست و چه اسباب و عواملی در تحقق آن دخالت دارد. همچنین سخن از اقسام و انواع تورم به میان آمد و سرانجام بحث به آثار و عوارض تورم رسید. این بحث را انشاءالله اگر به سرانجام برسانیم، یک اشاره کوتاهی به نحوه محاسبه تورم خواهیم داشت و جمعبندی میکنیم. پس از آن انشاءالله وارد بحث اصلی خودمان خواهیم شد.
در بُعد موضوعشناسی، چه بخش مربوط به پول و چه بخش مربوط به تورم، تأکید ما بر ابعاد فقهی است؛ یعنی ما یک موضوعشناسی صرف نداریم. اگرچه خود شناخت موضوع دارای اهمیت است، اما در چنین مباحثی پرداختن به موضوع از این منظر لازم است که ابعاد فقهی آن معلوم شود. چون ما در آینده به این ابعاد نیازمند هستیم و حتماً مورد توجه ما قرار خواهد گرفت.
علی أیحال گفتیم مهمترین اثر و عارضه تورم، توزیع بیضابطه درآمد و ثروت است؛ درباره این عامل به تفصیل سخن گفتیم. به یاد دارید که اشاره کردیم که ما فعلاً با صرف نظر از اهمیت و مرتبه این آثار و اینکه آیا این آثار در عرض یکدیگر قرار دارند یا آثار طولی محسوب میشوند، میخواهیم یک فهرستی از آثار و عوارض تورم را به نحو اجمال بیان کنیم. لذا خرده گرفته نشود که مثلاً بعضی از این آثار در دل اثر قبلی وجود دارد یا مثلاً گفته شود این اثر مسبب از آن اثری است که قبلاً گفته شده است. ما فعلاً به نسبت مصداقی این آثار کاری نداریم؛ چنانچه به جهت سببیت و مسببیت بعضی از این آثار نسبت به یکدیگر هم فعلاً نخواهیم پرداخت.
اثر دوم: کاهش ارزش پول
دومین اثر تورم، کاهش ارزش پول است؛ ممکن است اینجا کسی بگوید که کاهش ارزش پول روی دیگری از تورم است، اما با توجه به تعریفی که ما برای تورم کردیم یعنی افزایش سطح عمومی قیمتها در یک دوره زمانی معین، طبیعتاً ارزش پول به تبع افزایش سطح عمومی قیمتها کاهش پیدا میکند؛ اگر تورم استمرار داشته باشد، موجب کاهش ارزش پول میشود.
سؤال:
استاد: عرض کردم که اینجا ممکن است بگوییم اینها لازم و ملزوم هستند؛ یکی مقدم است و دیگری مؤخر؛ این تقدم و تأخر آیا زمانی است یا رتبی؟ ممکن است از نظر زمانی تقدم و تأخری در کار نباشد، اما از نظر رتبه این چنین باشد؛ مثل تقدم علت بر معلول، که علت مقدم بر معلول است رتبةً اما از نظر زمانی علت بر معلول هیچ تقدمی ندارد و اینها مقارن هستند. اینجا وقتی ما میگوییم تورم، این ممکن است از یک منظر جنبه سببیت نسبت به کاهش ارزش پول داشته باشد؛ به این معنا که وقتی قیمتها در سطح عمومی در یک دورهای افزایش پیدا میکند، قهراً شما وقتی میخواهید کالایی را خریداری کنید، باید مقدار بیشتری بپردازید و این یعنی کاهش ارزش پول. شما میفرمایید کاهش ارزش پول موجب تورم میشود، این جای بحث دارد؛ یعنی حقیقتاً اسبابی که موجب تحقق تورم میشود، اگر مرور شود ظاهرش این است که آن اسباب باعث این افزایش میشود و این افزایش ملازم با کاهش ارزش پول است. اینها از هم جدا شدنی نیستند؛ نمیشود که یک جا بگوییم تورم افزایش پیدا میکند و ادامه دارد و مثلاً ارزش پول کاهش پیدا نمیکند؛ اصلاً این دو ملازم و مقارن با هم هستند. منتها اگر بخواهیم از نظر تقدم رتبی بین این دو یک مقایسهای انجام بدهیم، به هرحال بعید نیست که بگوییم افزایش سطح عمومی قیمتها به نوعی موجب کاهش ارزش پول است. …. یعنی وقت قیمتها بالا میرود، قدرت خرید کاهش پیدا میکند. به همین جهت من عرض میکنم که این یک تقدم رتبی دارد. …. معنای کاهش ارزش پول چیست؟ کاهش قدرت خرید. ….
