خارج اصول – جلسه سی و هفتم – ۵. حجیت خبر واحد – ادله حجیت خبر واحد –دلیل اول: کتاب – آیه نبأ – بررسی استدلال به مفهوم شرط – تقریب شیخ انصاری – کلام شیخ انصاری در لزوم انضمام یک مقدمه و بررسی آن – اشکال محقق عراقی به شیخ انصاری

جلسه ۳۷ – PDF

جلسه سی و هفتم

۵. حجیت خبر واحد – ادله حجیت خبر واحد –دلیل اول: کتاب – آیه نبأ – بررسی استدلال به مفهوم شرط – تقریب شیخ انصاری – کلام شیخ انصاری در لزوم انضمام یک مقدمه و بررسی آن – اشکال محقق عراقی به شیخ انصاری

۱۴۰۳/۰۸/۲۲

 

خلاصه جلسه گذشته

عرض کردیم یکی از راه‎های استدلال به آیه نبأ مفهوم شرط است. اگر ما از اختلاف و بحث در حجیت مفهوم شرط عبور کنیم و فرض بگیریم که مفهوم شرط حجت است، آیا این آیه به خصوص مفهوم دارد که به وسیله آن ما حجیت خبر واحد را اثبات کنیم یا خیر؟ پس عمده بحث در صغرای مفهوم شرط است. کبری را مفروغ عنه می‏گیریم لکن می‎خواهیم ببینیم آیه « إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ» دارای مفهوم شرط است یا خیر؟
عرض کردیم تقریب های متعددی بیان شده که برخی از آنها مورد اشکال قرار گرفته است. تقریب اول تقریبی است که شیخ انصاری بیان کردند و دیروز آن را ذکر کردیم، منتهی یک ضمیمه‎ای به نظر ایشان لازم است تا استدلال تمام شود. هرچند خود شیخ انصاری نسبت به این تقریب اشکال هم کرده است. محصل فرمایش ایشان در تقریب اول این شد که آیه به حسب منطوق می‎فرماید اگر فاسقی برای شما خبر آورد باید تبین کنید؛ مفهومش این است که اگر فاسق خبر نیاورد تبین واجب نیست. البته یک مصداق دیگر هم دارد، اگر غیر فاسق خبر آورد تبین واجب نیست. مصداق اول که اساسا سالبه به انتفاء موضوع است، زیرا اساسا کسی خبری نیاورده، اگر فاسق خبری نیاورد تبین واجب نیست. این یک امر واضحی است، عمده مصداق دوم است که اگر غیر فاسق یعنی عادل خبر آورد تبین لازم نیست. این مفهوم شرط است.

