جلسه چهارم
بخش اول: «و ظللنا علیکم الغمام …» – تطبیق بخش اول بر ولایت اهلبیت(ع) – بخش دوم: «کلوا من طیبات ما رزقناکم»
۱۴۰۳/۰۷/۱۷
تطبیق بخش اول آیه بر ولایت اهلبیت(ع)
عرض کردیم آیه ۵۷ شامل سه بخش است؛ بخش اول را در جلسه گذشته تفسیر کردیم. فقط یک تتمهای دارد که به آن هم اشاره کنیم خالی از فایده نیست. ما مسئله تظلیل به وسیله غمام و نزول منّ و سلوی را بر اساس ظواهر این الفاظ، حمل کردیم بر همین معنای عرفی و لغوی ظاهر و متبادر از اینها؛ غمام که به معنای ابر و منّ و سلوی هم دو گونه خاص از نعمتهای مادی است.
در بعضی از روایات، این آیه تطبیق داده شده بر ولایت اهلبیت(ع)؛ در برخی از تفاسیر روایی، این روایت نقل شده است. این روایت در تفسیر برهان آمده است: «قال الإمام العسكري(ع): قال الله عزوجل: و اذكروا يا بني إسرائيل إذ ظَلَّلْنا عَلَيْكُمُ الْغَمامَ لما كنتم في التيه، يصيبكم حر الشمس و برد القمر»؛ از امام عسکری(ع) وارد شده که خداوند تبارک و تعالی خطاب به بنیاسرائیل فرمود: به یاد بیاورید آن هنگامی را که ما بر شما به وسیله ابر سایهبان قرار دادیم؛ برای شما به وسیله ابر سایه درست کردیم، زمانی که در آن بیابان بودید و گرمای خورشید و سرمای ماه (کنایه از گرمای روز و سرمای شب). ادامه آیه را نقل فرموده و بعد فرموده: «و اشكروا نعمتي، و عظموا من عظمته، و وقروا من وقرته ممن أخذت عليكم العهود و المواثيق لهم محمد و آله الطيبين»؛ یعنی شکر نعمتهای من را به جا بیاورید؛ بزرگ بشمارید کسی را که من او را بزرگ شمردهام؛ کسی را که من او را گرامی داشتهام و برای او جایگاه و منزلت خاص قائل شدهام، شما هم این چنین کنید. آن وقت توضیح میدهد که آن نعمتی که خداوند میگوید شکرش را به جا بیاورید، آن کسی که بزرگ داشته است کیست؟ میگوید همان کسی است که من از شما برای آنها عهد و میثاق گرفتم. آنها چه کسانی هستند؟ محمد(ص) و آل طیبین و طاهرین او(ع). اینجا غمام و سایهبان قرار دادن و آن رزق طیبی که امر به أکل آن میکند، حمل شده بر اهلبیت(ع)؛ میگوید آن کسانی که من از شما برای آنها عهد و پیمان گرفتم و آنها را بزرگ داشتم، شما آنها را بزرگ بشمارید. اینها نعمتهای خداوند است که میفرماید شکر آنها را به جا بیاورید. اما طبق این روایت، غمام و منّ و سلوی تطبیق داده شده بر وجود گرامی اهلبیت(ع)، که انسان را از سردیها و گرمیهای روزگار، از ضلالت و گمراهی، از تحیر و سرگردانی در وادی زندگی حفظ میکند.
بعد در ادامه میفرماید: «ثم [قال(ع):] «قال رسول الله(ص): عباد الله، عليكم باعتقاد ولايتنا أهل البيت، و أن لا تفرقوا بيننا، و انظروا كيف وسع الله عليكم حيث أوضح لكم الحجة ليسهل عليكم معرفة الحق، ثم وسع لكم في التقية لتسلموا من شرور الخلق، ثم إن بدلتم و غيرتم عرض عليكم التوبة و قبلها منكم، فكونوا لنعم الله شاكرين» . امام عسکری(ع) میفرماید: رسول خدا(ص) این چنین فرمود که بندگان خدا! بر شما باد به اعتقاد به ولایت اهلبیت(ع) و اینکه بین ما جدایی نیندازید؛ همه اهلبیت(ع) و خود پیامبر(ص) یعنی چیزی که از آن به عنوان عترت یاد کرده، «إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی»، بین ما تفرقه و جدایی نیندازید، یعنی هم به قرآن و هم به من و هم به اهلبیت(ع) اعتقاد داشته باشید و ببینید چگونه بر شما وسعت ایجاد کرد. سپس گشایشی که خداوند برای بندگان خدا قرار داده را تشریح میکند. اولاً برای شما حجت را واضح و آشکار کرد؛ برای چه؟ برای اینکه معرفت حق را برای شما تسهیل کند. این همان سرمایههایی است که خداوند متعال در اختیار انسان قرار داده است. بعد در عین حال تقیه را برای شما به عنوان یک مسیر قرار داد تا از مردمان بد محفوظ باشید. اینجا چند مرحله است؛ بعد از آن، اگر تغییر کردید و به یک راه دیگری رفتید و خطا رفتید، برای شما در صورتی که البته خودتان بخواهید و متغیر و متحول شوید، راه توبه را قرار داد؛ و باز راه قبول توبه را.
