خارج اصول – جلسه چهل و یکم – ۵. حجیت خبر واحد – ادله حجیت خبر واحد –دلیل اول: کتاب – آیه نبأ – بررسی استدلال به مفهوم شرط – بررسی پاسخ محقق خراسانی به شیخ انصاری – کلام محقق عراقی و بررسی آن – کلام محقق اصفهانی و بررسی آن – رساله الحقوق – آثار ترک نگاه حرام  

جلسه ۴۱ – PDF

جلسه چهل و یکم

۵. حجیت خبر واحد – ادله حجیت خبر واحد –دلیل اول: کتاب – آیه نبأ – بررسی استدلال به مفهوم شرط – بررسی پاسخ محقق خراسانی به شیخ انصاری – کلام محقق عراقی و بررسی آن – کلام محقق اصفهانی و بررسی آن – رساله الحقوق – آثار ترک نگاه حرام      

۱۴۰۳/۰۸/۳۰

 

خلاصه جلسه گذشته

عرض کردیم نسبت به پاسخ محقق خراسانی به شیخ انصاری اشکالات و ایراداتی مطرح شده است. شیخ انصاری شرط را در آیه نبأ محقق موضوع می‎دانست و به همین جهت قائل به عدم وجود مفهوم شرط در این آیه شد، اما محقق خراسانی بر خلاف ایشان معتقدند شرط در آیه نبأ از قبیل شرط محقق موضوع نیست.
نسبت به این پاسخ امام خمینی، محقق نایینی و برخی دیگر مطالبی را ذکر کردند که ما اجمالا اینها را مورد بررسی قرار دادیم.

کلام محقق عراقی

محقق عراقی نیز در مورد این سخن محقق خراسانی مطلبی دارند که مناسب است ذکر شود. ایشان می‎فرماید اگر ما در آیه نبأ بگوییم موضوع عبارت از مطلق نبأ و خبر است و شرط را مجئ الفاسق بدانیم، آیه یک مفهومی دارد که آن مفهوم دارای دو مصداق است، کأنه اینچنین می‎شود که «الخبر اذا جاء به الفاسق فتبینوا»، مفهومش این است که «الخبر اذا لم یجئ به الفاسق فلا یجب التبین»، این مفهوم دو مصداق دارد اذا لم یجئ به الفاسق، یک مصداقش این است که اصلا خبری نیاورد، مصداق دیگرش این است که عادل خبری بیاورد. عدم مجئ الفاسق بالنبأ گاهی سالبه به انتفاء موضوع است یعنی اصلا فاسق خبری نیاورد، یک مصداقش هم مجئ العادل بالنبأ است.
ایشان تا اینجا همان حرف محقق خراسانی را مطرح کرده که موضوع عبارت است از خبر و نبأ و شرط نیز مجئ الفاسق است، محقق عراقی می‎فرماید اگر ما شرط را خود مجئ بدانیم و موضوع را نباء الفاسق و خبر الفاسق قرار دهیم، این می‎شود شرط محقق موضوع، همان که شیخ انصاری گفته است.
فرق سخن شیخ انصاری و محقق عراقی در این است که شیخ انصاری موضوع را مجئ الفاسق بالنبأ قرار داد ولی محقق عراقی موضوع را نبأ الفاسق قرار داده و شرط را مجئ و به این جهت می گوید شرط محقق موضوع است.

بررسی کلام محقق عراقی

این فرمایش محقق عراقی جای خدشه دارد.

اشکال اول

اشکال اول همان است که به محقق خراسانی وارد شد که این بر خلاف ظاهر آیه است. یعنی اگر ما بگوییم موضوع نبأ است، به نوعی بر خلاف ظاهر آیه عمل کردیم، گویا در ظاهر آیه تصرف کردیم و این خودش یک مشکلی است، همانطور که به محقق خراسانی این اشکال وارد بود به محقق عراقی نیز این اشکال وارد است.