کلام شیخ انصاری در لزوم انضمام یک مقدمه

شیخ انصاری فرمودند اینجا یک ضمیمه ای لازم است و آن اینکه چرا اگر عادل خبر آورد تبین واجب نیست؟ برای اینکه اگر در مورد خبر عادل تبین واجب باشد یا بخواهیم بدون تبین خبر او را رد کنیم لازمه‎اش این است که عادل اسوء حالا از فاسق باشد. زیرا درمورد فاسق می گوید تبین کنید، بعد اگر دیدید درست است عمل کنید، اما اگر قرار باشد بدون تبین خبر عادل را رد کنیم، معنایش این است که وضع عادل از فاسق بدتر است، زیرا در مورد آن دستور به تبین می‎دهد ولی می‎گوید این را بدون تبین کنار بگذارید. اگر هم بگوید که خبر عادل را مثل خبر فاسق قرار دهید و در مورد آن نیز تبین کنید، لازمه‎اش این است که هر دو مثل هم باشند. لذا برای اینکه این دو مشکل پیش نیاید، هم مثلیت خبر عادل با خبر فاسق و هم اسوئیت حال خبر عادل از حال خبر فاسق، باید بگوییم پس خبر عادل بدون تبین پذیرفته شود و این همان مفهوم شرط است. بنابراین نظر شیخ انصاری این است که برای تمامیت استدلال به این آیه از طریق مفهوم شرط باید این مقدمه را ضمیمه کنیم، زیرا خود آیه به تنهایی دلالت بر این مطلب ندارد.
باید این را ضمیمه کنیم زیرا اگر نگوییم خبر عادل بدون تبین پذیرفتنی است و قائل به حجیت خبر عادل نشویم، لازمه‎اش این است که خبر عادل یا بدتر از خبر فاسق باشد یا حداقل مثل آن باشد. لذا برای اینکه این دو محذور پیش نیاید باید بگوییم خبر عادل بدون تبین پذیرفته می‎شود و هذا هو معنی حجیة خبر العادل، به این ترتیب آیه می‎تواند دلالت بر حجیت خبر عادل داشته باشد.
شیخ انصاری در ادامه یک تبصره هم بیان می‎کند. ایشان می‎فرماید این مقدمه‎ای که گفتیم باید ضمیمه شود تا آیه قابل استدلال باشد در صورتی است که ما وجوب تبین را وجوب نفسی بدانیم، اما اگر وجوب تبین را شرطی بدانیم مطلب تمام است و دیگر نیازی به این مقدمه نداریم.
پس به نظر ایشان استدلال به این آیه از طریق مفهوم شرط، در یک صورت نیاز به هیچ ضمیمه‎ای ندارد و آن صورتی است که وجوب تبین در آیه وجوب شرطی باشد ولی اگر وجوب تبین در آیه را وجوب نفسی بدانیم به این مقدمه‎ای که گفتیم نیازمندیم. حتما باید آن مقدمه را ضمیمه کنیم و الا نمی توانیم به آیه استدلال کنیم. توضیح ذلک:
اولا خیلی کوتاه در مورد وجوب نفسی و شرطی یک توضیحی می‎دهیم.
وجوب نفسی: یعنی اینکه چیزی واجب شود به خاطر خودش نه برای دیگری و نه معلق بر چیز دیگر.
وجوب شرطی: یعنی وجوبی که به چیزی به خاطر اینکه شرط شئ دیگر است، تعلق گرفته است. اگر آن چیز دیگر نباشد اصلا وجوب ندارد. اینجا می‎فرماید « إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا » امر به تبین، ظهور در وجوب تبین دارد.
اگر بگوییم وجوب تبین وجوب نفسی است، معنایش این است که تبین در هر صورت واجب است، یعنی وقتی یک فاسقی برای شما خبر آورد تبین واجب است چه بخواهید به آن خبر ترتیب اثر دهید یا ندهید. لذا به محض اینکه فاسق خبر آورد برو جستجو کن، حتی اگر قصد عمل و ترتیب اثر دادن به خبر او را نداری.
اگر گفتیم وجوب تبین یک وجوب شرطی است، معنایش این می شود اگر فاسقی برای شما خبر آورد تبین واجب است در صورتی که بخواهید به آن خبر ترتیب اثر بدهید، به شرط اینکه بخواهید آن خبر را قبول کنید و الا اگر بنا ندارید که به خبرش اهمیتی بدهید و نمی‎خواهید اثری بر خبر او مترتب کنید دیگر تبین لازم نیست.
شیخ انصاری می‎گوید اگر وجوب تبین نفسی باشد، ما نیاز به این مقدمه داریم، اما اگر وجوب تبین شرطی باشد دیگر نیازی به آن مقدمه نیست، زیرا اگر وجوبش نفسی باشد معنای آیه این می شود، اگر فاسق برای شما خبر بیاورد باید تبین کنید، اما اگر عادل خبر بیاورد آن را کنار بگذارید و تبین نکنید، یعنی بدون تبین آن را رد کنید. این لازمه‎اش این است که عادل اسوء حالا از فاسق باشد، لذا برای اینکه این مشکل پیش نیاید شق دیگر را باید انتخاب کنید و آن هم اینکه اگر عادل خبر آورد تبین لازم نیست نه اینکه بدون تبین کنار بگذارید.
اما اگر وجوب شرطی باشد، دیگر نیازی به این مقدمه نیست، زیرا خود وجوب شرطی این معنا را می‎رساند، چون وجوب شرطی تبین یعنی اگر می‎خواهید به خبر عمل کنید تبین کنید؛ وقتی خود وجوب شرطی این معنا را می‎رساند مفهومش این است که در مورد عادل اگر می خواهید عمل کنید تبین لازم نیست، دیگر اینجا مسئله اسوئیت حال عادل نسبت به فاسق مطرح نیست.