امام عسکری(ع) این مطالب را در ذیل این آیه میفرماید، آن هم از قول رسول خدا(ص). اگر اسم اینها گشایش نیست، پس چیست؟ خدا خود اهلبیت(ع) و ولایت آنان را به عنوان حجت برای ما قرار داد. حجت برای اینکه حق را بشناسیم و بیراهه نرویم؛ با این حال به ما این فرصت و این امکان را داد که اگر یک وقت گرفتار مردمان نابکار شدیم، تقیه کنیم، برای اینکه از مزاحمتها و اذیتها در امان باشیم؛ باز هم اگر به انحراف و بیراهه رفتیم، راه توبه را برای ما قرار داد؛ بعد راه پذیرش توبه را قرار داد. با این همه نعمت، نباید شاکر باشید؟ لذا میفرماید: «فكونوا لنعم الله شاكرين»، شکر خدا را به جا بیاورید.
این روایت در واقع دارد تطبیق میدهد، این دو نعمت را بر اهلبیت(ع)؛ همانطور که ما عرض کردیم، این تطبیق آیه بر مورد است و الا تفسیر نیست؛ تفسیر همان است که ما قبلاً عرض کردیم.
بخش دوم: «كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ»
پس از اشاره به آن دو نعمت مادی خوردنی یا خوردنی و نوشیدنی، میفرماید شما از آن نعمتها و چیزی که به عنوان رزق دادیم، از طیبات آنها بخورید. «مِن» در اینجا در واقع نمیخواهد بگوید که مثلاً برخی طیبات را نباید بخورید و برخی را بخورید؛ طیباتی که اینجا به بندگان عطا شد به عنوان نعمت به دنبال درخواست بنیاسرائیل، دو تا بیشتر نبود؛ آنجا فرمود از اینها بخورید. این دو هم طیب بود، نه اینکه خداوند یک چیزهایی به اینها داده باشد که طیب نبودند.
اینجا برخی احتمال دادهاند که «كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ» اشاره به این دارد که یک مقدار قلیل و جزئی و بعضی از طیباتی که ما به شما میدهیم بخورید و بیاشامید؛ یعنی کأن دارد دستور میهد به کمخوردن. آن وقت یک استفاده کلی کردهاند که کمخوری سفارش قرآن است و این منافع بسیاری برای صحت بدن دارد؛ چون در مقابلش پر خوری موجب بیماری و مشکل و سوءهاضمه میشود.
لکن «مِن» در اینجا به معنای بعض هم که باشد، معنایش این نیست که مثلاً یک مقدار کمی بخورید و بخواهد دستور به کمخوری داده باشد. «كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ» یعنی به اندازهای که نیاز دارید؛ آنچه خداوند عطا کرده بود، چه به صورت منّ و چه به صورت سلوی، این از حد نیاز آنها بیشتر بود. امکان انبار کردن و ذخیرهسازی فراهم بود؛ اینجا خداوند تبارک و تعالی میفرماید شما به اندازهای که نیاز دارید بخورید. یعنی مازاد بر نیاز نخورید و اسراف نکنید. درست است، میخواهد بگوید بیش از حد نخورید اما نه اینکه بخواهد اشعار به کمخوری داشته باشد، بلکه میگوید بیش از نیازتان مصرف نکنید و اسراف نکنید؛ این امر در واقع دستور به استفاده از این دو نعمت به اندازه است و در واقع نهی از ذخیرهسازی. میخواهد بگوید بخورید و در خانهها نبرید و آن را ذخیره کنید. مقداری که میخواهید بخورید و بقیه را نه ذخیره کنید و نه اضافه بر نیاز از آن استفاده کنید.
این هم درست است که امر است، اما عرض کردم یک امری است که کنایه از نهی است. فقط یک مسئله هست و آن اینکه «كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ» با بخش بعدی یعنی «وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» چه نسبت و ارتباطی دارد. «ما ظلمونا» فقط ناظر به همین است یا نه؟
بحث جلسه آینده
انشاءالله در بخش سوم به این مطلب خواهیم پرداخت. بخش دوم نکته دیگری ندارد و بخش سوم را انشاءالله در جلسه آینده خواهیم گفت.
نظرات