شما میخواهید بفرمایید که خلق پول به عنوان مهمترین عامل کاهش ارزش پول و بالا رفتن حجم نقدینگی به عنوان یک دلیل اصلی برای کاهش ارزش پول، این موجب افزایش سطح عمومی قیمتها میشود. یعنی وقتی قدرت خرید کاهش پیدا میکند به این دلایل، این باعث افزایش سطح عمومی قیمتها میشود.
اینجا یک مقداری داوری بین این دو نظر و دیدگاه مشکل است و این برمیگردد به بعضی از مباحث تخصصی؛ اما همانطور که اشاره کردیم با توجه به نکاتی که ما عرض کردیم، عواملی که باعث افزایش قیمت میشود، این خود به خود به کاهش قدرت خرید میانجامد. وقتی ما میبینیم چیزی که سال گذشته با ۱۰۰تومان خریداری میشد امسال باید ۲۰۰تومان برای آن پرداخت شود، یعنی قیمتها افزایش پیدا کرده، این ثمره و نتیجه یا معلول همان افزایش قیمت است. کاهش قدرت خرید به دنبال افزایش قیمت اتفاق میافتد؛ و الا اگر قیمتها ثابت باشد، قدرت خرید که کاهش پیدا نمیکند. اگر تورم نباشد، قدرت خرید ثابت است.
لذا با اینکه مشکل است که ما کدام یک را علت دیگری بدانیم و لذا برخی تعبیر کردهاند مثلاً کاهش ارزش پول روی دیگر تورم است، یعنی یک واقعیت است که دارای دو رو است؛ اگر این باشد، عرض کردم که قضاوت سخت است. اما از مجموع مطالبی که تا اینجا گفته شد، حداقل میتوانیم این احتمال را تقویت کنیم و ترجیح بدهیم که تورم موجب کاهش ارزش پول میشود؛ این جای بحث دارد و مطالبی که شما میفرمایید، قابل بررسی است.
اثر سوم: افزایش هزینههای زندگی
سومین اثر تورم، افزایش هزینههای زندگی است. عرض کردم که اشکال نکنید که این در دل برخی از آثاری است که قبلاً گفتیم؛ ولی خود اینکه هزینههای زندگی در میان خانوارها و در میان اشخاص بالا میرود و افزایش پیدا میکند، این یک اثر کاملاً محسوس برای آحاد افراد یک جامعه است. بالاخره نیازهای مردم در حوزه خوراک، پوشاک، مسکن، انرژی، وقتی افزایش پیدا میکند این یکی از آثار مهم تورم محسوب میشود. یعنی مثلاً وقتی نرخ تورم ۴۰درصد باشد، این معنایش آن است که ۴۰درصد هزینههای زندگی افزایش پیدا کرده است. همین دیروز تورم نقطه به نقطه را اعلام کردند ۸/۲ درصد است؛ میگویند اگر این با همین نرخ ادامه پیدا کند تا یک سال، با توجه به ماههای قبلی که در همین اندازه یا حتی بیشتر بوده، در مدت یک سال شاهد تورم ۴۰درصدی خواهیم بود. ۴۰درصد تورم به معنای افزایش ۴۰درصد هزینههای زندگی است؛ یعنی اگر شما مثلاً هزینههای زندگیتان در ماه ۱۰میلیون تومان بوده، عملاً تبدیل به ۱۴ میلیون تومان شده است. پس یکی دیگر از آثار تورم، افزایش هزینههای زندگی است.