اشکال دوم

محقق عراقی می‎گوید اگر ما موضوع را مطلق نبأ بدانیم، مفهومش دو مصداق دارد. ایشان اینطور فرمود، گفت اگر بگوییم موضوع آیه خبر و نبأ است کأنه معنای آیه این می شود النبأ اذا جاء به الفاسق فتبینوا، مفهومش این است خبر، اگر فاسق آن را نیاورد تبین لازم نیست. اینکه فاسق خبر نیاورد گفتند دو مصداق دارد، یکی اینکه اصلا خبری را فاسق نیاورده و هیچ خبری در کار نیست، سالبه به انتفاء موضوع است و یک فرض و مصداقش این است که عادل خبر را آورده باشد. این دو مصداق در مفهوم آیه بود.
در ادامه در فرض دوم هم گفتند دو مصداق دارد، یعنی در هر دو فرض دو مصداق تعریف کرد، گفت دو مصداق دارد، وجود دو مصداق در هر دو فرض مسئله را و گرفتار ابهام کرده است. یعنی اگر گفتیم موضوع مطلق نبأ باشد، شرط هم مجئ الفاسق باشد، این مفهومش دو مصداق دارد، اگر گفتیم موضوع مجی الفاسق بالنباء باشد، شرط هم مجئ باشد، این هم باز مفهومش دو مصداق دارد. این به نظر می‎رسد دچار ابهام است.
به هر حال مطلب محقق عراقی تقریبا همان است که محقق خراسانی گفته و چندان نکته مهمی ندارد، هرچند تفاوت هم دارد اما اشکال مهم به محقق عراقی همین است که خلاف ظاهر است.

کلام محقق اصفهانی

محقق اصفهانی تقریبا با محقق خراسانی هم نظر است، ایشان نیز می‎گوید مجئ الفاسق بالنبأ چنانچه شیخ انصاری فرموده، از مقومات موضوع است. شیخ انصاری نظرشان این بود که چون موضوع عبارت است از خبر الفاسق و شرط مجی الفاسق بالخبر است این شرط می‎شود محقق موضوع، لذا فرمودند که مفهوم ندارند. محقق خراسانی نیز این را قبول دارد ولی معتقدند اصلا موضوع آن نیست، حال چرا محقق موضوع است؟ ایشان نکته‎ای که اضافه بیان می کند این است که درست است که اینجا ما می‎توانیم مجئ العادل بالخبر را فرض کنیم، این امکان وجود دارد، منتهی حتی اگر مجئ العادل بالخبر باشد باز این شرط محقق موضوع است، این تفاوت بیان محقق اصفهانی است با دیگران و با آنچه محقق خراسانی گفته اند. یعنی ایشان نیز در مورد شرط مجئ الفاسق بالخبر که در آیه بیان شده است معتقد است این مقوم موضوع است حتی اگر ما آن فرض دیگر را نیز در نظر بگیریم، یعنی مجئ العادل بالخبر، زیرا ما اگر مثل «إن جائک زید فاکرمه» بتوانیم موضوع را جداگانه فرض کنیم که دارای دو حالت باشد، اینجا می‏توانیم بگوییم اگر یک حالت موضوع از بین رفت، خود موضوع که از بین نرفته است، لذا آن حالت دیگر معنا پیدا می‎کند. بالاخره موضوع باید باقی باشد مثل زید، دو حالت برایش تصویر کنیم، مجئ و عدم مجئ که وجوب اکرام که در فرض مجئ ثابت بود، در فرض عدم مجئ منتفی شود، ولی موضوع باید موجود باشد. لکن این جا با «إن جائک زید» فرق دارد، اینجا خود مجئ الفاسق بالخبر وقتی منتفی شد، دیگر ما فرض وجود موضوع نمی‌توانیم داشته باشیم، در «إن جائک زید»، مجئ، از مقومات موضوع نیست، بلکه از عوارض و توالی موضوع است، اما در آیه نبأ، مجئ الفاسق بالنباء و مجئ العادل بالنبأ (از این جهت فرقی نمی‏کند) اینها از مقومات وجود موضوع است ما نمی‎توانیم بین موضوع و مجئ فرق قائل شویم، زیرا بین نبأ و انباء، بین خبر و اخبار فاسق خبری نیست، اینها وجودا یکی هستند، مثل ایجاد و وجود، آیا ایجاد و وجود فرقی دارند با هم؟ به حسب واقع نه، ولی به حسب لحاظ و اعتبار فرق دارند. وجود به اعتبار خود آن شئ است و ایجاد به اعتبار فاعل شئ، وجود دهنده. وقتی می‎گوییم این شئ وجود دارد یا ایجاد شده است یا فلانی آن را ایجاد کرده، ایجاد عین وجود است، بین ایجاد و وجود فاصله وتفاوتی نیست الا بالاعتبار، نمی‎شود ایجاد باشد ولی وجود نباشد، وجود باشد ولی ایجاد نباشد. اینجا در مورد مجئ الفاسق بالخبر نیز همینطوراست، مجئ الفاسق بالنبأ با مجئ العادل بالنبأ فرقی نمی‎کند هر دو اخبار است، اخبار چه توسط عادل باشد و چه توسط فاسق باشد، ملازم و متحد با وجود خبر است. پس خبر هست، لذا اگر مجئ الفاسق بالخبر منتفی شد، دیگر ما چیزی به نام خبر نداریم که بخواهد آن را عادل آورده باشد. ایشان در واقع از این راه می‎خواهد این را شرط محقق موضوع بداند.