بررسی کلام شیخ انصاری

آیا «تبینوا» ظاهر در وجوب شرطی است یا وجوب نفسی؟ این مسلما ظهور در وجوب شرطی دارد. زیرا در جمله بعدی که به عنوان تعلیل بیان شده است می‎گوید «أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ» اگر یک فاسقی برای شما خبری آورد تبین کنید به این دلیل که ممکن است کاری کنید از روی جهالت که برای یک قومی مشکلاتی ایجاد کند. « أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ » در صورتی محقق می‎شود که بخواهیم به خبر عمل کنیم و الا اگر بنای عمل به خبر نباشد، اصلا اصابة قوم بجهالة، سالبه به انتفاء موضوع می شود، اگر قرار باشد به خبر عمل نکنیم دیگر مشکلی پیش نمی‎آید، کاری نمی‎خواهید بکنید که نگران باشید که یک وقت از روی جهالت موجب بروز مشکلاتی برای دیگران بشوید. پس این علتی که در ادامه آیه بیان شده، قرینه است بر اینکه وجوب تبین در اینجا وجوب شرطی است، یعنی تبین واجب است در صورتی که بخواهیم به خبر عمل کنید، این یک قرینه واضح و روشنی است.
به علاوه اینکه خداوند بخواهد تبین را در هر صورت واجب کرده باشد، بعید است. یعنی بگوید هرگاه فاسقی برای شما خبری آورد تکلیف دارید که تبین کنید چه بخواهید به آن خبر عمل کنید یا نکنید، این فی نفسه بعید است که خدا چنین تکلیفی را بر عهده انسان بگذارد و بگوید هر وقت فاسقی برای شما خبری آورد ولو نمی‎خواهید به آن خبر عمل کنید و یا ترتیب اثر بدهید، حتما تبین و تفحص و جستجو کنید تا به نتیجه برسید، این خیلی بعید است که خداوند متعال یک چنین تکلیفی را به عهده ما بگذارد.
نتیجه‎اش اینکه چون وجوب تبین یک وجوب شرطی است، در مقام استدلال به این آیه از طریق مفهوم شرط، دیگر نیازی به ضمیمه مقدمه نیست و بدون ضمیمه نیز می‎توان مفهوم شرط را از این آیه استفاده کرد.
ما هنوز وارد اشکال شیخ انصاری به این تقریب نشدیم و داریم تقریب ایشان از مفهوم شرط بیان کنیم.
سوال:
استاد:آن مطلب دیگری است که بعدا بیان می‎کنیم. آنجا بعضی می‎گویند فاسق چون تعمد بر کذب دارد، این باید تبین شود، بحث لزوم تبین از این جهت است. فاسقی که این را می‎گوید بنای بر دروغ و تعمد بر کذب دارد، نه اینکه یک شراب خور باشد، زیرا ممکن است شراب خور باشد و راستگو باشد، این فاسقی که اینجا می گوید به خاطر تعمد او بر کذب می‎باشد.

اشکال محقق عراقی به شیخ انصاری

محقق عراقی اینجا یک اشکالی کرده است که خودتان آن را مطالعه کنید. ایشان می‎‏گوید وجوب تبین نه نفسی است و نه شرطی بلکه وجوب غیری دارد و بعد می‎گوید اگر وجوب غیری شد به طور کلی به این مقدمه نیاز داریم. حرف ایشان این است که در هر حال اگر بخواهیم به این آیه استناد کنیم و از طریق مفهوم شرط حجیت خبر عادل را ثابت کنیم این مقدمه را لازم داریم زیرا اینجا این وجوب، نه نفسی است، بلکه غیری است اما این وجوب غیری چطور باعث می‎شود ما به مقدمه نیاز داشته باشیم، بحثش طولانی است. یعنی در واقع به شیخ انصاری اشکال می‎کند زیرا شیخ انصاری فرمود اگر وجوب شرطی باشد به این مقدمه نیاز نداریم، اگر وجوب نفسی باشد به این مقدمه نیاز داریم. محقق عراقی می‎گوید اینجا وجوب نه نفسی است و نه شرطی بلکه وجوب غیری است و اگر وجوب غیری باشد حتما به این مقدمه نیازمندیم. حال تقریر حرف ایشان خودش یک مرحله است، بعد بررسی این ادعا که آیا اساسا اینجا وجوب غیری می‎شود تصویر کرد و اگر وجوب غیری باشد آیا نیازی به این مقدمه هست؟ این را دیگر خودتان مراجعه کنید.

بحث جلسه آینده

شیخ انصاری سپس به این تقریب اشکال کرده است. ایشان می‎گوید این آیه دلالت بر مفهوم شرط ندارد. بحث صغروی می کند، می‎گوید از « إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا » استفاده نمی‎شود که اگر عادل خبر آورد نیاز به تبین ندارد، یعنی حجیت خبر واحد را نمی‎شود از آن استفاده کرد. چطور؟ اینجا نیازمند توضیح است که انشاء الله در جلسه بعد بیان می کنیم. محصل آن این است که جمله شرطیه در صورتی مفهوم دارد که شرط محقق موضوع نباشد، اما اگر جایی شرط محقق موضوع باشد دیگر جمله شرطیه مفهوم ندارد.