وقتی سخن از تورم ۴۰درصدی به میان میآید، این هم بخش کالا را دربرمیگیرد و هم بخش خدمات را؛ چه خرید کالا و چه خرید خدمت، ۴۰درصد افزایش پیدا میکند. این یک مسئله بسیار مهمی است؛ یعنی در قیاس با بسیاری از خانوارها که با حقوقهای ثابت زندگی میکنند، این یک تغییر مهم محسوب میشود. حالا مشکلات و گرفتاریها جای خود.
اثر چهارم: کاهش سطح رفاه
چهارمین اثر، کاهش سطح رفاه افراد در جامعه است. وقتی تورم ایجاد میشود، این یعنی نقصان درآمد نسبت به هزینه؛ اگر درآمدها به اندازه تورم نباشد، طبیعتاً یک نقصانی در هزینهکرد به وجود میآید. وقتی درآمد نسبت به هزینه کمتر باشد، خواهناخواه اولویتها مطرح میشود. اولویتها معمولاً متوجه نیازهای ضروری است؛ قهراً نیازهای ضروری به همان نیازهای اولیه خوراک و پوشاک و مسکن و انرژی مربوط میشود؛ حالا بعضی از کارها مثل سفر، تأمین برخی از لوازم یا اموری که ضروری نیست اما بودن آن موجب رفاه بیشتر میشود، اینها مجالی برای تحقق پیدا نمیکند. مثلاً کسی که با یک مبلغی میتوانست یک خانه مناسبتر با تعداد اتاقهای مورد نیاز و با یک شرایط خوب تهیه کند، ناچار است که این را تبدیل کند به یک مسکن کوچکتر و با امکانات کمتر؛ این یک امر بدیهی و روشن است. طبیعتاً سطح رفاه در حوزه مسکن کاهش پیدا میکند. فرق نمیکند؛ این هم در حوزه مسکن هست، هم در حوزه خوراک و هم در حوزه پوشاک. لذا یکی از مهمترین آثار تورم، به خصوص برای حقوقبگیران ثابت، کاهش سطح رفاه زندگی است. البته برای یک عده قلیلی که حقوقبگیر ثابت محسوب نمیشوند، تورم موجب حصول درآمد بیشتر میشود و قهراً درآمد بیشتر منجر به رفاه بیشتر میشود. آن نکتهای که جلسه گذشته عرض کردیم، یعنی توزیع بیضابطه درآمد و ثروت، لذا شکافها عمیقتر و وسیعتر میشود و این خودش یک مشکلاتی به دنبال دارد.
من یادآوری کنم که اگر بخواهیم این آثار را دستهبندی کنیم، خود این آثار قابل دستهبندی است؛ یک سری آثار فردی و یک سری اجتماعی است؛ یک سری اقتصادی و یک سری اخلاقی و فرهنگی است. ما خیلی وارد آن جزئیات نمیشویم و مجموعه آثار را با هم ذکر میکنیم.
اثر پنجم:عدم پیشبینی وضعیت اقتصادی
یکی دیگر از مشکلاتی که به خاطر تورم پیش میآید، این است که وضعیت اقتصادی قابل پیشبینی نیست؛ مثلاً کسی میخواهد سرمایهگذاری کند و یک طرح اقتصادی را دنبال کند، باید یک محاسبهای داشته باشد و کارش را توجیه کند؛ محاسباتش به او اجازه سرمایهگذاری بدهد، و الا دست به این کار نمیزند. در بسیاری از مواقع به خاطر عدم پیشبینی وضعیت اقتصادی، ضررهای هنگفتی متوجه سرمایهگذاران و کسانی شده است که میخواستند سرمایهگذاری کنند. این پیشبینی ناپذیر بودن در امور اقتصادی که مبتلا به تورم است، مخصوصاً تورمهای شدید، دست و پای بسیاری از کسانی که میخواهند به کار اقتصادی دست بزنند را سست میکند، دل آنها را متزلزل میکند؛ این هم عوارض و مشکلات خاص خودش را دارد.