بررسی کلام محقق اصفهانی

مشکل این است که مجئ فاسق بالنبأ، اگر به عنوان موضوع فرض شود، (چنانچه شیخ انصاری فرض کرده، مدعای شیخ انصاری این است که این شرط مقوم موضوع است. یعنی اگر شرط منتفی شد، موضوع نیز منتفی می‎شود) آیا واقعا اگر منتفی شد، این ملازم با این است که ذات نبأ نیز منتفی شود؟ خیر؛ این بر می‎گردد به این که ما موضوع را چه چیز فرض کنیم، آن طوری که ایشان فرض کرده همان مسئله اتفاق می‎افتد، اینکه ایشان می‎فرماید بین ایجاد و وجود فرقی نیست درست است، ولی اگر وجود به لحاظ یک ایجاد کننده خاص در نظر گرفته شود با نفی ایجاد، وجود هم نفی می‎شود، ولی اگر مطلق ایجاد لحاظ شود دیگر فرق نمی‎کند که این موجد چه کسی باشد. پس این لحاظ و اضافه اینجا خیلی مهم است که آیا ما به این لحاظ توجه کنیم یا خیر؟ بالاخره این هم خالی از مسامحه نیست.

بحث جلسه آینده

می‏ماند مطلبی که ما بعد از نقل کلمات این بزرگان و بررسی آنها باید اینجا بیان کنیم که بالاخره موضوع در این آیه چیست و چه معنایی دارد و آیا این آیه به خصوص مفهوم دارد یا خیر؟ اینجا سه احتمال در رابطه با موضوع قرار دارد که باید آن را بررسی کنیم.

شرح رساله حقوق

عرض کردیم فرو بستن چشم و ترک نگاه حرام، اعون الاعوان برای حفظ عورت از حرام است. برای اینکه حق عورت رعایت شود مهمترین کار و اولین گام غض البصر است، فروبستن چشم، پرهیز از خیره شدن و زل زدن، چشم را پایین انداختن، این را توضیح دادیم.

آثار ترک نگاه حرام

گفتیم نگاه حرام چه پیامدهای منفی دارد. از این طرف ترک نگاه حرام چه آثار مثبتی دارد.

۱.چشیدن طعم ایمان

یک اثر مهم و مثبت آن را قبلا ذکر کردیم که همان روایتی که امام صادق(ع) فرمود «النَّظرَةُ سَهمٌ مِن سِهامِ إبليسَ مَسمومٌ ، مَن تَرَكَها لِلّهِ عز و جل لا لِغَيرِهِ أعقَبَهُ اللّه ُ إيمانا يَجِدُ طَعمَهُ» کسی که به خاطر خدا نه غیر خدا نگاه مسموم را ترک کند، خداوند ایمانی را به او عطا خواهد کرد که طعم و مزه شرینی و حلاوت آن ایمان را بچشد. مهمترین اثر ترک نگاه حرام است. این را قبلا توضیح دادیم.

۲. امنیت و آرامش قلبی و روحی

امنیت و آرامش قلبی و روحی در مقابل اضطراب که ناشی از نگاه حرام است. توضیح دادیم که چشم و گوش دروازه‎های معرفت و آگاهی ذهن هستند. بسیاری از آگاهی‎های ما و احساس‎های ما و گرایش‎های ما با دیدن شکل می‎گیرد و تقویت می‎شود و این می‎تواند هم مفید و هم بسیار خطرناک باشد. گفتیم وقتی نگاه حرام باشد، ذهن با تصویرسازی و با انضمام تصاویر و قوه تخیل به جایی می‎رسد که دائما در حسرت و اضطراب و فشار روحی است. اما در مقابل کسی که چشم از حرام فرو ببندد، آسادگی و آرامش روحی پیدا می‎کند. در روایت وارد شده است «مَن غَضَّ طَرفَهُ أراحَ قَلبَهُ» کسی که چشمش را فرو ببندد روح و روان و جانش را و آسوده و راحت کرده است. ما فکر می‎کنیم که دیدن‎ها که موجب لذت‎های آنی می‎شود می‎تواند خواسته نفس ما را برآورده کند. این مطالبه‎ای است که نفس اماره از ما دارد و وقتی این مطالبه پاسخ داده شود، پا در دایره مطالبه بعدی می‏گذارد، مثل چشیدن آب دریا در هنگام تشنگی است، نه تنها تشنگی رفع نمی‎شود، بلکه لحظه به لحظه انسان را تشنه‎تر می‎کند، اینجا نیز همین است، این نگاه کردن میل به نگاه را بیشتر می‎کند، تشنگی به نگاه را افزون می‎کند و قانع نیست به آنچه که می‎بیند و فراتر از آن را می‏خواهد و این انسان را نا آرام و روح را گرفتار می‎کند. اینکه امام می فرماید: «مَن غَضَّ طَرفَهُ أراحَ قَلبَهُ» این یک واقعیتی است که حتی علم امروز این را تأیید کرده است. آرامش روحی و امنیت روانی با پرهیز حاصل می‎شود نه با پاسخ دادن به خواسته نفس.

۳. بصیرت

این آثار همانطور که قبلا گفتیم بخشی دنیوی است و بخشی اخروی بخشی مادی و بخشی معنوی است و مادی و معنویش در همین دنیا محقق است و بعضی‎ها هم اثر اخروی است. مثلا یکی از آثار ترک نگاه حرام برخورداری از بصیرت است، انسان چشم بصیرت پیدا می‎کند. انسان به حقائق این عالم می‎تواند دسترسی پیدا کند. کسی که چشمش را کنترل می‏کند، چشم سر را در اختیار می‎گیرد، چشم دل او به حقائق باز می‏شود. این هم روایت هم دارد.

۴. گریان نشدن چشم در قیامت

در آخرت نیز ترک نظر حرام آثار فراوانی دارد برخوردای از نعمت‎های الهی، اینکه کسی که از نگاه حرام اجتناب کند جایگاه او در بهشت برین است و چشم او در روز قیامت گریان نخواهد بود. در روایتی از رسول گرامی اسلام(ص) وارد شده است که می‎فرماید در روز قیامت همه چشم ها گریان هستند الا سه چشم، یعنی سه دسته انسان‎ها به خاطر چشمشان گریان نیستند در آن روز؛ یک دسته آن چشمی که از ترس خدا و خشیت خدا در دنیا اشک می‎ریزند، آنجا دیگر چشمش گریان نیست؛ دوم چشمی که از حرام بسته شده باشد، اگر کسی چشمش را از حرام در این دنیا ببندد آنجا گریان نخواهد بود و سوم چشمی که در راه خدا تا صبح بیداری کشیده باشد، حال این بیداری چشم در راه خدا جلوه های مختلفی دارد، کسی که نگهبانی می‎دهد، کسی که از مرزهای کشور اسلامی محافظت می‎کند و چشمش بیدار است برای خدا، اینهایی که کارهایی که انجام می دهند مجبورند در شب انجام میدهند ولو می خواهد در بیمارستان باشد، مراقبت مریض باشد،مأموریت باشد یا نگهبانی باشد اگر برای خدا باشد روز قیامت این چشم گریان نیست و یا حتی چشمی که بالاخره ممکن است برای خدا بیداری بکشد و مطالعه کند برای کشف یک حکم خدا یا مجهول علمی.
یاری‎گر دوم ذکر الموت است که در جلسه آینده بدان می‎پردازیم.

برچسب‌ها:, , , , , , , , , , , , , , , , , ,