اثر ششم: افزایش هزینههای جاری دولت
اثر ششم، افزایش هزینههای جاری دولتهاست. اگر در یک کشوری تورم وجود داشته باشد، طبیعتاً دولتها به عنوان یک مصرفکننده بزرگ، هزینههایشان افزایش پیدا میکند. وقتی میگوییم دولت یک مصرف کننده بزرگ است و هزینههای جاری دارد، هزینههای جاری شامل پرداخت حقوق، پرسنل زیر مجموعه دولت و همه مخارج و هزینههایی است که سازمانها، وزارتخانه و نهادهای تابعه دولت دارند؛ از هزینه آب و برق و گاز و بنزین گرفته تا هر آنچه که مربوط به کارهای اداری و سازمانی است. طبیعتاً وقتی تورم وجود داشته باشد، متناسب با افزایش نرخ تورم باید حقوق کارمندان افزایش پیدا کند؛ اگر در آن حد هم افزایش پیدا نمیکند، ولی یک افزایش قابل توجهی باید باشد. لذا شما همیشه میبینید که در مورد افزایش حقوق کارمندان دولت هر ساله بحث است. این در مورد بخش خصوصی و کارگران هم مطرح است. امسال هم این اتفاق افتاد که چند ماه از سال ۱۴۰۳ سال گذشته بود و هنوز دعوا و اختلاف بود بین وزارت تعاون به عنوان متصدی امور کارگران و از آن طرف اتحادیههای کارگری که گاهی این جلسات به تلخی هم کشیده میشد. کارفرماها در آن جلسات حضور دارند و فکر افزایش هزینههای تولید را میکنند. هر سه به یک معنا درست میگویند و هیچ کار مهمی نمیتوانند انجام بدهند؛ کارگرها میگویند که با این حقوق نمیشود زندگی کرد؛ کارفرما هم میگوید با این حقوق چرخ کارخانه من نمیچرخد و سود لازم بدست نمیآید؛ دولت و وزارتخانه هم برای تدبیر و تمشیت امور باید به نوعی مراعات هر دو طرف را بکند. وقتی هزینههای جاری دولت افزایش پیدا میکند، نیاز به درآمد بیشتر دارد. درست است که درآمدهای دولت هم افزایش پیدا میکند و از نظر عدد و رقم طبیعتاً یک مقداری مالیاتها افزایش پیدا میکند؛ یکی از منابع مهم درآمدی دولت، مالیات است. طبیعتاً وقتی تورم ایجاد میشود و قیمتها افزایش پیدا میکند، عدد مالیاتها هم بالا میرود. مالیات یکی از منابع مهم درآمدی دولتهاست؛ همین امسال در لایحه بودجه ۱۴۰۴ یک رقم سنگینی را برای مالیات گذاشتند. قطعاً این عدد درآمدی دولت نسبت به سال گذشته خیلی افزایش پیدا کرده است؛ لذا همین موجب سروصدای زیادی شد که یک عددی را بنویسید که قابل تحقق باشد.
این را داخل پرانتز عرض کنم که این اعداد مالیاتی را در لایحه بودجه در سرفصل درآمد مینویسند، بعد میدهند به وزارتخانه تا اجرا کند. این آقای وزارتخانه هم میگوید ما ۳۱ استان داریم؛ با پیشینهای که دارند، یک عددی را برای هر استان قرار میدهند که فلان استان باید فلان مقدار را تأمین کند. این مأموران مالیاتی میافتند به جان مردم و حق و ناحق همینطور مینویسند تا به آن عدد برسند. اگر به این عدد نرسند، توبیخ میشوند؛ اینها برای اینکه تشویقی بگیرند … البته این درست است، ولی باید واقعبینانه این کار صورت بگیرد. نظام مالیاتی ما مشکل دارد، و الا مالیات همه جای دنیا مرسوم است؛ ما فرار مالیاتی زیاد داریم. … کسانی که راه چاره را بلد هستند، از مالیات فرار میکنند و فشار مالیات به قشر متوسط میآید. البته امسال یک کاری کردند که خوب بود؛ اگر اشتباه نکنم برای کارمندان و حقوق بگیران ثابت، عدد معافیت مالیاتی را بالا بردند. یعنی یک تسهیلاتی ایجاد کردند. الان منظمترین و بهترین مالیاتدهندگان کارگران و کارمندان هستند؛ چون از حقوق آنها برمیدارند و قضیه تمام میشود. امسال سقف حقوقی که معافیت مالیاتی شاملش میشود را یک خرده بالا بردهاند. آنچه که الان میگویم مربوط به دانستههای من برای چند هفته قبل است؛ از آن طرف کسبه جزء را هم مقدار معافیت مالیاتی آنها را ۱۰۰درصد افزایش دادهاند؛ ظاهراً تا ۲۰۰میلیون تومان آنها را هم مشمول این معافیتها کردهاند. به هرحال نظام مالیاتی باید اصلاح شود.
به هرحال درآمدهای دولت به واسطه مالیات افزایش پیدا میکند اما از آن طرف هزینههای جاری هم بالا میرود. متأسفانه افزایش هزینههای جاری دولتها مخصوصاً با تورمی که خود دولت پیدا کرده، یعنی بزرگتر شده، به جایی رسیده که این نگرانی وجود دارد که در سالهای آینده ما هر چه درآمد داریم باید صرف هزینههای جاری کنیم. یعنی کار عمرانی نتوانیم انجام بدهیم. نسبت هزینههای جاری به هزینههای عمرانی شاید ۸۰ـ۸۵درصد به ۱۰ـ۱۵ درصد باشد. این خیلی است! یعنی یک دولتی که باید آیندهنگری داشته باشد و سرمایهگذاری کند برای آینده تا ثروت ملی را افزایش بدهد، الان فقط ناچار است که امور خودش را بچرخاند. ۱۰ـ۱۵ درصد هزینه عمرانی در مقابل ۸۰ـ۸۵درصد هزینه جاری فاجعه است. این را کارشناسان چند سال است که هشدار میدهند که ما به یک روزی خواهیم رسید که هزینههای عمرانی ما صفر شود و دولت هر چه دارد برای سرپا ماندن خودش هزینه کند و نمیتواند یک آجر روی آجر بگذارد. ما بیحساب کارمند اضافه کردیم، بیحساب برای دولت نانخور اضافه کردیم. من دهها نمونه از ریز و درشت دارم که یک جایی که مثلاً … حالا کار ندارم که چه کسی مقصر بوده و در چه دورهای این اتفاق افتاده است؛ یک دفعه میبینید در یک دورهای یک جایی که واقعاً ۱۰۰ ـ ۱۵۰ کارمند نیاز داشته، یک دفعه ۵۰۰ کارمند شده است. این همه ادارات و سازمانها … دلیلش چیست؟ مثلاً میگوید فامیل من بیکار است، یک نامه بنویسید که این سر کار بیاید. منِ نماینده یا هر چه، آن رئیس هم میگوید این برای من نوشته و اگر حرف او را گوش ندهم، برای من گرفتاری میشود و لذا او هم دستور میدهد. واقعاً به نظر من این نوع رفتار خیانت به کشور است؛ اینکه یک نفر را راضی کنیم یا مادون یا مافوق، یک سازمانی که ۱۰۰ نیرو میخواهد مثلاً ۳۰۰ نیرو استخدام کند؛ آن وقت آنجا همینطور نشستهاند و پا روی پا انداختهاند، کار نمیکنند که هیچ، مانع تراشی هم میکنند. یک آقایی که از آدمهای متخصص و وارد بود، میگفت من معتقدم که برای چابک کردن نظام اداری، ما به نصف کارمندان دولت حقوق بدهیم و بگوییم سرکار نیایند و بروند خانههایشان بنشینند؛ چون خود این حجم از نیروها نهتنها کار را پیش نمیبرند بلکه مانع انجام کار هستند. میگفت واقعاً عقیده من این است که نصف کارمندان دولت زیادی هستند؛ اگر ما بخواهیم اینها را اخراج کنیم، این خودش یک بحران بزرگ اجتماعی درست میکند؛ به آنها بگوییم حقوق شما را میدهیم ولی شما بروید خانه، این خودش باعث میشود که ماشین دولت سریعتر حرکت کند و از سنگینی آن کاسته شود و اینقدر مانعتراشی نشود.
چند عامل دیگر باقی مانده که در جلسه آینده عرض خواهم کرد.
نظرات